موسیقی؛ ابزار بیان در فیلم
موسیقی؛ ابزار بیان در فیلم

ما یك موسیقی ماندگار مثل تایتانیك و یا موسیقی فیلم‌های جان ویلیامز می‌خواهیم.» در حالی كه مگر سطح فیلم‌های ایرانی با چنین فیلم‌های بزرگی قابل قیاس است...

گفت و گو با کریستوفر رضاعی

كریستف رضاعی، موسیقیدان دورگه ایرانی- فرانسوی با هر اثری كه منتشر می‌كند، اتفاقی نو را رقم می‌زند.

چه آنگاه كه موسیقی قرون وسطی را با موسیقی ردیف دستگاهی ایران تلفیق می‌كند، چه آن وقت كه در همراهی با موزیسین‌های ایرانی و فرانسوی اثری بدیع خلق می‌كند و چه  زمانی كه در قطعه اردشیر بابكان به اجرای موسیقی می‌پردازد.

حالا او موسیقی فیلم « كنعان» را روی پرده دارد؛ موسیقی‌ای كه می‌توان صرف‌نظر از تصاویر شنید و خوب هم شنید.  در همین زمینه با او گفت‌وگو كرده‌ایم.

قبل از هر چیز، ‌یعنی پیش از بررسی كیفی موسیقی فیلم «كنعان»، ‌گمان می‌كنید كه چه اتفاقی رخ داده است كه برای اولین بار موسیقی یك فیلم تا این اندازه مورد توجه قرار می‌گیرد و نقدهای مثبت و منفی بسیاری بر آن نوشته می‌شود.

این مسئله برای خود من هم جالب است. از زمانی كه این فیلم در جشنواره نمایش داده شد تا‌كنون من هم با بازتاب‌های بسیاری روبه‌رو بودم. مثلا بسیاری بر این اعتقاد بودند كه موسیقی این فیلم، زیاد بوده است در حالی كه من معتقدم 20 دقیقه موسیقی برای فیلم 90 دقیقه‌ای با بار دراماتیكی به هیچ عنوان زیاد نیست.

• حجم موسیقی چطور؟ به‌نظرتان زیاد نیست؟

اصلا. ‌هر چند كه از اركستر زهی در موسیقی فیلم استفاده شده است، اما ما به‌شدت مواظب بودیم تا این اتفاق رخ ندهد، به‌خصوص اینكه من در هر اثری كه می‌سازم – موسیقی فیلم بلند، ‌كوتاه یا اثری مستقل – تلاش می‌كنم تا سبك‌های مختلف را تجربه كنم. ضمن آنكه حجم موسیقی در فیلم‌های غربی بسیار حجیم‌تر از فیلم‌های ایرانی است.

اولین چیزی كه در موسیقی كنعان مورد توجه قرار می‌گیرد، این است كه موسیقی 2بخش دارد كه كنار هم قرار گرفتن 2ساز رباب و پیانو در كنار هم نشانه‌ای از آن است، ضمن آنكه آنسامبل زهی هم وجود دارد.

پیانو و رباب می‌توانند به‌تنهایی پرسوناژهای فیلم را نشان دهند. تمام شخصیت‌های این فیلم به نوعی تنهاهستند و این فضا كاملا در فیلم حاكم است. اركستر زهی هم نشان‌دهنده تاثیر شهر بر آدم‌هاست و اینكه چطور مدرنیته و شهرنشینی باعث می‌شود آدم‌ها از خودشان فاصله پیدا كنند. در این میان اتفاق جالبی كه افتاد این بود كه اصلا در جاهایی نمی‌شود تشخیص داد كه كدام پیانوست و كدام رباب، چون رباب تارهایی دارد كه رزونانس ساز را بیشتر می‌كند و پیانو هم این خصوصیت را دارد. رباب موقع نواختن یك سری هارمونی‌های دیگری را با رزونانسی كه در كنار ساز دارد، ایجاد می‌كند و پیانو هم به همین شكل.

• اما مخاطب این نوع موسیقی كه اتفاقا شنونده حرفه‌ای موسیقی هم نیست، ‌چقدر می‌تواند این تلفیق را درك كند؟

ببینید، اصولا كار یك آهنگساز تنها نوشتن یك قطعه موسیقی نیست، ‌بلكه ایجاد كردن رنگ صوتی و تركیب سازهای مختلف نیز وظیفه اوست و این جذابیت‌های آهنگساز بودن است. من سعی دارم كه ذهنیت صوتی‌ام را در هر اثری به نتیجه برسانم. پیش از كنعان با نیما علیزاده تجربه‌های فراوانی داشته‌ام و انتخاب ساز رباب، ‌انتخاب نواختن با نیما علیزاده هم هست. ساز رباب به‌عنوان یك ساز ایرانی كه در یك فیلم ایرانی می‌آید، برای اجرای موسیقی ایرانی استفاده شده است.

• به‌نظر می‌رسد كه شما در كنعان برای هر سكانس، ‌یك قطعه خاص نوشته‌اید. چرا؟

موسیقی فیلم برای من ادامه داستانی است كه در فیلم وجود دارد؛ در واقع ادامه دیالوگ‌هاست؛ یعنی موسیقی خود یك گفتار است و تلاشم بر این است كه تماشاگر با آن به یك ذهنیت خاص برسد؛ یعنی دوست دارم درون پرسوناژهای فیلم با موسیقی مطرح شود و با یك اتفاق موزیكال وجه دیگری از شخصیت پرسوناژها بیان شود. برای مثال اگر در صحنه تشییع مادر مرتضی از آنسامبل زهی بهره بردم به این خاطر نبوده كه غم این لحظه را نشان دهم، می‌خواستم با این موسیقی تماشاگر به ذهنیت مینا یا پرسوناژ فروتن نزدیك شود. 

• جریانی در موسیقی فیلم ایران وجود دارد كه معتقد است موسیقی‌ای با ارزش است كه در طول فیلم شنیده نشود؛ یعنی سوار بر تصویر نباشد. چقدر به این مسئله معتقدید؟‌

این كاملا اشتباه است، ‌چون كارگردان ابزار با ارزشی به نام موسیقی دارد كه می‌تواند در خدمت فیلمش باشد. ‌اگر از ابتدا تعیین كند كه موسیقی مشاهده نشود، نه فیلم به نتیجه لازم می‌رسد و نه آهنگساز می‌تواند كار خلاقه‌ای انجام دهد، ‌در حالی كه می‌توان همكاری بیشتر و مفید تری انجام داد، ضمن آنكه هر كس در فیلم با تخصص خودش كار می‌كند. من نمی‌توانم درباره كارگردانی یا نورپردازی اظهارنظر كنم و عكس این قضیه هم وجود دارد، ‌پس باید یك همكاری و اعتماد متقابل صورت‌گیرد. من نظر عام را از نظر موسیقایی نمی‌پذیرم. یك آهنگساز سال‌ها  تلاش كرده و تجربه به‌دست آورده است. موسیقی كار تخصصی‌ای است و هیچ كس نمی‌تواند به جای یك نوازنده قضاوت كند. فقط این اتفاق می‌تواند از نظر حسی رخ دهد. من فكر می‌كنم این بی‌احترامی است و متأسفانه این اتفاق می‌افتد كه قضاوت بدون زمان گذاشتن رخ  ‌دهد.

• موسیقی فیلم كنعان، گاهی ذهن را به موسیقی فیلم‌هایی غربی معطوف نمی‌كند؟

به هیچ وجه. فكر می‌كنم چون موسیقی كنعان متفاوت از موسیقی فیلم‌هایی كه در ایران شنیده می‌شود، است، این ذهنیت را به‌وجود می‌آورد. البته موسیقی من مبتنی بر فرهنگ موسیقی غربی است و گوش‌های اینجا چندان با این مسئله آشنایی ندارد.

• صرف‌نظر از هر چیز، آشنا‌نبودن كارگردانان ایرانی با موسیقی چه مشكلاتی را برای آهنگسازان به‌وجود آورده است؟


در دنیا هم كارگردانان بزرگ چیزی از موسیقی نمی‌دانند، به‌خصوص آنكه در دنیای امروز همه چیز حالت تخصصی به‌خود گرفته است. بنابراین كارگردان باید آهنگساز خود را براساس شناخت انتخاب كند. در ایران رسم است در اولین جلسه‌ای كه كارگردان با آهنگساز می‌گذارد، می‌گوید: «ما یك موسیقی ماندگار مثل تایتانیك و یا موسیقی فیلم‌های جان ویلیامز می‌خواهیم.» در حالی كه مگر سطح فیلم‌های ایرانی با چنین فیلم‌های بزرگی قابل قیاس است؟ یا امكانات و ابزاری كه در دست ماست، وجود دارد؟ این برداشت از ابتدا اشتباه است. از طرفی باید اعتماد متقابل بین عوامل فیلم وجود داشته باشد. همان‌طور كه من نمی‌توانم در كار كارگردان دخالت كرده و در‌این‌باره اظهار نظری كنم، در مورد كارگردان هم همین طور است.

• و وقت محدودی كه در اختیار آهنگساز قرار دارد نیز مزید بر تمام مشكلات است.

این مشكل بزرگی است كه بسیاری از آهنگسازان فیلم در ایران با آن مواجه هستند. همیشه ساخت موسیقی فیلم آخرین چیزی است كه كارگردانان به آن توجه می‌كنند، در حالی كه هر چیز زمان خاص خود را دارد. به‌علت آنكه فیلم «كنعان» باید به جشنواره فیلم می‌رسید، ما فرصت بسیار اندكی داشتیم و مجبور شدیم از قطعه‌هایی تكراری برای سكانس‌ها استفاده كنیم كه این به هیچ عنوان برای من مطلوب نبود.

• ببینید، فرهنگ موسیقی شما چیزی است ملهم از فرهنگ موسیقی غرب و شرق – نه صرفا موسیقی ایرانی، مثلا موسیقی هندی حتی – این مسئله در آثار شما چگونه تبلور پیدا می‌كند؟

در قرون وسطی موسیقی شرق و غرب بسیار به یكدیگر نزدیك بودند، اما از زمانی كه نوشتن موسیقی علمی‌تر شده و چاپ به‌وجود آمد، این 2 موسیقی كاملا جدا شده و بعدی دیگر پیدا كردند؛ یعنی موسیقی غربی عمودی شد و موسیقی شرقی افقی ماند. البته افقی ماندن موسیقی به معنای ایستا بودن نیست، چرا كه رشد آن در جای دیگری اتفاق افتاده است.

به همین خاطر است كه فراگیری فرهنگ شرق برای غربیان چیز جدید و زیبایی است و بخشی از فرهنگ موسیقی غرب كه در این سال‌ها از بین رفته است، هم‌اكنون در موسیقی مشرق زمین وجود دارد؛ یعنی موسیقی قرون وسطی یك موسیقی دستگاهی و مدال بوده و نقطه‌های مشترك با موسیقی ایران دارد. ما در گروه نور تجربیاتی را با موسیقی قرون وسطی و ایران انجام دادیم و 2 سنت را در قالب خودشان تلفیق كردیم، ‌بدون اینكه هیچ كدامشان ادای دیگری را در بیاورند. آنها تنها با هم به لهجه خودشان دیالوگ دارند. از طرفی برای من اهمیت فراوانی دارد كه به ریشه‌های موسیقی بازگردم و سنت موسیقی اروپایی و ایرانی را در كنار یكدیگر قرار دهم.

 

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: همشهری آنلاین

برچسب ها: