محمود فرشچیان
هر کسی برای نخستین بار طرح یا نقاشی ای از محمود فرشچیان ملاحظه کند، هیجان شدیدی در خود احساس میکند و از همان اولین لحظه درمییابد که فرشچیان هنرمندی است که اگرچه همه اصول و منابعی را که استادان پیش از او میدانسته اند عمیقا و به خوبی میشناسد، با این همه اثری خلق میکند که تشخص ویژه خود را داراست. همین کیمیاگری است که فرشچیان را به عنوان یکی از استادانی مطرح کرده که هرگز کسی از لذت بردن از آثار او و مجذوب شدن به غنا و تنوع آنها خسته نمیشود.
کیست که تحت تاثیر جاذبه آن آزمونه (پالت) غنی و سرشاری که از رنگ های گونه گون نقاشی های فرشچیان آفریده میشود، قرار نگیرد؟
او با شجاعتی بی سابقه و شگفت انگیز در به کار بردن رنگ های بسیار تند که گاه ملایم و رنگ باخته به نظر میآید، از حس غریزی و خدادادی بهره میبرد که همان رنگ ها را با سایه روشن هایش به صورت یکی از زیباترین و دلرباترین ویژگی های نگارگری معاصر ایران به جلوه درآورده است. از این روست که بینندگان، خود را در برابر برترین سنت موروثی رنگ آمیزی و تذهیب کاری ایرانی مییابند؛ همان سنت بازمانده از نقاشان دوران تیموری و صفوی که به گونه ای باورنکردنی، احساس شگرف و درک پیشرفته ای از «رنگ» داشتند.
آن حس با مشاهده هر روزه مناظر و چشم اندازهای ایران با کوهستان های پوشیده در رنگ های اعجاب انگیز و آسمان های رنگارنگش که از زیباترین آسمان های عالم است، در بینندگان نیرومند تر و شفاف تر میشد. اینکه آسمان ایرانی نوبه نو از رنگی سرخ و آتشین که گویا زرین است به رنگی آبی و گسترده که ستارگان درخشان آن را آراسته کرده اند و در آن جای گرفته اند، درمیآید همان تناوب سنتی مینیاتور ایرانی است و همین احساس به حد کمال نیز در هنرمند ما وجود دارد. او آن را با مهارت و ظرافت خاصی روی آزمونه خود در هم میآمیزد و با تنوع رنگ ها و سایه روشن های مواج آن هنرآفرینی میکند.
در رویکرد به هنر فرشچیان، شناخت پر دامنه و اطلاع وسیع او از مجموعه آثار تصویرسازی سنتی ایران را باید به خاطر سپرد. او با روشن بینی ماهرانه و ظریفی پرده های نقاشی را که متقدمان بر او با الهام از متون پرآوازه ادب فارسی ساخته و پرداخته اند به خوبی میشناسد و همین متون یعنی شاهنامه فردوسی و خمسه نظامی، همواره روح ایرانیان را تقویت میبخشد و عرصه های رزم و صحنه های بزم و منظره های شکار و لحظه های دیدارهای عاشقانه در آنهاست که یکی پس از دیگری در آن پرده های نقاشی ظاهر میشود و به این وسیله دنیای تصورات و تخیلات ایرانیان فرهیخته، آباد و سرسبز میشود. منظور همان دنیایی است که شعر، فرمانروای بلامنازع آن، همواره در خدمت بیان مفاخر و مایه مباهات گذشته ای فارغ از قید زمان است. فرشچیان که مایه گرفته و انباشته از همان مجموعه است، مقام مشخصی را در سلسله نقاشان سنتی ایرانی داراست.
به این پرندگان خیال انگیز، به سیمرغ هایی که بعضی آسمان ها را زیر بال و پر خود گرفته اند یا بدین قهرمانان اساطیری ایران باستان که نبردهای دلیرانه آنان را هنر این نگارگر به زمان حاضر آورده، بیندیشیم. همه اینان که نموداری از انسان های ی هستند که در شرایطی سخت پایداری میکرده اند، سراینده نغمه ها و آفریننده لحظاتی هستند که آدمیمیکوشد تا از گردش همان چرخ گردونی که طالع بینان سعی در رازگشایی آن دارند، بگریزد. فرشچیان در آثار خود موفق میشود لحظاتی از آن خوشبختی فراگیر را به چنگ آورد و به منظور آرامش بخشیدن به ما، قلم موی تحسین برانگیز و فریبای خود را روی کاغذ، پای بر جای نگه دارد. کیست که چهره های دلربایی را که شاهکارهای این هنرمند، گویی به آن جان بخشیده است با دیده تحسین ننگریسته باشد؟ آنان با دلربایی ای که آمیزه ای از صفا و پاکی و هیجان انگیزی شدیدی است، تماشا کننده را محسور خود میکنند و او را به دنیای خیال میکشانند. این پیچ و خم دادن و اوج و حضیض بخشیدن به آن چهره ها همان نگارگری ای است که دقیقا در راستای سنت نقاشان بزرگ هرات در پایان قرن پانزدهم (میلادی) قرار دارد و مگر توجه عمیق به آن و بیان دل انگیز آن نیست که کمال الدین بهزاد نقاش را بزرگ ترین استاد در میان همه مینیاتوریست های ایران کرده است؟ بهزاد نیز قاعدتا آن را از زندگی صوفیانه خود الهام گرفته که او را در تحقق چنین نوآوری اعجازآمیز و کریمانه ای مجاز کرده است.
هنر فرشچیان در این جهت بسیار توانمند است زیرا با زبردستی خیره کننده ای که برخلاف منش و روش ظریف اوست، با قدرتی کوبنده با انسان امروزی سخن میگوید و براساس سنت نگارگری ایرانی، در دنیایی فارغ از زمان، در ناکجاآباد از راه و رسم و موضوعات بنیادی زندگی انسان، نیروی حیات بخش و شورش و عشق، نبرد با عناصر ناسازگار، دلدادگی و شیفتگی، اندوه و مرگ میسراید.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: sharghnewspaper.com