جولی اندروز همسر دومش هم كه خود از ستارگان معروف سینمایی در دهه‌های میانی سده قبل بود، در چند فیلم او از جمله اس او بی، ویكتور و ویكتوریا و...
 
خالق پلنگ صورتی، «بلیك ادواردز» هم رفت
15 دسامبر 2010 خبر درگذشت یكی دیگر از سینماگران مشهور و معتبر جهان تیتر یك روزنامه‌ها شد. بلیك ادواردز (Blake Edwards)؛ كه آثارش همواره در مرزی میان حوزه‌های تجارت، هنر و كمدی قرار داشت و حدود 6 سال قبل هم به خاطر سوابق درخشانش صاحب اسكار افتخاری شد. البته یك بار هم سال 1983 به خاطر نوشتن فیلمنامه «ویكتور وویكتوریا» نامزد اسكار شده بود. (از دیگر جوایز او می‌توان به جایزه سزار بهترین فیلم خارجی برای ویكتور و ویكتوریا و دو جایزه از انجمن نویسندگان آمریكا اشاره كرد).
او در 88 سالگی براثر عوارض ناشی از بیماری ذات‌الریه در شهر سانتامونیكا در كالیفرنیا درگذشت. بسیاری از صاحب‌نظران، این سینماگر را به واسطه فیلم‌های كمدی موفقی كه ساخت، با كمدی‌سازان مشهوری چون لئو مك‌كری، پرستون استرجس و فرانك تاشلین مقایسه می‌كردند. ادواردز از آن دسته فیلمسازانی بود كه برخلاف عمده همكاران هالیوودی‌اش در عرصه كمدی، تلاش داشت از سطحی‌نگری‌های متداول بپرهیزد و با ایده‌های جدید و سبكی ظریف مجموعه آثاری ماندنی را از خود به جای نهد. او در آثارش شیوه‌ای شخصی را از كمدی‌های كلاسیك بكوب بكوب عرضه می‌كرد (معروف است كه او فیلم‌های كمدی كلاسیك، از جمله آثار چارلی چاپلین و باستر كیتون را بررسی‌های دقیق كرده بود و بویژه به سری فیلم‌های لورل و هاردی، زوج كمدی دهه‌های 1930 و 1940 علاقه فراوان داشت). وی علاوه بر كمدی، در ژانرهای دیگری همچون وسترن، پلیسی و موزیكال هم فعالیت داشت. در آثار این سینماگر تلخی‌ها و دلخوشی‌ها به شكلی توامان حضور داشت و قهرمانان داستان فیلم‌هایش عموما افرادی از طبقه متوسط جامعه بودند كه در زندگی خود با نقاطی عطف و سرنوشت‌ساز مواجه می‌شدند. درگیری‌های همیشگی او با هالیوود بر سر این كه تهیه‌كننده‌ها و مدیران نظام استودیویی همواره در كارهای هنری و سینمایی‌اش دخالت‌های بی‌جا می‌كنند و به اعمال‌نظر می‌پردازند، باعث شد كه در دهه 70، پنج سال را در اروپا سپری كند و از اینجا بود كه در شهرت او تا حدی تزلزل ایجاد شد. پسرش جئوفری فیلمنامه‌نویس و دخترش جنیفر هنرپیشه سینما هستند.

جولی اندروز
همسر دومش هم كه خود از ستارگان معروف سینمایی در دهه‌های میانی سده قبل بود، در چند فیلم او از جمله اس او بی، ویكتور و ویكتوریا و این زندگی است حضور داشت.
بلیك ادواردز سال 1922 در شهر تولسا واقع در ایالت اوكلاهاما به دنیا آمد. او از سینماگرانی است كه فاقد تحصیلات سینمایی بوده و این حرفه را براساس تجربه و ذوق‌شان در پیش گرفته‌اند. البته موقعیت خانوادگی او هم در تمایلش به سینما بسیار موثر بود؛ پدربزرگ او جی.گوردون ادواردز بود كه از كارگردان‌های متبحر در عرصه فیلم‌های صامت به شمار می‌آمد. پدرش نیز مدیر تولید بود. این موقعیت باعث شد ادواردز جوان سینما را به عنوان یكی از اصلی‌ترین اهدافش در زندگی دنبال كند. او حتی در دوران جوانی چند نقش هم بازی كرد اما بازیگری مقوله‌ای نبود كه بخواهد رویش حساب كند. بلیك بیشتر به نویسندگی علاقه‌مند بود و ارائه چند نمونه از دست نوشته‌هایش به محافل هنری، سرانجام او را در رادیو و سپس تلویزیون و در نهایت سینما به اشتغال سوق داد. او كارش را با نویسندگی برای كمپانی‌های كلمبیا و یونیورسال شروع كرد و در 27 سالگی یك سریال پلیسی به نام ریچارد دایموند را برای نمایش‌های رادیویی نوشت و موفقیت در آن، كارش را به نوشتن فیلمنامه‌های سریال‌های تلویزیونی كشاند.
 
اما اولین تجربه سینمایی‌اش با نگارش فیلمنامه ولگردی رقم خورد كه اثری در ژانر وسترن محسوب می‌شد و خودش هم اتفاقا در آن ایفای نقش كرد. او بعد از این تجربه، چند فیلمنامه وسترن و كمدی دیگر هم نوشت تا این كه سال 1955 اولین فیلم سینمایی‌اش را در مقام كارگردان با نام لبخندت را به همراه بیاور (Bring Your Smile Along) عرضه كرد، اما نام او بیش تر با اثر سومش به نام مستر كوری (Mister Cory) مطرح شد؛ فیلمی درباره جوانی كه بعد از همكاری با گنگسترهای آمریكایی، فضای موقعیتی‌اش را ترك می‌گوید و به مناطقی دوردست عزیمت می‌كند. بعد از چندی بلیك اقدام به ساخت یك كمدی با نام مرخصی كامل كرد. داستان این فیلم درباره مردی است كه به جای همه افراد مستقر در یك واحد نظامی به مرخصی می‌رود و ماجراهایی خنده‌دار می‌آفریند. مرخصی كامل به ادواردز مهارت بیشتری در ساخت كمدی بخشید. او این مهارت را در فیلم كمدی- جنگی عملیات زیرپیراهنی بیشتر نشان داد؛ اما درخشش او در مقام یك فیلمساز، بیشتر از سال 1961 جلوه‌گر می‌شود و دست‌گرمی‌هایش در 7 فیلم نخستش نتیجه‌ای درست می‌دهد. صبحانه در تیفانی فیلم مهمی بود كه او در این سال ساخت و در آن به بررسی موقعیت اخلاقی و روانی اقشاری از جامعه آمریكایی پرداخت و الگویی جدید را در كمدی‌های اجتماعی سینمای آمریكا به راه انداخت. این فیلم كه متعلق به مكتب نیویورك است، در عین نگاه روشنفكرانه سازنده‌اش، واجد یك واقع‌گرایی طنزآمیز نیز بود و صراحت كلام ممتازی در سینمای آن روز آمریكا داشت. صاحب‌نظران هنوز مشغول تمجید از این فیلم بودند كه ادواردز یك اثر دلهره‌آمیز جنایی با نام تجربه‌ای در وحشت را به بازار اكران فرستاد، فیلمی درباره تبهكاری كه دو خواهر را در تنگنایی هولناك قرار می‌دهد و پلیس به دنبال نجات آن دو است. منتقدان از دكوپاژ دقیق و جزئیات روایی این فیلم ستایش كرده‌اند. فیلم بعدی ادواردز روزهای شراب و گل سرخ (Days of Wine and Roses -1962) نام داشت كه در قالب درامی جذاب و انسانی، به بررسی تاثیر مخرب الكل بر عواطف و سرنوشت انسان‌ها می‌پرداخت.
اما 2 سال بعد ادواردز مقدمه یكی از معروف‌ترین الگوهای سینمایی را كارگردانی كرد: پلنگ صورتی. The Pink Panther امروزه اغلب مخاطبان تا نام این عبارت را می‌شنوند بی درنگ به یاد آن انیمیشن معروف و شیرین می‌افتند كه قهرمان صورتی‌اش با ایده‌ها و حركت‌های شگفت‌آمیز توجه بسیاری از كودكان و بزرگسالان را به خود جلب كرده است. اما پلنگ صورتی ادواردز این نبود بلكه عبارت از یك كمدی پلیسی شلوغ و مهیج با ایده‌هایی برگرفته از سینمای كمدی كلاسیك با بازیگری كمدین معروف پیتر سلرز بود. داستان این فیلم ادواردز درباره كارآگاه بی‌عرضه فرانسوی‌ای به نام كلوزو بود كه در سوئیس ماموریت می‌یابد به دنبال یك سارق زبردست به نام شبح باشد و تحقیقات او به ماجراهایی مضحك و غریب ختم می‌شود. پلنگ صورتی در واقع سرآغاز موفقیت جهانی ادواردز است و استقبال چشمگیری از جانب تماشاگران سراسر دنیا از آن به عمل آمد. موسیقی شنیدنی هنری مانچینی و نیز تیتراژ انیمیشنی فیلم هم خود سرآغاز همان انیمیشن معروف و جذابی بود كه از آن یاد كردیم. ماجرا از این قرار بود كه در سال 1964 دو طراح انیمیشن به نام‌های فریتس فرلینگ و دیوید دو پاتی به سفارش بلیك ادواردز برای فصل افتتاحیه و تیتراژ فیلم پلنگ صورتی او بیش از صد طرح تهیه كردند. طرح‌ها در كف سالن خانه ادواردز چیده شدند و بلیك در حالی كه روی آنها قدم می‌زد سرانجام یكی را برگزید و به این ترتیب نخستین ظهور پلنگ (دوست داشتنی) صورتی بر پرده سینما در فصل افتتاحیه و تیتراژ فیلم كمدی پلنگ صورتی با كارگردانی بلیك ادواردز شكل گرفت. واكنش تماشاگران نسبت به این كاراكتر چنان مثبت بود كه پلنگ صورتی مدت زمان كوتاهی سر از روی جلد مجله تایم در آورد. آگوست 1964 كه قسمت دوم فیلم پلنگ صورتی بلیك ادواردز با نام گلوله‌ای در تاریكی به نمایش درآمد، پلنگ دوباره در عنوان بندی افتتاحیه حضور داشت.
 
دسامبر 1964 نخستین انیمیشن كوتاه از مجموعه پلنگ صورتی ساخته شد و ظرف 15 سال بعد حدود 140 كارتون پلنگ صورتی با همراهی تعداد دیگری از شخصیت‌های خلق شده فرلینگ و دوپاتی ساخته شد. هنری مانچینی سازنده تم اصلی و موسیقی‌های متن پلنگ صورتی در 1965 موفق به دریافت 3 جایزه گرمی شد. در سال 1965 نیز پلنگ اسكار بهترین موضوع كوتاه انیمیشن را دریافت نموده و هنری مانچینی هم كاندیدای دریافت اسكار بهترین موسیقی متن اورجینال شد. در همین سال كاراكتر جدیدی بدون حضور پلنگ صورتی در كارتون مجزایی ظاهر شد با عنوان بازرس، این كاراكتر با موسیقی متن فیلم گلوله‌ای در تاریكی همراهی می‌شد و براساس مشخصات ظاهری كارآگاه بی‌دست و پای آن فیلم (پیتر سلرز) طراحی شده بود. بعدها با اضافه شدن دو كاراكتر مورچه و مورچه‌خوار از سال 1971، این انیمیشن قالبی سه‌گانه یافت و در عرض چند سال بعد تبدیل به یكی از محبوب‌ترین كارتون‌ها در سراسر جهان شد. در واقع از همان زمان كه اولین قسمت این مجموعه (همان قسمت كه پلنگ صورتی با شخصیتی دیگر سر رنگ خانه دعوا دارند) برنده اسكار 1964 شد. گروه سازنده با عزمی راسخ‌تر هر ماه یك قسمت از این مجموعه را تولید كرد كه در سراسر جهان و بویژه اروپا با استقبال خیره‌كننده‌ای روبه‌رو شد. این كارتون اگرچه مستقیما به بلیك ادواردز مربوط نبود ولی حمایت‌های او را در پشت سر داشت، در عین این كه به هر حال ایده اولیه كار هم از روی فیلم‌های او شكل گرفته بود.
برگردیم به كارنامه بلیك ادواردز؛ او به دنبال موفقیت فیلم پلنگ صورتی در سال 1964، دنباله‌های دیگری نیز كارگردانی كرد: تیری در تاریكی (1964)، بازگشت پلنگ صورتی (1975)، پلنگ صورتی دوباره ضربه می‌زند (1976)، انتقام پلنگ صورتی (1978) و رد پای پلنگ صورتی (1982) از جمله اینها هستند. پس از مرگ پیتر سلرز، ادواردز در سال 1993با فیلم پسر پلنگ صورتی سعی می‌كند ساخت مجموعه را ادامه ‌دهد، اما چندان مورد استقبال قرار نمی‌گیرد.
 
جدا از پروژه پلنگ صورتی، ادواردز در دهه‌های 1960 به بعد فیلم‌های دیگری نیز ساخت. یكی از مشهورترین آنها مسابقه بزرگ با بازی جك لمون و تونی كرتیس بود كه منتقدان آن را یك كمدی خالص و دور از چارچوب‌های دست و پاگیر دانسته‌اند. در فیلم در جنگ چه كردی بابا نیز باز سراغ لحن كمیك در ژانر جنگی می‌رود و داستانی را درباره تاثیر جنگ دوم جهانی روی زندگی یكی از شهرهای ایتالیا روایت می‌كند. فیلم پارتی (The Party) با درخشش پیتر سلرز یكی دیگر از آثار شاخص ادواردز است كه دو سال بعد ساخته شد؛ روایتی كمیك درباره خود سینما. داستان این فیلم راجع به یك بازیگر دست و پا چلفتی هندی است كه اشتباها به منزل مجلل یك تهیه كننده هالیوودی و مهمانی باشكوهش دعوت می‌شود و با خرابكاری هایش همه چیز را به هم می‌ریزد.
بلیك ادواردز در كارنامه سینمایی اش مجموعا 39 فیلم سینمایی بلند در مقام كارگردان دارد كه البته این جدای از كارهای تلویزیونی‌ای است كه هر از چندگاهی از او دیده می‌شد. به هر حال مرگ این فیلمساز توانا، پایان بخش دوره‌ای دیگر از شكوه سینما بود. او در ساخت كمدی‌هایی آرامبخش با مایه‌های روانشناسانه تبحر داشت و به همین مناسبت شخصیت‌های داستانی‌اش دارای عمق دراماتیك زیادی بودند. چنین شمایلی از سینمای كمدی، دیگر بسیار اندك در سینمای جهان امروز یافت می‌شود و جایش را فیلم‌هایی سخیف با مایه‌هایی پیش پاافتاده گرفته‌اند. مرگ ادواردز یادمانی از این ژرفنای از دست رفته است. 
 
 
 گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir / مهرزاد دانش
 
 
مطالب پیشنهادی:
گزارش تصویری: درگذشتگان دنیای سینما در سال 2010
 بیوگرافی و عکس‌های دیدنی «نورمن‌ ویزدوم»
 تونی كرتیس: بازیگری برچسب ابدی من است
ساندرا بولاك با یك بغل جایزه (+عکس)
دنیس هاپر بچه لجباز هالیوود! (+عکس)