خانواده شهدا در خندوانه
در ابتدای برنامه خندوانه ، رامبد جوان از حادثه منا و خواهران و برادرانی که جانشان را از دست دادند و به همه مردم ایران تسلیت گفت و اظهار کرد: برنامه ای که می بینید قبل از واقعه منا ضبط شده است، به همین خاطر در حین آن هیچ صحبتی از این فاجعه به میان نیامده است.
وی در برنامه شب گذشته خود درباره شهدا و جانبازان هشت سال دفاع مقدس بیان کرد: این جانبازان سپری را تشکیل دادند که هیچ کس نتوانست به درون آن نفود کند و بعد هم گفت: هنوز که هنوز است یک کلیمی به قصاب مسلمان محله شان سلام می کند و با عشق جواب می گیرد، هنوز در اتوبوس یا مترو آشوری جایش را به یک پیرمرد مسیحی تقدیم می کند، هنوز که هنوز است یک زرتشتی وقتی نان می خرد یکی هم برای همسایه اهل سنتش می برد.
ما هم این بار در خندوانه این افتخار را داریم که میزبان خانواده های شهدای ادیان در ایران باشیم.
سپس با حضور این خانواده ها ابتدا کیا (نیما شعبان نژاد) و شاه حسینی وارد صحنه شدند و پس از صحبت بر سر کار کردن شاه حسینی برای کیا، مسابقه داخل استودیو برگزار شد و بعد از شعر خلیج فارس، میکروفون بین خانواده ها رفت و ابتدا خانوم کلهرنیا نماینده مردم شیعه از پسر جاویدالاثرش که 36 سال است از او خبر ندارد تعریف کرد.
پس از او پیتر، نماینده خانواده آشوری ها اعلام کرد که حدود 50 شهید داده اند و سپس با بغض از آلفرد برادر خود که در عملیات کربلای 6 شهید شده بود یاد کرد، بعد هم نماینده شهدای ارامنه ضمن تشکر از رامبد درباره برادرش که سه سال و نیم اسیر بوده و حدود دو سال پیش به خاطر آثاری که از زمان جنگ داشته شهید می شود، صحبت کرد.
مادر بسیجی که در ویلچر نشسته بود هم خود را مادر همه شهدا دانست و پس از تعریف از پسر شهید و جانبازی که در خانه دارد در جواب رامبد جوان که پرسید خندوانه را می بینی؟ گفت: اصلا کدام شبکه است؟ و جوان هم علت را جویا شد و از او که مدام به بسیجی بودن خود افتخار می کرد خواست که خندوانه را ببیند .
پس از این صحبتها عامل خلیلی که کرد و نماینده اهل سنت بود از مظلومیت سردشت و اولین بمباران شیمیایی آن زمان تعریف کرد و گفت که حدود هشت هزار جانباز شیمیایی دارند، وی که خودش هم شیمیایی بود حین صحبت با بغضی که در گلو داشت جوان او را برای مدتی درآغوش گرفت و او ضمن تشکر از ابراز همدردی توسط رامبد جوان، یادی از پدرش که در سال 79 به علت همان بمباران شهید شده بود، کرد و در آخر هم با لهجه کردی با هموطنان خود صحبت کرد.
نماینده زرتشتیان که شب گذشته مادر شهید فرهاد بود، ابتدا با یاد اهورا مزدا صحبت خود را آغاز و بیان کرد که باید قدر جوان و این برنامه را بدانیم. وی سپس اظهار کرد که با بودن در بین خانواده شهدا احساس تنهایی نمی کند و آنها را مثل خانواده خودش می داند و بعد گفت: بعضی ها به خاطر اسلام رفتند ولی پسر من به خاطر خاک وطن رفت، ما همیشه با هم سر این موضوع درگیری داشتیم، من گفتم می خواهم مثل پسر همسایه تو را قایم کنم و او پاسخ داد "فکر کن من را پنهان کردی و ایران را گرفتند، آیا من می توانم بعدش زندگی کنم؟ باور کن که نه" و این افتخار من است که او با رضایت خودش خواست که برود.
این مادر همچنین از کتابی به نام "جای پای فرهاد" تعریف کرد که در نمایشگاه مقام معظم رهبری با صدای بلند وصیت پشت آن را خواند و بلافصله همه آنها فروش رفت و بعد کتاب را به جوان داد تا وصیت را بخواند وصیتی که رفتنش را با روایتی شیرین تعریف کرده بود.
برادر شهید ابراهیم هادی از شهدای مسیحی ، در آغاز از ماجرای شکلگیری "مسیح در شب قدر"، کتابی که در آستانه چاپ هفتادویکمش است گفت، ماجرایی که توسط رهگذری که عکس این شهید را زیر پل آهنگ میبیند و به درخواست ابراهیم در خواب از او به نوشتن درباره وی روی میآورد، شکل گرفت.
این برادر در ادامه از انفجار قلب مادرش برای بازنگشتن و بی خبری از برادر جاویدالاثرش گفت، از یخهایی که مادر برای آرام شدن جگر سوختهاش میخورد و همه گمان برده بودند که مریض شده است و یک روز از درون قلب دریاییش دیگر طاقت نیاورد و واقعا دچار انفجار شد.
خندوانه شب گذشته در حالی به پایان رسید که جوان آرزو کرد این مملکت و خاکش همیشه سربلند باشند و همه ما با افتخار تا ابد بگوییم من یک ایرانیم و هیچ کس جرأت نکند به هیچ چیز کشورمان چپ چپ نگاه کند.
تهیه و تدوین : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ / فریبا بیات