تهران
شاید عجیب‌ترین حکایت درباره تهران؛ روایتی باشد که آن را به دوره‌ی تیموری نسبت می‌دهند و آن اینکه تهرانی‌های آن زمان علاقه به زندگی در زیرزمین داشته‌اند و...
 
تاریخ تهران
 شاید عجیب‌ترین حکایت درباره تهران؛ روایتی باشد که آن را به دوره‌ی تیموری نسبت می‌دهند و آن اینکه تهرانی‌های آن زمان علاقه به زندگی در زیرزمین داشته‌اند و خانه‌های خود را چند متر زیر زمین می‌ساخته‌اند.
 
اگر این روایت که هنوز در هیچیک از کاوش‌های باستان‌شناسی ردی از آن کشف نشده؛ پذیرفتنی باشد باید دلیل آن تقاطع جاده‌های تاریخی باستانی از شرق، غرب، شمال و جنوب به این منطقه باشد که آن را ناامن کرده بود.
یاقوت حموی در معجم‌البدان می‌نویسد؛ از مردی اهل ری که محل وثوق و اعتماد است؛ شنیدم که طهران؛ دهی است بزرگ و بنای این ده تمامی در زیر زمین واقع است و احدی را یارای آن نیست که بدان ده راه یابد مگر آنکه اهالی آنجا اجازت ورود بدهند.
مشابه همین روایت را اعتمادالسلطنه در مرات‌البلدان نوشته و اینکه اگر این منطقه تهران "ته ران" نامیده شده به این دلیل است که مردم آن به زیر زمین می‌رفته‌اند اگرچه دکتر حسین کریمان؛ نام تهران را برگرفته از نسبت تهرانی، عالمی در سده‌ی سوم هجری به نام حافظ ابوعبدالله محمدبن حامد تهرانی رازی می‌داند.

کربوتر
(جهانگرد انگلیسی) هم به ماجرای خانه‌های زیر زمین اشاره کرده و نوشته است: در داخل شهر و به فاصله‌ی ۲۰۰ تا ۳۰۰ یاردی دروازه قزوین، فضای وسیعی وجود دارد که در سطح آن چاه‌هایی به چشم می‌خورد که به خانه‌های زیرزمینی منتهی می‌شود.
اما به واقع چرا تهرانی‌ها خانه‌های خود را در زیر زمین می‌ساخته‌اند؟!
قدیر افروند؛
باستان‌شناس می‌گوید: برخی مورخان تهرانی‌های قدیم را مردمی سرکش می‌دانند که دایم علیه حاکمان سربه شورش برمی‌داشتند. لذا اگر داستان خانه‌های زیر زمینی در تهران قدیم صحت داشته باشد، باید این روایت هم قابل اعتنا باشد که امنیت خانه‌های زیرزمینی و نفوذناپذیر بودن باغ‌های محصور؛ به تهرانی‌ها امکان می‌داد بر ضدحکام سر به شورش بردارند و چون از دست حاکمان کاری ساخته نبوده، با آنها مدارا می‌کردند اما به هر بهانه تهرانی‌ها بازهم از پرداخت مالیات سرباز می‌زدند.
 
برخلاف برخی روایات که آب و هوای آن روز تهران را نامناسب و گرم توصیف کرده‌اند گویا تهران آن روزگار؛ منطقه‌ای سرسبز و بسیار خوش آب و هوا بوده است. چشمه‌ها و رودهایی که از شمال تهران سرازیر می‌شد؛ جلگه‌ای سبز را شکل داده بود به همین دلیل تاریخچه‌ی سکونت در تهران به دوره‌ی باستان و پیش از تاریخ بازمی‌گردد. در آن روزگار و در اعصار ماقبل تاریخ؛ زمین‌های واقع در بین کوه توچال در شمال تهران و چشمه‌علی در ری باستان؛ مسکونی بوده است.
دروس و قیطریه هم گروه‌هایی را در خود جای داده بودند. بخشی از جمعیت هم در زمین‌های قابل کشت در پای البرز بین کویر و کوه ساکن شده بودند و بخش قابل توجهی از جمعیت در شهر ری و خانه‌های تهران آن روزگار که در یک فرسخی ری و شامل 12 محله بوده، درمیان باغ‌های میوه و سبزی‌کاری محصور بوده اما چون دایم مرطوب بوده، مردم اغلب به انواع تب مبتلا می‌شدند.
همین باستان‌شناس درباره‌ی شرایط آب و هوایی آن روز تهران می‌گوید: اولین بار این سران تیموری هستند که تهران را مورد عنایت خود قرار داده و زمینه‌ی ورود حاکمان بزرگ را به تهران فراهم می‌کنند. در روزگاری که تیموریان تختگاه خود را در ورامین (به‌عنوان پایتخت) بپا کرده بودند؛ تهران که سراسر باغ و بستان‌های نفوذناپذیر بود، خاندان تیموری را بر آن می‌دارد تا تختگاهی نیز برای تفرج در تهران برپا کند.
اگر داستان ساخت خانه‌های تهرانی‌ها در زیر زمین صحت داشته باشد، از این زمان به بعد یعنی با ورود تیموریان به تهران و بعد حمله‌ی مغول‌ها در 617 هجری قمری و سرکوب ورامین؛ تهران تحولات خود را آغاز می‌کند و به تدریج شیوه‌ی خانه‌سازی در این شهر تغییر می‌کند، خانه‌ها روی زمین آمده و تهران پذیرای بخش زیادی از مهاجران غیربومی می‌شود.
به‌تدریج تهران آن اندازه شهرت پیدا می‌کند که در بحبوحه‌ی حمله‌ی مغول به ری و ازمیان رفتن این شهر پرآوازه، ساکنان زنده مانده در ری به تهران پناه آورده و حتی به آن‌ها کمک کنند تا با مصالح ساختمانی به‌جامانده در ری و با استفاده از شیوه‌ی معماری خانه‌های شهری، خانه‌های خود را بسازند. کاروانیان و مسافران جاده‌ای هم که تا این زمان ری را مرکز داد و ستد کرده بودند، ‌این‌بار سرزمین وسیع و حاصلخیز گستره تهران را جانشین ری می‌کنند.
 
و البته که وجود بارگاه‌هایی چون امامزاده سیداسماعیل، اولین زیارتگاه تهران، راه را برای ورود امامزاده‌های دیگر نظیر یحیی، زید، سیدنصرالدین، حمزه و ... هموار می‌کند و در مدت کوتاهی تهران از کثرت آمد و شد مسافران و اهمیت موقعیت جغرافیایی و بازرگانی و امامزادگانش، نسبت به همه‌ی همسایگان حتی آنان که کهنسال‌تر و مهمتر از تهران بودند، برتری یافت.
در دوره‌ی صفوی، شاهان این سلسله؛ پایتختی خود را به قزوین و بعد اصفهان منتقل کردند؛ اما هر زمان که برای زیارت عازم مشهدالرضا می‌شدند؛ در بین راه سری هم به امامزاده عبدالعظیم و حمزه ... می‌زدند. چیزی نمی‌گذرد که اهمیت تهران؛ شاهان صفوی را بر آن می‌دارد در تهران هم پایگاهی به‌پا کنند. دستور می‌دهند قلعه‌ای با 114 برج و بارو به تبعیت از 114 سوره‌ی قرآن کریم در اطراف تهران ساخته شود که البته از این مجموعه معماری باشکوه؛ امروز هیچ طرح و یادگاری به‌جا نمانده جز آنچه در روایات مورخان و سیاحان آمده است.
گفته‌ی باستان‌شناسی درباره‌ی این حصار چنین است؛ این حصار بسیار مهم که از آن به حصار طهماسبی یاد می‌شود چهار دروازه داشته شامل: قزوین در غرب، حضرت عبدالعظیم در جنوب، دولاب در شرق و شمیران در شمال. شاه طهماسب که به واسطه‌ی این حصار هم پیش‌قراولی دربرابر هجوم دشمنان و هم استراحتگاهی برای تفرج داشت، دستور تعیین یک بیگلربیگ که از مقامات بسیار مهم در حکومت صفویه بود را صادر می‌کند.
 
با گذشت سالیان؛ حاکمیت که به صفویه وفا نکرد همانگونه که به شاهان پیش و پس از آنها، به دست افاغنه افتاد. بعدهم افشاریه حکومت را در دست می‌گیرند و نادرشاه که مشهد را دارالحکومه قرار داده بود، پسرش رضا قلی میرزا را حکمران تهران می‌کند. نادر را یارانش به قتل می‌رسانند تا سلسه‌ای جدید در حاکمیت بر ایران شکل بگیرد. در دوره‌ی زندیه، ابتدا کریم‌خان، قصد آن می‌کند که تهران را پایتخت کند، اما به دلایلی منصرف شد و شیراز را به پایتختی برگزید.
تهرانی‌ها دوران زندیه را به سر می‌رسانند تا در انتظار روزی باشند که بر سراسر ایران حاکمیت سیاسی خود را اثبات کنند و سرانجام بعداز گذشت صد‌ها سال از تولد تهران؛ روز موعود فرارسید، نوروز سال 1200 هجری قمری، در این روز آقا محمدخان، فرمان داد، سکه زدند و خطبه خواندند و تهران را پایتخت و دارالخلافه خواندند و بدین ترتیب تهران شد پایتخت ایران.
قدیر افروند می‌گوید؛ جمعیت شهر تهران در این زمان ۱۵۰۰۰ نفر بود که ۳۰۰۰ نفرشان سپاهی بودند. مساحت شهر ۵/۷ کیلومتر مربع بود که فقط نیمی از آن ساخته شده بود و کاخ و باغ‌های سلطنتی به تنهایی یک چهارم مساحت شهر را اشغال کرده بود و از طریق خیابان‌های کالسکه‌رو به دروازه‌های شهر متصل می‌شد.
مورخان، فتحعلی شاه قاجار را نخستین سازنده‌ی شهر تهران می‌دانند. چون او بود که دستور تراشیدن تخت مرمر مشهور را داد. ارگ سلطنتی را با ساختن عمارت بادگیر و اندرونی آذین کرد. با احداث مسجد شاه در بازار و مدرسه مروی و صدر، سردر بازار و دروازه شاه عبدالعظیم در جنوب شهر؛ نخستین بناهای عمومی را ساخت تا تهران شکل اولیه یک پایتخت را به خود گرفت.
به تدریج تهران صاحب حصار دیگری هم شد. کم‌کم زندگی به خارج از حصار طهماسبی هم کشیده می‌شود و در خارج از این حصار، تهران از طرف شمال که مبدأ آب‌های جاری از شمیران و دامنه‌های توچال بود به آرامی رو به توسعه گذاشت و بزرگان و اعیان به تبعیت از شاه به احداث باغ‌های تفریحی و خانه‌های دوم در خارج از حصار شهر در سمت شمال (محمدیه و عباس‌آباد) پرداختند. قنات‌های تازه ساخته شد و کانالی هم برای انتقال آب از رودخانه‌های کرج به تهران ساخته شد.
 پس دوره‌ی ناصرالدین شاه مصادف بود با ساخت دومین حصار تهران که به حصار ناصری معروف شد. شاه با توسعه‌ی یک کیلومتری شهر، حصار دیگری در اطراف تهران بنا کرد که با قرار دادن حصار طهماسبی در دل خود، دورازه‌های جدیدی برای تهران درپی داشت. این دروازه‌ها در شمال به انقلاب؛ در غرب به کارگر؛ در شرق به 17 شهریور و در جنوب تا شوش امروز ادامه می‌یافت.
 
با بر چیدن حصار قدیم و احداث استحکامات تازه و ساختمان‌ها و راه‌های آمد و شد ضروری، تهران بسیار تغییر کرد و رنگ و رویی تازه یافت. امیرکبیر؛ دارالفنون و مدرسه‌ی آموزشی زبان‌های اروپایی و دروس فنی را ساخت و شاه سرخوش از زیبایی پایتخت، محدوده‌ی شهر تهران را دارالخلافه ناصری نامید و تهران هم با 250000 نفر جمعیت، خود را آماده کرد تا تحت نفوذ تمدن غرب قرار گرفته و به‌دنبال آن نظام بروکراسی شکل بگیرد و اداره‌های حکومتی و دیوانخانه و سفارتخانه در آن تأسیس شوند: ادار‌ه‌ای برای رسیدگی به امور روشنایی و اوراق عمومی، پست‌خانه‌ی مبارک، اداره‌ی گمرک، راه‌آهن با ماشین دودی، 12 دروازه برای شهر (در شمال، دروازه یوسف‌آباد، دروازه دولت و دروازه شمیران؛ در شرق دروازه دوشان تپه. دروازه دولاب و دروازه خراسان؛ در غرب دروازه باغ شاه، دروازه قزوین و دروازه گمرک و در جنوب، دروازه شاه عبدالعظیم. دروازه غار و دروازه خانی‌آباد)، دو میدان مشق و توپخانه، نمایندگی‌های خارجی و مسجد و مدرسه سپهسالار. بازار، مساجد، تکیه‌ها، امامزاده‌ها و کاروانسراها هم شدند قلب اقتصادی و اجتماعی شهر و سهم سیاست و مرکزیت آن به ارک رسید.
تهران دوره‌ی پهلوی؛ دوران اوج شکوفایی این شهر بین‌المللی بود. تهران عهد پهلوی با 46 کیلومتر مربع مساحت (11 برابر دوره‌ی فتحعلی‌شاه و دو و نیم برابر دوره ناصرالدین شاه) با ساختارهای اقتصادی و ارتباطی و سرمایه‌گذاری‌های صنعتی گره خورد. ایجاد راه‌آهن سراسری، تقویت ارگان‌های دولتی، پیدایش ارتش، بانک‌ها و وزارتخانه‌های جدید، احداث دو محور شمالی _ جنوبی و شرقی _‌ غربی، تصویب قوانین بلدیه و تعریض معابر و خیابان‌ها، دانشگاه، بیمارستان پانصد تختخوابی، کارخانه‌ی چیت‌سازی و ده‌ها بنای تازه. برای ساخت برخی بناها، تخریب برخی آثار هم آغاز شد. ساختمان‌ها و محله‌ی قدیمی ارک تقریباً جز عمارت گلستان و شمس‌العماره تخریب شدند. سنگلج هم تخریب شد تا پارک‌شهر در آن محدوده ساخته شود. این‌همه برای آن بود تا در پابان حکومت رضاشاه؛ تهران به یک شهر مهم بین‌المللی تبدیل شده باشد.
اما یک رویداد اجتماعی مهم هم در این دوره شکل گرفت. خانواده‌ی سلطنتی با ترک خانه‌های خود در مرکز شهر؛ در ویلاهای جدید در شمال شهر ساکن شدند و این صعود موجب تجزیه‌ی پایتخت به دو بخش شمال و جنوب شد که زمینه‌ی جدایی اجتماعی و بعدها گسستگی سیاسی کشور را فراهم کرد. این اتفاق در دوره‌ی محمدرضا پهلوی تقویت شد و شاه عملا به اقامتگاه‌های شمال شهر (نیاوران) نقل مکان کرد اما به این نیز بسنده نكرد. شاه، طرح جامع توسعه‌ی شهر را در یک محدوده‌ی 25 ساله و با به حاشیه راندن محلات قدیم ساماندهی كرد و به این می‌اندیشید که شهری بین‌المللی باعنوان شهستان پهلوی را در شمال تهران بنا کند.
در این دوره، به مرکزیت سبزه میدان بین بازار و ارک در عهد قاجار، توپخانه در زمان رضاشاه و میدان فردوسی و خیابان تخت جمشید در آغاز سلطنت محمدرضا پایان داده شد و مرکزیت مدرن دیگری در تپه‌های عباس‌آباد بین شمیران و مرز شمالی تهران شکل گرفت. صعود بهای نفت هم به شاه و خادمان وی میدان داد تا محله‌ی ثروتمندنشین تهران دربرابر محلات فقیرنشین آن عینی‌تر شوند.
درنهایت پس از انقلاب، توسعه‌ی شهری تهران با تفاوتی در مرکزیت‌ حاکمیتی از شمال شهر به مرکز و قلب شهر و نیز گسترش روزافزون خیابان‌ها و بزرگراه‌ها و پل‌ها و ساختمان‌های اداری و تجاری و مسکونی همچنان ادامه یافت.
و امروز، تهران که در پهنه‌ای بین دو وادی کوه و کویر و در دامنه‌های جنوبی البرز گسترده شده‌، از سمت جنوب با کوه‌های ری و بی‌بی‌شهربانو و دشت‌های هموار شهریار و ورامین و از شمال به واسطه کوهستان محصور شده‌است. فضای جغرافیایی شهر تهران در کوه و دشت به وسیله دو رود کرج در غرب و جاجرود در شرق مشخص می‌شود که در نزدیکی کویر نمک در جنوب شرقی تهران به یکدیگر می‌پیوندند.
جمعیت تهران که در نخستین سرشماری (1335) رسمی ۱٬۵۶۰٬۹۳۴ نفر اعلام شد؛ در سال 1385 و براساس آخرین سرشماری ۷٬۷۰۵٬۰۳۶ نفر اعلام شد.
داستان زندگی در شهر تهران از گذشته‌های دور (ایران پیش از تاریخ و باستان) شکل گرفت اما دوران صفویه، افشاریه، زندیه و قاجاریه؛ مهر تاریخی مهمی بر پیشانی این شهر نهادند و آثار موجود در آن را به لحاظ تاریخی بسیار ارزشمند کردند. امروز بخش بسیار زیادی از آن آثار ازمیان رفته است با این وجود درمیان اندک بناها و بافت‌های به‌جا مانده از دوره‌های متاخر؛ دوست‌داران میراث‌فرهنگی کشور چه پیش یا پس از انقلاب؛ سعی کردند برخی نمونه‌ها را به ثبت برسانند. از آن جمله است: ثبت ملی محله‌ی بازار تهران با 110 هکتار در سال 56، ثبت ملی محله‌ی ارگ و میدان مشق در اواخر دهه‌ی 70، ثبب ملی محله‌ی عودلاجان با 180 هکتار در سال 84 و پیشنهاد بافت تاریخی برای محدوده‌ی حصار ناصری. 
 

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
 
 
مطالب پیشنهادی:
 اینجا تهرونه؟!
پرسه‌ در تهران قدیم
مشاغل تهران قدیم به روایت تصویر
مکتبخانه در تهران قدیم
گزارش خواندنی گردشگر خارجی از میدان توپخانه در 127 سال پیش!!