هواپیمایی که فرود آمد و انقلابی که اوج گرفت
هواپیمایی که فرود آمد و انقلابی که اوج گرفت

این مطلب گزارش مجله تایم از لحظات پردلهره و التهابی است که مردم ایران منتظر فرود هواپیمای امام خمینی (ره) بر خاک ایران بودند

درباره انقلاب 57

آنچه خواهید شنید اولین بخش از مجموعه ده قسمتی انقلاب 57 است که انقلاب اسلامی ایران را از دیدگاه کارشناسان و روزنامه نگاران عمدتا غربی بازگو می کند. در پادکست حاضر گزارش مجله تایم از لحظات پردلهره و التهابی است که مردم ایران منتظر فرود هواپیمای امام خمینی (ره) بر خاک ایران بودند یعنی همان رخداد تاریخ سازی که منجر به سرنگونی حکومت سلطنتی شاه و بر روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران در طول مدت ده روزی شد که در تاریخ معاصر ایران دهه فجر نامیده می شود.

پیش از شنیدن این پادکست، خاطر نشان می کنیم که آرا و مشاهدات نویسنده مختص به شخص او بوده و نظریات شنوتو را منعکس نمی کند.

 

صدای فرود هواپیما

 هواپیمای ۷۴۷ ایرفرانس که اجازه فرود گرفته بود، سه بار بر فراز شهر چرخید و از کنار کو‌ه‌های البرز که در نزدیکی شهر بودند گذشت و بعد آرام روی باند آسفالته فرودگاه مهرآباد تهران فرود آمد. وقتی که پیرمرد عمامه به سر، با عبایی سیاه که تا مچ پایش می‌رسید، از در هواپیما به صبح سرد فوریه قدم گذاشت، ماموران و خبرنگار‌ها از سر و کول هم بالا می‌رفتند. بعد از ۱۵ سال تبعید، آیت‌الله خمینی هفتاد و هشت ساله، رهبر معنوی انقلابی که به نقطهٔ اوجش نزدیک شده بود، بالاخره به خانه باز‌گشته بود. این لحظه احتمالا، لحظهٔ آغاز دورانی تازه برای کشوری بود که به نظر می‌رسید کاملا از کنترل خارج شده‌ است.


8_copy.jpg

بعد از آن همه تظاهرات‌ خشم و عزاداری که نشانه‌های بحرانی یک ساله بودند، ایران از شادی عقل از کف داد. میلیون‌ها نفر از سراسر کشور به پایتخت سرازیر شدند. آن‌ها در جادهٔ چهل کیلومتری بهشت ‌زهرا، جایی که خیلی از شهدای انقلاب دفن شده‌اند، صف بستند تا شاید بتوانند یک نظر آیت‌الله را ببینند.

آیت‌الله خمینی با ارجاعی غیر‌مستقیم اما گزنده به پرزیدنت کارتر، از مردم پرسید: «این حقوق بشر است که ما می‌گوییم می‌خواهیم دولت خودمان را تعیین کنیم و یک قبرستان شهید به ما می‌دهند؟» و سپس یک گروه سرود پسران خواندند:

«برخیزید‌ ای شهیدان راه خدا/ کز قطره قطره خون پاک شما
‌ای کرده بهر احیای حق جان فدا/ می‌روید تا ابد از وطن لاله‌ها
برخیزید، برخیزید، برخیزید»

آنچه در روز 12 بهمن مردم ایران شاهدش بودند ریشه در اتفاقات سالهای قبل از خود داشت. در طول پانزده سال قبل امام خمینی در تبعید بسر می برد و آخرین ایستگاه مبارزات سیاسیش قبل از بازگشت به تهران، فرانسه بود.

آیت‌الله از خانه ییلاقی‌اش خارج از پاریس، به طور ثابت سلسله‌ای از اعلامیه به ایران می‌فرستاد و پیغام‌هایی می‌داد که در آن‌ها مردم باایمان را به گردهم آمدن فرا‌ می‌خواند تا نظام سلطنتی را سر‌نگون کنند و حکومتی که جمهوری اسلامی می‌خواند برپا شود.

 8_enghelab.jpg

بخش اعظم جمعیت پیرو آیت‌الله خمینی بودند واعتراضات مردمی بود که به نام آیت‌الله خمینی برپا شده بودند. آیت‌الله خمینی با اراده‌ای آهنین و با لحنی که تقریبا هیچ نشانی از عقب‌نشینی در آن دیده نمی‌شد، دولت بختیار را رد کرد.

از اوایل هفته گذشته کم‌کم‌ فراهم کردن شرایط و آمادگی برای بازگشت آیت‌الله خمینی، به طور رسمی آغاز شد. نخست‌وزیر بختیار فرودگاه‌های ایران را که تنها برای جلوگیری از بازگشت آیت‌الله تعطیل شده بودند، باز‌گشود. نماینده‌های آیت‌الله خمینی در پاریس با عجله یک جامبو جت از ایر‌فرانس کرایه کردند، درباره موارد امنیتی به توافق رسیدند و تصمیم بر این شد که هواپیما نیمه پر پرواز کند، بدین ترتیب اگر هواپیما در تهران اجازه فرود نمی‌گرفت به اندازه‌ای که بتواند دوباره به پاریس برگردد سوخت در آن باقی می‌ماند. به دلیل نگرانی از کارشکنی هیچ زن و کودک ایرانی در بین مسافران نبود (هرچند تعداد زیادی خبرنگار زن مسافر این پرواز بودند)؛ همسر، دختر، عروس و نوه‌های آیت‌الله خمینی بعدا با یک پرواز عادی به ایران می‌آمدند.

در میان ۱۵۰ کارمند خبر‌گزاری‌‌های جهانی که در این پرواز حضور داشتند، خبرنگار تایم، بروس ون وورست هم بود. بنا به گزارش او:

«کمی بعد از شروع پرواز، آیت‌الله از پله‌های حلزونی که به سالن استراحت جامبو جت می‌رسید بالا رفت، عمامه و صندل‌هایش را درآورد و روی پتو‌های ایر‌فرانس دراز کشید و دو ساعت و نیم خوابید. وقتی کاپیتان اعلام کرد که هواپیما وارد مرز هوایی ایران شده است و نیم ساعت بعد فرود خواهد آمد، آیت‌الله سرش را بلند کرد تا از پنجره به منظره بی‌نظیر کوه‌های برف‌پوش زاگرس نگاه کند.

در میان بیم و امید مسافران هواپیما و خیل عظیم استقبال کنندگان هواپیما بر خاک ایران فرود آمد.

داخل ترمینال، آیت‌الله تمام مدت در محاصره هیات استقبال حدودا هزار نفره بود که فریاد می‌زدند: «الله اکبر!».

آیت‌الله خمینی بعد از ستایش تمام کسانی که در راه انقلاب رنج کشیده بودند (از روحانیون و تجار بازار تا کارگران و دانشجویان)، بلافاصله به شاه و طرفدارانش حمله کرد و گفت: «مملکت ما را فرهنگش را فرهنگ استثماری کرد... ما پیروزی‌مان وقتی است که دست این اجانب از مملکت‌مان کوتاه شود... با این جمله ترمینال مملو از جمعیت با فریاد‌های «الله اکبر» به لرزه درآمد.

در روزهای قبل و بعد از بازگشت آیت‌الله، نخست‌وزیر بختیار به شدت گرفتار بود:
در رادیو و تلویزیون سخنرانی‌های مطول ایراد می‌کرد و در آن‌ها از اقدامات اصلاحی فراگیر و تند در مجلس حرف می‌زد.

هفتهٔ گذشته بختیار اعلام کرد که در پاریس یک جلسه مذاکره با آیت‌الله خمینی خواهند داشت و آیت‌الله این موضوع را انکار کرد و تمام اعتبار و آبروی بختیار به باد رفت. آیت‌الله خمینی گفت: «آنچه ذکر شده است که شاپور بختیار را در سمت نخست‌وزیری من می‌پذیرم، دروغ است، بلکه تا استعفاء نداده است او را نمی‌پذیرم. چون او را قانونی نمی‌دانم.»

چیزی که حتی اعتبار بختیار را بیش از پیش مخدوش کرد، حمایت علنی او از ارتش بود. ارتشی که با شلیک‌های بی‌هدف به سوی گروه شهروندان تظاهر‌کنندهٔ غیرمسلح، سعی کرده بود هواداران آیت‌الله خمینی را مرعوب کند.

به گواه تاریخ تا قبل از وقوع انقلاب و تغییر قدرت، ایران از متحدان اصلی آمریکا در منطقه خاورمیانه به حساب می آمد و نفوذ سیاسی و حمایتهای نظامی آمریکا شرایطی را فراهم آورده بود تا این کشور ایران را مرکز بلامنازع ثبات و حضور خود بداند. اگر چه اتفاقات بهمن 57 این معادلات را بر هم زد.

آن روزها ویلیام سالیوان، سفیر آمریکا هم از آنچه وزارت امور خارجه کشورش «شرایط نامعلوم امنیتی» خوانده بود، نگران شده بود و همچنین از موج احساسات ضد آمریکایی وحشت داشت، بنابراین از آمریکایی‌هایی که حضورشان در ایران ضروری نبود خواست کشور را ترک کنند.

علیرغم اینکه ایرانیان بار‌ها شخصا به خارجی‌ها درباره دوستی‌شان اطمینان داده بودند

تا آخر آن هفته تنها پنج هزار نفر از ۴۵ هزار آمریکایی که تا سپتامبر آن سال در ایران زندگی می‌کردند، در کشور باقی مانده بودند. مقامات ایالات متحده می‌گویند که جامعه تجاری آمریکا روابطش با ایران را به حداقل ممکن کاهش داده است - در حدی که فقط مناسبات تجاری برقرار باشد.

اگر هم توافقی صورت بگیرد ایالات متحده نقشی حداقلی در آن بازی کرده است. دلیل: امروز در ایران هرچه تایید واشنگتن را پشت سرش داشته باشد تکفیر می‌شود. برخی از مشاوران دولت آمریکا اعتراف می‌کنند که تایید علنی بختیار اشتباهی جدی بوده است و سیاست ایالات متحده نسبت به ایران وقتی که دیگر مشخص شده بود روز‌های حکومت شاه به پایان رسیده، باید خالی از جهت‌گیری می‌بود. یکی از اشتباهات مشخص، بیانیهٔ پرزیدنت کار‌تر در ژانویه بود که در آن آیت‌الله خمینی را به حمایت از دولت بختیار فرا خوانده بود. کار‌شناسان وزارت امور خارجهٔ ایالات متحده در آن زمان تقریبا مطمئن بودند که نخست‌وزیر بختیار بخت چندانی برای باقی ماندن بر سر مسندش ندارد.

در این گزارش تایم تاکید می کند که بزرگترین ترس واشنگتن کودتای نظامی است که ناگزیر به یک جنگ داخلی منجر خواهد شد و تا سال‌ها بر هرگونه حضور ایالات متحده در ایران تاثیری قاطع خواهد گذاشت. یکی از کارمندان وزارت امور خارجهٔ ایالات متحده که اخیرا از تهران بازگشته است، می‌گوید: «شکی نیست که یک کودتای نظامی خطرناک‌ترین اتفاق ممکن برای منافع ایالات متحده است. چنین کودتایی میانه‌رو‌ها را از صحنه خارج می‌کند و اکثریت را پشت جبههٔ یک حزب افراط‌گرا جمع خواهد کرد.»

نویسنده این مقاله گزارش خود را این چنین به پایان می رساند که:

با تمام این اوصاف و تمام مشکلاتی که در پیش است، هفتهٔ گذشته حسی از خوش‌بینی مهار شده در ایران احساس می‌شد. اکنون که فریاد کشور برای بازگشت آیت‌الله پاسخ گفته شده، ایرانیان قطعا بر دست یافتن به اهداف دموکراتیک انقلاب پای می‌فشارند. 



گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع : shenoto.com


برچسب ها: