شعر سیاوش کسرایی برای بهار
بهار میشود!
یکی دو روز دیگر از پگاه
چو چشم باز میکنی
زمانه زیر و رو
زمینه پرنگار میشود
***
زمین شکاف میخورد
به دشت سبزه میزند
هر آنچه مانده بود زیر خاک
هر آنچه خفته بود زیر برف
جوان و شسته رفته آشکار میشود
***
به تاج کوه
زگرمی نگاه آفتاب
بلور برف آب میشود
***
دهان درهها
پر از سرود چشمه سار میشود
***
نسیم هرزه پو
ز روی لالههای کوه
کنار لانههای کبک
فراز خارهای هفت رنگ
نفس زنان و خسته میرسد
غریق موج کشتزار میشود
گروه گلههای ابر
ز هر کناره میرسد
به هر کرانه میدود
به روی جلگهها غبار میشود
***
در این بهار آه …!
چه یادها
چه حرفهای نا تمام
دل پر آرزو
چو شاخ پر شکوفه باردار میشود
***
نگار من
امید نوبهار من
لبی به خنده باز کن
ببین چگونه از گلی
خزان باغ ما بهار میشود