شبی که در خندوانه همه عینک آفتابی زده بودند!
برنامه خندوانه در روز چهارشنبه ( 14 مرداد ماه )  با اجرای رامبد جوان آغاز شد . شادی این قسمت از برنامه به ارتشی ها و همه ی بچه هایی که پدر و مادرشان ارتشی هستند تقدیم شد.

حضور یک خانم دکتر در خندوانه

در ابتدای این قسمت از خندوانه ، نیما که گاهی در قالب شخصیتی با لحن کوچه بازاری ظاهر می شد، این بار نیز با اسم کیانا ولی همان سر و شکل میان تماشاچیان نشسته بود و بعد مشخص شد که در استادیوم فوتبال به علت رنگ لباسش مورد ضربات تیم حریف قرار گرفته بود و الان نیز در پی او هستند. بعد از گفتگویی کوتاه میان آن دو ، رامبد جوان شروع به معرفی مهمان این قسمت از برنامه کرد.

او گفت: همه ی ما در زندگیمان کارنامه ای داریم، مثل مدرسه یا دانشگاه که در پایان نتایج یکسال را در آن نشان مان میدهند. همه خطاها، شکست ها در زندگی ما را به کسی که کارنامه ای دارد تبدیل می کنند، مهمان امشب ما خانومی است که کارنامه اش پر از نتایج درخشان است و همه عمرش را تلاش کرده چیز هایی که هر کسی ندارد را به دست آورد. او دکتر "مریم کارگررازی" را برای حضور در برنامه دعوت کرد .نکته جالب این بود که همه حاضرین در خندوانه عینک آفتابی زده بودند.

سپس گفتگویی در همین مورد و فواید عینک زدن، ضرورت و ویژگی های لازم مطرح شد که درطی آن خرید عینک از دست فروشان را به تهیه دارو از یک دوره گرد تشبیه کردند.

بعد از آن جوان با دختر خانوم دکتر برنامه در مورد کار زیاد مادرش گپی زد و وقتی پاسخ منفی او را درباره کمتر کار کردن مادرش در بیرون از خانه را شنید ، بیان کرد: من در دفتر کنار مادرم هستم و آشپزی و جمع و جور میکنم . جوان خطاب به دکتر و با حالتی طنز گفت: بچه آوردید برای این؟ اون که از بس کار کرده پوست و استخون شده .

سپس از این مهمان که تا به حال 13 اختراع در ایران و دو اختراع در خارج از کشور داشته است در خصوص آشپزی و دستپختش پرسید . بعد از آن  بحث به سمت پزشکی و درصد رنگ عینک که در شب باید کم باشد و در روز زیاد و مواردی از این دست پیش رفت.

مهمان برنامه نیز به خاطر اشاعه فرهنگ سلامت چشم در خندوانه از رامبد جوان با تندیسی تقدیر کردو اظهار داشت که چه قدر خنده می تواند سطح هورمون های بد انسان را پایین بیاورد و موجب سلامتی شود. رامبد جوان از این هدیه بی نهایت ذوق زده شد.

بعد از خداحافظی وی،علی مسعودی معروف به مشهدی به عنوان کمدین وارد شد و خاطره ای از سن 14 تا 17 سالگیش تعریف کرد که در آن زمان فردی به نام هاشم در دفتری آمار روزها و خانه هایی که هر دفعه شله مشهدی که غذای بسیار دشواری است را به مناسبتی می دادند می نوشت.

روزی آن ها در خرابه ای بازی میکردند که یکی از بچه ها خبر می آورد که در فلان کوچه می خواهند شله بدهند،جایی که در دفتر هاشم ثبت نشده بود، خلاصه همه بعد از اطمینان از اینکه در آن خانه خبری هست دقیقا هنگام سفره انداختن به آن جا می روند و تا در خانه باز می شود حدود 15 بچه با زیر شلواری های مامان دوز و دمپایی های جلوبسته داخل می روند و بالای سفره می نشینند، در همین حین که همه به آن ها با تعجب نگاه می کردند صاحب خانه چند بار با چشم و ابرو علامتی می دهد و آن ها که فکر می کنند منظور او تغییر جایشان است ،حدود یک ربع دور سفره می چرخند تا بالاخره صاحب مجلس بلند می گوید بیایید این طرف،سفره ی بچه ها را پایین انداخته ایم.

زمانی که به حیاط رسیدند تازه می فهمند که آن جا مراسم نامزدی دختر صاحبخانه بوده است و بعد آن ها را با لگد بیرون می اندازند! اما دیگر دیر شده بود چون احتمالا مراسم نیز به هم خورده بود.

مشهدی در این خصوص خاطرنشان کرد : من که از هیچ چیز خجالت نمی کشم ولی هنوزهم با یادآوری این خاطره احساس شرمندگی میکنم.

وی بعد از این خاطره رفت و سپس گزارشی از وفای به عهد سامان گلریز که قرار بود دوره رایگان آشپزی برای افراد معلول و ناتوان جسمی و حرکتی برگزار کند، پخش شد. 



تهیه و تدوین : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ / فریبا بیات