شعرهای «نرگس خندان» نویددهنده معرفی شاعری مستعد و جوان در حوزه غزل امروز است
غزل یكی از معدود قالبهای شعر فارسی است كه در قرون مختلف، شاعران متعدد در آن كوشیدهاند و از زمان حیاتش همیشه مخاطبان بیشماری داشته و از رونق نیفتاده است. ماندگار و منعطف؛ گاهی با شور مولوی كنار آمده و گاهی دل در گرو سهل و ممتنعهای سعدی داده، سر آخر هم نازك خیالیها و ریزبینیهای سبك هندی را تاب آورده است.
اغلب شاعران بزرگ دنیا ابیاتی در قالب غزل داشتهاند از جمله حافظ، گوته، شكسپیر و... . غزل شعر عشاق است كه احساسات عاطفی زن و مرد را بیان میكند و تعالیدهنده روابط انسانی است. غزل وجه عاشقانه ادبیات است و عاشقانگی جهان هستی را به هر پدیدهای وسعت میدهد. یك پرواز، یك غروب، یك شمع، غم تنهایی، هجرانها و وصالها در غزل خود را نمایان میسازند.
غزل یكی از معدود قالبهای شعر فارسی است كه در قرون مختلف، شاعران متعدد در آن كوشیدهاند و از زمان حیاتش همیشه مخاطبان بیشماری داشته و از رونق نیفتاده است. ماندگار و منعطف؛ گاهی با شور مولوی كنار آمده و گاهی دل در گرو سهل و ممتنعهای سعدی داده، سر آخر هم نازك خیالیها و ریزبینیهای سبك هندی را تاب آورده است.
اغلب شاعران بزرگ دنیا ابیاتی در قالب غزل داشتهاند از جمله حافظ، گوته، شكسپیر و... . غزل شعر عشاق است كه احساسات عاطفی زن و مرد را بیان میكند و تعالیدهنده روابط انسانی است. غزل وجه عاشقانه ادبیات است و عاشقانگی جهان هستی را به هر پدیدهای وسعت میدهد. یك پرواز، یك غروب، یك شمع، غم تنهایی، هجرانها و وصالها در غزل خود را نمایان میسازند.
اگر در غزلیات حافظ معشوق ازلی و ابدی دور از دسترس است، در غزلیات شكسپیر معشوق همین جاست و پایش روی زمین استوار است، ولی در اوج هر غزل احساسات و عواطف شاعر از مفاهیم زمینی فراتر میرود و به درون میرسد. از ظاهر به باطن حركت میكند و از سطح به عمق راه میبرد. درباره مفهوم غزل آنقدر حرف هست كه نگارنده محصور آن شود و از پرداختن به موضوع مورد بحث جا بماند.
غزل بعد از تاریخی پر فراز و نشیب به امروز ما رسیده است. ابتدا با ظهور نیما و دمیدن روحیه مدرنیسم در هیات شعر، مواضعی نامتعارف توسط تجددخواهان نسبت به غزل و قوالب سنتی گرفته شد. البته كهنسرایان نیز در این روند بیتقصیر نبودهاند. از این رو كه خوراكی در خور شان جهان معاصر روی میز نگذاشتند. این شد كه بعد از ظهور شعر سپید كمكم شعر سنتی و قالبهای متداول مانند قصیده و قطعه و مثنوی رو به افول رفتند، ولی غزل یكتنه در مقابله این یورش نیرومند ایستاد. خود را بزك كرد و لباسی دیگرگونه به تن كرد تا با این شكل و شمایل مبدل بتواند به دژ مستحكم شعر معاصر راه پیدا كند. در این عبور پر شویش آنچه از او باقی مانده همان ذات عاشقانه و دلبریهای مكرر است كه امروز فیلمسازی آوانگارد چون كیارسمتی را وا میدارد روایتی نو از آن ارائه كند. از گفته جا نماند كه نوذر پرنگ، حسین منزوی، سیمین بهبهانی و محمدعلی بهمنی و بسیاری دیگر در این نقل و انتقال تاثیر بسزایی داشتند، تا امروز غزل به دست غزلسرایان جوان معاصر برسد. البته غزل امروز نسبت به غزل كهن تغییراتی بنیادین كرده است.
غزل بعد از تاریخی پر فراز و نشیب به امروز ما رسیده است. ابتدا با ظهور نیما و دمیدن روحیه مدرنیسم در هیات شعر، مواضعی نامتعارف توسط تجددخواهان نسبت به غزل و قوالب سنتی گرفته شد. البته كهنسرایان نیز در این روند بیتقصیر نبودهاند. از این رو كه خوراكی در خور شان جهان معاصر روی میز نگذاشتند. این شد كه بعد از ظهور شعر سپید كمكم شعر سنتی و قالبهای متداول مانند قصیده و قطعه و مثنوی رو به افول رفتند، ولی غزل یكتنه در مقابله این یورش نیرومند ایستاد. خود را بزك كرد و لباسی دیگرگونه به تن كرد تا با این شكل و شمایل مبدل بتواند به دژ مستحكم شعر معاصر راه پیدا كند. در این عبور پر شویش آنچه از او باقی مانده همان ذات عاشقانه و دلبریهای مكرر است كه امروز فیلمسازی آوانگارد چون كیارسمتی را وا میدارد روایتی نو از آن ارائه كند. از گفته جا نماند كه نوذر پرنگ، حسین منزوی، سیمین بهبهانی و محمدعلی بهمنی و بسیاری دیگر در این نقل و انتقال تاثیر بسزایی داشتند، تا امروز غزل به دست غزلسرایان جوان معاصر برسد. البته غزل امروز نسبت به غزل كهن تغییراتی بنیادین كرده است.
امروز در غزل سراغی از مفاهیم انتزاعی نمیتوان گرفت، زبان آن سادهتر شده و دیگر اثری از رمز و راز و معمایابی نیست. آنگونه كه حافظ به شعر خود نام «سر قضا» مینهد و معانی بسیار در لفظ اندك میآورد، «زهد» را به معنای ریا، «محتسب» را به معنای خائن، «پیر مغان» را معنای مرشد و راهنما، «ساقی» را واسطه فیض میداند و با وجود شرایط ظالمانه و ریاكارانه زمان خویش، زبان غزلش افول نمیكند. اما در غزل معاصر مفاهیم شفافند و دیگر از آن نماد گراییها و رمزگانگیها به آن شكل صوفی گرایانه خبری نیست. زبان سادهتر شده و به این قالب به شكلی یكپارچه و در ساختمانی كلی نگاه میشود. تجربیات متعددی در حوزه غزل جوان صورت گرفته كه هر كدام به تغزل غزل احترام بیشتری گذاشته و ناگزیر دوام بیشتری آورد. به این خاطر كه هنوز دهههای متمادی از این جریانها نگذشته و هنوز نمیشود كارنامهای به سبك و سیاقی دوره شناسانه برای این حوادث ادبی ترسیم كرد. زیرا در زمان مشخص میشود كدام روش اصیل است و كدام نیست. هرچند همه این جریانات صرفنظر از پیوندی كه با ظرف زبان و فرهنگ فارسی ایجاد كرده یا نكردهاند، به خودی خود ارزشمندند. چرا كه در شخم زدن این زمین حاصلخیز تلاشی داشتهاند.
بعد از این پیشگفتار نسبتا طولانی به كتاب مورد بحث میپردازم. «ماه ماهی میشود، ماهی حباب» مجموعه شعر نرگس خندان است كه در بهار 90 منتشر شد. عموم شعرهای این مجموعه را غزلیات شاعر تشكیل میدهند و چند مثنوی و شعر سپید هم در پایان كتاب آمده است. رویكرد امروزی او نسبت به غزل، استفاده از اشیا و پدیدههای دنیای مدرن، نوعی عاطفه زنانه و آرام و همین طور نگاهی تقدسگرایانه به معشوق و تاكید بر یكپارچگی و روایت در اشعار این مجموعه شاید بارزترین خصایصش باشد.
بعد از این پیشگفتار نسبتا طولانی به كتاب مورد بحث میپردازم. «ماه ماهی میشود، ماهی حباب» مجموعه شعر نرگس خندان است كه در بهار 90 منتشر شد. عموم شعرهای این مجموعه را غزلیات شاعر تشكیل میدهند و چند مثنوی و شعر سپید هم در پایان كتاب آمده است. رویكرد امروزی او نسبت به غزل، استفاده از اشیا و پدیدههای دنیای مدرن، نوعی عاطفه زنانه و آرام و همین طور نگاهی تقدسگرایانه به معشوق و تاكید بر یكپارچگی و روایت در اشعار این مجموعه شاید بارزترین خصایصش باشد.
به طور كل به اعتقاد من، تفاوت غزل امروز با غزل كهن را گذشته از نو شدن زبان گفتار، باید تنها در یك نكته جست. آن هم ارج نهادن ارتباط طولی اركان و یكپارچگی در فرم و ارتباط ابیات با یكدیگر است. چیزی كه گاهی با قصهپردازی و روایتگری و گاهی با موقوف ساختن معانی و محور قرار دادن موضوعی به وجود میآید:
من هی سفید میشوم از چشمهای تو / تا ناامید میشوم از چشمهای تو
تا تو بزرگ میشوی من كوچك و حقیر/ تا ناپدید میشوم از چشمهای تو...
هرشب كنار پنجره در امتناع صبح/ شعر سپید میشوم از چشمهای تو...
من هی سفید میشوم از چشمهای تو / تا ناامید میشوم از چشمهای تو
تا تو بزرگ میشوی من كوچك و حقیر/ تا ناپدید میشوم از چشمهای تو...
هرشب كنار پنجره در امتناع صبح/ شعر سپید میشوم از چشمهای تو...
البته این یكپارچگی همیشگی نیست و گسستهایی بدون ضرورت در دیواره غزلهایش دیده میشود به طور مثال در غزل «اقیانوس» و «كوچههای تنگ نظر» بین حال و هوای ابیات فاصلهای بسیار است كه شكافی عمیق در فضای حاكم بر اثر ایجاد میكند. شاید استفاده نكردن از ردیف یا اهمیت دادن به تولید مضامین نو در ابیات و خلق تصاویر شگفت است كه مولف را از مهمی به نام فرم غافل میدارد.
درباره تلاشهای شاعر برای ورود دادن پدیدههای دنیای معاصر در غزل هم میشود به شعرهای «ریلهای موازی»، «خودكار» و حتی شعر ابتدایی كتاب اشاره كرد. شاعر مشتاق است غزلهایش با آثار پیشینیان تفاوتی كند و به این خاطر در گفتار و تصویرسازی سعی میكند لحظه تحویل سال را كه همواره با صدای شلیك توپخانهها در گذشته همراه بود، این گونه به تصویر بكشد:
ساعت آبی كه لاغر میشود روی مچهای ظریف زندگی/ ثانیه در ثانیه میرقصد و آب دریاها به سوی انفجار
بمب ساعت میپرد از قطرهها از نفسهای نشسته در گلو/ تكههای بال ماهی در فضا رنگ میگیرد كمانی در غبار
درباره تلاشهای شاعر برای ورود دادن پدیدههای دنیای معاصر در غزل هم میشود به شعرهای «ریلهای موازی»، «خودكار» و حتی شعر ابتدایی كتاب اشاره كرد. شاعر مشتاق است غزلهایش با آثار پیشینیان تفاوتی كند و به این خاطر در گفتار و تصویرسازی سعی میكند لحظه تحویل سال را كه همواره با صدای شلیك توپخانهها در گذشته همراه بود، این گونه به تصویر بكشد:
ساعت آبی كه لاغر میشود روی مچهای ظریف زندگی/ ثانیه در ثانیه میرقصد و آب دریاها به سوی انفجار
بمب ساعت میپرد از قطرهها از نفسهای نشسته در گلو/ تكههای بال ماهی در فضا رنگ میگیرد كمانی در غبار
این نوع نگاه پر جنب و جوش تنها به یكی دو غزل محدود میشود و شاعر در این مجموعه غزلی آرام را ارائه میكند. معشوق عموما مورد ستایش قرار میگیرد و روابط و مناسبات در مثبتترین شكلش در جریان است:
غربتنشین چشم توام همنشین باد/ رفتی سراغ درد خودت هر چه باد باد
دنبال یك كنایهام از هر كنارهای/ تا گوشه نگاه تو را آورم به یاد
غربتنشین چشم توام همنشین باد/ رفتی سراغ درد خودت هر چه باد باد
دنبال یك كنایهام از هر كنارهای/ تا گوشه نگاه تو را آورم به یاد
حتی هادی خوانساری كه خود از غزلسرایان پیشرو در یكی دو دهه اخیر است، در مقدمه همین كتاب درباره غزلهای نرگس خندان میگوید: «میشود گفت كه در این مجموعه صداقتی به چشم میخورد كه میتواند هم برای مخاطب و هم شعر و هم جهان شاعر كه دغدغه انسان، معنویت، تنهایی و موعود را دارد، بسیار ارجمند باشد كما این كه بخش عمدهای از رسالت شعر هم نمیتواند جز این باشد. شعر نرگس خندان بهرغم این كه در بعضی آثارش پیچیدگی ظاهری به چشم میخورد، شعر سادهای است البته نه كمعمق كه به واقع شعر آرامی است و شاید از این تفكر من كه شعر باید مثل نارنجك زیر پای مخاطبش منفجر شود، تاحدی فاصله دارد.»
و در جایی دیگر میگوید: «این مجموعه بیش از آن كه آیتمهای زبانی و فنی بخصوصی داشته باشد، تداعیكننده این است كه شاعر با شعر راحت برخورد كرده و با حدود حداقل آثار یك دههای در این مجموعه باتوجه به انواع قوالبی كه استفاده كرده، بیانگر این است كه ,,هرجور راحتی شعر من، من تو را در همان قالب میریزم،، و خود را مجاب به استفاده حتما غزل نكرده كه البته بسیار هم میتواند مثبت باشد. استفاده از قوالب عمدتا غزل، مثنوی، رباعی و حتی در آخر شعر سپید كه نوعی برخورد همگراست و دموكراسی در قوالب در این مجموعه به اجرا درآمده است، اما مساله دیگر این است كه زبان تا اندازهای گیج است و این مسالهای است كه با هر جور راحتی قالب فرق میكند و از شاعری باسابقه انتظار بیشتری میرود نه كه زبان گیج است، بلكه رویكردها و نوع استفاده از ساختارهای افقی یا عمودی برحسب استقلال ابیات یا تكنیكهای مدرج كلمه یا جمله كه البته در اینجا فقط مدرج جمله اتفاق افتاده است.»
و در جایی دیگر میگوید: «این مجموعه بیش از آن كه آیتمهای زبانی و فنی بخصوصی داشته باشد، تداعیكننده این است كه شاعر با شعر راحت برخورد كرده و با حدود حداقل آثار یك دههای در این مجموعه باتوجه به انواع قوالبی كه استفاده كرده، بیانگر این است كه ,,هرجور راحتی شعر من، من تو را در همان قالب میریزم،، و خود را مجاب به استفاده حتما غزل نكرده كه البته بسیار هم میتواند مثبت باشد. استفاده از قوالب عمدتا غزل، مثنوی، رباعی و حتی در آخر شعر سپید كه نوعی برخورد همگراست و دموكراسی در قوالب در این مجموعه به اجرا درآمده است، اما مساله دیگر این است كه زبان تا اندازهای گیج است و این مسالهای است كه با هر جور راحتی قالب فرق میكند و از شاعری باسابقه انتظار بیشتری میرود نه كه زبان گیج است، بلكه رویكردها و نوع استفاده از ساختارهای افقی یا عمودی برحسب استقلال ابیات یا تكنیكهای مدرج كلمه یا جمله كه البته در اینجا فقط مدرج جمله اتفاق افتاده است.»
شاید تعبیر خوانساری از گیج بودن زبان همان تزلزل اركان باشد. چرا كه در بسیاری از شعرها جمله دچار دخل و تصرفهایی میشود كه سلامت نحو را خدشهدار میكند. فعل و فاعل بیدلیل جابهجا میشوند و همراه شدن مخاطب با موسیقی جمله سخت میشود.
در مورد شعرهای مذهبی، آیینی هم باید گفت برداشتی شعر گونه و هنری از حوادث تاریخی داشته كه اهمیت خاصی دارد كه شاعر شعور را همیشه در نظر داشته است و شور بر آن پیشی نگرفته.
سر آخر تصور میكنم این كتاب آغازی باشد برای شاعری مستعد و خلاق در جریان غزل امروز، غزلی كه كمكم دارد به شكل و شمایلی متفاوت از گذشته خود میرسد و امثال نرگس خندانها در تلاش هستند تا خشتی بر این برج و بارو نهند. آجری در ساختمان عاشقی. گاه با تغزلی زمینی و گاه با سلوكی متافیزیكی در مدرسه محبوبی ازلی چیزی بیاموزند و توشهای بردارند كه به قول شیخ شیراز: همه قبیله عالمان دین بودند/ مرا معلم عشق تو شاعری آموخت...
در مورد شعرهای مذهبی، آیینی هم باید گفت برداشتی شعر گونه و هنری از حوادث تاریخی داشته كه اهمیت خاصی دارد كه شاعر شعور را همیشه در نظر داشته است و شور بر آن پیشی نگرفته.
سر آخر تصور میكنم این كتاب آغازی باشد برای شاعری مستعد و خلاق در جریان غزل امروز، غزلی كه كمكم دارد به شكل و شمایلی متفاوت از گذشته خود میرسد و امثال نرگس خندانها در تلاش هستند تا خشتی بر این برج و بارو نهند. آجری در ساختمان عاشقی. گاه با تغزلی زمینی و گاه با سلوكی متافیزیكی در مدرسه محبوبی ازلی چیزی بیاموزند و توشهای بردارند كه به قول شیخ شیراز: همه قبیله عالمان دین بودند/ مرا معلم عشق تو شاعری آموخت...
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
مطالب پیشنهادی:
وقتی كه دوست داشتنت زیباست!
پایان این افسانهها كو؟ افسانه ها پایان ندارند
شعر «قاصدک» از مهدی اخوان ثالث
شعر «دلیل آفتاب»
سه شعر از حسین پناهی