● بسیار مایلم بتوانیم در گفت وگویی که به بهانه مجموعه بزنگاه داریم به گونهیی مساله طنز و از جهتی کارهای مناسبتی را هم تحلیل کنیم، اما با این مقدمه شروع میکنم؛ وقتی شما از ملودی اسفندیار منفردزاده برای ساخت موسیقی این مجموعه وام میگیرید و ما را به یاد صدای «فرهاد مهراد» به خاطر فیلم «گوزن ها» میبرید میتوان حدس زد که هدف شما از این مجموعه نه پرداختن به یک طنز ساده و نه نشان دادن ناهنجاری ها و معضل اعتیاد به گونهیی دستمالی شده بلکه نوعی دیگر دیدن است.
▪ مثلاً شخصیت اصلی گوزن ها یک معتاد به آخر خط رسیده بود و قهرمان هم شد، همه هم با او حس همذات پنداری داشتند اما هیچ کس اعتیاد را تا به حال به این تلخی به تصویر نکشیده بود. منظور من این است که لزومی ندارد برای نشان دادن بدیهای اعتیاد، معتاد را یک هیولا جلوه بدهیم. ما در این فیلم از اعتیاد بیزار شدیم اما توانستیم یک معتاد را از زباله ذهنمان بیرون بکشیم. من فکر میکنم وقت این رسیده که برای آگاه سازی مخاطب نوع دیگر داستان را نیز تجربه کنیم حتی در یک کار طنز مثل بزنگاه.
البته اینکه شما میگویید میتواند درست باشد اما بحث تلویزیون و سینما و مخاطبان آن کاملاً متفاوت است، حتی مقایسه سینمای آن زمان با سینمای امروز.
● اما فکر می کنم یک کارهایی کلاسیک و ماندگار است و نه به زمان خاصی تعلق دارد، نه به مکان خاصی و همیشه میتواند الگو باشد و اگر غیر از این بود شما به یاد ملودی این کار نمیافتادید.
▪ مسلم این است که انتخاب این ملودی با فکر بوده و میخواستیم یک حس نوستالژیک را القا کنیم اما هدف اصلی ما این بود که این هشدار را بدهیم که از روی ظاهر آدم ها نمیتوان در مورد معتاد بودن یا معتاد نبودن آنها قضاوت کرد. خواستگار فریده که هم تحصیلکرده بود و هم ظاهر سالمی داشت معتاد بود.
● برخوردی که با قسمت های اول بزنگاه شد، نشان میداد مخاطب به نوع کارهای قبلی شما عادت کرده بود و به این نوع طنز که در حقیقت نگاهی آینهیی به زندگی ماست واکنش نشان داد، آیا این موضوع نگران تان نمیکرد.
▪ برای من خیلی مهم بود که حرف تازه یی بزنیم و نوع جدیدی از طنز را نشان دهیم حتی اگر به این واسطه بخشی از مخاطبان را از دست بدهم.
● اینکه میخواهم بگویم نه برای دفاع از بزنگاه یا دال بر این است که مجموعه هیچ ایرادی ندارد اما موقعیت سریال سازی الان به گونه یی شده که یک کتاب ابتدایی را دست یک نوجوان میدهیم و وقتی مطالب آن را خوب میفهمد و میخواند تشویقش میکنیم در حالی که زمانی این نوجوان قابل تشویق است که بتواند مطالب هم سطح خودش را درک کند، پایین آوردن درک مخاطب قیمت گزافی برای بالا بردن کمیت او یا به بیان ساده تر پرمخاطب کردن یک مجموعه است.
▪ من هم قصدم این بود تا از شرایط خوبی که به واسطه کارهای قبلی برایم فراهم شده بود استفاده کنم تا بتوانم یک نقد اجتماعی واقعی داشته باشم. چیزی که به شرایط واقعی اجتماع نزدیک تر باشد. حتی من خیلی اصرار داشتم، مسائل دیگری هم در رابطه با اعتیاد مطرح شود مثل همه گیر بودن آن که هنوز نتوانستم خیلی به آن بپردازم. البته بخش مربوط به خواستگار هم تلنگری به همین مورد بود که بسط داده نشد. اما مساله مهم این است که همه با نظر من و شما موافق نیستند و عمومیت جامعه با آن کنار نمیآیند و عقیده دارند یک معتاد یعنی یک آدم بد.
● اما من بازی شما را در نقش نادر بسیار دوست دارم و فکر میکنم یکی از بهترین کارها و بازی های شما در تلویزیون است. بعضی از وجوه شخصیتی نادر را هم نزدیک به شخصیت خود شما میبینم، اینکه عاطفی و درون گرا است و خیلی هم اصرار ندارد که دیگران در موردش چگونه فکر کنند. من اصلاً نادر را یک آدم بد نمیبینم و درست هم همین است و اطمینان دارم اگر فرصت بود تا در قصه به گذشته او گریزی زده شود و دلایل اعتیاد او آنالیز شود(که خیلی مناسب یک کار طنز مناسبتی نیست) نکات مثبت شخصیتی او آشکار میشد.
▪ من تا به حال در هیچ کدام از نقشهایی که بازی کرده ام شخصیت مثبت کامل یا منفی کامل نداشتم که در این کار بیشتر به چشم میآید.
● واکنش ها موجب نشده تا بخواهید کار را محافظه کارانه دنبال کنید.
▪ خیر، به هیچ وجه از این نظر تاثیری روی من نداشته اما به هر حال شرایط برنامه سازی در تلویزیون چهارچوبهای خاص خودش را دارد، اما واقعیتی هم که هست اینکه سلیقه خود مخاطب به گونهیی است که دوست دارد یک معتاد متحول شود، ترک کند و ازدواج کند. من خیلی سعی کردم که یک معتاد «تیپیکال» از شخصیت نادر نسازم.
● آیا در این زمینه محدودیت هایی هم داشته اید، برای مثال اگر قرار باشد با اعداد صفر تا ۹ یک عدد بسازیم تا بی نهایت بستر مانور داریم اما وقتی این اعداد به یک تا ۴ محدود می شود این بستر تنگ و تنگ تر میشود.
▪ خب این امر طبیعی است و مختص من هم نمیشود و بقیه را نیز در بر میگیرد و از طرفی فکر میکنم به جا و مکان خاصی هم بستگی ندارد و در تمام جوامع یکسری قوانین هست که فیلمساز موظف است آن را رعایت کند که این قوانین به دلیل شرایط مذهبی و فرهنگی ما بیشتر است. من اسم این را محدودیت نمیگذارم.
● (با خنده) من در حین این گفت وگو دارم دست و پا میزنم که صحبت های بازتری داشته باشیم، از قبل نیز با هم قرار یک مصاحبه متفاوت را گذاشته بودیم اما از هر دری وارد م شوم بسته است. میتوانم این را به دلیل خستگی شما بگذارم؟
▪ واقعاً خستهام و احساس میکنم در این مدت خیلی پیر شدهام مخصوصاً حالا که میبینم نمیشود خیلی باز بود. (چقدر این جمله برایم آشناست، عطاران سومین کارگردان طنزی است که میگوید حس میکنم پیر شدم)
● آیا این خستگی آنقدر هست که تصمیم بگیرید عطای کارگردانی را به لقایش ببخشید و در آینده صرفاً یک بازیگر شوید؟
▪ (می خندد) آره، همان بازیگری خوب است.
● یک سوال باز، از یک کارگردان که می خواهد باز باشد. آیا عوامل کار بخصوص بازیگران به شما تحمیل می شود یا اینکه خودتان برای انتخاب کسانی که با آنها کار می کنید مختارید.
▪ خیر، برای من هرگز این اتفاق نیفتاده اما همیشه از پیشنهادهایی که به سود کار بوده استقبال کردهام. مثلاً در همین بزنگاه آقای مهام، آقای نیکخواه را به من پیشنهاد کردند که در آن لحظه در ذهن من نبود و من از این پیشنهاد استقبال کردم و از این انتخاب بسیار راضی هستم.
● و در مورد خانم گلچین.
▪ من کارهایی که از ایشان دیده بودم، می دانستم که نوع بازی ایشان بستگی کامل به نوع بازی دارد که از او گرفته می شود و فیزیک چهره و طرز بیانشان هم به گونه یی است که به من اطمینان میداد در این نقش موفق خواهند بود.
● بازی همه بازیگران بزنگاه خوب است و کسی هم در این مورد که شما خیلی خوب میتوانید از بازیگران، بازی بگیرید حرفی ندارد، اما به رغم اینکه حمید لولایی و علی صادقی بهترین و پرطرفدارترین بازیگران طنز ما هستند آیا وقت آن نرسیده به آنها فرصت داده شود تا تکرار نشوند. مگر یک بازیگر از چند وجه می تواند از استعداد خود وام بگیرد.
▪ من بازی این آدم ها را دوست دارم و مطمئن هستم آنقدر توانایی دارند که بتوان باز هم از جنبههای دیگر بازی آنها استفاده کرد. حتی گاهی خود من به نویسنده پیشنهاد میدهم فلان شخصیت را طوری طراحی کند که برای بازی این دو مناسب باشد. منظور من شخصیتی است که در داستان وجود داشته باشد، نه اینکه صرفاً برای حضور آنها شخصیت خاصی را به داستان تحمیل کنم.
● شما بارها ثابت کرده اید که میتوانید از بازیگرهای جدید و یا بازیگرانی که در زمینه طنز فعالیت نداشته اند یا فعالیتشان پررنگ نبوده استفاده کنید و موفق هم باشید. آیا فکر نمیکنید که باید این دایره را گسترده کنیم و به دیگران هم فرصت دهیم تا محک بخورند. مثلاً خانمهای بازیگر بزنگاه که عموماً چهرههای جدید هستند یا طنز را به تازگی تجربه میکنند از خانم گلچین گرفته تا نیکی نصیریان کم سنترین بازیگران سریال و همگی هم موفق هستند و بازیشان مورد استقبال قرار گرفته، این تجربه نباید در مورد جوان ها هم فرصت ساز باشد.
▪ بله، ما استعدادهای خوبی داریم و باید بتوانیم از آنها، اما در جای مناسب بهره بگیریم.
● خود شما چقدر به بزنگاه نسبت به کارهای دیگرتان علاقه دارید؟
▪ من تفاوت و رک گویی اش را خیلی دوست دارم.
● و اگر بخواهید آن را نقد کنید.
▪ برای رسیدن به هدف گاهی باید از یکسری چیزها گذشت. مثل همین هدفی که من در بزنگاه مدنظر داشتم و باید تحمل این را داشته باشم که ممکن است یکسری مخاطب را از دست بدهم؛ مخاطبی که دوست دارد بخندد. من از بزنگاه خیلی راضی هستم هرچند که نسبت به کارهای قبلی من مخاطب کمتری داشته باشد.
▪ مثلاً شخصیت اصلی گوزن ها یک معتاد به آخر خط رسیده بود و قهرمان هم شد، همه هم با او حس همذات پنداری داشتند اما هیچ کس اعتیاد را تا به حال به این تلخی به تصویر نکشیده بود. منظور من این است که لزومی ندارد برای نشان دادن بدیهای اعتیاد، معتاد را یک هیولا جلوه بدهیم. ما در این فیلم از اعتیاد بیزار شدیم اما توانستیم یک معتاد را از زباله ذهنمان بیرون بکشیم. من فکر میکنم وقت این رسیده که برای آگاه سازی مخاطب نوع دیگر داستان را نیز تجربه کنیم حتی در یک کار طنز مثل بزنگاه.
البته اینکه شما میگویید میتواند درست باشد اما بحث تلویزیون و سینما و مخاطبان آن کاملاً متفاوت است، حتی مقایسه سینمای آن زمان با سینمای امروز.
● اما فکر می کنم یک کارهایی کلاسیک و ماندگار است و نه به زمان خاصی تعلق دارد، نه به مکان خاصی و همیشه میتواند الگو باشد و اگر غیر از این بود شما به یاد ملودی این کار نمیافتادید.
▪ مسلم این است که انتخاب این ملودی با فکر بوده و میخواستیم یک حس نوستالژیک را القا کنیم اما هدف اصلی ما این بود که این هشدار را بدهیم که از روی ظاهر آدم ها نمیتوان در مورد معتاد بودن یا معتاد نبودن آنها قضاوت کرد. خواستگار فریده که هم تحصیلکرده بود و هم ظاهر سالمی داشت معتاد بود.
● برخوردی که با قسمت های اول بزنگاه شد، نشان میداد مخاطب به نوع کارهای قبلی شما عادت کرده بود و به این نوع طنز که در حقیقت نگاهی آینهیی به زندگی ماست واکنش نشان داد، آیا این موضوع نگران تان نمیکرد.
▪ برای من خیلی مهم بود که حرف تازه یی بزنیم و نوع جدیدی از طنز را نشان دهیم حتی اگر به این واسطه بخشی از مخاطبان را از دست بدهم.
● اینکه میخواهم بگویم نه برای دفاع از بزنگاه یا دال بر این است که مجموعه هیچ ایرادی ندارد اما موقعیت سریال سازی الان به گونه یی شده که یک کتاب ابتدایی را دست یک نوجوان میدهیم و وقتی مطالب آن را خوب میفهمد و میخواند تشویقش میکنیم در حالی که زمانی این نوجوان قابل تشویق است که بتواند مطالب هم سطح خودش را درک کند، پایین آوردن درک مخاطب قیمت گزافی برای بالا بردن کمیت او یا به بیان ساده تر پرمخاطب کردن یک مجموعه است.
▪ من هم قصدم این بود تا از شرایط خوبی که به واسطه کارهای قبلی برایم فراهم شده بود استفاده کنم تا بتوانم یک نقد اجتماعی واقعی داشته باشم. چیزی که به شرایط واقعی اجتماع نزدیک تر باشد. حتی من خیلی اصرار داشتم، مسائل دیگری هم در رابطه با اعتیاد مطرح شود مثل همه گیر بودن آن که هنوز نتوانستم خیلی به آن بپردازم. البته بخش مربوط به خواستگار هم تلنگری به همین مورد بود که بسط داده نشد. اما مساله مهم این است که همه با نظر من و شما موافق نیستند و عمومیت جامعه با آن کنار نمیآیند و عقیده دارند یک معتاد یعنی یک آدم بد.
● اما من بازی شما را در نقش نادر بسیار دوست دارم و فکر میکنم یکی از بهترین کارها و بازی های شما در تلویزیون است. بعضی از وجوه شخصیتی نادر را هم نزدیک به شخصیت خود شما میبینم، اینکه عاطفی و درون گرا است و خیلی هم اصرار ندارد که دیگران در موردش چگونه فکر کنند. من اصلاً نادر را یک آدم بد نمیبینم و درست هم همین است و اطمینان دارم اگر فرصت بود تا در قصه به گذشته او گریزی زده شود و دلایل اعتیاد او آنالیز شود(که خیلی مناسب یک کار طنز مناسبتی نیست) نکات مثبت شخصیتی او آشکار میشد.
▪ من تا به حال در هیچ کدام از نقشهایی که بازی کرده ام شخصیت مثبت کامل یا منفی کامل نداشتم که در این کار بیشتر به چشم میآید.
● واکنش ها موجب نشده تا بخواهید کار را محافظه کارانه دنبال کنید.
▪ خیر، به هیچ وجه از این نظر تاثیری روی من نداشته اما به هر حال شرایط برنامه سازی در تلویزیون چهارچوبهای خاص خودش را دارد، اما واقعیتی هم که هست اینکه سلیقه خود مخاطب به گونهیی است که دوست دارد یک معتاد متحول شود، ترک کند و ازدواج کند. من خیلی سعی کردم که یک معتاد «تیپیکال» از شخصیت نادر نسازم.
● آیا در این زمینه محدودیت هایی هم داشته اید، برای مثال اگر قرار باشد با اعداد صفر تا ۹ یک عدد بسازیم تا بی نهایت بستر مانور داریم اما وقتی این اعداد به یک تا ۴ محدود می شود این بستر تنگ و تنگ تر میشود.
▪ خب این امر طبیعی است و مختص من هم نمیشود و بقیه را نیز در بر میگیرد و از طرفی فکر میکنم به جا و مکان خاصی هم بستگی ندارد و در تمام جوامع یکسری قوانین هست که فیلمساز موظف است آن را رعایت کند که این قوانین به دلیل شرایط مذهبی و فرهنگی ما بیشتر است. من اسم این را محدودیت نمیگذارم.
● (با خنده) من در حین این گفت وگو دارم دست و پا میزنم که صحبت های بازتری داشته باشیم، از قبل نیز با هم قرار یک مصاحبه متفاوت را گذاشته بودیم اما از هر دری وارد م شوم بسته است. میتوانم این را به دلیل خستگی شما بگذارم؟
▪ واقعاً خستهام و احساس میکنم در این مدت خیلی پیر شدهام مخصوصاً حالا که میبینم نمیشود خیلی باز بود. (چقدر این جمله برایم آشناست، عطاران سومین کارگردان طنزی است که میگوید حس میکنم پیر شدم)
● آیا این خستگی آنقدر هست که تصمیم بگیرید عطای کارگردانی را به لقایش ببخشید و در آینده صرفاً یک بازیگر شوید؟
▪ (می خندد) آره، همان بازیگری خوب است.
● یک سوال باز، از یک کارگردان که می خواهد باز باشد. آیا عوامل کار بخصوص بازیگران به شما تحمیل می شود یا اینکه خودتان برای انتخاب کسانی که با آنها کار می کنید مختارید.
▪ خیر، برای من هرگز این اتفاق نیفتاده اما همیشه از پیشنهادهایی که به سود کار بوده استقبال کردهام. مثلاً در همین بزنگاه آقای مهام، آقای نیکخواه را به من پیشنهاد کردند که در آن لحظه در ذهن من نبود و من از این پیشنهاد استقبال کردم و از این انتخاب بسیار راضی هستم.
● و در مورد خانم گلچین.
▪ من کارهایی که از ایشان دیده بودم، می دانستم که نوع بازی ایشان بستگی کامل به نوع بازی دارد که از او گرفته می شود و فیزیک چهره و طرز بیانشان هم به گونه یی است که به من اطمینان میداد در این نقش موفق خواهند بود.
● بازی همه بازیگران بزنگاه خوب است و کسی هم در این مورد که شما خیلی خوب میتوانید از بازیگران، بازی بگیرید حرفی ندارد، اما به رغم اینکه حمید لولایی و علی صادقی بهترین و پرطرفدارترین بازیگران طنز ما هستند آیا وقت آن نرسیده به آنها فرصت داده شود تا تکرار نشوند. مگر یک بازیگر از چند وجه می تواند از استعداد خود وام بگیرد.
▪ من بازی این آدم ها را دوست دارم و مطمئن هستم آنقدر توانایی دارند که بتوان باز هم از جنبههای دیگر بازی آنها استفاده کرد. حتی گاهی خود من به نویسنده پیشنهاد میدهم فلان شخصیت را طوری طراحی کند که برای بازی این دو مناسب باشد. منظور من شخصیتی است که در داستان وجود داشته باشد، نه اینکه صرفاً برای حضور آنها شخصیت خاصی را به داستان تحمیل کنم.
● شما بارها ثابت کرده اید که میتوانید از بازیگرهای جدید و یا بازیگرانی که در زمینه طنز فعالیت نداشته اند یا فعالیتشان پررنگ نبوده استفاده کنید و موفق هم باشید. آیا فکر نمیکنید که باید این دایره را گسترده کنیم و به دیگران هم فرصت دهیم تا محک بخورند. مثلاً خانمهای بازیگر بزنگاه که عموماً چهرههای جدید هستند یا طنز را به تازگی تجربه میکنند از خانم گلچین گرفته تا نیکی نصیریان کم سنترین بازیگران سریال و همگی هم موفق هستند و بازیشان مورد استقبال قرار گرفته، این تجربه نباید در مورد جوان ها هم فرصت ساز باشد.
▪ بله، ما استعدادهای خوبی داریم و باید بتوانیم از آنها، اما در جای مناسب بهره بگیریم.
● خود شما چقدر به بزنگاه نسبت به کارهای دیگرتان علاقه دارید؟
▪ من تفاوت و رک گویی اش را خیلی دوست دارم.
● و اگر بخواهید آن را نقد کنید.
▪ برای رسیدن به هدف گاهی باید از یکسری چیزها گذشت. مثل همین هدفی که من در بزنگاه مدنظر داشتم و باید تحمل این را داشته باشم که ممکن است یکسری مخاطب را از دست بدهم؛ مخاطبی که دوست دارد بخندد. من از بزنگاه خیلی راضی هستم هرچند که نسبت به کارهای قبلی من مخاطب کمتری داشته باشد.
مطالب مرتبط:
راز عطاران چیست؟
گفتگو با بازیگر خردسال مجموعه بزنگاه
گردآورى: گروه فرهنگ و هنر سيمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: www.aftab.ir