مانی حقیقی و یک «پذیرایی ساده» از حوزه هنری
حوزه هنری هیچ کاره است و پایش را از گلیمش دراز‌تر کرد و ما دستش را کوتاه کردیم. هیچ کاری در ذات خود تحقیرآمیز نیست. آدم‌ها راضی به اسارت هستند زیرا تصوری از آزادی ندارند به همین دلیل شاید بلندپروازی نمی‌کنند.
 
مانی حقیقی کارگردان سینما بعد از ساخت فیلم کنعان فیلم پذیرایی ساده را ساخته است. داستان فیلم پذیرایی ساده درباره دو جوان است که قصد دارند در قالب یک کار خیر مقداری پول را در بین گروهی از مرز نشینان توزیع کنند اما در روند این توزیع اتفاقاتی می‌افتد. با مانی حقیقی تهیه‌کننده و کارگردان فیلم درباره فیلم پذیرایی ساده گفتگو کرده‌ایم هر چند مانی حقیقی معتقد است که اگر حرفی می‌زند نه به عنوان کارگردان و نویسنده بلکه از جایگاه یک بیننده و کسی که درحال جستجوست، صحبت می‌کند.


* ایده فیلم از ابتدا که قصد نگارش را داشتید تا انتها چه میزان تغییر کرد؟
__
اینکه این ایده فیلم از کجا آمد بحث پیچیده‌ای است من قبلا می‌خواستم درباره یک فردی فیلم بسازم که یک پولی به وی داده می‌شود و بعد دوباره‌‌ همان پول از وی پس گرفته می‌شود؛ تغییر حالت این شخصیت را نشان دهم و ولی بعد چرخش در داستان رخ داد و فیلم درباره کسی ساخته شد که پول را می‌دهد.


* شخصیتهای اصلی فیلم ابتدا با یک نیت خیر وارد می‌شوند و فقط قصدشان این است پولی رابدهند و بروند اما انگار بیشتر برایشان این سوال است که چرا افرادی که این پول را می‌گیرند که مقدار زیادی هم هست اما باز دوست ندارند از سیستمی که آن‌ها اسیر کرده است‌‌ رها شوند؟

__ رابطه این دوشخصیت با کاری که باید انجام دهند در طول داستان عوض می‌شود یعنی با یک پروژه انسان دوستانه خیریه کارشان را شروع کردند و در ادامه به یک بن بست برمی‌خوردند وبه دلایل مختلف و آرام آرم رابطشان با کاری که باید بکنند عوض می‌شود و خودشان بیشتر رنج می‌کشند از کاری که باید بکنند.


* این رنج و آزار به تماشاگر نیز منتقل می‌شود و فیلم به نوعی آزاردهنده می‌شود؟
__
هدف این بود که آزاردهنده باشد و امروز بخشی از استقبالی هم که می‌شود به دلیل وجود همین آزار در فیلم است. آزار دادن در قالب سینما و هنر به طور کلی تفاوت عمده‌ای دارد با آزار دادن در جهان روزمره، خیلی از فیلم‌های سینما آثاری هستند که به شکلهای مختلف تماشاگر را آزار می‌دهند و این آزار برای تماشاگر لذت بخش است یعنی تماشاگر در آن واحد که دارد زجر می‌کشد به شکل پیچیده‌ای از رنج کشیدن خودش لذت هم می‌برد. این اصل در فیلم‌های بسیاری وجود دارد از فیلمه‌ای تارانتینو و مایکل هانکه. البته آزاری که در هنر وجود دارد با آزاری که در جامعه و دنیای واقعی وجود دارد؛ متفاوت است آزار و زجری که در عالم واقعی انسان‌ها به یکدیگر می‌دهند وقتی وارد عالم هنر می‌شود بسیار متفاوت می‌شود و اتفاقات عجیبی برای آن می‌افتد.


* تم اصلی فیلم با توجه به داستان آن درباره تحقیر است یعنی در تمام مدت فیلم ما آدمهایی می‌بینیم که تحقیر شده‌اند یا انگار دوست دارند در این وضعیت تحقیر بمانند و حتی دو شخصیت اصلی فیلم نیز گاهی طرف مقابلشان را تحقیر می‌کنند؟
__
تحقیر یک بهانه است برای آنکه قصه جلو برود. مضمون فیلم واقعا تحقیر نیست زیرا درست است که بعضی شخصیت‌ها در شرایط خاصی تحقیر می‌شوند اما تحقیر مضمون فیلم نیست. شاید بشود اینگونه برداشت کرد که دو شخصیت اصلی دنبال یک آدمی می‌گردند که بتواند در مقابل این همه پول مقاومت کند و آن‌ها در جستجوی یک شخصیت کامل هستند و به همین دلیل تا پایان فیلم غمیگن و غمیگن‌تر می‌شوند.


* اما تحقیری در فیلم وجود دارد و این تحقیر به نوعی آن مسئله‌ای است که درجامعه نیز بعضا وجود دارد؟
__
تحقیر وقتی رخ می‌دهد که آدم‌ها خودشان را با تن دادن به قدرت پوچی مانند پول تحقیر می‌کنند یعنی هر کدام از آدمها می‌توانند در برابر گرفتن این پول واکنش متفاوتی داشته باشند و اینکه چرا خودشان اجازه می‌دهند؛ تحقیر شوند جای سوال است و بعد سوال جذاب‌تر از این است که چرا اجازه می‌دهند دو شخصیتی که پول دارند آن‌ها را تحقیر کنند اما سوال اصلی جذاب برای من این است و در سکانی از فیلم هم بیان می‌شود که چرا آدم‌ها می‌خواهند اسیر بمانند به طور مثال چرا راننده کامیون و کارگر معدن با وجود پول زیادی که از دو شخصیت اصلی می‌گیرند بازهم می‌خواهند اسیر کارفرما بمانند در حالی که به آن‌ها پول داده می‌شود و می‌توانستند آزاد شوند. بنابراین این یکی از دغدغه‌های شخصیت‌ها است و تم جذابتری برای من بود. از طرف دیگر این واقعیت است که هیچ کاری در ذات خود تحقیرآمیز نیست بلکه این رویکرد آدم به خودش و کاری که انجام می‌دهد می‌تواند به صورتی باشد که منجر به تحقیر شود.


* شاید به این دلیل است که تصوری از آزادی ندارند؟
__
یکی از این جواب‌هایی که می‌توان داد شاید همین باشد یعنی آدم‌ها راضی به اسارت هستند زیرا تصوری از آزادی ندارند به همین دلیل شاید بلندپروازی نمی‌کنند و در واقع شکل دیگری واکنش نشان نمی‌دهند.


* زمانی شما کنعان راساختید که حرف زمانه بود و امروز نیز فیلم پذیرایی ساختید که به نوعی همزمان شده است با وضعیت امروز جامعه و بحث هدفمند شدن یارانه‌ها و دادن پول به مردمی که هیچ سودی برای آن‌ها ندارد؟
__
این برداشت که ساخت و نمایش فیلم همزمان شده است با دادن یارانه‌ها برای من خیلی مبتذل است و اصلا به آن فکر نکرده‌ام. من خیلی حواسم به این نکته است که عمر فیلم از عمر من بیشتر باشد زیرا اکثر فیلم‌هایی که امروز به آن‌ها علاقه داریم فیلم‌هایی هستند که کارگردان‌هایشان از دنیا رفته‌اند اما فیلمشان یک اثر ماندگار است. هدف من این است که فیلم فرا‌تر از مختصات زمان و مکان برود. نکته مهم‌تر این است که فیلم اجتماعی فیلمی نیست که به جامعه اکنونش نگاه کند و براساس واقعیت حرفی بزند. فیلم اجتماعی خوب فیلمی است که درباره دلایل شکل گرفتن و ساختار‌های یک رفتار در جامعه حرف بزند نه اینکه درباره خود آن رفتار حرف بزند به همین خاطر می‌تواند از زمان و مکان فرا‌تر برود. من اگر بیاییم درباره سیاست‌های دولت الان یک فیلم بسازم در دولت بعدی بی‌معنی است و ارزشی ندارد در طول تاریخ هم فیلمهای که واکنش مقطعی نشان می‌دهند به اتفاقات اجتماعی خیلی زود کهنه شده‌اند و این فیلم‌ها ساختن و دیدنشان هیچ جذابیتی برای من ندارد. کل این ماجرا که نقدی از وضعیت اجتماعی الان ایران معاصر باشد هیچ جذابیتی برای من ندارد هر چند ایران معاصر هم یک ویژگی‌هایی دارد که برای من جالب و مطرح است اما سعی می‌کنم درگیر مسائل روزمره و گذرای جامعه نشوم.


* این نگاه ضدتحقیر شما نه تنها در فیلم بلکه در حواشی پیرامونی فیلم نیز وجود دارد یعنی به نوعی در رابطه شما و حوزه هنری نیز این مبارزه با تحقیر وجود دارد. شما اجازه ندادید که حوزه هنری با تحقیر فیلم را اکران کند؟
__
اینکه چه ارتباطی بین مضمون فیلم و رفتار حوزه هنری وجود دارد بسیار پیچیده است و نمی‌دانم چگونه می‌شود آن را باز کرد. در دوران کاری یک آدم مواردی پیش می‌‌آید که باید یک تصمیم جدی در قبال فشارهایی که به ناحق به وی وارد می‌شود بگیرد. ماجرای تحریم فیلم از طرف حوزه می‌توانست شکل دیگری به خود بگیرد یعنی هر کدام از ما می‌توانستیم تنها وارد مذاکره با حوزه بشویم و گلیم خود را از آب بیرون بکشیم و با حوزه کنار بیاییم ولی این کار ا نکردیم از طرف دیگر حوزه هنری بلوفی زد که فکر می‌کردند که با ضعف مدیریتی که در وزارت ارشاد وجود دارد می‌تواند با دور زدن قانون و ضعف قانون‌مداران خودشان را مطرح کنند و به عنوان یک قانونگذار موازی با دولت فعالیت کنند و این امر برای همه صاحبان ۶ فیلم غیرقابل قبول بود و سایر عوامل سینما هم مخالف بودند. درست است که ما با شمقدری و کل سازمان سینمایی مخالفت و و مشکلات زیادی داشتیم اما به هر حال آن‌ها نماینده قانون بودند و در این امر تردیدی نیست اما این وسط حوزه هنری چه کسی است و چه کاره است. حرف حوزه هنری مانند این است که صنف خیاطان و یا بقالان بگویند اگر فلان پلان فیلمت را خارج کنی ما می‌آییم و فیلم شما را می‌بینیم درحالی که حق ندارند این کار را بکنند زیرا حوزه هنری در ‌‌نهایت فقط تعدادی سالن سینمایی دارد البته با احترام با همه سینمادارن باید بگویم که سینمادار کسی نیست که به کارگردان بگوید چکار می‌تواند بکند و چکار نمی‌تواند بکند. حوزه هنری هیچ کاره است و پایش را از گلیمش دراز‌تر کرد و ما دستش را کوتاه کردیم. موفقیت ما زمانی بیشتر شد که با کار حوزه هنری ثابت شد که سینما آزادی آنگونه که باید اهمیت ندارد و به عنوان مرکز فرهنگی پایتخت جایگاهی که باید را ندارد.


* رابطه مردم هم با سینما بخصوص با  تحریم این ۶ فیلم از سوی حوزه  به نوعی تقویت شد؟
__
مردم ایران بسیار آگاه و پویا هستند و نکته‌ای که آن‌ها را بسیار متمایز می‌کند این است که خیلی وقت شناسند و به دلیل سختی‌ها وضربه‌های که خوردند دقیقا می‌دانند از چه راهی و چه زمانی باید اعتراض کنند و اعتراض خود را نشان دهند. خرد جمعی می‌گوید که برای هر کاری نباید به خیابان ریخت و برای هر مسئله‌ای به یک شکل اعتراض نمی‌کنند زیرا اگاهی آنقدر بالاست که می‌دانیم کجا وچه مقدار باید برای اعتراض به یک امر هزینه کنیم و هزینه این اعتراض چقدر است نمونه بارز و به روز آن اعتراض به همین رفتار حوزه هنری است. همین که مردم می‌روند فیلمی را که یک بار دیده‌اند دوباره می‌بینند می‌شود یک اعتراض به شیوه زورگویی حوزه و برآیند این اتفاق برای حوزه آنقدر بوده است که من اگر جای مدیران حوزه هنری بودم با شرمساری استعفا می‌دادم زیرا همه نقشه‌هایم نقش بر آب شده است.


* اعتراض مردم به حوزه به این دلیل است که مردم به فیلمسازان تعهد دارند و اگرحوزه استعفا نمی‌دهد یعنی اینکه تعهدی به سینما ندارد؟
__
دقیقا امروز یک رابطه‌ای وجود بین فیلمساز و مردم که رابطه بسیار نزدیک و عاشقانه‌ای است حال یک آدم مزاحمی وجود دارد که سعی می‌کند در این رابطه خودش را مطرح کند مانند یک گفتگوی خیلی صمیمی بین دو دوست است که یک آدمی که هیچ کاره است درحال اظهار نظر است و بایدیک راهی پیدا کرد که این آدم کمتر مزاحم شود و راه آن همانی بود که ما پیدا کردیم یعنی مقاومت و اسم بردن، ما اسم مدیران حوزه هنری را به شخصا بردیم که این شرمساری حک بشود در ذهن این مدیران و این شرمساری وجود دارد.


* قرار بوده است که به جای شما محمدرضا گلزار در فیلم حضور پیدا کند؛ درست است؟
__
اولین انتخاب من برای این فیلم گلزار بود البته فکر تجاری نداشتم زیرا گلزار صورتش و بازی‌اش یک ویژگی دارد که منحصر بفرد است البته بعضی دوستان و همکاران مخالف بودند اما همیشه برای من یک مسئله‌ای به جز تخصص بازیگری اهمیت داشته است و ویژگی‌های بازیگر همیشه مهم‌تر از قابلیتهای حرفه ای برای من بوده است هرچند که گلزار قابلیت حرفه‌ای خوبی دارد اما نگاه و شکل نگاه گلزار بگونه‌ای است که کاری که من می‌خواستم بکنم خیلی خوب می‌توانست انجام دهد.



گردآوری:گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع:ilna.ir


 مطالب پیشنهادی:
دنیس در سرزمین عجایب + عکس
حرف‌هایی که کلاه قرمزی را با سانسور روانه بازار کرد
تاریخچه و شیوه بافت کهن‌ترین زیرانداز بشر
بازار داغ کنسرت‌های موسیقی در پایان سال
ترانه علیدوستی از یک "پذیرایی ساده" می گوید