محمود برآبادی در تعریف خاطره‌ای از دوران مدرسه گفت در بحبوحه انقلاب سرود «ای ایران» را به جای «شاهنشه ما» در مدرسه خواندند.
این نویسنده کودکان و نوجوانان در بیان خاطره‌ای از دوران مدرسه گفت: این اقدام اگرچه ناظم را بهشدت عصبانی کرد اما همراهی آن با تشویق سایر دانش‌آموزان، بلا را از سر ما گذراند.
او در تشریح این ماجرا اظهار کرد: یک روز که قرار بود رییس اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) برای بازدید به مدرسه ما بیاید، ناظم ما را صدا زد. ما پنج نفر گروه سرود مدرسه غفوری بودیم که در محله دروازه عراق سبزوار بود. او گفت: دلم می‌خواهد سنگ تمام بگذارید. می‌خواهم رییس اداره بفهمد بچه‌های مدرسه غفوری چقدر شاه‌دوست‌اند. الآن نمی‌خواهد سر کلاس بروید. بروید توی سالن تمرین کنید.
برآبادی ادامه داد: بچه‌ها دلخور بودند و نمی‌خواستند سرود شاهنشاهی را بخوانند. من که سرپرست گروه بودم گفتم: اگر نخوانیم ناظم تنبیه‌مان می‌کند، کم کمش انضباط‌مان را صفر می‌دهد. بعد قرار گذاشتیم به جای سرود شاهنشاهی سرود میهن را بخوانیم، اما به ناظم چیزی نگفتیم؛ چون اگر می‌گفتیم قبول نمی‌کرد.
او افزود: دو روز بعد رییس اداره فرهنگ با معاونش به مدرسه ما آمد و آقای مدیر و ناظم و چند تا از معلم‌ها به استقبالش رفتند. بچه‌ها هم توی حیاط به صف ایستاده بودند و ما بچه‌های گروه سرود هم جلو همه آماده ایستادیم. ناظم جلو رفت و به رییس فرهنگ خوش‌آمد گفت و بعد در حالی‌که به ما اشاره می‌کرد گفت: قربان! گروه سرود مدرسه، سرود شاهنشاهی را آماده کرده، اگر اجازه بفرمایید بخوانند.
 
این نویسنده گفت: رییس اداره که سبیل باریکی بالای لبش بود، به ما لبخند زد و منتظر ایستاد. ناظم با خط‌کش به ما اشاره کرد: با صدای رسا! ما به هم نگاه کردیم اما ساکت بودیم. ناظم جلوتر آمد، خط‌کش را بالا برد و خودش شروع کرد: «شاهنشه ما ...» من به بچه‌ها اشاره کردم و هر پنج تا شروع کردیم به خواندن: «ای ایران ای مرز پرگوهر... ای خاکت سرچشمه هنر...»
 
او در ادامه گفت: بچه‌های مدرسه هم با ما شروع به خواندن کردند. شور‌ و غلغله‌ای در مدرسه برپا شد که تا آن روز سابقه نداشت. وقتی سرود تمام شد بچه‌ها همه دست زدند و هورا کشیدند. رییس اداره جلو آمد و دستی به موهای کوتاه من که جلو گروه بودم کشید و رو به ناظم که همان‌طور به ما چشم‌غره می‌رفت، گفت: سرود میهن هم خوب است. آفرین بچه‌ها! بعد از مراسم ناظم ما را به دفتر خواست و گفت: خدا را شکر کنید که آقای رییس از سرود خوشش آمد وگرنه من می‌دانستم و شما!
  
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: isna.ir
  
مطالب پیشنهادی:
 زنی مبارز، اما مخالف جنگ
ستاره هالیوود در ونیز: آنقدر شادم که بیشتر از این نمی‌شود!
فیلمی که تا صبح بچه ها در سینما به تماشای آن نشستند!
شبِ هرگز
محبوب ترین عروسک‌های سینمای ایران با صدای حمید جبلی