كیومرث نخستین بشر آریائی بود؟!
اهریمن به خود ببالید كه همه جای آسمان و زمین را بی روشنی كردم. آب را آلودم. زمین را سُفتم. گیاه را خشكاندم. گاو را میراندم؛ و نیز كس فرستاد تا كیومرث را با یكهزار بیماری گونه گون بیمار سازند و بمی‌رانند

زادگاه این اندیشه كه نخستین بشر آریائی كیومرث بود، كجاست؟

چه بسا كه شخصیت‌های داستانی ما، برحسب گزارشها باید در مكانی باشند كه نیستند، و باید در زمانی زیسته باشند كه می‌باید، این زمان محدود به مرور، كِش آمده است و شخصیت‌ها در زمان و مكان گسترده ای زیسته اند و زمان بسیاری را دریافته اند (بویژه، از دوره پیشدادین به بعد از منابع اوستائی و دیگر منابع دوره اسلامی، این استنباط دست می‌دهد).

برمبنای مدارك مزبور، و باتوجه به سیاق فكری انسان در چگونگی خلق بشر، كه همه آدمیان و ادیان به آن توجه خاص داشته اند، نخستین جاندار آریائی، كیومرث بوده است «كه هم اصل و نطفة افراد آریائی است1 و هم به صورت آدمی ‌راهنمای آریائیان بوده و به كوه اندرون میزیسته است2».
 
اگر این اصل را در نظر داشته باشیم: «كه داستانهای اساطیری اقوام، نمایشگر شیوه زندگیشان و معرف زیربنای اندیشه‌های جمعی آنان در گذشته‌های بسیار دور است» پس، چگونگی آفرینش كیومرث و برداشتهای منتسب به او را می‌باید نمایشگر شیوة زندگی نخستین آریائیان دانست كه در خاستگاه خود، آنچنان می‌زیسته، و درنتیجه، می‌اندیشیده اند.

از اندیشه آنان چنین برمی‌آید: كه پیش از كیومرث، جانداری بر زمین نبوده است، مگر اهریمن و تابعانش كه دیرتر با هرمزد و آفریدگانش از در مخالفت در آمده بودند:

«اندر دین گوید كه بدی را اهریمن بر آفرینش هرمزد پدید آورد؛ و چنین گوید از آن زمان كه آفرینش را پدید آوردم نه من كه هرمزدم برای نگاهبانی آفریدگان خویش به آسودگی نشسته ام، ونه نیز او كه اهریمن است برای بدكردن برآفرینش3»

اندر هزاره هفتم، نخستین جانداری كه خدا آفرید مردی بود گاوی 4. نام مرد «كهومرث» بود 5، و بالایش برابر پهنایش بود. نام گاو «ایوْد آد» بود6، و بالایش بمانند كیومرث بود. كیومرث، نطفه همه آدمیان بود، و زمین و گاو و گیاه را همی ‌داشت7.

 
«اهریمن به نیمروز به مرز آسمان فراز آمد. آسمان، زره برتن با اهریمن همی ‌جنگید8. آسمان، آنگونه بترسید كه میش از دیدن گرگ بخود لرزید. اهریمن، تازان و سوزان برآمد. برآب، برآمد. تلخی و بدمزگی را بر آن فراز برد. به میان زمین برآمد. مارگونه از این و از آن سوراخ برآمد و پهنه زمین را بستافت و بسُفت، تا اندر ایستاد. برگیاه برآمد كه تك بن بود، كه بالایش برابر پهنایش بود، و همه گونه زور گیاهان را اندر سرشت داشت، آنرا در زمان بخشكانید. به گاو برآمد كه یكتا آفریده بود، و ماده گاوی سپید و روشن چون ماه بود. هرمزد، پیش از فراز آمدن اهریمن بر كیومرث، خواب را بر كیومرث فراز برد، و از پیش، او را پاسبانی كرد. اهریمن به خود ببالید كه همه جای آسمان و زمین را بی روشنی كردم. آب را آلودم. زمین را سُفتم. گیاه را خشكاندم. گاو را میراندم؛ و نیز كس فرستاد تا كیومرث را با یكهزار بیماری گونه گون بیمار سازند و بمی‌رانند. اما، زروان بخت آفرین، تا سی زمستان دیگر (گفت) جان كیومرث نیك را رهائی بخشم.

چون كیومرث از خواب فراز آمد، آنگاه جهان را دید كه چون شب تاریك بود. برهمه زمین، مار و كژدم و پس گونه خرفستران و دیگر آئین اندروائیان، ایستاده دید9.»
 
این آگاهی از جنگ و جدال (میان اهریمن و هرمزد)، ما را وامی‌دارد بخاطر دستیابی به علل و مبانی تعارض دائمی ‌بین دو نیروی خیر و شّر، به محیط زندگی نخستین آریائیان، بر اساس بازتابی اندیشه‌های آنان، توجه خاص كنیم، تا دریابیم كه این اوضاع و احوال در چگونه محیطی می‌توانسته است پیش آید، و به اصطلاح ، این اندیشه‌های نخستین آریائیان درچه نوع محیطی نضج گرفته است.

باستانشانسی و مردم شناسی، توجیه می‌كنند كه آریائیان از شمال آسیا، بهمراه دستة بزرگ آریائی، آسیای میانه را طی كرده، و به سوی نواحی جنوب پراكنده شده اند؛ و خاستگاه نخستین هند و اروپائیان را (كه آریائیان از آن میان به سوی آسیای میانه و جنوب سرازیر شده اند) از نواحی بالای رود «ینی سئی» در سیبری می‌دانند كه از شرق تا غرب را فرا گرفته بوده اند.
 
اگر این خاستگاه را جای واقعی نخستین مهاجران هند و اروپائیان و آریائیان بدانیم، باید به طور قطع، بدانیم كه این سرزمین نزدیك به قطب، زمینه پیش آمدهای طبیعی بسیاری را برای ایجاد اندیشه‌های تضاد و معارض، فراهم می‌داشته است. زیرا، ما از وضع شمال و طبیعیت یخبندانی و بازی‌های شفق قطبی و تاریكی نیم‌سالة آن سامان، خبر داریم، و می‌دانیم كه نیز سكاها كه خود تیره ای از آریائیانند از سرزمینی سخن گفته اند كه از آسمانش پر می‌ریخته است» و در شمال سرزمین اقوامی ‌از آنها، بر اثر ریزش این پرها چشم جائی را نمی‌دیده، و همه جای را این پرها پوشانده و فضا از آنها آكنده بوده است10 ».

در «وندیداد» از یخبندانی و مشكلات زندگانی سامان شمال گزارش روشن در دست است؛ و جمشید كه خود چهارمین شخصیت آریائی است، سه بار از آن نواحی تاریك شمالی و یخبندانی كوچیده، خود را به سوی جنوب روشن و آریاوج رسانده است.

اگر این وقایع را با بررسی‌های طبیعت شناسان، مطالعه و مقایسه كنیم، درمی‌یابیم كه با پیدایش یخچالها در دوران چهارم زمین شناسی و گسترش آنها كه توده‌های بهم بر انباشته یخها، چون عرقچین تمام شمال قاره‌های آسیا، اروپا و آمریكا را پوشانده بوده، و از سمت مشرق، آسیا را از «ینا» تا «دنی یپر» (در روسیه) در نوردیده، و بموازات كوههای «اورال» به سمت شمال متمایل شده اند11، این عوامل می‌توانند پاسخگوی پاره ای مجهولات از انعكاس اندیشه‌های محیط زیست آریائیان نخستین باشند و بنمایند «كه از بزرگترین عوامل ایجاد داستان (كه در میان آنها واقیاتی نیز نهفته است) محیط زیست و مؤثرات موجود در آن است».

در آسیا كه یخچال‌های «اورال، هیمالیا، پامیر، آلتائی و كوههای سیبری شمالی كه بینابین خود حوزه‌های محصور و محدود ایجاد كرده بودند، و باعث شدند كه در این حوزه‌ها تكامل انسان عملی گردد12، عوامل محیطی این نواحی، خوب می‌توانند خاطره‌هائی نظیر آنچه، باز تابش را در اندیشة كیومرث بشری، و جنگ اهریمن و هرمزد می‌بینیم، پاسخگو باشد؛ و چه بسا كه نفرین «ای باد شمال بگریز، ای باد سوی شمال نابود شو13» كه آریائیان با وحشت و خشم ادا می‌كرده اند، خاطرة سینه بسینه ماندة بسیار دوری از بادهای وحشتزای به اصطلاح اهریمنی یخبندان‌ها و طوفانهای بین دوره ای سرزمین شمال بوده باشد؛ و اگر، انعكاس شیوه زندگی مردم هر محیطی را در اندیشه‌های اساطیری آنها می‌توان جست، بعید نمی‌نماید كه اعمال اهریمنی سرزمین شمال، همان مشكلاتی باشد كه در وندیداد آمده و طبیعت آن سامان بوجود می‌آورده است و به صورت اعمال اهریمنی در اذهان باقی مانده بوده باشد:
 
«اهریمن به نیمروز به مرز آسمان فراز آمد. آسمان كه زره برتن با او مبارزه می‌كرد، آنگونه بترسید كه میش از گرگ لرزد. اهریمن، تازان و سوزان برآمد، مارگونه از سوراخی بسوراخی برآمد. بر گیاه برآمد. به گاو برآمد، و نیز به كیومرث نخستین آفریده برآمد تا او را بیمار سازد و بمی‌راند. اما، زروان بخت آفرین او را تا سی زمستان دیگر (گفت) از مرگ رهائی بخشم. كیومرث چون از خواب فراز آمد، همه جای جهان را چون شب تاریك دید و در آن، از همه گونه خرفستران و دیگر آئین اندروئیان!

در بستگی هر دین به محیط زیست، و اثرات و معتقدات وابسته به آن (با همه حشو و زوائدش) كه بازتاب خاصی در اندیشه‌ها و اساطیر به وجود می‌آورد، بر این مبنا، روشن است كه دین تضاد می‌باید محیطی در زمینة محیط شمال و عوامل جوی ای چون عوامل قطبی می‌داشته باشد:
«قبایل مختلف آریائی كه در شمالی ترین نقطة آسیا می‌زیسته اند پس از آنكه براثر تحولات نجومی ‌تغییراتی در وضع فصول پدید آمد، چون از علت آن آگاهی نداشتند در برابر آن، دچار وحشت شدند و این امر، خود اساس بسیاری از تصورات و اندیشه‌های آنان گردید.

ساكنان شمال، ناگهان در می‌یابند: شبی كه سحری به دنبال نداشت (با تاریكی ای كه جهان را فرا گرفت) پدید آمد، و با خود سرما و یخبندان و مرگ و وحشت به همراه آورد. هرچند به انتظار برآمدن روز وخورشیدش وقتگذاری كردند، بپایان نیامد.
 
آریائیان روزگار نمی‌دانستند كه چرا ناگهان آن همه دگرگونی پدید آمد و زمانه، رنگی دیگر به خود گرفت!؟

پس از آن شب، نه خروسی خواند و نه گاو شمالی هّرا كشید. درختان از سرما فسردند و همه جا را یخبندان فرا گرفت. شفق قطبی بوالعجبی‌ها می‌كرد، وبازی امواج نور، بنظر جدال عفریت‌ها جلوه می‌كرد. این نمودهای قطبی، آنها را بر آن میداشت تا به وجود عفریت‌ها و فرشتگانی كه با هم در جدال پی گیرند، معتقد شوند. این نمودها برای ناظران ، زمینه‌هائی فراهم آورد كه منشأ جدال اهریمن و اورمزد گردید»14.
این شرح داستانی كه تجسم صحنه‌هایش واقعیتی از اصل تأثیر محیط را شامل است، با كمك موازین دیگر بساری، این نتیجه را پذیرفتنی میسازد كه آریائیان نخستین، بسبب داشتن این چنین اندیشه‌هائی (مبتنی بر تضاد) میبایست در آنچنان محیطی می‌زیسته باشند تا چنین اندیشه‌هائی را سینه بسینه منعكس می‌كرده باشند.

بنابراین «نخستین اندیشة كیومرث – بشری» (با همة عواملی كه دربارة او درگزارشها آمده است) باید در سرزمینهای هرچه شمالی تر (جائیكه آثار شفق قطبی و تاریكی نیمساله در آن محسوس بوده) نشأت گرفته باشد و در آن سامان‌هاست كه این اندیشه، تألیف و تركیب و تضج گرفته و از مكانها و زمانه‌ها گذشته تا به مكان وزمان ما رسیده است. و در بیرون از داستانی بودن او، در آنهنگام كه او را نخستین آفریده دانسته اند و سپس برای سرپرستی آریائیان به  كوه اندرون جای داده اند، جای او را به بلخ و دماوند 15 داده اند و برای غلبه پاكدینی را (و غلبة هرمزد بر اهریمن را) كیومرث بر گرده اهریمن سوار میشود و به اطراف و اكناف عالم می گردد و با وصف مقهور شدن بدست اهریمن، از طریق ایجاد نسل، جاودانه می‌شود. والله اعلم.
 
پاورقی‌ها:
1 – در كتاب «اساطیر ایران» تألیف مهرداد بهار، ص 18 س 5 (از یادداشتهای بخش دوم بشمارة 2) بنقل از «بند هشن» ص 21 س 6 چنین آمده است:»این كیومرث است كه بلندی قد و پهنایش با یكدیگر برابر بوده اند؛ و این موجودات نخستین ، شباهتی به گیاهان، جانورسان و مردمان واقعی نداشته اند، و بیشتر، نقش یخمة نخستین را بازی می‌كرده اند».
2 – شاهنامة فردوسی (چاپ مسكو) س 9 مبحث كیومرث:
نخستین به كوه اندرون ساخت جای»  «كیومرث شد بر جهان كدخدای
3 – بنقل از «بندهشن» ص 181 س 8 تا ص 188 س 5 منقول در كتاب «اساطیر ایران».
4 – 5 – 6 – مجمل التواریخ و القصص ص 22 سطر 11 بنقل از حمزة اصفهانی (چاپ كلالة خاور).
7 – كتاب «پیامبران و شاهان» حمزه. فصل پنجم . آغاز آفرینش. صفحة 61.
8 – كتاب «اساطیر ایران» ص سی و چهار پیشگفتار. س 12 آمده است: «مینوی آسمان در اساطیر زردشتی (كه آسمان، مظهر جهانی آنست) خود شكل پهلوانی دارد كه زره برتن كرده است و با اهریمن می‌جنگد».
9 – بنقل از «زاد اسپرم» ص 9 س 10 تا ص 16 س 10 منقول در كتاب «اساطیر ایران» ص 13.
10 – مراجعه شود به بند هفتم از مجلد چهارم كتاب فارسی شدة «هرودوت».
11 – مراجعه شود به كتاب «سنگواره‌های انسان عصر حجر» (اسناد و مدارك تكامل آدمی). مبحث دوران چهارم معرفت الارضی . تألیف : ژولین.
12 – مراجعه شود به ص 8 س 15 كتاب «سنگواره‌های عصر حجر».
13 – مراجعه شود به اردبیهشت یشت فقرات 9 ، 12 و 16 و خرداد یشت فقرة 8.
14 – از كتاب «سهم ایرانیان در پیدایش و آفرنیش خط در جهان» ص 362 س 2. تألیف ركن الدین همایون فَّرخ.
15 – تاریخ بلعمی‌. مبحث كیومرث.
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: ichodoc.ir/ جلیل ضیاءپور