صبحِ یك روز شنبه، پس از صرف صبحانه، در حین برگشتن به خوابگاه، ناگهان، مشاهده كردم، سرپرست یتیم خانه، سر به دنبال پروانهیی كه گِردِ بوتههای آزالیای اطراف یتیم خانه، چرخ میخوردند، گذاشته است...
البته بنده به اتفاق خانوم تصمیم گرفتیم برای استفاده از آب و هوای تمیز، اینجا رو پیش خرید کنیم. عجله ای هم برای تحویل گرفتن نداریم. ولی دلمون می خواد تا بهار نقل مکان کنیم تا...
دو پیرمرد مرد جوانی را روی تابوت آوردند تو. هنوز نمرده بود. ناله میكرد. گاه گداری دست و پایش را تكان میداد. او را روی میز خواباندند. پیرمردها بیرون رفتند و...
از او پرسیدم که اگر به جای سانجی او زودتر مرده بود فکر میکند سانجی چه رفتاری میکرد. گفت سانجی حتی انتظار نداشته که شالپا بعد از او تنها بماند. یک بار...