روایت پنه لوپه کروز از روزی که به خاطر اخلاق فرهادی کارش به آمبولانس کشید
آن روزی که پنه‌لوپه کروز سرصحنه همه می‌دانند کارش به آمبولانس کشید، تازه متوجه شد اصغر فرهادی چه جور کارگردانی است.

گفت و گو با پنه لوپه کروز  و خاویر باردم: خوشی‌ها و مصائب کار کردن با اصغر فرهادی

در «همه می‌دانند» که افتتاحیه جشنواره فیلم کن امسال است، کروز نقش زنی را ایفا می‌کند که دختر نوجوانش به طور ناگهانی در یک مراسم عروسی و تحت شرایط مرموزی ناپدید می‌شود. کروز بیشتر زمان فیلم را در حالت هراس و نومیدی می‌گذارند و تنها کمکش عشق قدیمی او با بازی خاویر باردم (همسر واقعی پنه لوپه) بود.

کروز می‌گوید:
«تمامی سکانس‌های من بسیار سخت بودند. در یکی از سکانس‌ها در ماشین دچار حمله اضطرابی می‌شوم اما کار خودم به آمبولانس کشید. دچار هایپرونتیلیشن (بازدم بیش از حد) و بالا رفتن فشار خون از فرط استرس شدم. یادم می‌آید از آمبولانس که پیاده شدم، اصغر خیالش آسوده شد که حالم خوب است.»

مکث می‌کند: «و ازم یک برداشت دیگر درخواست کرد.»

کروز وقتی دارد فیلمسازی چنان متعهد به فیلم را توصیف می‌کند که از بازیگری که نیازمند مراقبت پزشکی بوده یک برداشت دیگر خواسته، می‌زند زیر خنده.
«می‌دانم نگرانم بود و این مهم‌ترن نکته است.اما پس از رفع نگرانی ازم یک برداشت دیگر خواست. من هرگز احساس نکردم او درخواست نامتعارفی دارد. اصغر همیشه بسیار احترام‌آمیز رفتار می‌کرد اما دنبال حقیقت بود.»

خاویر باردم می‌افزاید فرهادی قابلیت بی‌نظیری در کشف حقیقت داشت، حتی زمانی که فیلمی به زبان اسپانیایی فیلمبرداری می‌کرد، زبانی که فرهادی صحبت نمی‌کند.
«وقتی دروغ بگویی او می‌فهمد.»

در ادامه باردم می‌گوید فرهادی دو مترجم سر صحنه داشت:
«شما می‌توانی در میانه سکانسی بسیار احساسی باشی. او آفتابی خواهد شد و مترجم خواهد گفت که چشمان شما دروغ می‌گوید. لطفا بازی نکن! و اه! حق با اصغر است. او متوجه می‌شود، احساسش می‌کند، شاید یک مکث در کار بازیگر باشد، شاید یک کلمه باشد. اصغر زبان اسپانیایی نمی‌داند اما آگاه است که کلمات از دهان بازیگر طبیعی بیان نشده.»

از بسیاری جهات باور «حقیقت» ویژگی بود که باردم و کروز را مجذوب اصغر فرهادی کرد.

باردم می‌گوید:
«من جدایی نادر از سیمین را دیده بودم و مانند میلیون‌ها نفر تحت تاثیر کیفیت فیلم و ناب بودن فیلم از هر جنبه‌ایی شدم. وقتی جدایی نادر از سیمین را دیدم و قبل‌تر درباره الی را دیده بودم، تحت تاثیر حقیقت و کیفیت انسانی قرار گرفتم که اصغر به فیلم‌هایش می‌آورد.»

کروز موافق است. «جدایی نادر از سیمین یکی از فیلم‌های محبوب من است. گویی داری زندگی را تماشا می‌کنی. نمی‌بینی بازیگری نقش ایفا کند، ترفند و دروغی نمی‌بینی. شبیه برشی از زندگی است که اصغر بی‌قضاوت ساخته است.»

در دوران موفقیت «جدایی نادر از سیمین» فرهادی با خاویر باردم ملاقات کرد و گفت علاقه به ساختن فیلمی در اسپانیا و همکاری با او دارد. فرهادی جداگانه به سراغ کروز رفت و همین گفت‌و‌گو را با او داشت.

زوج باردم و کروز که در سال ۲۰۱۰ پیمان زناشویی بستند و نخستین فرزندشان در سال ۲۰۱۱ به دنیا آمد، فیلم‌های مشترک کمی دارند.
آن‌ها تمایل دارند جداگانه در پروژه‌ها نقش‌آفرینی کنند. اما حضور در «همه می‌دانند» یک تصادف بود. کروز می‌گوید که آن‌ها یکسال پس از بازی در «پابلوی دوست داشتنی» در «همه می‌دانند» نقش‌آفرینی کردند. در «پابلوی دوست داشتنی» باردم نقش قاچاقچی پابلو اسکوبار و کروز نقش عشق پابلو، روزنامه نگاری به نام ویرجینا را ایفا می‌کند.

باردم می‌گوید:
«خیلی شیرین است که باهم مقابل دوربین برویم. دلمان نمی‌خواهد فیلمی را بازی کنم که ارزش وقتی که باهم برایش می‌گذاریم نداشته باشد. روی پرده خیلی خوب با هم اخت می‌شویم و خیلی خوب باهم همکاری می‌کنیم.»

باردم و کروز مشتاق همکاری با فرهادی بودند. بنابراین هر دو با علاقه پروژه را روی هوا قاپیدند. اما بعد وقتی که فرهادی تصمیم گرفت پس از «گذشته» (۲۰۱۳) که در شهر پاریس می‌گذشت، فیلم بعدی را خارج از ایران نسازد، تولید به تعویق افتاد.

باردم می‌گوید:
«‌می‌دانستیم می‌خواهد فیلم دیگری در ایران کارگردانی کند و فروشنده برای فرهادی اولویت بود. اما این فاصله به او فرصت نگارش و تغییراتی را داد که کاملا در همه می‌دانند مشخص‌تر خواهد بود. وقتی با فیلمنامه ظریف درباره روابط، شخصیت‌ها و فرهنگی خارجی سروکار داری، باید دقت کنی. همانطور که فرهادی بیشتر آموخت و محیط، روش ارتباط ما با همدیگر را بهتر درک کرد و جزئیات بیشتری را به فیلمنامه افزود.»

در داستان پنه لوپه کروز نقش لورا مادری را ایفا می‌کند که از محل سکونتش در آرژانتین برای مراسم عروس خواهرش به زادگاهش اسپانیا باز می‌گردد. باردم نقش پاکو کارگر مزرعه را بازی می‌کند که لورا در نوجوانی رابطه طولانی مدتی با اوداشته. باردم حالا یک مالک است و به لورا کمک می‌کند تا ملک خانوادگی خود را بخرد. در حالی که بعضی از اقوام او فکر می‌کنند او نرخ زمین را ناعادلانه پایین آورده است.

گذشته رابطه این دوشخصیت که در دوران جست‌و‌جو برای دختر لورا برملا می‌شود مملو از رازهاست. بعضی از این راز‌ها درفیلم افشا می‌شود و بعضی دیگر اصلا آن طور که لورا و پاکو فکر می‌کنند راز نیستند. ولی برای خلق گذشته مشترک شخصیت‌ها باردم می‌گوید رابطه ده ساله او با کروز مانع بود تا کمک کننده باشد.

«باید شروع تازه‌ی می‌داشتیم، روز را به عنوان پدر و مادر با بچه‌های زیبایمان می‌گذارندیم سپس باید همه این‌ها را پاک می‌کردیم و در داستان غرق می‌شدیم. باید به آن شخصیت‌های غیرواقعی جان می‌بخشیدیم، به شیوه‌ ایی که پاکو دنیا را می‌دید، به شیوه ایی که پاکو با دیگران رفتار می‌کرد و لحظه‌ایی که در قالب پاکو فرو می‌رفتم‌، دیگری را جور دیگر می‌دیدم.»

«چند سکانس از همه می‌دانند بسیار سخت بود، به خصوص یکی از سکانس‌ها که پاکو و لورا درباره شخصیتشان در گذشته حرف می‌زنند. ما هیچ کدام در گذشته آن‌ها نبودیم. تصور، تلاش و آفرینش چیزهایی بود که ماهیت خارجی نداشتند. با وجودی که احساسات به نمایش گذاشته شده واقعی و بدن‌ها، بدن‌های ما بودند.»

فیلمبرداری چالش‌های دیگری هم داشت؛ حداقل برای اصغر فرهادی که به خوره کار بودن شهرت دارد، توضیح نداده بودند که در اسپانیا فیلم برداری به چه نحوی است.

باردم می‌گوید:
«من فکر می‌کنم فروشنده ظرف ۶۰ روز بی‌وقفه و بدون یک روز تعطیلی فیلمبرداری شد. وقتی فرهادی متوجه شد در اسپانیا ما آخر هفته‌ها تعطیل هستیم حتی اگر یکشنبه سر کار بیاییم فقط نصف روز سرکار هستیم، مدتی طول کشید تا خودش را هماهنگ کند. اصغر گفت که چرا باید به خودمان مرخصی بدهیم. بهتر است کار را ادامه بدهیم. ما خندیدیم و گفتیم می‌دانیم شما توانایی این کار را دارید. اما در اسپانیا لازم است دست از کار بکشیم! به یک خواب نیم‌روزی و یک گیلاس نوشیدنی احتیاج داریم! در پایان فیلمبرداری او از شیوه فیلمبرداری در اسپانیا خوشش آمده بود.»

باردم می‌گوید برای سه هفته تمرین، فرهادی بازیگران را در موقعیت‌های مختلف فراوانی قرار می‌داد که در فیلمنامه نبود و این روشی برای پروراندن جهان فیلم و اطمینان حاصل کردن از نحوه واکنش شخصیت‌ها در هر موقعیتی بود.
«زمانی که سر صحنه می‌رفتیم، شخصیت‌ها را در هر موقعیت احتمالی قرار می‌داد. اما فرهادی اصلا از ما نمی‌خواست به محلی برویم که برایمان راحت نبود یا حس رنج مشقت باری به ما بدهد.»

رنج مشقت بار شاید توصیف دقیقی برای طی و طریقی باشد که شخصیت لورا تجربه می‌کند. کروز می‌گوید:
«فیلمبرداری چهار ماه طول کشید. وما خوش‌شانس بودیم اصغر که انسان ملایمی است، کنارما بود. اما لورا شخصیت بسیار سختی بود. فکر می‌کنم دشوار‌ترین کاراکتری است که تا حالا ایفا کرده‌ام.»

«لورا ابتدای فیلم شاد است اما نومید است و درد بسیار ژرف و ترسناکی را تحمل می‌کند. من هر روز در این چهار ماه سر صحنه بودم. موتور محرکم، قدرتم از فکر کردن و همدلی با تمامی مادرانی نشات می‌گرفت که ترس از دست دادن فرزندانشان را از بیماری، جنگ یا موقعیت‌هایی مانند در همه می‌دانند، دارند.»

«لورا ادای دین شخصی من به تمامی آن زنان بود. هر روز بهم قدرت می‌داد تا لورا را بازی کنم. حتی درباره این نکته اصلا با اصغر حرفی نزدم. اما منبع تغذیه مخفی من برای پشت سرگذاشتن هر روز بود.»

همچنین کروز باید کشف می‌کرد چطور زیر و بم‌های جدیدی به نومیدی لورا ببخشد.
«لورا همیشه در رنج و وحشت است. اما من تلاش کردم انواع مختلف انرژی از ترس تا درد تا از دست دادن امید و برگشتن بارقه امید به او بدهم. تلاش کردم زیر و بم‌های مختلفی را در هر موقعیت پیدا کنم.»

«شخصیتی را بازی می‌کردم که برای چهار ساعت خواب و از دست ندادن عقلش باید دو قرص قوی خواب م‌ خورد. پس انرژی او صبح روز بعد چطور بود یا چه زمانی دو روز نخوابیده بود؟»

باردم می‌افزاید برای بازیگران فرهادی کلید جلب رضایت فیلمساز سخت‌گیر کشف نحوه فرا‌تر رفتن از نقش بازی کردن است.

«او نمی‌خواهد شما سکانس را بازی کنید. می‌خواهد تجربه آن سکانس را از سر بگذارنید. و زمانی که سکانس را ایفا می‌کنی، فرهادی به شما کمک می‌کند به حالت عادی برگردی و آن تجربه را در سکانس‌‌ رها کنی. سکوت و زمانی برای برگشتن به حالت عادی وجود دارد.»


زمانی که کروز به یاد تجربه چند ماهه خود در وضعیت هیستری می‌افتد و یکباری که کارش به آمبولانس کشید، اصغر فرهادی را نیز ستایش می‌کند که او را با شخصیت لورا به وضعیتی تیره بود و اطمینان پیدا کرد که او حقیقت را در تیرگی پیدا می‌کند. کروز اما جمله‌ای کوتاه اضافه می‌کند:

«در پایان آماده تمام کردن بودم.»

باردم و کروز آماده سفر به کن هستند، جشنواره‌ایی که بار‌ها به آنجا سفر کرده‌اند. برای باردم لذت حضور در ساحل کروزات برای فیلم همه می‌دانند بی‌‌‌نهایت است.
«چه لذتی برای هر بازیگری روی کره خاکی است که بزرگ‌ترین جشنواره سینمایی دنیا را افتتاح کند و این کار را همراه اصغر فرهادی و همسرم انجام می‌دهم. بهتر از این امکان ندارد.»

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: mehrnews.com