بیگاهان به خاموشى زمزمه گر جنگل خیزران كه شب تابان روشنى خویش را به عبث در آن تباه مى كنند نگاهى خواهم افكند و از هر آفریده كه ببینم خواهم پرسید «آیا كسى مى تواند به من بگوید كه دزد خواب كجا زندگى مى كند؟»
درواقع ابتهاج یكى از مطرح ترین و بهترین شعر سرایان معاصر است كه گرچه در قالبهاى كلاسیك در قله نشسته است اما در زمینههاى مختلف شعر نو نیمایى نیز اشعارى والا و توانا سروده است...
نوشتن شعر روایتی بسیار جالب است. این سبک شعر هم ساختار جملات و هم بیان شاعرانه را به جوان تر ها یاد می دهد و هم قدردانی از شعر را افزایش می دهد. تبحر یافتن در آن تنها به کمی تمرین نیاز دارد
مطابق روایات در یکی از سفرها گویا در بازگشت از خیبر یک شب تا نزدیک صبح پیامبر و یارانش راه میپیمودند تا همه کوفته شدند... سرانجام به منزلی فرود آمدند و تا بر آمدن آفتاب بیدار نشدند...
فریدون مشیری در سی ام شهریور ۱۳۰۵ در تهران خیابان ایران (خیابان عین الدوله) به دنیا آمد. وی سرودن شعر را از نوجوانی و تقریباً از پانزده سالگی شروع کرد. اولین مجموعه شعرش با نام تشنه توفان در ۲۸ سالگی به چاپ رسید
شهریار دستی به ساز و آواز داشت و به ردیف موسیقی ایرانی و دستگاه ها و گوشه های آن تسلط کامل یافته بود بطوریکه گاهی غزلی را ساز می کند که سرتاسر مملو از واژه ها و ریزکاریهای موسیقائی است و...
بود که بار دگر بشنوم صدای تو را ؟/ ببینم آن رخ زیبای دلگشای تو را ؟/ بگیرم آن سر زلف و به روی دیده نهم/ بوسم آن سر و چشمان دل ربای تو را/ ز بعد این همه تلخی که می کشد دل من