با نمایش «پسر کارون» (امیر دژاکام) بازیگری را به شکل جدی آغاز کرد. یکسال بعد با «مهر خوبان» به تلویزیون آمد، با نقش کوتاهی در فیلم سینمایی «درخت گلابی» کار با داریوش مهرجویی را به کارنامهاش اضافه کرد، اما نقطه عطف کارنامه او بازی در سریال «خط قرمز» بود که شاید مسیر زندگی هنری او را تحت الشعاع خود قرار داد. بازیگر فیلمهای «عطش» و «جنایت» که بازی برای اصغر فرهادی را در سریال «داستان یک شهر» تجربه کرده است، در سینما با فیلمهای «کلاشینکف»، «موش»، «مخمصه»، «سنگ، کاغذ، قیچی»، «غوغا»، «چند میگیری گریه کنی»، روی پرده نقرهای رفته است. بازیگر مجموعههای «خداحافظ بچه»، «شوق پرواز»، «مختارنامه»، «طلسم شدگان» و... که با سریال «شاهگوش» فضای کمدی را در قالب تصویر برای یک مجموعه تلویزیونی تجربه کرده بود با سریال «جاده قدیم» که این شبها روی آنتن شبکه اول سیماست ایفاگر یک تیپ کاراکتر (طینت) است برای بهرام بهرامیان. شهرام حقیقت دوست مهمان یک فنجان چای شد تا از این نقش و اتفاقاتی که در این مجموعه تلویزیونی تجربه کرده است بگوید. البته او در پایان از دلیل عدم همکاریاش با بیژن بیرنگ در ادامه ساخت سریال «عشق تعطیل نیست» هم گفته است که در ذیل از نظر میگذرانید.
|گویا این روزها مشغول بازی در یک تئاتر هستید؟
ـ بله، مشغول بازی در یک نمایش هستم با عنوان «طویله آبا» که آقای حسین کیانی آن را نوشته و نیما دهقان کارگردانی خواهد کرد.
|الان کار در چه مرحلهای است و در کجا اجرا خواهد داشت؟
ـ مشغول تمرین هستیم و ظرف یک هفته، ده روز آینده نمایش در اقدسیه سالن اکو و اجرا خواهد داشت.
|شما از آن دست بازیگران هستی که به رغم فعالیت تصویریات در سینما و تلویزیون، هرازگاهی سری به تئاتر هم میزنی و در واقع فاصلهای نمیافتد...
ـ بله، من معمولاً سالی یکی ـ دو تئاتر کار میکنم.
|شرایط خاصی امروز بر تئاتر و اوضاع و احوالش به لحاظ اقتصادی حاکم است. چه انگیزهای بسیاری از همکاران شما و خودتان را به این سمت میبرد که هر ازگاهی سری به دنیای نمایش بزنید؟
ـ من فارغ التحصیل تئاترم و سالهاست با همین گروههایی که مشغول هستیم کار کرده و میکنم. فضا بسیار خوب است و من فضای تئاتر را به دلیل آموزش و یادگیری که در آن اتفاق میافتد ترجیح میدهم.
|و اما سریال «جاده قدیم» و همکاری شما با بهرام بهرامیان...
ـ سال گذشته قرار بود این سریال برای ماه مبارک رمضان ساخته شود. بلافاصله پس از سریال «شاهگوش» این سریال پیشنهاد شد. نویسنده سریال آقای امید سهرابی از دوستان من هستند. او مرا پیشنهاد کرد و مابقی ماجرا طبق روال اتفاق افتاد.
|معمولاً کاراکترهایی شبیه به طینت که در اجرا خاصیتی تیپیکال میگیرند، جدا از طراحی و پرداخت در فیلمنامه خیلی به خود بازیگر و استعداد و تواناییاش مرتبط هستند. از طینت صحبت کنیم، از این گریم خاص تا لحن و استایل و...
ـ پیشنهاد خودم بود که اگر قرار است من این نقش را بازی کنم، باید یک مقدار از چهره و صورت خودم دور باشم. این مسئله را با استاد عبدا... اسکندری بزرگ در میان گذاشتم و از آنجا که ایشان اشراف کامل به کارشان دارند به عنوان بزرگ مرد سینمای ما، یکسری تست روی صورت من انجام دادند و در واقع این گریم به وجود آمد. کم کم با گپ و گفت و تعامل به این نتیجه رسیدیم که طینت باید اینگونه بازی شود. خودم اصولاً اصراری به تیپ سازی ندارم؛ به این معنی که هر جایی باید برای هر نقشی یک تیپ متفاوت رو کنی، ولی اینجا احساس کردم باید این کار را بکنم به همین دلیل به سراغ یک لحن و نگاه خاص رفتم.
|نکتهای که سوال خیلیهاست راجع به سریال «جاده قدیم» و البته تاثیر بسیاری روی این تیپ ـ شخصیت هم گذاشته لهجه است. راجع به محل این لهجه و چگونگی شکل گیری آن روی این نقش هم بگو؟
ـ این لهجه مختص مردمی است همین بالای تهران در جایی به نام «برگه جوان» یا «برگه جون» که همین بالای لواسان است. این گویش شاید یک مقدار آوا و لحن شمالی مازندرانی داشته باشد و بخشی هم لری، دارای افعال خاصی است که شاید این گویش را شیرینتر کند. زمانی که این سریال را کار میکردیم تلویزیون با بحث لهجهها مشکل داشت. از سویی تهیه کننده هم با توجه به هزینهای که میکرد، این ترس را داشت که چه لهجه و لحنی بگیریم که با مشکل از سوی سازمان مواجه نشود. به هر حال قرار بود ما این آدمهارا که از شهرستان میآیند با لهجه ببینیم، قصه میطلبید که هر یک از آنها یک لهجه و لحن خاص را با خود بیاورند. به این نتیجه رسیدیم که به آن سمت برویم و آن لهجه را بگیریم. در این راستا مشکلات زیادی را در طول تصویربرداری و تا همین امروز و در زمان پخش تجربه میکنیم. متاسفانه این تصور غلط که اگر از گویش و لهجهای استفاده شود، قطعاً پشت آن این ذهنیت وجود دارد قصد توهین داریم. در صورتی که واقعاً اینگونه نیست. فکر میکنم ما که کار فرهنگی میکنیم وظیفه داریم، از این وضع با ایجاد شرایطی عبور کنیم. این همه گویش و لهجه در کشورمان داریم؛ ترکی، لری، کردی، گیلکی، مازنی و... . چرا باید اولین چیزی که به ذهن ما با شنیدن این لهجهها و گویشها میرسد، یک جوک باشد؟ یعنی قرار است ما تا ابد در این فکر اشتباه بمانیم؟ یعنی یک فرد با گویش شهرها و اقوام مختلف کشور ما نمیتواند خالق یک درام باشد؟
وظیفه ماست که این فرهنگ سازی را ایجاد کنیم.
|البته این ایراد به ممیزی تلویزیون وارد است که گاهی در این باره کاسه داغتر از آش میشود، اما معمولا ما هم برای ساخت تیپها و موقعیتهای کمیک اکثراً به سراغ این لحن و لهجهها رفتهایم. قبول داری؟
ـ بله، ولی باید بالاخره از یک جا شروع کرد. چارهای نیست، ما نمیتوانیم به یکباره وارد آن فازی که گفتم، شویم. آن هم به زمان احتیاج دارد. معتقدم ما وظیفه داریم این فضا را پله پله ایجاد کنیم و عبور کنیم از این بخش که به شدت به آثار ما لطمه زده است. من همیشه به دوستان میگویم وقتی کریستف کلمب آمد آمریکا را پیدا کرد، نصف رنگین پوستها را کشت و نصفی را هم به بردگی گرفت، الان رئیس جمهورشان سیاهپوست است. در واقع از این مرحله عبور کردند. ما هم باید از این مرحله عبور کنیم. نمیشود که هر بار هر قومیت یا حرفه و صنفی اعتراض میکند، ما دست نگه داریم و بگوئیم حالا موقعاش نیست! پس کی موقعاش است؟!
بالاخره وظیفه ماست که فرهنگ سازی یا کار آموزشی کنیم. باور کنید به آن دوستان که بالا نشستهاند و فقط صورت مسئله را پاک میکنند، آدرس غلط دادهاند و یا شاید هم کارشان را بلد نیستند.
|شما مشاور لهجه داشتید یا اینکه خودتان به منطقه رفتید و فضا و لحن را میدانی شنیدید؟
ـ ما به آنجا رفتیم، من با چند تن از اهالی آن منطقه صحبت کردم. با دوستی که آنجا شغل معلمی دارد، گپ و گفت مفصل داشتیم. حتی کنار دورخوانیهای ما حضور داشتند و مشورت بسیاری به ما دادند. تلاش بر این بود که لهجه و لحن خیلی درست ارائه شود.
|پس از چند قسمت، لهجهها که شاید در برخی از لحظات نقطه عطف سریال هستند، جذابیت خود را از دست داده و پس از جلوههای این تیپ کاراکترها، حالا قصه است که تماشاگر را نگه میدارد. به نظر تو قصه امید انقدر جذاب هست که تماشاگر را تا پایان حفظ کند؟
ـ بله فکر میکنم قصه بتواند مخاطب را حفظ کند. خیلیها راجع به لهجه سوال میکنند. شاید پس از چند وقت به قول شما دیگر لهجهها ذهن مخاطب را درگیر نکند و قصه است که باید پیش برود. من به شدت قلم امید سهرابی را دوست دارم. او یکی از نویسندگان خوب کشور ماست. امیدوارم تماشاگران هم از سریال راضی شوند.
|اصولاً نگاه داشتن راکورد اجرا و بازی این دست نقشها با آن شکل فک و گریم کار راحتی نیست آن هم برای یک سریال در مدت طولانی.
ـ بله، کار است و کاری نمیشود کرد. ما یک پروسه تولید طولانی در گرمترین فصل سال داشتیم که سختیهای خودش را داشت. ولی من تاکید میکنم سختیهای کار ما اینها نیست. سختی آنجاست که برای کاری که زحمت کشیدی، اتفاقاتی بیفتد که خستگی به تنت بماند. وظیفه ما همین است که نقش یا شخصیتی که در دل یک سریال یا فیلم به ما سپرده میشود، به بهترین نحو و با تلاش بسیار اجرا کنیم، اما گاهی نتیجهای که حاصل میشود انعکاس کامل تلاش ما نیست.
|اصولا شهرام حقیقت دوست را یک بازیگر شیرین نمیشناسند، چون معمولاً یک لحن خاص نزدیک به تلخی شاید در جنس بازی شما وجود دارد، اما پس از سریالهای «شاهگوش» و «جاده قدیم» نشان دادی در فضای طنز به خصوص در موقعیت میتوانی خالق یک شخصیت شیرین باشی؟
ـ شاید دلیلش این است که من در کار تصویر خیلی به سمت کارهای کمدی نرفتم. خیلی کم پیش آمده تا مثل فیلمهای «تردست» آقای سجادی یا «چند میگیری گریه کنی» آقای شاهد احمدلو من به سراغ کمدی در سینما هم بروم، اما در تئاتر من خیلی زیاد تجربه کار کمدی داشتهام. شاید این سبک و سیاق کمدی را که در آن تلاش میکنم و امیدوارم درست هم باشد، مدیون آقای حسین کیانی و خانمشان رویا میرعلمی هستم. سالیان سال است که من با این عزیز تئاتر کار میکنم. نمایشهایی که کار کردیم اکثراً فضای تیپیکال و کمدی داشتهاند و در واقع یک جورهایی تجربه کار این شکلی را با آقای کیانی در تئاتر شروع کردم و از ایشان یاد گرفتم.
|فکر میکنم پس از بازخورد خوب در سریال «شاهگوش»، بدت نمیآید در این فضا ادامه بدهی؟
ـ باور کن خیلی اصرار ندارم کار طنز داشته باشم یا جدی. من فیلمنامه را در درجه اول اولویت میدانم. اگر قلاب فیلمنامه به من گیر کند، دیگر فرق ندارد که آن کار طنز است یا جدی. تمام انرژی و توانم را میگذارم تا آن نقش را در بیاورم. حالا چقدر موفق هستم نمیدانم. فیلمنامه اگر قصه درستی داشته باشد، با هر فضایی من با کمال میل کار میکنم.
|و اما طینت سریال «جاده قدیم»، که شاید به رغم سادگیهای شهرستانیاش دارای قصهای شخصی باشد؛ تنهاییهای طینت و...
ـ بخشی از این ماجرا نوشته امید است که شما الان شاهد آن هستید. اما در صحبتهایی که با آقای بهرامیان و امید عزیز در دورخوانیها داشتم، به یک حرف مشترک هم رسیدیم. آقای بهرامیان شاید فضای مرا نمیشناخت، پس خیلی نگرانتر از دیگرانی بود که مرا میشناختند و در تئاتر کارهای مرا دیده بودند. من در دورخوانیها متوجه نگرانیهای او میشدم، مثل شما سوال میکرد که نگاهت نسبت به این آدم چیست؟ من یادم هست هر بار که آقای بهرامیان سوال میکرد و این نگرانی را من در صورت او میدیدم. یک جواب داشتم، طینت یکی از صادقترین کاراکترهای این سریال است. او در بیان احساساتش حتی صداقت دارد. اگر قرار است دروغ بگوید، اگر قرار است کسی را گول بزند، اگر از کسی عصبانی است، اگر خوشحال است، اگر چیزی او را جذب میکند و اگر عاشق میشود، همه در اوج صداقت و سادگی است. پشت هیچ یک از رفتارهای او چیزی جز صافی نیست.
|شاید یک صداقت شهرستانی...
ـ بله صداقتی که در خیلی از افرادی که دور از محیط ماشینی تهران زندگی میکنند وجود دارد. آن آدم اگر به تو محبت داشته باشد، کاملاً متوجه میشود، اگر از تو گله داشته باشد، کاملاً میفهمی، مثل اینجا نیست که رفتارهای آدمهای اطرافت هرگونه که باشد نیازمند یک تحلیل است و از جمع بندی کلیت آنها متوجه شوی طرف با چه موضعی مقابل تو قرار گرفته است.
من طینت را کاملاً مثبت دیدم و همین را در اجرای نقش در تمام لحظات مدنظر داشتم.
|شما و حمید آذرنگ تجربه سریال «شاهگوش» را با هم دارید و احتمالاً در تئاتر نیز فرصت این همکاری ایجاد شده است. بده بستانهای شما در اجرای دو نقش طینت و نعمت حتماً متاثر از تجارب قبلی است؟
ـ بله ما پیش از این تجربه همکاری داشتهایم و فضای بازی و شخصیتهای یکدیگر را خوب میشناسیم و این مسئله در کار بسیار کمک حال ما بود تا بتوانیم پاسکاریهای خوبی را در اجرا داشته باشیم.
|با نگاهی به کارنامه بهرام بهرامیان نمیتوان او را کارگردانی شیرین دید. به هر حال او نیز جزو کارگردانان درام ساز این کشور است که چند تجربه موفق هم در این گونه دارد.
ـ بله.
|به نظرم سریالی که قرار است مخاطب با لحظات و موقعیتهای کمدیاش بخندد، نیازمند یک هدایت شیرین در اجرا و کارگردانی است.
ـ بله همین طور است.
|آیا این طنازی از سوی کارگردان به تیم جلوی دوربین منتقل میشد که بتواند تاثیری بیرونی بر بازی بگذارد؟
ـ اتفاقاً آقای بهرام بهرامیان بسیار آدم باهوشی است و بسیار فضای طنز را میشناسد. جالب است بگویم آن جنس و نگاهی که او در طنز دارد، با آنچه من در کار طنز علاقهمند به اجرایش هستم مطابقت دارد. من به دوستان دیگر جسارت نمیکنم. هر طنزی سلیقه خودش را دارد و مخاطب خودش را میطلبد، ولی شخصاً به این نوع از طنز علاقه بیشتری دارم و دوست دارم بازیگر طنزی باشم که شو آف (نمایش) پشت آن وجود ندارد و خودش مثل زندگی جاری باشد. این شانس من بود که فضای ذهنی آقای بهرامیان هم به همین شکل بود. به جرات میتوانم بگویم بهرام بهرامیان یکی از بهترین کارگردانهایی است که من در این سالها با تجربه کاری اندکم در خدمتشان بودهام. امیدوارم از ایشان کارهای بیشتری در آینده ببینم، چون بسیار کارگردان باهوشی است.
|و اما سریال «عشق تعطیل نیست» که قرار است گویا مجدداً شروع به کار کنند و دیگر علاقهمند نیستی با این پروژه همراه باشی؟
ـ تنها چیزی که میتوانم بگویم این است، دوستانی که لطف دارند و کارهای مرا دنبال میکنند، قطعاً میدانند من با تمام انرژی و ایمانم سر کار میروم. هیچ وقت من سر کارم کم نمیگذارم. هرگز نشده کاری را فقط به خاطر بخش مادیاش پذیرفته باشم یا سیاستهایی پشت داستان بوده باشد که آن را قبول کرده باشم. من همیشه کاری را که میپذیرم با سعی و تلاش بسیار در خدمت پروژه خواهم بود، اما در این سریال احساس میکردم متاسفانه این تلاش و انرژی به سمت و سوی درستی پیش نمیرود. کار از یک جا که اصول و اساس این حرفه است، یعنی فیلمنامه دچار مشکلاتی بود که من با تمام تلاش و انرژی نتوانستم آنرا حل کنم. نتوانستم دوستان را مجاب کنم که این ایراد وجود دارد. وقتی احساس میکنم دیگر نمیتوانم در کاری مفید باشم، ترجیح میدهم ادامه ندهم.
|این نظر دیگر بازیگران سریال بیژن بیرنگ هم بود یا نه، تو تنها به این موضع رسیدی؟
ـ به نظرم بقیه را از خودشان سوال کن که نقل قول نباشد. از طرف من، قطعاً با این دوستان ادامه نخواهم داد.
|و برنامه بعدیات چه خواهد بود؟
ـ فعلاً روی تئاتر متمرکزم و با تمام انرژی در خدمت این نمایش خواهم بود تا ببینم در آینده چه پیش خواهد آمد.
گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع : banifilm.ir