من یک ویژگی مشترک با مرلین مونرو دارم، شاید شما هم داشته باشید!!
مرلین مونرو به وضعیتی مبتلا بود که به آن «حس متقارن» می گویند. در این وضعیت، چیزهایی که فرد می بیند، می شنود، بو یا مزه می کند، همگی با حسی کاملا نامرتبط درک می شود.

مرلین مونرو؛ زنی که چهارشنبه‌هایش آبیِ نیلی است

جیم دافرتی، همسر اول مونرو، در بیوگرافی او در سال 1973 به نورمن میلر گفت:
«عصرهایی بود که مهمان ها فقط با گلابی و هویج پذیرایی می شدند. مرلین رنگ ها را دوست داشت. اگر افراد بخواهند مانند او احساسات را به شکلی متفاوت از آنچه هستند، درک کنند، تجربه های فراذهنی است.»

رابین رایت، نویسنده و گزارشگر نیویورکر نیز به این وضعیت که نمی توان نام آن را بیماری گذاشت، مبتلاست. او در گزارشی با عنوان «من یک ویژگی مشترک با مرلین مونرو دارم، شاید شما هم داشته باشید» به تشریح این وضعیت عجیب و غریب پرداخته است.


این چهار درصدِ عجیب و غریب!

من هم به «حس متقارن» (Synesthesia) مبتلا هستم؛ وضعیتی که قرن هاست در ادبیات به آن پرداخته می شود، اما اخیرا به لحاظ علمی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. این وضعیت به شکل های مختلف بروز پیدا می کند. این واژه از ترکیب واژه یونانی «Syn» به معنای اتحاد با واژه «Aesthesis» به معنای اتحاد احساسات ساخته شده و در نتیجه به صورت تحت الفظی معنای اتحاد احساسات یا الحاق حس ها به یکدیگر می دهد.
این چهار درصدِ عجیب و غریب!

من هم به «حس متقارن» (Synesthesia) مبتلا هستم؛ وضعیتی که قرن هاست در ادبیات به آن پرداخته می شود، اما اخیرا به لحاظ علمی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. این وضعیت به شکل های مختلف بروز پیدا می کند. این واژه از ترکیب واژه یونانی «Syn» به معنای اتحاد با واژه «Aesthesis» به معنای اتحاد احساسات ساخته شده و در نتیجه به صورت تحت الفظی معنای اتحاد احساسات یا الحاق حس ها به یکدیگر می دهد. این وضعیت در حقیقت نوعی تداخل ذهنی است که در مغز رخ می دهد. کارشناسانی که در این زمینه مطالعه و پژوهش انجام داده اند، تاکنون انواع مختلفی از آن را شناسایی کرده اند. بررسی ها نشان می دهد حدود چهار درصد از مردم دنیا حداقل به یکی از انواع این اختلال مبتلا هستند. برخی از این افراد نیز انواع مختلفی از آن را با خود به همراه دارند. به این افراد مبتلایان به «حس متقارن» گفته می شود.


دنیای رنگی

من اعداد را در قالب رنگ می بینم؛ این یکی از رایج ترین انواع اختلال «حس متقارن» است. برای من عدد سه همیشه زرد کهربایی، چهار قرمز روشن، پنج سبز درخشان، شش آبی رنگ پریده، هفت آبی لاجوردی، هشت قهوه ای تیره و بقیه عددها به رنگ های دیگر بوده اند. همیشه وقتی جدول سودوکو حل می کنم، به جای شکل اعداد، با رنگ ها معما را حل می کنم.
 
شماره تلفن ها را به رنگ های خاصی به خاطر می آورم. اگر رنگ ها با هم هماهنگ شوند، هیچ وقت آن عدد را فرذاموش نمی کنم. اگر رنگ ها مثل هم نباشند، به یادآوری آنها برایم تقریبا غیرممکن می شود. از عدد 19 متنفرم، یکِ آن سفید است و نُهِ آن مشکی است. شبیه به فرشته و شیطان می شود، تنم را می لرزاند.


وقتی دیدنی ها، شنیده می شوند

اسنفورد، می گوید:
«حس متقارن پدیده ای بسیار نادر و خاص است. افرادی که به آن مبتلا هستند، در حقیقت دنیا را به شکل متفاوتی تجربه می کنند. این وضعیت، درک آنها را دگرگون می کند.»

بررسی ها نشان می دهد، افرادی که به اختلال «حس متقارن» مبتلا هستند، حافظه قوی تری نسبت به دیگران دارند. دکتر ایگلمن می گوید:
«آنها یک راه اضافی برای درک و یادآوری چیزها دارند.»

من حافظه خوبی ندارم، اما در یادآوری اعداد، نابغه محسوب می شوم! ریچارد سیتویک، استاد عصب شناسی در دانشگاه جورج واشنگتن، پژوهش هایی در زمینه این اختلال انجام داده که برداشت ها از نظام درک و شناخت را به کلی دگرگون می کند. او می گوید:
«این اختلال به لحاظ علمی، تغییرات بزرگی را ایجاد کرده است. واژه «درک» را باید به خاطر این مسئله بازتعریف کرد. چشم های ما می بینند، اما گاهی تصاویر می توانند «شنیده» شوند. برخی چیزهای لمس کردنی، طعم دارند و مزه آنها احساس می شود. اگر مطالعه این اختلال به همین شکل ادامه پیدا کند، احتمالا به این نتیجه می رسیم که همه ما حداقل به شکل خفیفی از آن مبتلا هستیم.»


چهارشنبه آبیِ نیلی است

«چهارشنبه آبیِ نیلی است: سفر به ذهن مبتلا به حس متقارن»، این عنوان کتابی است که ایگلمن و سیتویک نوشته اند. آنها در این کتاب نوشته اند:
«کسی که به اختلال حس متقارن مبتلاست، گاهی حرف جیم را شبیه یک آهنربای قوی می بیند، عدد پنج را به رنگ سبز روشن می بیند، یا صدای همسرش را مثل کره بادام زمینی احساس می کند.»

نویسندگان این کتاب را به این خاطر «چهارشنبه آبیِ نیلی است» گذاشته اند که برخی از افراد مبتلا به این اختلال، زمان را رنگی می بینند. برخی از افراد نیز روزها، ماه ها و سال ها را به شکل اجسامی می بینند که بُعد دارند. یکی از عجیب و غریب ترین انواع این اختلال به زمانی مربوط می شود که حس چشایی درگیر می شود؛ مثلا فردی که به این اختلال مبتلاست، ممکن است بگوید یک پای مرغ سوخاری مزه «قرمز» می دهد.


اختلالی که به احساس هنرمندان رنگ می پاشد

جفری راش یکی دیگر از بازیگرانی است که با این اختلال درگیری دارد. او یک بار به مارین سیبرگ، متخصص تشخیص اختلال حس متقارن، گفت:
«از وقتی بچه بودم، برایم روزهای هفته ارتباط بسیار خاصی با رنگ ها داشتند. دوشنبه برایم تداعی کننده آبی رنگ پریده است و من آن روز را به این رنگ می بینم. سه شنبه ها سبز لجنی است. چهارشنبه بنفش پررنگ است. جمعه به رنگ خردلی در آمده و شنبه سفید است. یکشنبه ها هم همیشه زرد درخشان است.»

اکثر هنرپیشه ها، موسیقی دان ها و نویسنده ها به این اختلال مبتلا هستند. بیلی جول و فارل ویلیامز موسیقی را با رنگ می بیند. ویلیامز یک بار در مصاحبه ای گفته بود بهترین موسیقی خود را که «شاد» (Happy) نام دارد، به رنگ زرد می بیند. جول نیز در گفتگو با مجله روانشناسی ادعا کرده بود برخی از ریتم ها برای او به رنگ قرمز و طلایی و ملودی های آرام برای او به رنگ آبی و سبز هستند. دوک الینگتون استاد جاز نیز همیشه حرف D روی ساکسیفون دوستش را به رنگ آبی روشن می دید. در تاریخ مجارستان نیز این طور گفته شده که فرانز لیش گاهی به تیم نوازندگان خود می گفت چیزی که باید بنوازید، بنفش کم رنگ است نه صورتی!


مغز او با احساساتش بازی می کند

اگر تا چند وقت پیش کسی می گفت مرغ سوخاری برایش بنفش است، احتمالا تصور می کردند او دیوانه است. اما حالا به لطف پیشرفت های علم عصب شناسی دانشمندان، می توان از اختلال حس متقارن سخن گفت. بر اساس گفته دانشمندان، این اختلال در حقیقت ناشی از نوعی ارتباط پیچیده درون مغز انسان است.

ایگلمن می گوید:
«دو کشور را تصور کنید که مرزهای مشترکی دارند، اما با هم تداخلی ندارند. در مغز انسان نیز بخش های مختلف مرزهای مشترک دارند اما با هم تداخلی ندارند. در مغز افرادی که به اختلال حس متقارن مبتلا هستند، این مرزها گاهی با یکدیگر تداخل پیدا کرده است. در واقع بخش های مختلف مغز این افراد با یکدیگر در ارتباط هستند و برای هم پیام می فرستند.»

نویسندگان این کتاب را به این خاطر «چهارشنبه آبیِ نیلی است» گذاشته اند که برخی از افراد مبتلا به این اختلال، زمان را رنگی می بینند. برخی از افراد نیز روزها، ماه ها و سال ها را به شکل اجسامی می بینند که بُعد دارند. یکی از عجیب و غریب ترین انواع این اختلال به زمانی مربوط می شود که حس چشایی درگیر می شود؛ مثلا فردی که به این اختلال مبتلاست، ممکن است بگوید یک پای مرغ سوخاری مزه «قرمز» می دهد.


اختلالی که به احساس هنرمندان رنگ می پاشد

جفری راش یکی دیگر از بازیگرانی است که با این اختلال درگیری دارد. او یک بار به مارین سیبرگ، متخصص تشخیص اختلال حس متقارن، گفت:
«از وقتی بچه بودم، برایم روزهای هفته ارتباط بسیار خاصی با رنگ ها داشتند. دوشنبه برایم تداعی کننده آبی رنگ پریده است و من آن روز را به این رنگ می بینم. سه شنبه ها سبز لجنی است. چهارشنبه بنفش پررنگ است. جمعه به رنگ خردلی در آمده و شنبه سفید است. یکشنبه ها هم همیشه زرد درخشان است.»

اکثر هنرپیشه ها، موسیقی دان ها و نویسنده ها به این اختلال مبتلا هستند. بیلی جول و فارل ویلیامز موسیقی را با رنگ می بیند. ویلیامز یک بار در مصاحبه ای گفته بود بهترین موسیقی خود را که «شاد» (Happy) نام دارد، به رنگ زرد می بیند. جول نیز در گفتگو با مجله روانشناسی ادعا کرده بود برخی از ریتم ها برای او به رنگ قرمز و طلایی و ملودی های آرام برای او به رنگ آبی و سبز هستند. دوک الینگتون استاد جاز نیز همیشه حرف D روی ساکسیفون دوستش را به رنگ آبی روشن می دید. در تاریخ مجارستان نیز این طور گفته شده که فرانز لیش گاهی به تیم نوازندگان خود می گفت چیزی که باید بنوازید، بنفش کم رنگ است نه صورتی!


مغز او با احساساتش بازی می کند

اگر تا چند وقت پیش کسی می گفت مرغ سوخاری برایش بنفش است، احتمالا تصور می کردند او دیوانه است. اما حالا به لطف پیشرفت های علم عصب شناسی دانشمندان، می توان از اختلال حس متقارن سخن گفت. بر اساس گفته دانشمندان، این اختلال در حقیقت ناشی از نوعی ارتباط پیچیده درون مغز انسان است.

ایگلمن می گوید:
«دو کشور را تصور کنید که مرزهای مشترکی دارند، اما با هم تداخلی ندارند. در مغز انسان نیز بخش های مختلف مرزهای مشترک دارند اما با هم تداخلی ندارند. در مغز افرادی که به اختلال حس متقارن مبتلا هستند، این مرزها گاهی با یکدیگر تداخل پیدا کرده است. در واقع بخش های مختلف مغز این افراد با یکدیگر در ارتباط هستند و برای هم پیام می فرستند.»


ناباکوف با دنیایی از حرف های رنگی

شواهد و قراین نشان می دهد اختلال حس متقارن، ژنتیک است. ولادیمیر ناباکوف نویسنده «لولینا»، به این اختلال مبتلا بود. البته مادر و پسرش نیز این اختلال را در خود داشتند. او در سال 1962 در مصاحبه ای با بی بی سی گفته بود:
«من استعداد خاصی دارم که می توانم کلمات را به صورت رنگی ببینم. به آن شنیدن رنگ می گوییم.»

در آن زمان هنوز پژوهش درست و حسابی در زمینه این اختلال صورت نگرفته بود. پژوهش ها در این باره از سال 1970 به بعد آغاز شد. یک بار از او درباره حروف ابتدای نامش پرسیدند، گفت:
«حرف واو به رنگ صورتی کم رنگ است. به نظرم به آن یاسی بگویند. به هر حال من واو اول اسمم را به این رنگ می بینم. حرف نون نیز به رنگ خاکستری در نظرم می آید.»

حرف «ت» برای او هم رنگ سیب بود و حرف «ف» شبیه به برگ درخت بود. اما پسرش دیمیتری حروف را به رنگ های متفاوتی می دید. بررسی ها نشان می دهد حتی دوقلوهای همسان نیز اگر به این اختلال مبتلا باشند، ممکن است یک حرف را به یک رنگِ مشابه نبینند.


حرف هایی که سایه روشن دارند

چند سال پیش بود که فهمیدم یکی از همکارانم نیز مانند من به این اختلال مبتلاست اما اعداد او رنگی کاملا متفاوت از رنگ اعداد من داشتند. برای او سه به رنگ قرمز بود، چهار رنگ لیمویی داشت، پنج تداعی کننده آبی آسمانی بود، شش بنفش روشن بود، هفت هم قهوه ای شکلاتی بود. (ناگفته نماند که افراد مبتلا به این اختلال، اغلب رنگ ها را به شکلی دقیق و با تمام تیرگی ها و روشنی هایش می بینند و درک می کنند؛ آنها حتی تیرگی و روشنی کلمات، خوراکی ها و روزهای هفته را نیز درک می کنند.) همکار من الفبا را نیز رنگی می بیند.
 
البته من هم الفبا را رنگی می بینم، اما برای من همه تقریبا به رنگ های کنگ و دور هستند. اما او حروف الفبا را به رنگ های واضح و کاملا متنوع می بیند. برای مثال «الف» در نظر او بنفش است، «سین» صورتی روشن، «لام» خاکستری شفاف و «میم» آبی همراه با بافت های ظریف است. او حتی نام ها را نیز به رنگ های مختلفی به خاطر می آورد. البته گاهی در هجی کردن برخی از حروف در کنار هم گیج می شود که این نیز به خاطر دیدن آنها به رنگ های مشابه است که او را گیج می کند.


آیا شما هم اختلال حس متقارن دارید؟

به نظرم ممکن است شما هم به این اختلال مبتلا باشید. ایگلمن و سیتویک آزمونی دارند که می توانید از طریق آن پی ببرید. کافی است به وب سایت (synesthete.org) سر بزنید و این آزمون را پیدا کنید. البته تقلب کردن تقریبا غیرممکن است. سیتویک می گوید:
«افرادی که به این اختلال مبتلا هستند، ویژگی های خاصی دارند و دنیا را کاملا متفاوت درک می کنند.»

چرخه رنگی که در دنیا وجود دارد، بیش از 16 رنگی است که در آن به چشم می خورد. میلیون ها سایه روشن در آن وجود دارد. در این آزمون گاهی لازم است حروف و رنگ ها را بیش از سه بار به هم ارتباط داد. برای کسی که به این اختلال مبتلاست، چنین کاری به سادگی صورت می پذیرد.
 
او می تواند از میان میلیون ها گزینه، صدها بار همان رنگ را برای حرف مشخص، انتخاب کند. هیچ تقلبی امکان پذیر نیست. اگر با مرلین مونرو ویژگی مشترکی داشته باشید، معلوم می شود. به هر حال، مرلین مونرو و افرادی مانند او، دنیای درک احساسات را زیرورو کرده اند. مغز آنها، احساسات را به بازی گرفته است.



گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: چلچراغ