آخرین دیدار مادر با مرتضی پاشایی
نگران منی که نگیره دلم/ واسه دیدن تو داره میره دلم/ نگران منی مثل بچگیام/ تو خودت می دونی من ازت چی می خوام
من به این گونه واکنشهای همگانی بشدت احساسی و بدون رجوع به منطق، عنوان «بورس خبری» داده‌ام: یک خبری، اتفاقی، رخدادی، ناگهان شایع می‌شود و‌‌ همان بسیاری -نه همه- ناگهان پوشیده در لباس کارگزاران بورس، با سروصدایی بسیار، پرهیاهو شروع به چوب زدن می‌کنند!

هدف سبقت گرفتن از دیگران است در زمینه‌های متفاوت؛ حالا زمینۀ متفاوتش کلیک و بازدید بیشتر باشد، اظهار آشنایی با موضوع باشد، اظهار ارادت با کسی یا به کسی باشد، نگرانی، شخصی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، تخصصی، بله ما اینیم... هر چه باشد مهم نیست! هیچ نیازی به حداقلی از یک سرچ یا جست‌و‌جوی کوتاه مدت برای اطمینان از صحت خبر نیست. هیچ تعقل و منطقی برای در نظر گرفتن جوانب مرتبط با آن نیست. هیچ نیازی به شناختن یا آشنایی نیست، جای این شناخت و آشنایی کافی‌ست تظاهر کنی! بعد هم «کپی‌اند پیست»، این جوزدگی احساسی را روی دست‌ها به این سو و آن سو می‌برد و تصویری از ما به ما و به دیگران نشان می‌دهد که گاهی می‌گویم قضاوت آیندگان که هیچ، قضاوت خودمان درباره خودمان در آینده واقعاً چه خواهد بود؟!

چسبیدن طولانی مدتمان به سطحی‌ترین مسائل، بویژه وقتی سطح مطالعه، و در نتیجه، دانش و آگاهیمان بشدت (تأکید می‌کنم: بشدت) پایین است، مزید بر آن می‌شود و همین هم سبب می‌شود سرعت سقوطمان در این چاه ویل چنان فزونی گیرد که همین خود من هم اطمینانی ندارم فردا یکی جزو همین افراد باشم! یکی از همین افرادی که ناچار شود در سرعت این روند جنون‌آسای جاری، چون قطره‌ای در دریا همراه سیل سقوط به گوشه‌ای افتد که انگشت دیگران و حتی انگشت خودش، خودش را نیز متهم کند!

جدید‌ترین بورس خبر، خبر درگذشت خواننده پاپ، مرتضی پاشایی است. یکی بناگه تصویری منتشر می‌کند از لحظات زجر کشیدنش! یکی برای عقب نماندن از قافله، تسلیتی می‌دهد بدون در نظر گرفتن حوزه مسئولیتش، یکی شروع می‌کند به داد سخن دادن درباره خود او و آثارش بدون یک بار پیش از این گوش دادن ترانه و اشعارش یا حداقلی از شناخت و... عکس و خبر است که سوار بر بال «موقعیت بهره‌گیری از احساسات» به این سو و آن سو می‌رود.

یک نفر، یا یک گروه، یا حالا هر که! یک عکسی منتشر می‌کند (عمداً یا سهواً!) از «وداع مادر با جنازه پسر». هنوز هم این عکس در وایبر و فیسبوک و شبکه‌های اجتماعی دیگر در حال کلیک خوردن و کلیک شدن و بازنشر و «کپی‌ اند پیست» است بدون آنکه کسی بگوید بزرگواران! آنچه با عنوان وداع مادر با جنازه مرتضی پاشایی منتشر می‌کنید در واقع تصویر هاله سحابی است! بر کدام جنازه و مقبره‌ای سر گذاشته‌اید؟ خودتان می‌دانید؟

(ف.حسامی - روزنامه‌نگار)

منبع:sara.jamejamonline.ir

.............................................................................................................................

تو به جای منم داری زجر می کشی
یکی عاشقته که تو عاشقشی
تو به جای منم پُره غصه شدی
نذار خسته بشم
نگو خسته شدی..

نگران منی که نگیره دلم
واسه دیدن تو داره میره دلم
نگران منی مثل بچگیام
تو خودت می دونی من ازت چی می خوام

مگه میشه باشی و تنها بمونم
محاله بذاری محاله بتونم
دلم دیگه دلتنگیاش بی شماره
هنوزم به جز تو کسی رو نداره
عوض می کنی زندگیمو
تو یادم دادی عاشقیمو
تو رو تا ته خاطراتم کشیدم
به زیبایی تو کسی رو ندیدم
نگو دیگه آب از سر من گذشته
مگه جز تو کی سر نوشتو نوشته
تحمل نداره نباشی
دلی که تو تنها خداشی

 ♫♫♫

یه غرور یخی یه ستاره ی سرد
یه شب از همه چی به خدا گله کرد
یدفعه به خودش همه چی رو سپرد
دیگه گریه نکرد فقط حوصله کرد..

نگران منی به تو قرصه دلم
تو کنار منی نمی ترسه دلم
بغلم کن ازم همه چیمو بگیر
بذار گریه کنم پیش تو دل سیر..

مگه میشه باشی و تنها بمونم
محاله بذاری محاله بتونم
دلم دیگه دلتنگیاش بی شماره
هنوزم به جز تو کسی رو نداره
عوض می کنی زندگیمو
تو یادم دادی عاشقیمو
تو رو تا ته خاطراتم کشیدم
به زیبایی تو کسی رو ندیدم
نگو دیگه آب از سر من گذشته
مگه جز تو کی سر نوشتو نوشته
تحمل نداره نباشی
دلی که تو تنها خداشی..


ترانه سرا : مهرزاد امیر خانی



گردآوری:گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع:mashreghnews.com/seemorgh.com