کیفر
از همین الان می‌گویم که ارتباط با مخاطب قصه پریا به طاق می‌چسبد؛ چون همه المان‌ها را دارد. حالا آن زمان جنگ جهانی سوم می‌شود دیگر ربطی به من ندارد. اما تاریخ ثبت می‌کند که...
 
مصطفی زمانی بازیگر فیلم «کیفر» که همزمان با جام جهانی اکران شده،‌ معتقد است که فیلم‌هایش قربانی شرایط بد اکران شده اند؛ فیلم‌هایی که می‌توانستند حتی وارد باشگاه میلیاردی‌ها شوند
لعنت به این جام جهانی
مصطفی زمانی، از «یوسف پیامب» تا «قصه پریا» مسیر خوبی را طی کرده. او بعد از محبوبیتی که به واسطه نقش «یوزارسیف» به دست آورد کاملا هوشمندانه عمل کرده و بر خلاف هم صنف‌هایش به هر پیشنهادی پاسخ نداد و خیلی آگاهانه فیلم‌هایش را انتخاب کرد تا در مسیری که در پیش رو دارد راه را به خطا نرود. انتخاب اول او حضور در فیلمی به تهیه کنندگی علی معلم بود که بی شک برایش به اندازه کافی برد تبلیغاتی داشت. نقش یک تروریست عراقی در فیلم «بدرود بغداد» که به زبان عربی حرف می‌زد نشان از جاه طلبی زمانی برای اثبات خود به عنوان یک بازیگر داشت. چرا که پذیرش این نقش نیازمند ریسکی بزرگ بود که زمانی با اتکا به داشته‌هایش آن را قبول کرد و از پس آن نیز به خوبی بر آمد. بازی در فیلم حسن فتحی و به تصویر کشیدن شمایلی ازیک قهرمان تنهای امروزی تحسین منتقدان را برانگیخت و به دنبال  آن در فیلم جدید فریدون جیرانی با نام «قصه پریا» در قامت جوانی معتاد ظاهر شد و حالا هم قرار است قهرمان فیلم جدید حاتمی کیا در فیلم «بانوی شهر ما» باشد. مصطفی زمانی حالا جوان اول سینمای ایران است؛ جوان اولی که معتقد است فیلم‌هایش در زمان اکران قربانی شرایط بد نمایش شده اند. دومین فیلمش هم که روی پرده رفته، درست وسط جام جهانی اکران شده و موج جام جهانی، بعید است بگذارد کیفر فروش خوبی داشته باشد. شاید اگر فیلم‌های او در زمره آثار پر فروش قرار می‌گرفتند می‌توانستیم به او لقب سوپر استار جدید سینمای ایران را بدهیم. بحث ما با او در همین رابطه است.
 
چشم اندازت بعد از «آل» چه بود؟
با فیلمی شروع کردم که می‌دانستم پرفروش نمی‌شود.
 
پس معتقدی که «آل» در گیشه شکست خورده و نمی‌خواهی از آن دفاع کنی.
ما همیشه بحث کلی مطرح می‌کنیم و بحث کلی باعث می‌شود که ما فالش بزنیم. ما می‌گوییم فیلم پرفروش؛ این فیلم‌ها هر کدام ژانر دارند. اساسا اعتقاد دارم که فیلم ژانر وحشت فیلم گیشه نیست اما اگر آن را مقایسه کنیم با فیلم‌هایی در همین ژانر، «آل» با اختلاف زیادی فروخته است. باید فیلم‌ها را در ژانر خودشان با هم مقایسه کنیم، مثلا فیلم‌هایی که آقای جیرانی می‌ساخت،‌ الان هم می‌سازد یا فیلم‌هایی را که آقای فتحی می‌سازد می‌توانیم با هم مقایسه شان کنیم. این‌ها فیلم‌های خوبی هستند برای بدنه سینما اما مثلا فیلم «شیر و عسل» آرش معیریان را نمی‌شود با کیفر مقایسه کرد. این مقایسه غلط است. شیر و عسل را باید مقایسه کنی با «شارلاتان» یا با «شاخه گلی برای عروس»
 
«آل» را با «پارک وی» که می‌توانیم مقایسه کنیم؟
آره اما شما بیل بوردهای پارک وی را یادتان هست؟
 
می‌خواهی بگویی که آن جا بازیگر اسمی داشت ولی «آل» این طوری نبود؟
نه، منظور من از تبلیغات زیادی بود که برای آن فیلم انجام شد. به شکلی که هر کدام از بازیگر‌ها یک بیل بورد جدا داشتند؛ اتفاقی که در فیلم «دوئل» هم افتاد.
 
اما در عوض مصطفی زمانی را داشت که همه می‌خواستند تصویر جدیدش را بعد از یوسف پیامبر (ص) ببینند؟
آره من را داشت اما تعارف که ندارم؛ مصطفی زمانی را خیلی تلخ داشت.
 
اما مصطفی زمانی متفاوت را داشت.
خیلی از دوستان من شاید از این فیلم خوششان آمده باشد ولی دوست نداشتند که من این قدر تلخ ظاهر شوم. بازی در سینما نیاز به یک شیرینی دارد. تفاوت آل پاچینو با بقیه در همین قضیه است. وقتی که نقش دزد را هم بازی می‌کند دوست داری برنده شود. همیشه دلت می‌خواهد سر پلیس‌ها را کلاه بگذارد ولی بقیه اگر نقش دزد را بازی کنند دوست داریم پلیس پدرشان را در بیاورد. اما آل پاچینو نقش دزد را هم شیرین بازی می‌کند. در «صورت زخمی» هر کار خلافی که تو بگویی انجام می‌دهد اما باز هم مخاطب دوستش دارد. متوجه منظورم می‌شوید؟
 
دقیقا.
اما شما نگاه کنید. سینا در آل خیلی تلخ است. من خودم این تلخی را دوست داشتم به خاطر این که کاملا از نقش یوسف(ع) آشنایی زدایی می‌کرد. البته قبول این نقش ریسک بود اما من به چیزی که از این فیلم آل می‌خواستم رسیدم.
 
آن چیزی که می‌خواستی به آن برسی چه بود؟ همان آشنایی زدایی از شخصیت یوسف(ع)؟
یکی از اهدافم همین بود اما شما‌ها آدم‌های باهوشی هستید و در همان شماره بعد از جشنواره‌تان تقریبا با اهداف من اشاره کرده بودید (می‌خندد). همان طوری که خودتان نوشتید علی معلم بمب تبلیغاتی راه می‌اندازد. از آغاز پیش تولید تا اکران هفته ای نیست که شما یک خبر از آل در مطبوعات نبینید. فیلم‌های او فاکتور تبلیغات را همیشه با خودشان دارند.
 
البته یکی از آفت‌های آل همین هوچی گری‌ها بود. قبول نداری؟
من اسمش را هوچی گری نمی‌گذارم اما معتقدم یکی از بزرگ ترین ضربه‌هایی که آل خورد، به دلیل تبلیغات بیش از حد و حواشی آن بود. اگر این قدر این فیلم بزرگ نمی‌شد دلسوزانه به آن نگاه می‌شد اما هر کس دنبال ایراد در آن می‌گشت چون تعریف‌ها را از بیرون شنیده بود. آل فیلمی بود که اول تعریف‌هایش از بیرون رسید. حکایت علی معلم حکایت همان ضرب‌المثل معروف «خیاط در کوزه افتاد» است. قبل از فیلم تبلیغات خوب بود اما در عرض یک هفته به تهیه کننده اعلام می‌کنند که فیلم باید به جای فیلم دیگری اکران شود؛ خب این واقعا خنده دار است؛ تو این همه زحمت کشیدی اما یک دفعه ببینی همه چیز نقش بر آب می‌شود. واقعا تنها امیدمان فقط به مردم بود. این که بیایند ببینند و به یکدیگر دیدنش را توصیه کنند.

اتفاقی که برای «طلا و مس» افتاد.
آره. اما سر گروه آل، آفریقا بود؛ الان هم سر گروه کیفر، عصر جدید است. تمام فروش‌های بالای فیلم‌ آل برای سینماهای بالای شهر است. تمام آمارهای فروش را نگاه کنید؛ بلا استشنا در روزهای پنج شنبه و جمعه در سینمای آزادی با کمبود بلیت مواجه شدیم. بالاخره ما حواسمان به سینماها بود. بیشترین فروش متعلق به آزادی بود. اگر سر گروهمان آزادی بود، محال بود که کف فروشمان بیفتد اما سینما آفریقایی که پارکینگ ندارد و هزار مشکل دارد، خودت را بکشی نمی‌توانی کف فروشش را نگه داری. دقت کنید فیلم‌هایی که سر گروهشان اینهاست خیلی زود می‌افتند. اگر کیفر در همین جام جهانی سرگروهش آزادی بود هشت هفته را تضمین می‌دادم که برود.
 
اگر یادت باشد سال گذشته که با هم صحبت می‌کردیم گفتی فیلم خوب می‌فروشد و کاری به شرایط ندارد. مثل «درباره الی» که اتفاقا در بحبوحه انتخابات و حوادث بعد از آن اکران شد و فروش میلیاردی هم کرد.
آره. هنوز هم می‌گویم اما آیا المان‌های درباره الی با کیفر برابر است؟ حالا در کنار این باید بگویم که درباره الی یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران است و یک اتفاق در تاریخ سینمای ایران است که همه منتقدان به این فیلم رای می‌دهند. حتی یک رای هم به فیلم دیگری نمی‌دهند. من با تو موافقم ولی آن فیلم اتفاق بود. همان فیلم اگر امسال در همین شرایط جام جهانی بود 2 میلیارد می‌فروخت چون شرایط پارسال خیلی بدتر بود. ما این جا داریم درباره آل صحبت می‌کنیم که از آن توقع سینما داریم؛ نه توقع اتفاق. تعارف که نداریم؛ با هم.
 
اینها به نظر توجیه است.
نه، قبول ندارم. فروش تمام فیلم‌های یک ماه گذشته را مرور کن. همه زمین خورده اند. مگر تبلیغات نداشتند؟ مگر سوپراستار نداشتند؟ من احساس می‌کنم مردم از سینما زده شده اند و شرایط به آن‌ها سخت گرفته شده. قیمت بلیت‌ها واقعا بالاست. واقعا نمی‌فهمم که یک خانواده چهار نفری چطوری باید سینما بروند؟ مگر قشری که سینما می‌روند چه کسانی هستند؟ کسی می‌رود سینما که تفریحش سینماست. گیشه را کسانی تشکیل می‌دهند که به سینما به عنوان تفریح نگاه می‌کنند نه به عنوان صنعت. مگر چند نفر می‌روند که فیلم‌ها را رصد کنند؟ می‌خواهم بگویم گیشه را کسانی تشکیل می‌دهند که تفریحشان سینماست. یعنی منتظر هستند پنجشنبه و جمعه بشود و دست زن و بچه را بگیرند و بروند سینما. کجا بروند؟ تعارف که با هم نداریم. جای دیگری به من معرفی کن؛ پارک، شهربازی و سینما و...همین! این قشر سینما رو قشر متوسط است. قشر متوسط با دو تا بچه باید 16 هزار تومان پول بلیت سینما بدهد. کمی هم اگر اضافه خرج کند 25 هزار تومان برایش آب می‌خورد . ته حقوقش مگر چقدر می‌ماند؟ اساسا به این چیزها دقت نمی‌شود...
 
چون اینها در تاریخ ثبت نمی‌شوند.
دقیقا درد من همین است. تاریخ این چیزها را ثبت نمی‌کند. تاریخ می‌گوید «اخراجی‌ها» فروخت. اما نمی‌گوید به چه دلیل. تاریخ نایب قهرمان جام جهانی را ثبت نمی‌کند. تاریخ نمی‌گوید مارادونا با دست گل زد. تاریخ می‌گوید آرژانتین قهرمان شد.
 
بله، اصولا می‌گویند تاریخ چیزی از بازنده‌ها نمی‌نویسد.
آره، واقعیت این است. مسائلی که باید بررسی کنیم تا در آینده نگوییم تاریخ. سال آینده اگر به من بگویی کیفر کم فروخت، من صغری کبری هم بچینم دیگر فایده ای ندارد. بگویم جام جهانی بود. همه دنیا زمانی که جام جهانی است، تعطیل می‌شود. شبکه‌های سیاسی هم بخش جام جهانی گذاشته‌اند. باور کن الان هم من و تو هم به فکر این هستیم که بازی آرژانتین- نیجریه چند چند است. ما سینمایی هستیم. اما حواسمان پرت جام جهانی است و همه این‌ها را تحت الشعاع قرار می‌دهد اما کسی پس فردا نمی‌گوید که ما در شرایطی زندگی می‌کنیم که خیلی چیزها دست من وتو نیست و غیر قابل پیش بینی است. اگر آن شرایط و افکار تو مساعد باشد، می‌توانی به آن چیزی که می‌خواهی برسی؛ همین که تیزر به اش بدهیم یا ندهیم،‌ همین که موقع اکران چهار تا سکانس‌اش هم در بیاید. این شرایط که دیگر دست من نیست. من چهار تا فیلم کار کردم، دو تا فیلم من در یک فصل اکران شده. آن هم با بدترین وضعیت اکران ! دو تا فیلم من جایگزین «صد سال به این سال‌ها» و «دختر آدم، پسر حوا» شده. این شرایط طبیعی نیست. شرایط طبیعی یعنی اینکه از قبل بدانی در فلان تاریخ قرار است فیلم تو اکران شود. پس می‌توانی بیل بوردها را اجاره کنی. بیل بوردها را یک ماهه اجاره می‌دهند و می‌توانی همین طوری بیلبورد بگیری. کافی است که دو هفته هم فیلمت نفروشد، دیگر نمی‌فروشد. قواعد را می‌بینی، این قواعد دست من نوعی نیست. من دیگر درباره «آل» بحثی ندارم. آل تمام شد و بحثش هم جداست. «کیفر» را عوام نگاه کردند و خوششان آمده؛ پایین شهر و بالای شهر. منتقدان هم رای دادند به عنوان پرفروش‌های سال. یعنی عوام و خواص از این فیلم رضایت داشتند. پس ما دیگر چی کار باید بکنیم؟ اگر نفروشد واقعا جای بررسی دارد. زحمت هشت ماهه من در «آل» و «کیفر» فقط به خاطر شرایط اکران دارد لطمه می‌خورد. پارسال من می‌گفتم که یک سری شرایط دست من نیست. کیفر همزمان با جام جهانی اکران می‌شود و آل هم با آن شرایط. انگار که مسوولان فیفا از قبل از سانس‌های سینمای ما با خبر بودن. تو رو خدا نگاه کن. همه بازی‌ها افتاده تو بهترین سانس‌های ما ساعت 16، 18 و 23.

به فروش کیفر در این شرایط امید نداری؟
کیفر هر ابزاری را برای ارتباط با مخاطب دارد و همه چیز را برای او فراهم می‌کند. ندیدم کسی از کیفر ناراضی باشد. آدم‌های اطراف من خیلی رک با من حرف می‌ِزنند اما شرایط بیرونی هم باید بگذرد. جام جهانی، امتحانات دانشگاه‌ها و کنکور بی تاثیر نیستند. کیفر هم المان‌های فروش را دارد و در شرایط عادی خیلی خوب می‌فروشد اما الان شرایط عادی نیست. هر چهار سال یکبار جام جهانی برگزار می‌شود؛ یعنی هر 48 ماه یک بار. 47 ماه به مان نخورد ولی همین یک ماه جام جهانی با فیلم تداخل کرد. از همین الان می‌گویم که ارتباط با مخاطب قصه پریا به طاق می‌چسبد؛ چون همه المان‌ها را دارد. حالا آن زمان جنگ جهانی سوم می‌شود دیگر ربطی به من ندارد. اما تاریخ ثبت می‌کند که قصه پریا نفروخت. نمی‌گویند چه اتفاقی افتاده!
 
تو می گویی ظهور سوپر استار در شرایط فعلی سینما منوط به یک سری شرایط است؟
آره محال ممکن است نباشد.
 
یعنی الان دیگر یک سوپراستار در نمی‌تواند شرایط را عوض کند. همان طور که «دموکراسی تو روز روشن» نفروخت.
مگر رضا (گلزار) سوپراستار نیست؟
 
چرا.
در این موضوع شک دارید؟
 
نه، اصلا.
خدا را شکر. چرا «دموکراسی...» نفروخت؟ آن سوپراستار را هم باید سرجایش بگذاری. باید علل را بررسی کنیم دیگر. این بازیگر که بفروش بود چرا دیگر نمی‌فروشد؟ درباره بحث سوپراستار هم باید بگویم که هیچ بازیگری دوست ندارد کسی او را با المان‌های قبلی ببیند. اگر قرار باشد من سوپر استار باشم، هیچ وقت نمی‌گذارم بگویند مثل فلانی شدی. محال ممکن است که چنین چیزی باشد. من این قدر خودم را گول نمی‌زنم. از یک جنسی می‌شوم که مختص خودم است و از جنس دیگران نخواهم شد. محال است من جا پای کسی بگذارم و جلو بروم. مثلا اگر آبمیوه ای را برای بار اول خوردی و لذت بردی بار دوم به اندازه بار اول لذت نمی‌بری. لذت بار اول هر چیزی فرق می‌کند. دیگر المان‌های سوپراستار به معنای بازیگرهایی که هستند لذتی برای تماشاگرها ندارند. تو باید چیز دیگری از خودت نشان بدهی. نمی‌گویم بالاتر؛ چیز دیگری، این که کیفیت دیگری از خودت نشان بدهی.
 
چه راهی انتخاب کردی؟ فکر می‌کنی تماشاگر امروز چه چیزی می‌خواهد؟
پارسال هم گفتم که امسال سال منتقدان من است. خوشحالم که به چیزهایی که می‌گویم می‌رسم. امسال سال خواص است. تنها چیزی که من را کمی راحت کرد، این بود که بچه‌هایی که سینما را می‌فهمند زحمات من را دیدند و این که قوت قلبی می‌شوند. تو احساس می‌کنی که می‌توانی راهت را دوباره انتخاب کنی. من راهی را که انتخاب کردم بیشتر این است که فیلم من بیرون بیاید و با استقبال عمومی مواجه شود و چیزهایی را که خودم می‌خواهم انتخاب کنم. می‌خواهم به جایی برسم که فقط سالی یک یا دو فیلم کار کنم و لذت ببرم. هیچ وقت به این فکر نباشم که آیا روی پرده هستم یا نه؟ چون اعتقاد به این دارم هنری که قرار است من نمایش دهم؛ خم رنگرزی نیست که تند تند سعی کنم روی پرده باشم. من الان استرس دارم. چهار تا فیلم بازی کرده ام، پنجمی چه چیز جدیدی می‌تواند باشد. من این قدر پیشرفت ندارم که هر نقشی را بتوانم در بیاورم. چون با خودم نمی‌توانم کنار بیایم دچار مشکلم. خیلی پیشنهاد داشتم اما...
 
پیشنهاد کمدی هم داشتی؟
آره من خیلی پیشنهاد کمدی داشتم همین امروز یکی به من پیشنهاد شد که باید بروم صحبت کنم.
 
مشکل چه چیزی است؟
مشکلی نیست. تمام سعی من این است که ده سال دیگر بتوانم فیلم‌های روز اولم را هم ببینم و به تو هم بدهم تا ببینی. بعد بگویی فیلم خیلی خوبی بود ولی تو افتضاح بودی. اشکالی ندارد. می‌خواهم جرات داشته باشم که آن فیلم را به تو بدهم و خجالت نکشم و تو هم همین طور. این چیزی است که من دوست دارم برای من اتفاق بیفتد. من می‌خواهم فیلم بازی کنم نه این که صرفا باشم.
 
این طور به نظر می‌رسد که داری راه بهرام رادان را می‌روی. یعنی برای همه چیز برنامه داری. حالا این که این کار جواب می‌دهد یا نه یا این که می‌گویی امسال سال منتقدان است مشخص است که چشم انداز داری.
آره اما باید شرایط هم اجازه دهد. دیروز داشتم با یکی از دوستان که سینما را می‌شناسد بحث می‌کردم. می‌گفت چرا این قدر نگرانی؟ گفتم نگرانی من از این بابت است که تعریف‌های اصلیم در حال خراب شدن هستند. من سینما را این طوری می‌شناختم که فیلم‌هایی ساخته می‌شوند برای چرخیدن این صنعت و فیلم‌هایی برای خود سینما اما الان می‌بینم فیلم‌هایی که برای سینما ساخته می‌شوند هر روز دارند کم می‌شوند و تعریف‌ها دارند هویتشان را از دست می‌دهند. مثلا من الان خیلی خوشحالم که آقای کیمیایی فیلم جدیدش را شروع کرده یا ذوق می‌کنم اگر آقای مهرجویی فیلم بسازد. خوشحالم که اصغر فرهادی دارد فیلم می‌سازد. وقتی این اسم‌ها را می‌شنوم ذوق می‌کنم. ای کاش این عزیزان می‌توانستند سالی دو تا فیلم بسازند. کاش بودجه را برایشان فراهم کنند و بگویند تو را به خدا فیلم بسازید! آن قدر افراد با دانشی هستند که توانایی این را دارند سالی دو تا فیلم روی پرده داشته باشند. حداقل از ما بازیگرها با دانش‌ترند که سالی سه تا فیلم روی پرده می‌توانیم داشته باشیم.
 
شرایط مهیا نیست.
آره. بیاییم بحث کنیم چرا دموکراسی نفروخته. من این فیلم را ندیده ام. به نظر یک دلیلش تایم‌های اکران است. دوم هم به فیلمنامه بر می‌گردد. من همیشه از فیلم نامه نویس‌ها دفاع کرده ام. ما فیلمنامه‌های خوب کم داریم اما فیلمنامه نویس‌هایمان بسیار خوبند.
 
یعنی چی؟
شما می‌دانید که ما در فیلمنامه‌هایمان شغل نداریم. همین که می‌خواهند بنویسند یک جای آن بند است. مگر همه آدم‌هایی که دزدی می‌کنند، جنایت می‌کنند، عشق می‌ورزند، خیانت می‌کنند و ... بیکارند. ما فقط زورمان می‌رسد به قشر کارگر و بیکار. تنها جایی هم که خیلی راحت می‌توانیم سراغشان برویم روحانی‌ها هستند. با  این که مشکل دارد ولی ما فیلم می‌سازیم. الان ما سراغ بچه‌های جنگ رفتیم ولی نمی‌توانیم فیلمی بسازیم از جامعه مهندسان. خط قرمزهای جالبی را رد کرده ایم.
 
فیلم گیشه هم نیست؟
نه، فیلمی بود که به من اجازه بازی می‌داد؛ بازی ای که من مصطفی زمانی دلم می‌خواست.
 
احساس می‌کنم آن جاه طلبی ات در بازیگری باعث شد تا بعد از آل، بدرود بغداد را انتخاب کنی؟
دقیقا اما یک چیز بگویم که من بدرود بغداد را تا الان ندیده ام. به بچه‌ها احترام می‌گذارم اما آن فیلم فراتر از جاه طلبی بود. چیزی که من در موردش فکر می‌کنم نسبت به چیزی که هست حتی ده درصد جاه طلبی من را هم جواب نداده. کاری به فیلم ندارم، خیلی‌ها دوست دارند و خیلی‌ها نه.
 
حالا زمانی که آل با آن شرایط اکران شد، فکر می‌کردی که چقدر مصطفی زمانی بتواند به فروش فیلم کمک کند؟ می‌شود تفکیک کرد؟
اگر تعارف نکنیم اسامی تاثیر گذار هستند. آره، چرا دروغ بگویم.
 
با قاطعیت بگو. تاثیرگذار بودم یا نبودم یا نمی‌توانم نظر بدهم.
من به اندازه خودم تاثیر گذار بودم. من در فروش فیلم یک سهم بیشتر ندارم اما همه در فروختن یا نفروختن فیلم سهم دارند؛ این که سهم من در طول سالیان بازیگری من چقدر می‌شود، مهم است. در آل خود علی معلم هم سهم دارد. بهرام بهرامیان هم سهم داشته. اما اندازه اش را نمی‌توانم با قاطعیت بگویم.
 
در بین صحبت‌هایت نکته ای گفتی که یک سال بعد دیگر نمی‌شود سر شرایط اکران صحبت کرد. فقط یک رقم در تاریخ مانده. بعد‌ها نمی‌ترسی که بگویند فیلم‌های مصطفی زمانی نفروخته؟
آره، ولی بی دلیل هم چهار تا فیلم پشت سر هم کار نکردم. کیفر برای آن بود که این حرف پیش نیاید. محال ممکن بود که این فیلم در شرایط معمول اکران بشود و نفروشد.
 
الان که شرایط این طور شده حرص نمی‌خوری؟
چیزی در زندگی من را خیلی اذیت نمی‌کند. اگر احساس کنم که سینما دارد من را اذیت می‌کند خیلی راحت می‌گذارمش کنار؛ خیلی راحت.
 
این کار را نمی‌کنی. چون تو آدم جاه طلبی هستی.
آره. اما آن چیزی که تو گفتی ... آره مگر می‌شود نترسم. همین الان کسانی هستند که حسادتشان بیشتر از معرفتشان است یا بهتر بگویم دیگرشناسی آن‌ها بیشتر از خودشناسی‌شان است... همه آدم‌ها وقتی احساس می‌کنند دیگران را بیشتر از خودشان می‌شناسند فالش می‌زنند. اگر خودت را بیشتر بشناسی، از زمین خوردن دیگران خوشحال نمی‌شوی. حتی دنبال این می‌روی که کمکش کنی . آل فیلم فروش برای گیشه نبود. ما باید سعی کنیم در این ژانر فیلم‌های بهتری بسازیم که فروش بالایی هم داشته باشد.

 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: هفته نامه همشهری جوان/ شماره 265/ وحید سعیدی، مهدی معزی
بازنشر اختصاصی سیمرغ
 
 
مطالب پیشنهادی:
مصطفی زمانی از کیفر می‌گوید!
درباره فیلم «كیفر» ساخته حسن فتحی
مصطفی زمانی؛ از قاب تلویزیون تا پرده نقره‌ای سینما
 مصطفی زمانی:‌ نخواستم بازی‌ام در «آل» دیده شود
درباره «دموكراسی تو روز روشن»