بعد از خواندن این مصاحبه لئوناردو دی کاپریو شاخ در می آورید!
لئوناردو دی کاپریو: سخت ترین چیز برای من وارد شدن به رودخونه های یخزده و و خارج شدن از اونها بود. چون پوست گوزن و پوست خرس تنم بود و وقتی خیس می شد وزنش حدوداً 100 پوند (حدود 45 کیلوگرم) می شد.

دی کاپریو از جان کندنش در فیلم "بازگشته" گفت

لئوناردو دی کاپریو معمولاً در فیلم هایش زنده نمی ماند. در "تایتانیک"؟ مُرد. در "جانگوی آزاد شده"؟ کشته شد. در "رفتگان" (The Departed)؟ زنده نماند. در "رومئو و ژولیت"؟ با جواب دادن به این سوال، لذت تماشای فیلم را از بین نمی بریم، ولی منظورمان را که می دانید. در فیلم جدید او، "بازگشته" (The Revenant) در واقع شاهد تقلای وی برای نمردن هستیم.


لئوناردو دی کاپریو در "بازگشته" -1لئوناردو دی کاپریو در "بازگشته" -1

دی کاپریو در این فیلم نقش هیو گلاس، شکارچی پوست در دهه بیست قرن نوزدهم را بازی می کند که توسط یک خرس دریده می شود و همراهانش وسایل او را دزدیده و رهایش می کنند. ماه ها طول می کشد که او سینه خیز راهش را از میان حیات وحش رام نشدنی آمریکا به مکانی امن برساند. اگر از سختی های آفرینش نقش گلاس می پرسید، باید بگوییم که این سختی ها شامل برف، پوست خرس و انگشتان یخ بسته می شود.


تولید این فیلم که کارگردانی آن به عهده آلخاندرو گونزالز اینیاریتو (کارگردان فیلم "مرد پرنده ای") بود، بسیار پیچیده و از لحاظ جغرافیایی بسیار چالش برانگیز بود و گاهی خود فیلمسازان مجبور بودند با چنگ و دندان جانشان را حفظ کنند، طوری که فیلمبرداری می بایست مکرراً متوقف می شد و دوباره از سر گرفته می شد. ولی بالاخره همه (گلاس، دی کاپریو و فیلم "بازگشته") زنده ماندند و حاصل این تلاش ها در روز کریسمس بر روی پرده سینمایی امن و گرم و نرم برای علاقمندان اکران خواهد شد.

با دی کاپریو به صحبت نشسته ایم تا درباره قدرت تحملش، رویایی هایش با مرگ و شاید بزرگترین داستان بقایش از او سوالاتی بپرسیم و همچنین بپرسیم که چطور می توانیم با وجود تغییرات آب و هوایی همچنان زنده بمانیم. یک راهنمایی: یکی از اینها شامل کوسه هم می شود!


لئوناردو دی کاپریو در "بازگشته" -2لئوناردو دی کاپریو در "بازگشته" -2

با تماشای اولین اکران فیلم "بازگشته" فقط به این فکر می کردم که "خیلی سرد به نظر می رسه."
از لحاظ جسمی برای همه خیلی طاقت فرسا بود. کل اکیپ فیلمبرداری می بایست به لوکیشن های دورافتاده ای می رفتند و در ارتفاعات بالا از کالگاری گرفته تا ونکوور جابجا می شدند. آلخاندرو اینیاریتو مثل فیلم "مرد پرنده ای" (Birdman)، با کمک امانوئل "چیوو" لوبزکی (فیلمبردار)، شات های خیلی پیچیده ای می گرفت و دائماً در حال کار کردن در داخل و خارج از جنگل بود.

دوربین در سکانس مبارزه به این طرف و اون طرف می رفت و دوباره به سمت کاراکتر میومد تا لحظه نزدیکتری از اونو ثبت کنه. اکیپ همه این چیزها رو با دقت بسیار بالایی هماهنگ کرده بود. ولی خوب، وقتی به اونجا رسیدیم، عناصر محیطی به بقیه چیزها غلبه کردن.

چه چیزی تو رو به نقش هیو گلاس جذب کرد؟
گلاس یکی از افسانه هایی است که در دورهمی های دور آتش اردوگاه تعریف می کنند و کاملاً حقیقت داره. گلاس از حمله یک خرس وحشی جان سالم به در می بره و به حال خودش رها میشه تا در تنهایی بمیره، ولی اون از میان قلمروی وسیع و نامکشوف در قلب آمریکا سفر می کنه و سینه خیز صدها مایل راه رو در میان حیات وحش طی می کنه تا زنده بمونه.

بنابراین این قصه برای من داستانی خطی و ساده داشت ولی البته در دستان توانای آلخاندرو، به نوعی شعر اگزیستانسیالیستی دیدنی تبدیل شد.

کارگردانان زیادی نبودند که مایل به انجام این کار باشند. چون می دانستند که فیلمبرداری اون خیلی دشواره. چند سالی بود که فیلمنامه دست به دست می گشت تا اینکه ماهیت تقلای این مرد توجه آلخاندرو رو جلب کرد.

من دوباره فیلمنامه رو خوندم و دوباره با اون روبرو شدم و بعد به این تصمیم رسیدم که آفریدن این نقش، نه یک تعهد فیلمی، بلکه یکی از فصل های زندگی منه، چون به معنای واقعی کلمه، این قصه شکوهمند و حماسه آفرینه.


لئوناردو دی کاپریو در "بازگشته" -3لئوناردو دی کاپریو در "بازگشته" -3

پس تو در فضای باز داری نقشت رو بازی می کنی، هوا سرده، کثیفه، سخته. برای تو چه حس و حالی داشت؟ آیا لحظه هایی پیش میومد که به خودت بگی: "چرا من دارم این کارو می کنم؟"
لحظه هایی؟ تک تک روزهای این فیلم سخت بود. این سخت ترین فیلمی بود که تابحال بازی کردم. وقتی فیلمو تماشا کردین می فهمین. تحملی که همه ما از خودمون نشون دادیم به خوبی روی پرده سینما قابل مشاهده ست.

بدترین قسمت کدوم بود؟
سخت ترین چیز برای من وارد شدن به رودخونه های یخزده و و خارج شدن از اونها بود. چون پوست گوزن و پوست خرس تنم بود و وقتی خیس می شد وزنش حدوداً 100 پوند (حدود 45 کیلوگرم) می شد. و هر روز برام یه چالش بود که سرمازده نشم.

اکیپ چقدر برای این مسئله آمادگی داشت؟ آیا می گفتن: "خب، می خوایم دی کاپریو رو توی یه رودخونه یخزده بندازیم، بهتره تکنیسین فوریت پزشکی بیاریم"؟
خب اونا تکنیسین داشتن و یه دستگاهی داشتن که سر همش می کردن و شبیه یه سشوار خیلی بزرگ بود که پایه هایی شبیه پاهای اختاپوس داشت. بنابراین می تونستم بعد از هر برداشت، پاهام و انگشتامو گرم کنم، چون از سرما قفل می شدن. یعنی نزدیک به نه ماه بعد از هر برداشت منو با یه سشوار اختاپوسی گرم می کردن.

لئوناردو دی کاپریو در "بازگشته" -4لئوناردو دی کاپریو در "بازگشته" -4

حتماً برداشت های زیادی هم بوده.
آلخاندرو و چیوو دوست داشتن توی نور طبیعی فیلمبرداری کنن. ما قبلاً ماه ها تمرین کرده بودیم، ولی هر روز انگار تئاتر بازی می کردیم. هر بازیگر، هر ذره از صحنه، باید شبیه چرخ دنده های یه ساعت مچی سوئیسی قرار می گرفت، چون دوربین در حال حرکت در اطرافت بود و باید زمان بندی عالی می داشتی.

بنابراین ما هر روز تمرین می کردیم و بعدش یه فرصت کوتاه دو ساعته از نور طبیعی داشتیم تا فیلمبرداری کنیم. این فیلم کمی شبیه رئالیته مجازیه یعنی نزدیکترین چیز به غرق شدن در طبیعته. در صحنه حمله خرس، تقریباً می تونین نفس خرس رو حس کنین. اصلاً شبیه چیزهایی که تابحال دیدین نیست.

شنیدم با برف مشکل داشتی.
زمان فیلمبرداری ما با پیچیدگی های زیادی روبرو بودیم، چون امسال داغترین سال در تاریخ ثبت شده بود. تو کالگاری رویدادهای آب و هوایی شدیدی داشتیم. یه روز داشتیم سعی می کردیم یه صحنه رو ضبط کنیم، ولی دمای هوا 40 درجه زیر صفر بود و تجهیزات فیلمبرداری کار نمی کردن.

دو بار تو کل فیلمبرداری این فیلم پیش اومد که 7 فوت (حدود 2 متر) برف اومد که تو یه روز، ظرف 5 ساعت، کل اون برف آب شد و بعد برای صحنه هایی از فیلم که باید برف کامل می داشتیم، دو تا سه هفته بدون برف اونجا گیر کرده بودیم و مجبور شدیم چندین مرتبه تولید فیلم رو متوقف کنیم. تغییرات آب و هوایی همینه و هر دو مشکل برف شدید و کمبود برف رو با هم تجربه کردیم.


لئوناردو دی کاپریو در "بازگشته" -5لئوناردو دی کاپریو در "بازگشته" -5

حتی مجبور شدین زود فیلمبرداری رو تموم کنین و وقتی برف اومد زود شروع کنین به فیلمبرداری، درسته؟
مجبور شدیم بریم قطب جنوب!

شوخی می کنی؟
نه، مجبور شدیم بریم نوک جنوبی آرژانتین، جنوبی ترین دهکده روی کره زمین، تا برف پیدا کنیم.

آیا تجربه زیادی تو فضای بیرون داری؟ آیا اون مدل آدمی هستی که بتونی تو این شرایط زنده بمونی؟
من عاشق اینم که تو طبیعت و جاهای وحشی غرق بشم. عاشق غواصی ام و جاهای زیادی از آمازون رو دیدم. ولی اگه با یه ذره آذوقه ولم کنین نمی دونم. قبل از این فیلم، حتی یه ذره هم در موردش نمی دونستم.

ولی شنیدم چند بار با مرگ چشم تو چشم شدی.
دوستام منو به عنوان آدمی می شناسن که زیاد با ماجراجویی میونه ای نداره، چون همیشه خیلی به اتفاقات ناخوشایند نزدیک بودم و لمسشون کردم. اگه گربه نه تا جون داره، فکر کنم منم چند تایی از این جون ها دارم. در مورد حادثه کوسه که شنیدی...

کوسه؟
وقتی داشتم تو آفریقای جنوبی، غواصی می کردم یه کوسه سفید بزرگ حمله کرد به سمت قفسم. نصف بدنش تو قفس بود و نزدیک بود گازم بگیره.


لئوناردو دی کاپریو در "بازگشته" -6لئوناردو دی کاپریو در "بازگشته" -6

چطوری تونست بیاد تو قفس؟
بالای قفسو باز می ذارن و یه خط مهارگر داری که به سطح آب وصله. بعد تو آب ریزه ماهی می ریزن تا ماهی های بزرگتر جذب بشن.

وقتی این کارو کردن، یه موج اومد و ریزه ماهی پرید تو هوا. کوسه پرید بالا و ریزه ماهی رو گرفت و نصف بدنش توی قفس کنار من پایین اومد. من یجورایی افتادم پایین و سعی کردم بی حرکت بمونم.

کوسه سفید حدود پنج شش بار بهم حمله کرد که به اندازه نیم متر تا سر من فاصله داشت. افرادی که اونجا بودند می گفتن تو سی سالی که این کارو کردن تابحال همچین اتفاقی نیفتاده بود.

کوسه خودش خودشو از قفس درآورد و شنا کرد و رفت؟
خودش از قفس دراومد. فیلمشو دارم. وحشتناکه. بعدش حادثه پرواز هواپیمایی دلتا به روسیه بود. پرواز من بیزنس کلاس (وسط هواپیما نزدیک بال) بود و یکی از موتورها درست جلوی چشمم منفجر شد.

این حادثه درست بعد از اینکه سالی سالنبرگر در هادسون فرود اومد، اتفاق افتاد. من تو هواپیما نشسته بودم و بال رو نگاه می کردم که ناگهان کل بال تبدیل به یه گلوله آتشین شد.

من تنها فردی بودم که اون لحظه می دیدم چطور توربین عظیم الجثه هواپیما مثل یه شهابسنگ داره می سوزه. خیلی ترسناک بود. چند دقیقه همه موتورها رو خاموش کردن و همه همینطوری اونجا نشسته بودیم و بدون هیچ صدایی رو هوا شناور بودیم و هیچکس تو هواپیما صداش درنمیومد. تجربه عجیب و غریبی بود. بعد موتورها رو روشن کردن و تو فرودگاه جان اف کندی فرود اومدیم.


لئوناردو دی کاپریو در "بازگشته" -7لئوناردو دی کاپریو در "بازگشته" -7

خدای من!
یه حادثه دیگه هم سر اسکای دایوینگ برام اتفاق افتاد. سقوط دونفری داشتیم و اولین سقوط رو انجام دادیم که با طناب بسته شده بودیم. آقایی که من باهاش بودم طنابو آزاد کرد. یه سقوط آزاد دیگه به مدت 5 تا 10 ثانیه انجام دادیم. من حتی در مورد سقوط بعدی فکر نکرده بودم، بنابراین فکر کردم داریم سقوط می کنیم که بمیریم.

اون آقا سقوط دومی رو هم انجام داد که اونم با طناب بود. بین زمین و هوا داشت تکونش می داد همونطور که همه دوستام حدود نیم مایل بالاتر داشتن این کارو می کردن و من داشتم به سمت زمین سقوط می کردم. بعد وسط زمین و هوا طنابو باز کرد.

بخش خنده دارش اونجایی بود که می گفت: "احتمالاً تو این مسیر پاهات می شکنن، چون الان سرعتمون خیلی زیاده." و من دوبار کل زندگیم رو جلوی چشمام مرور کردم و اون داشت می گفت: "پاهات حتماً می شکنن."


لئوناردو دی کاپریو در "بازگشته" -8لئوناردو دی کاپریو در "بازگشته" -8

این اتفاق افتاد؟
نه نیفتاد. کمی کبودی داشتیم ولی پاهامون نشکست.

آیا هنوز هم اسکای دایوینگ انجام میدی؟
نه، نه، انجام نمیدم.

سوالی که می خوام بپرسم یجورایی متافیزیکیه، ولی تو بیشتر زندگیت رو جلوی چشم مردم بودی، چطور زنده از پسش براومدی؟
چطور زنده موندم؟

خیلی از آدما از پسش برنمیان.
می دونی، واقعیت اینه که این مسئله خیلی فراواقعیه. فکر نمی کنم هیچکس بتونه واقعاً به اینکه تو کل دنیا شناخته شده باشه عادت بکنه. گاهی شبیه یه بازی ویدئویی می مونه، به خصوص با وجود پاپاراتزی ها و آدمایی که دنبالتن و از این جور مسائل.

ولی این حالا بخشی از من شده. این بخشی از زندگی منه تا وقتی که بخوام این کار رو به عنوان یک حرفه انجام بدم و من عاشق کاری هستم که انجام میدم. فکر می کنم من از پسش برمیام چون من خودمو محدود نمی کنم.

اگه تجربه ای باشه که بخوام اونو داشته باشم یا جایی باشه که بخوام برم، انجامش میدم. فکر می کنم اینجوریه که می تونم چیزی شبیه نرمالیته وارد زندگیم کنم.

ما خیلی کم در مورد شرایط آب و هوایی وحشتناکی که روی فیلمت تأثیرگذار بود حرف زدیم. البته هر گفتگویی درباره بقا باید شامل صحبت در مورد تغییر آب و هوایی هم بشه و تو یه طرفدار پر و پا قرص محیط زیست هستی. این قضیه چطور شروع شد؟
یه دوره ای تو حرفه من بود بعد از تایتانیک که من به خودم استراحت دادم و می خواستم عشق بزرگ دیگه زندگیم رو مجدداً ارزیابی کنم. من از بچگی به علم و تنوع زیستی علاقه داشتم و شاید دلیلش تماشای فیلم هایی در مورد جنگل های بارانی تو موزه تاریخ طبیعی بوده.

وقتی بچه بودی این برات جالب بود؟
من بچه روستا نیستم. من داخل شهر لوس آنجلس تو منطقه سیلور لیک زندگی کردم که به موزه تاریخ طبیعی نزدیکه. بنابراین از طریق فیلم (مستندهای آیمکس و از این جور فیلم ها) با عجایب طبیعت آشنا شدم.

این چیزی بود که همیشه دوستش داشتم و بعد از تایتانیک تصمیم گرفتم این علاقه م رو با پرداختن به مسائل زیست محیطی بررسی کنم. خیلی خوش شانس بودم که تونستم در کاخ سفید با ال گور ملاقات کنم.

اون یه تخته سیاه ورداشت و تصویر کره زمین رو کشید و دورش اتمسفر رو کشید و گفت، اگه می خوای خودت رو درگیر مسائل زیست محیطی کنی، این چیزیه که خیلی از آدما در موردش حرف نمی زنن - این قضیه مربوط به 17 یا 18 سال پیشه – ولی تغییر آب و هوایی تنها تهدید بزرگیه که تابحال بشر باهاش روبرو بوده. این باعث شد من وارد این مسیر بشم.

ما در سال 1999 روز زمین رو داشتیم. من یه بنیاد تأسیس کردم و شروع کردم به صحبت کردن در مورد این مسئله. بعدش فیلم ال گور اومد بیرون و فکر می کنم این باعث شد که همه به نحو عمیقی تحت تأثیر قرار بگیرن.


لئوناردو دی کاپریو در "بازگشته" -9لئوناردو دی کاپریو در "بازگشته" -9

بزرگترین چالش ها رو در چه می بینی؟
ما با کمبود رهبری شدید مواجهیم و اجازه دادیم که صنایع تریلیون دلاری بیان و مدتها قضیه علم رو دستکاری بکنن. امسال نقطه عطفی در چالش آب و هوا است. همونطور که گفتم، امسال داغترین سال در تاریخ ثبت شده است. ماه جولای داغترین ماه در تاریخ ثبت شده بود. شاهدیم که گاز متان از بستر دریاها می جوشه.

امواج گرمایی عظیمی وجود داره و دائماً شاهد خشکسالی و آتش سوزی هستیم. اسیدی شدن اقیانوس ها در مقیاس عظیمی اتفاق میفته. اینها خیلی وحشتناکن. من به گرینلند رفتم و اونجا رودهایی جاری بودن که انگار وسط گرند کانیون هستی.

سوال اینه که ما برای مهار کردن این مسائل چه می کنیم؟ آیا به عنوان جامعه جهانی با هم یکی می شیم؟ آیا به عنوان یه گونه تکامل پیدا می کنیم و با این مسئله مبارزه می کنیم یا نه؟ نژاد بشری در تاریخ تمدن هرگز کاری شبیه به این انجام نداده.

پس چیزی که تو میگی بیش از "خریدن یه خودروی هیبریدیه"؟
یه بار داشتم با نائومی کلاین صحبت می کردم، نائومی یکی از قدرتمندترین صداها در جنبش آب و هوا است. اون کتابی با عنوان "این همه چیو عوض می کنه" نوشته که درباره نظام سرمایه داری در مقابل محیط زیست هست. همه پول رو دوست دارن، من پول رو دوست دارم – ما تو ایالات متحده داریم زندگی می کنیم.

آمریکا کشوری با نظام سرمایه داریه. ولی در نهایت ما خودمون رو با سرمایه داری زندانی کردیم و به نفت اعتیاد پیدا کردیم طوری که ترک اون برامون قابل باور نیست. من دارم در این مورد یه مستند می سازم و از نائومی خواستم به من یه چیزی بده که بتونم در موردش تو این فیلم حرف بزنم تا به مردم کمک کنم که متوجه بشن باید در این باره باید چه کاری انجام بدن. نائومی به من گفت که تنها یه چیز وجود نداره که یه فرد بتونه انجام بده.

فقط جنبش سبز، خرید خودروی هیبریدی (که ایده بدی هم نیست)، بازیافت و این و آن، فقط اینها نیستن. باید جنبشی عظیم در مقیاس جهانی صورت بگیره و اون هم همین حالا باید انجام بشه. همین امسال، سال 2015، باید سالی بشه که بعدها مردم برگردن و به این فکر کنن که آیا انتخاب های درستی انجام دادن یا نه.

حس می کنی نقش فناوری تو این بحران چیه؟
دره سیلیکون باید قطعاً روی این مسئله تمرکز کنه. مطمئناً ایلون ماسک داره همین کارو می کنه، ولی فیسبوک ها، گوگل ها، همه این سازمان ها باید روی گرمایش جهانی تمرکز کنن.

البته شرکت ها معمولاً با اقتصاد به حرکت در میان.
همه افرادی که در دره سیلیکون کار می کنین و این مصاحبه رو می خونین، به Divest Invest یه نگاهی بندازین. این چیزیه که من مشغول اون هستم و یک روش عالی برای اینه که شما به عنوان یه فرد می تونین بگین "من نمی خوام رو نفت، زغالسنگ یا گاز سرمایه گذاری کنم.


" فناوری به جایی رسیده که انرژی های تجدیدپذیر قرار نیست به اقتصاد ضربه بزنن. بلکه از این راه میشه پول زیادی بدست آورد. این می تونه بزرگترین رونق اقتصادی در تاریخ آمریکا باشه، اگه درست انجامش بدیم.

آیا طرفدار ژئومهندسی هستی؟ اینکه بتونی یه راه حل علمی برای تغییر آب و هوا پیدا کنی؟
دانشمندانی در لندن هستن که درباره انفجار مواد شیمیایی در اتمسفر صحبت می کنن تا اونو انعکاسی تر کنن. همچنین افرادی هستن که می خوان مخلوطی از سولفات آهن رو وارد اقیانوس کنن تا کربن کافی از اون برای معکوس کردن این فرآیند جدا کنن.

همه اینها عالیه، ولی ما باید همین حالا برای خودمون یه بیمه نامه درست کنیم. و این یعنی باید انتشار این همه کربن را متوقف کنیم. اگه بتونیم در آینده با ژئومهندسی راهی برای معکوس کردن اثر گازهای گلخانه ای پیدا کنیم، که چه بهتر. ولی نمی تونیم فقط به یه معجزه تکنولوژیکی بسنده کنیم.


لئوناردو دی کاپریو در "بازگشته" -10لئوناردو دی کاپریو در "بازگشته" -10

باید به حرف های چه کسی گوش کنیم؟
ببین، نمی خوام سیاسی ش کنم، ولی گوش دادن به حرف های برنی ساندرز در اولین مناظره ریاست جمهوری و شنیدن حرف های اون در مورد محیط زیست، خیلی الهامبخش بود. کی می دونه کدوم یکی از این کاندیداها قراره که رئیس جمهور بعدی ما بشه، ولی ما باید در این زمینه گفتمان کنیم.

منظورم اینه که وقتی از هر کدوم از کاندیداها پرسیدن که مهمترین مسئله ای که کره ما با اون مواجه هست چیه، برنی ساندرز فقط گفت تغییر آب و هوا. این برای من الهامبخشه.

آیا نصیحتی برای زنده موندن پس از مصاحبه با یه روزنامه نگار داری؟
فقط در مورد چیزی حرف بزن که می خوای در موردش حرف بزنی، حالا سوال هر چیزی که می خواد باشه.


گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع : bartarinha.ir