مهران رجبی: هنوز هم عاشق همسرم هستم!
مهران رجبی گفت: بعد از چندسال زندگی مشترک هنوز هم عاشق همسرم هستم.

مصاحبه با مهران رجبی

مهران رجبی نیازی به معرفی ندارد. فیلم و سریال های او آنقدر زیاد هستند که کافی است تنها اسم او را بر زبان بیاورید تا همه چهره همیشه خندانش را در نقش های شیرینی که بازی کرده به یاد بیاورید. رجبی ذاتا شوخ طبع است و خودش هم این موضوع را به شدت قبول دارد. او این ویژگی را از مادرش به ارث برده. راحتی ذاتی او نیز باعث شده نقش هایی که بازی کرده به آسانی به دل مخاطب بنشیند. رجبی همین قدر راحت هم حرف می زند و در طول گفت و گو آنقدر شوخی می کند که بعضی وقت ها فرق جدی و شوخی اش را نمی فهمید.

بازیگر طنز سینما و تلویزیون این روزها مشغول بازی در فیلم سینمایی «رسوایی 2» است و دیگر مثل چند سال پیش که در همه شبکه ها بود فعلا در تلویزیون کاری ندارد. گفت و گوی ما با مهران رجبی درباره زندگی و ویژگی های خودش است.

آقای رجبی! از چه زمانی متوجه شدید بازیگر طنز هستید و استعداد جلوی دوربین رفتن در نقش های کمدی را دارید؟

راستش الان هم خیلی متوجه نیستم بازیگر طنز هستم یا جدی، اما از یک روز بعداز ظهر متوجه شدم می توانم طنز هم بازی کنم.به نظر من آدمی که طناز است اتفاق خاصی برایش نمی افتد و در واقع شرایط و موقعیت برایش جور می شود. من هم در این مدت آزمایش شدم، آن هم به این معنی که در جمع دوست و رفیق و آشنا متوجه شدند که من آدم طنازی هستم و در نهایت هم وارد بازیگری شدم. نمی توانم در این مورد بگویم مثلا از فلان شب ساعت 9 شب من فهمیدم که بازیگر طنز هستم.

بعد از چندسال زندگی مشترک هنوز هم عاشق همسرتان هستید؟

خیلی زیاد؛ به نظرم عشق و علاقه در زندگی از آدم بودن نشات می گیرد؛ اینکه آدم فهمیده باشد، از هر چیزی که فراهم است لذت ببرد و به تفاوت ها هم احترم بگذارد، وقتی اینها باشد عشق هم همیشه هست.

شیوه زندگی افراد مختلف براساس شرایط و موقعیت های متفاوت تغییر می کند. رابطه شما بعد از اینکه وضع مالی تان بهتر شد با همسر و فرزندانتان تغییر پیدا کرد؟

نه، اتفاقا ارتباطمان مستحکم تر شد و اگر هم تغییری ایجاد شد در جهت مثبت بودن و بهترشدن بود. به نظرم این موضوع هم به ذات و شخصیت افراد بر می گردد. اینکه در چه نهادهای فرهنگی رشد کرده و بزرگ شده تغییر به معنای مثبت و درستش البته همیشه خوب است.

بهتر شدن وضع مالی شما چقدر روی تربیت بچه ها و شیوه زندگی شان تاثیر گذاشت؟

به هر حال بچه ها هم ما را می بینند چیزهایی یاد می گیرند. اگر خوب باشید، آها هم خوب هستند و اگر هم بد باشید بد می شوند. حتی اگر عصبی یا پکر هم باشید باز از شما تاثیر می گیرند. افسرده هم باید افسرده کنید انجمنی را! البته این را هم بگویم که ما خیلی هم پولدار نیستیم و ثروت آنچنانی نداریم.

اما افراد متمول زیادی را داریم که بچه هایشان خیلی هم خوب هستند و از مالی که دارند درست استفاده و اتفاقا ثروتشان را تکثیر هم می کنند. اما بچه های عده ای هم هستند که به دلیل ساختار خانواده، ناخلف از آب در می آیند و درواقع از آن ساختار سوءاستفاده می کنند. به هرحال، این موضع هم باید مدیریت شود چون بچه ها هم اگر پول مفت و مسلم به دستشان برسد همان طور راحت هم آن را از دست می دهند، اما اگر آن را با سختی به دست بیاورند شاید بیشتر قدرش را بدانند.

شما در خانه و جمع خانواده خودتان جدی هستید یا شوخ طبع؟

خیلی جدی هستم. اتفاقا بسیار آدم حساب شده ای هستم. دلیلی ندارد الکی هرهر بخندیم.

بچه هایتان چقدر شما را جدی می گیرند و از شما حساب می برند؟

در حد کفایت این اتفاق می افتد و به اندازه پدر و فرزند از من حرف شنوی دارند. البته بچه ها به طور کلی قرار نیست حساب ویژه ای ببرند ولی در حد کفایت هم خوب است.

مردم خیلی شما را خارج از صحنه و در کوچه خیابان می بینند چقدر با شما شوخی می کنند؟

همیشه می خندند. من هم سعی می کنم شوخی های بیشتری با آنها کنم تا به تصویری که معمولا از من دیده اند نزدیک تر و شبیه تر باشم. اتفاقا خیلی خوشحالم از اینکه وقتی مردم من را می بینند عبوس نیستم و آنها با دیدنم می خندند. من آدم بذله گو، راحت، روان و بگو و بخندی هستم و اینها خصلت های ذاتی من هستند. تلخی کمتر در وجودم هست و سعی می کنم اگر هم باشد دیده نشود. اگر گرفتاری یا مشغله ای داشته باشم سعی می کنم نشانش ندهم. وقتی ویژگی هایی در آدم نهادینه شود همان طور هم دیده می شود نسبت به آدم همان طور هم دیده می شود و نسبت به آدم همان طور هم عکس العمل نشان می دهند. من این موضوع را حس زندگی خودم می دانم.

این شوخ طبعی چطور در شما نهادینه شده؟ از خانواده تان آن را به ارث برده اید؟

حتما اینطور بوده، من فرزند پدر و مادری هستم که خیلی طنز هستند. مادرم به خصوص خیلی شوخ طبع و بگو و بخند بود و همیشه جمع را در دست می گرفت و همه را می خنداند. در روستا که بودیم وقتی خانم های همسایه جمع می شدند از مادرم می خواستند حرف بزند و ماجرا تعریف کند و شاید هم ادای فلانی را در بیاورد (با خنده) مادرم خیلی خوش صحبت بود و شعر هم زیاد می گفت؛ عروس اولی ماله اراکه، عروسی دومی غصه هلاکه، عروس سومی ماله برغون، الهی سه تاشون بگیرن یرقون!

همیشه حالتان خوب است؟

نه، مثلا وقتی 3 ساعت پشت ترافیک گیر می افتم حالم خیلی بد می شود. در همان حال هستم که ماشین بغلی می گوید به به! چطوری آقای رجبی؟ خوبی؟ من هم لبخند می زنم و بگو و بخند دارم. سر این بگو و بخندها البته چندبار تصادف هم شده. من خودم که نه! ماشین هایی که با من حرف می زدند حواسشان پرت شده و تق زدند به ماشین جلویی.

الان دیگر تا کسی پشت فرمان ماشین می خواهد با من سلام و علیک کند، زود می گویم اول جلو را بپا! اول تعجب می کنند، اما بعدا متوجه می شوند منظورم چه بوده. تا الان بیش از 10 مورد این اتفاق افتاده خصوصا در اتوبان همت که فکر کنم 60 درصد تصادفات آنجا بوده.

وقتی مشکل برایتان پیش می آید یا قضیه ای اتفاق می افتد که ناراحت یا عصبانی می شوید از چه طریقی سعی می کنید آنها را برطرف و بر آنها غلبه کنید؟

به نظرم راهکار چوب زیر صندلی راننده یک راه حل است و خیلی از مشکلات با آن حل می شود! به قول یکی از دوستانم که می گفت مشکلی که با دعوا حل می شود را چرا اینقدر درباره اش بحث می کنید! (با خنده) اینها شوخی بود اما واقعیت این است وقتی مشکلی پیش می آید نمی شود کاری کرد و باید با حوصله و صبر آن را حل کرد، اما بعضی وقت ها حوصله هم نیست و مشکلی که به وجود آمده مطلب مورد عصبانی شدن هم زیاد دارد. ما خودمان برای خودمان مشکلات خاصی داریم و البته مزاحمت های ویژه ای که مخصوص خودمان که نیازی به گفتنش نیست. همه اینها آدم را پکر و ناراحت می کند و مجبور می شویم در بعضی موارد عکس العمل نشان دهیم.

راهکار فردی شما برای مبارزه با مشکلات چیست، مثلا بعضی ها می گویند با کتاب خواندن یا تماشای فیلم به آرامش می رسند؟

اینکه یکی می گوید من موسیقی گوش می کنم یا فلان کار را می کنم همه به نظر من شعار است. مثلا طرف در خیابان برایت مزاحمت ایجاد کرده بعد تو بی خیال می روی در ماشین می نشینی و موسیقی گوشی می دهی؟! نمی شود که! از نظر من این حرف ها بیشتر ژست های روشنفکری و شعاری است که در عمل خیلی هم شدنی نیست اما به نظرم اگر آدم، متناسب با مشکل مورد نظر برنامه ریزی و راه حل های آن را بررسی کند راحت تر می تواند آن را حل کند تااینکه بنشیند و موسیقی گوش کند. هر مشکلی هم راهکار خاص خودش را دارد که حتی شاید یکی از آنها همان موسیقی گوش کردن باشد ولی در کجا؟ مثلا در خانه نشستی و می خواهی با شنیدن یک موزیک به آرامش برسی نه در جنجال خیابان. هرجایی موقعیت خاصی دارد و رفتار و تصمیم متناسب با خودش را می طلبد.

تاحالا با کسی دعوایتان شده؟

نه، واقعا دعوا به آن مفهوم را یادم نمی آید. دعوا خودش هم حوصله می خواهد هم زور که من ندارم. بعد هم اصلا برای چه باید دعوا کرد. درگیری های لفظی و بگو و مگوها هم که دعوا به حساب نمی آیند و اگر نباشند که اصلا فایده ندارد. (باخنده)

در خانواده خودتان هم تا به حالا با کسی دعوایتان نشده؟

در حد داد بوده اما دعوا نه. داد و بیداد ممکن است سر مساله ای به وجود آمده باشد اما تا به حال ماجرایی نبوده که بخواهیم بر سرش دعوا کنیم و بزن بزن راه بیندازیم. داشتن اعتماد به نفس خیلی مهم است. اینکه آدم قبول کند خودش چه ویژگی ها و توانایی دارد، چه کاره است، محور زندگی خودش است و خودش مرغ همسایه است.

تا به حال اعتماد به نفستان را از دست داده اید؟

ابدا، هیچ وقت نه در کار و نه در زندگی این مورد برایم پیش نیامده.

در زندگی تان بابت چه چیزی خجالت کشیدید؟

من اصلا آدم خجالتی ای نیستم و برعکس روی تعارف کردن خیلی حساسیت دارم. از اینکه کسی زیادی تعارف کند بدم می آید. تعارف خوب است اما وقتی بیشتر از 4-3 بار می شود واقعا عصبی می شوم.

از چه چیز لجتان می گیرد؟

از مگس! وقتی یک جا خوابیدم مگس دور و برم می آید خیلی حرصم می گیرد و لجم در می آید.


گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع : هفته نامه زندگی مثبت