پرویز کلانتری، نقاشی كه عاشق نوشتن بود
پرویز کلانتری۱ فروردین ۱۳۱۰ در زنجان متولد شد و در ۳۱ اردیبهشت‌ ماه ۱۳۹۵ درگذشت. وی نقاش، طراح، نویسنده و روزنامه‌ نگار معاصر ایرانی و از نقاشانِ مطرح نوگرای ایران بود 

بیوگرافی پرویز کلانتری هنرمند نوگرا

پرویز كلانتری، نقاش، طراح و نویسنده سال 1310 در طالقان متولد شد. وی از كودكی علاقه خود را به رنگ‌ها نشان داد و به گفته خودش از كودكی با خط‌خطی كردن دیوار همسایه‌ها كشیدن نقاشی انتزاعی را تمرین می‌كرد. او در دانشكده هنرهای زیبای تهران درس خواند و سال ۱۳۳۸ در رشته هنرهای تجسمی دانش‌ آموخته شد. كلانتری در مراكز هنری از جمله دانشكده هنرهای زیبای تهران و كالج هنری كودكان در كالیفرنیا كار كرده و مدتی مدیر كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان در تهران بوده‌ و تاكنون در نمایشگاه‌های گروهی و انفرادی بسیاری در داخل و خارج از ایران، شركت كرده‌است.

پرویز کلانتری در جمعه ۳۱ اردیبهشت ماه ۱۳۹۵ پس از تحمل مدت طولانی بیماری درگذشت.

بیشتر بدانید : نگاه عاشقانه به خاك (یادداشتی از پرویز كلانتری)

کتاب های پرویز کلانتری

كلانتری از سال ۱۳۵۳ با شروع نقاشی‌ های كاهگلی، دوره تازه‌ ای را در زندگی هنری خود آغاز كرد. او در حوزه ادبیات داستانی نیز فعالیت داشته و كتاب‌ هایی چون «ولی افتاد مشكل‌ ها»، «چهار روایت» و «نیچه نه، فقط بگو: مش اسماعیل» و «تو آن نبودی كه شفق را خونین آفرید» را منتشر نمود.

كتاب «تو آن نبودی كه شفق را خونین آفرید» در كنار تحلیل و بررسی داستان‌ های پرویز كلانتری ـ كه بیشتر او را به عنوان یك نقاش می‌شناسیم ـ دو گفت‌ و گو و سه داستان از او را نیز در بردارد.

بخش نخست كتاب به گفت‌وگوها اختصاص یافته و نویسنده در بخش دوم نگاهی به داستان‌های كلانتری دارد. در بخش سوم سه داستان از كتاب كلانتری با‌عنوان نیچه نه، فقط بگو: مش اسماعیل ذكر شده است. 

در ادامه گفتگویی از پرویز کلانتری که چند سال قبل از درگذشتش به بهانه رونمایی از کتاب «تو آن نبودی كه شفق را خونین آفرید» انجام شد را مرور می کنیم:

اگر مایل باشید گفت‌وگویمان را با صحبت درباره كتابی كه اخیرا منتشر كرده‌اید، شروع كنیم.

پیش از هرچیز باید به این نكته اشاره كنم كه همواره به نوشتن بیش از نقاشی علاقه داشته‌ام و براساس این علاقه طی سال‌های گذشته تا امروز چندین كتاب از من منتشر شده است. اما درباره كتاب «تو آن نبودی كه شفق را خونین آفرید» باید بگویم نویسنده در این كتاب به نوعی سبك نوشتاری مرا كه سبك مدرنی به شمار می‌رود از منظر ساختارشكنی مورد بررسی قرار داده است. اگرچه تصور می‌كنم انتشار این كتاب برای من به‌شخصه اتفاق مهمی قلمداد می‌شود. شاید به این خاطر كه بعد از سال‌ها سبك نوشتاری من در داستان‌نویسی مورد توجه و نقد قرار گرفته است. به یاد دارم زمانی كه كتاب «نیچه نه، فقط بگو: مش اسماعیل» به قلم من منتشر شد چندان دیده نشد. اما امروز انتشار كتاب تو آن نبودی كه افق را خونین آفرید با درونمایه تحلیل و بررسی آثار من نشانگر این است كه به آثار داستانی من توجه شده است.

چطور شد كه نویسنده تصمیم گرفت سبك و سیاق نوشتاری شما را در این كتاب مورد بررسی قرار دهد؟

اینها گروهی از جوانان هستند كه كارشان تحلیل و خواندن داستان‌های نویسندگان معاصر است. من نیز چند بار در مجالس داستان‌خوانی این جوانان شركت كردم و در واقع نقطه آشنایی من با جمال‌الدین اكرمی در این جلسات اتفاق افتاد. او به من گفت وقتی كتاب نیچه نه، فقط بگو: مش‌اسماعیل را مطالعه كرده بسیار تحت تاثیر متن كتاب قرار گرفته است. این مساله باعث شد تا او به تحلیل و بررسی سایر آثار من در آن كتاب بپردازد. من طی سال‌های گذشته تا امروز با مخاطبان آثار داستانی‌ام برخوردهایی داشته‌ام و به من ثابت شده كه نوشتن می‌تواند به مراتب تاثیرگذارتر از هنرهای دیگر باشد. به خاطر دارم مدتی بعد از انتشار كتاب نیچه نگو، فقط بگو: مش اسماعیل جوانی با ظاهری شبیه حضرت مسیح(ع) به منزلم آمد. با دیدن سر و وضعش تعجب كردم. او گفت كه بازیگر فیلم حضرت مسیح(ع) است و از سر لوكیشن فیلم یكراست به منزل من آمده تا بگوید این كتاب چقدر توانسته روی او اثر بگذارد. مساله‌ای كه او را تا منزل من كشانده بود این بود كه می‌گفت نتوانسته مرز بین خیال و واقعیت اتفاقات موجود در كتاب را از یكدیگر تفكیك كند و می‌گفت نمی‌دانم باید این اتفاقات را باور كنم یا نه. درحالی كه من در كتاب نیچه نه، فقط بگو: مش‌اسماعیل سعی كرده بودم به تبیین شخصیتی چون مش‌اسماعیل كه كارگر دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود بپردازم و در كنار آن از شخصیت‌های حقیقی و حقوقی مانند عباس كیارستمی و... نیز یاد كنم. در واقع من در این كتاب به ذكر واقعیت‌ها پرداختم و در قسمت‌هایی از كتاب وقایع را طوری ترسیم كردم كه واقعی و غیرواقعی بودن آنها برای مخاطب قابل تشخیص نباشد. این درحالی است كه غیرواقعی‌ترین بخش‌های این كتاب حقیقی‌ترین بخش‌ها هستند.

دو سال پیش كه نمایشگاهی در گالری ساربان برگزار كردید، گفت‌وگویی با هم داشتیم و شما گفتید كه آرزویتان نوشتن یك داستان مدرن است. این آرزو امروز تا چه اندازه محقق شده است؟

من از گذشته تا امروز به ادبیات داستانی عشق می‌ورزیده و از نوشتن لذت می‌برده‌ام. در عین حال آن طور كه اشاره كردم بر این باورم كه تفاوت‌هایی میان ادبیات و نقاشی وجود دارد. یكی از این تفاوت‌ها این است كه وقتی شما به برپایی یك نمایشگاه نقاشی از كارهایتان می‌پردازید، عده محدود و مخصوصی از مخاطبان برای بازدید از آثار شما می‌آیند. اما در محدوده ادبیات داستانی این طور نیست. یعنی به محض این كه اثری منتشر می‌شود می‌تواند ابعاد فراگیری در بین مخاطبان داشته باشد. طی سال‌های اخیر كه داستان‌هایم در نشریات مختلف منتشر می‌شد، شاهد ویژگی فراگیر بودن مخاطبان بوده‌ام. بعضی مخاطبان از راه دور یعنی كشورهایی مثل استرالیا و آمریكا نامه می‌نوشتند و نظراتشان را درباره داستان‌هایم مطرح می‌كردند. این ارتباط میان مخاطب و من كه به نوعی صاحب اثر هستم ارتباط عجیبی است كه من آن را در داخل كوچه با همسایگانم ندارم. در حالی كه نقاشی چنین كاری نمی‌كند.

با توجه به این كه امروز بحث بینارشته‌ای اهمیت زیادی یافته و شاهد تاثیر هنرها بر یكدیگر هستیم بگویید ادبیات تا چه حد در نقاشی‌های شما تاثیر گذاشته است؟

اجازه بدهید در ارتباط با سوال شما به مطلبی اشاره كنم. مدتی است كه جهان متوجه هنر كالیگرافی ایران شده است و این موضوع جا افتاده و همه نقاشان سعی می‌كنند در قلمرو كالیگرافی طبع‌آزمایی كنند. مدتی پیش گالری‌داری به من گفت یك نمایشگاه كالیگرافی از هنرمندان ایرانی در حال برگزاری است و از من خواست تا آثارم را در نمایشگاه شركت دهم. من به او گفتم تا به حال ارتباطی با خوشنویسی نداشته‌ام. گالری‌دار پاسخ داد اثری كه می‌خواهی در این نمایشگاه ارائه‌دهی را به وسیله سبك شخصی‌ات یعنی با استفاده از كاهگل و كاشی خلق كن. من نیز پذیرفتم. مدت‌ها به این مساله فكر می‌كردم كه این اثر باید چه مولفه‌هایی داشته باشد كه بتواند پیوند مشتركی میان ما و عرب‌ها به شمار رود.

در پایان به این نتیجه رسیدم كه شعر معروف حافظ یعنی الا‌یا‌ایها‌ساقی... را روی كاشی كار كنم. البته این را اضافه كنم كه من علاقه زیادی به خط كوفی داشته و دارم. زیرا تصور می‌كنم خط كوفی دارای گرافیك خاصی است كه گرافیست‌ها و نقاش‌ها را به سمت خود جذب می‌كند. اولین نسخه‌های قرآن نیز با خط كوفی نوشته شده است، چرا كه این خط به نوعی دارای زیبایی‌های بصری و گرافیكی است. من این شعر حافظ را روی كاشی در این اثر كار كرده‌ام. تصورم بر این بود مصرع اول این شعر برای مخاطبان عرب‌زبان قابل فهم است. مصرع دوم این شعر نیز میراث فرهنگی ما محسوب می‌شود. البته وقتی كار تمام شد نتوانستم آن را در نمایشگاه ارائه دهم. برمی‌گردم به سوال شما كه درباره سهم ادبیات در نقاشی‌های من پرسیده بودید. می‌توانم در این ارتباط بگویم ادبیات و نقاشی از گذشته‌های دور تاكنون در كار من گره خورده است.

باز هم از ادبیات در خلق آثارتان بهره خواهید گرفت؟
بله. هم‌اكنون مشغول كار روی مجموعه آثار كالیگرافی هستم و خط كوفی را زیربنای آثار این مجموعه قرار داده‌ام. چون خط كوفی همان‌طور كه گفتم زیبایی‌ها و پتانسیل‌های زیادی برای كار دارد. در این مجموعه، شكل خط برایم خیلی مهم است.

مشغول چه كارهای دیگری در حوزه نقاشی هستید؟
در برهه‌ای از زمان روی موضوع عشایر كار می‌كردم كه امروز هم مشغول ادامه دادن همین كار هستم. در كنار آن به ارائه آثاری با مضمون شب‌های طالقان مشغول هستم. سعی كرده‌ام نور مهتاب را در این تابلوها تصویر كنم. در عین حال مدتی پیش به كویر مصر ایران سفری داشته‌ام. این كویر فارغ از زیبایی‌های فراوان و درختان گز توانسته منبع الهام من برای تصویر كردن كارهای تازه‌تر شود.

از مولفه‌های مهم هنر شما در عرصه تجسمی تصویر كردن خانه‌های كاهگلی و روستایی بوده است. آیا می‌توان دلبستگی شما به این مضامین در نقاشی را زادگاهتان در طالقان و نوع بافت زندگی در این منطقه دانست؟ و اصولا فكر می‌كنید هنرمند به هرحال چقدر از محیط زندگی خود الهام می‌گیرد؟
ببینید، وقتی من كار نقاشی كتاب‌های درسی را شروع كردم به این نتیجه رسیدم كه باید در كتاب‌های درسی به فراخور موضوع، نشانه‌هایی از فضا و محیط ایرانی ارائه دهم. روی این اصل سفرهای زیادی به طالقان می‌كردم و به نقاشی در این منطقه می‌پرداختم. دلیل سفرم به طالقان این بود كه از نزدیك شكل و شمایل بچه‌های روستایی یا لباس‌هایی كه می‌پوشیدند یا كارهایی كه می‌كردند مثل علف‌چینی یا خرمن‌چینی را از نزدیك ببینم تا بتوانم به نقاشی كردن این مضامین در كتاب‌های درسی بپردازم. آنهایی كه تصاویری كه كشیده‌ام را در كتاب‌های درسی سال‌ها پیش به خاطر دارند، بخوبی می‌توانند متوجه این نكته شوند كه نقاشی درس «حسنك كجایی» دقیقا همان بچه‌ای است كه در طالقان دیده بودمش. بنابراین طالقان در عرصه نقاشی به من كمك زیادی كرد تا بتوانم به مدد سبك و سیاق خود و استفاده از المان‌های ایرانی در كتاب‌های درسی به ارائه اثر بپردازم.

آقای كلانتری! معماری بناهای ایرانی در نقاشی‌های شما از گذشته تا امروز دارای جایگاه خاصی بوده است. چنانچه در اغلب آثار شما دلبستگی تصویر كردن حیاط‌های مفروش یا حوض‌های فیروزه‌ای و طاق‌های گنبدی به چشم می‌خورد. این انگیزه‌ها از كجا نشات گرفت؟
در دانشگاه طراحی معماری را تدریس می‌كردم و در جریان سفرهایی كه با دانشجویان به مناطق كویر یزد، كاشان و ارگ بم داشتم، با كویر و نوع معماری آن مانوس شدم. به قدری با این چشم‌انداز ارتباط برقرار می‌كردم كه بعد از مدتی تبدیل به بخشی از كارهایم شد، البته در كنار تصویر كردن نشانه‌های كویری، به زندگی عشایر هم پرداختم و تابلوهای زیادی در این باره ارائه دادم. از این‌ها گذشته، احساس كردم آنچه می‌تواند نقش بیشتری در تشخص كاری من داشته باشد، استفاده از ماده كاهگل است.

صحبت از طرح نقاشی كتاب‌های درسی شد. وضعیت تصاویر كتاب‌های درسی را چطور ارزیابی می‌كنید؟
به طور كلی در سرزمینی زندگی می‌كنیم كه هیچ نسلی نتوانسته تجربه خودش را به نسل‌های بعد منتقل سازد. متاسفانه كاری كه من و دیگر همكارانم در زمینه تصاویر كتاب‌های درسی انجام دادیم هیچ وقت چندان مورد توجه واقع نشد. من سال 1960 برای گذراندن یك دوره مطالعاتی در این زمینه همراه چند هنرمند دیگر به آمریكا سفر كردیم. وقتی به ایران برگشتیم به فعالیت در این زمینه پرداختیم و كارهای زیادی انجام دادیم. نخستین نكته‌ای كه در این سفر مطالعاتی آموختیم این بود كه تصاویر در كتاب‌های درسی باید در نهایت خوشرویی طراحی شوند. درحالی كه امروز شاید دیگر این مولفه رعایت نشود. یا مثلا شلختگی‌هایی در زمینه رنگ تصاویر وجود دارد كه در برخی موارد رعایت نمی‌شود. به هرحال سال‌ها گذشت تا سیاستگذاران فرهنگی به این صرافت افتادند كه از ما چند نفر كه در این عرصه فعالیت می‌كردیم تجلیل كنند یك لوح تقدیر نیز به من در این ارتباط اهدا شد. از 25 سالگی طراحی كتاب‌های درسی را برعهده داشتم و حتی در این زمینه كتاب‌های تاریخ و جغرافی را نیز طراحی می‌كردم. اما متاسفانه همان طور كه اشاره كردم، این كار هیچ وقت به آن شكلی كه باید مورد توجه واقع نشد. با وجود این من از همان زمان هم ایمان داشتم كاری كه من و همكارانم دراین زمینه انجام دادیم بسیار ارزشمند است. به ویژه درباره طراحی كتاب‌های تاریخ كه سعی می‌كردیم این طراحی‌ها در نهایت وسواس انجام شود. به خاطرم هست در سفری كه چند سال پیش به كازرون داشتم، زنگ مدرسه‌ای خورده بود و كتاب جغرافی در دست چند دانش‌آموز بود. دوستم به بچه‌های مدرسه گفت: می‌دانید نقاشی‌های این كتاب را این آقا ـ یعنی من ـ كشیده است؟ در نگاه این بچه‌ها تحسینی بود كه برای من از هر تقدیری بالاتر بود.

شما جزو هنرمندان پیشكسوتی هستید كه در دهه 50 به همراه هنرمندانی چون حسین زنده‌رودی، پرویز تناولی، فرامرز پیلارام و... با ورود به مكتب سقاخانه‌ای آثار درخشانی را ارائه دادید. به نظر شما چرا فعالیت دراین حیطه در سال‌های بعد از سوی هنرمندان این مكتب ادامه نیافت یا اگر هم ادامه داشت كمرنگ بود؟
فراموش نكنید كه من با 13 سال تاخیر به جمع نقاشان مكتب سقاخانه پیوستم. یعنی پیش از ورود من به این حیطه هنرمندانی بودند كه به ارائه اثر در این زمینه می‌پرداختند. اما آشنایی‌ام با مكتب سقاخانه به تدریس در دانشگاه برمی‌گشت. در آن زمان شاگردی داشتم كه می‌خواست درباره جریان‌های مدرن هنر در ایران كار كند و من درباره مكتب سقاخانه‌ای به او توضیح دادم. بعد به این نتیجه رسیدم كه با استفاده ا ز پاسپارتوی كاهگلی خود در این مكتب وارد شوم و كار كنم. اما درباره سوال شما باید اضافه كنم در سال‌های اخیر به تناسب موضوعی كارهایی در قالب مكتب سقاخانه‌ای انجام داده‌ام. مكتب سقاخانه‌ای از منظر منتقدان، عرصه تجسمی مهم‌ترین جریان هنری ایران به شمار می‌رود و نقاشان معاصر در آن دهه هریك به شیوه خاص خود در این مكتب طبع‌آزمایی كردند. بعضی از هنرمندان مثل فرامرز پیلارام از منظر كالیگرافی دراین حوزه كار كردند. حسین زنده‌رودی روی طلسم‌ها و از منظر كالیگرافی كار كرد.

پرویز تناولی از منظر حجم به این حیطه وارد شد و من هم به مدد پاسپارتوی كاهگلی خودم در این مكتب كار كردم. صرف نظر از این مساله معتقدم هنر در دهه‌های 40 و 50 به بالندگی و رشد رسید. در آن سال‌ها خاصه دهه 40، بسیاری از فارغ‌التحصیلان دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به اروپا سفر كردند و در مراجعت، تجربه‌های مدرن خود را در عرصه‌های مختلف هنر تجسمی در قالب‌های گوناگون خلق می‌كردند؛ بنابراین میراث هنرمندان دهه 40 به نوعی باشكوه و اهمیت تلقی می‌شود. نقاشی معاصر ایران در آن برهه به 3 دوره هنرمندان نسل اول، نسل دوم و سوم نسل چهارم همان نسل پس از انقلاب تقسیم شد و به نظرم با كسب و تجارب مختلف خوب كار كرده است.

به نظرشما تاریخ مصرف استفاده از یك شیوه یا سبك درعرصه هنرهای تجسمی چقدراست؟ اصلا می‌توان تاریخ مصرفی برای یك سبك قائل شد؟
من دراین زمینه صاحب نظر نیستم و نمی‌توانم نظر قطعی بدهم. اما تصور می‌كنم هر سبكی جای خودش را دارد. به عنوان مثال اگر به تاریخ هنر نگاه كنید متوجه می‌شوید كه در دوره‌ای، امپرسیونیست‌ها آمدند. بعد از آنها فویسم‌ها و در برهه‌ای هم اكسپرسیونیست‌ها و هریك از اینها در قاب خودشان دیده شدند. هنوز ممكن است وقتی به موزه‌ای در اروپا یا آمریكا می‌روید مجموعه‌ای از آثار سبك‌هایی كه به آنها اشاره كردم، مشاهده كنید.

فكر می‌كنید هم‌اكنون جریان هنر معاصر بین هنرمندان جوان و دانشجویان دانشگاه‌های هنر چگونه است؟
درباره شرایط كنونی دانشگاه‌های هنر اطلاعات چندانی ندارم. اما معتقدم جریان هنر معاصر در جوانان نیرومند است. ویژگی هنرمندان جوان امروز این است كه با جهان نفس می‌كشند. در واقع این نسل بخوبی می‌دانند كه آثار خود را چطور در نمایشگاه‌های جهانی عرضه كنند. نمونه‌اش هم حراجی‌هایی است كه نشان می‌دهد ایران میان همسایگان خاورمیانه آثار چشمگیرتری ارائه داده است. به عنوان مثال نقاش جوانی به نام محبعلی را می‌شناسم كه كارهای زیبایی انجام می‌دهد. نه تنها او بلكه بسیاری از هنرمندان جوان هستند كه امروز درعرصه تجسمی عملكردهای مطلوبی انجام داده‌اند. به طوری كه می‌توان گفت هنر ایران امروز از پاكستان و عراق و حتی تركیه كه یك پایش در اروپاست نیز پیش‌تر است. در عین حال، نیرومندترین جریان در هنر ما در حال حاضر در هنر مفهومی نهفته است. نقاشان امروز سعی می‌كنند به مقوله محتوا و مفهوم بپردازند.

شنیده‌ام قرار است آثارتان در یك نمایشگاه گروهی در آمریكا به نمایش گذاشته شود.
بله. این یك نمایشگاه گروهی است كه قرار است من نیز در آن یك اثر خود را به معرض دید مخاطبان بگذارم. در این تابلو من به نقش زن در نظام كوچ اشاره كرده‌ام. به نظر می‌آید كه زن عشایر علاوه براین كه پا به پای مردان در اموری چون گله‌داری شركت می‌كند، كار بالاتری نیز انجام می‌دهد و آن بافتن است. به بیان ساده‌تر، زن عشایری همه‌اش بافته و بافته است و مجموعه دستبافت‌های عشایری بخوبی گواه این ادعاست. می‌توان گفت خورشید آریایی سال‌هاست كه بر روی دستبافت‌های عشایری می‌درخشد. نكته جالب این است كه زنان عشایر، میراث قوم خود را در قالب این دستبافت‌ها منتقل ساخته‌اند. مساله دیگری كه دراین باره وجود دارد این است كه هر بافت ویژگی‌های منحصر به خود را دارد. به عنوان مثال یك فرش قشقایی با بختیاری و تركمن فرق دارد. به هرحال از آنجایی كه من همواره به نقش كردن عناصر بومی و میراث فرهنگی كشورم وفادار بوده‌ام، نمادهای بومی نقش مخصوصی را در آثار من ایفا می‌كنند و خوشحالم كه یك نقاش ایرانی هستم و می‌توانم این مولفه‌ها را در آثارم منعكس كنم.

خاطرم هست چند سال پیش نمایشگاهی از آثار شما با مضامین ضدجنگ به مناسبت گردهمایی اسكان بشر در چین برگزار شد. این درحالی است كه شما پیش‌تر نیز در مقر سازمان ملل نایروبی اثری با عنوان «شهر ایرانی از نگاه نقاش ایرانی» در ابعاد سه متر را تجربه كرده بودید. اگر ممكن است درباره آثار ضدجنگتان درآن نمایشگاه توضیح دهید؟
مساله‌ای كه در این میان وجود دارد این است كه ما نیز مانند سایر كشورها همواره نیازمند داد و ستدهای فرهنگی با كشورهای دیگر هستیم و همگام شدن با جریان‌های جهانی تقریبا امری اجتناب‌ناپذیر است. ضمن این كه عملكردهای موفقیت‌آمیز هنرمندان بویژه در عرصه تجسمی به مناسبت‌های مختلف یا به فراخور جشنواره‌هایی كه در كشورهای مختلف برگزار شده می‌تواند نقطه درخشانی در هنر ما محسوب شود و نقش ایران را از نقطه نظر هنری در سطوح بین‌المللی ارتقا دهد.

روی این اصل اعتقاد دارم ما در بعضی زمینه‌ها واقعا با جهان نفس می‌كشیم و زنده‌ایم. این مساله برای من نقاش اهمیت ویژه‌ای دارد. نمایشگاهی كه شما به آن اشاره كردید، چهارمین گردهمایی چین بود. در این گردهمایی كه درباره منطقه خاورمیانه مانند ایران، عراق و افغانستان بود، طراحان و پژوهشگران مسائل شهری از اقصی نقاط جهان گردهم آمدند. آثار من در نمایشگاهی كه در كنار این گردهمایی برگزار شد، به نوعی درصدد نكوهش این پدیده جهانی برآمد.

كمی درباره موضوع آثاری كه به نمایش گذاشتید هم توضیح دهید.
در واقع، من در یكی دو اثر اول، تمام ذهن خود را متوجه جنگ ایران و عراق كرده بودم، اما بتدریج كه جلو رفتم متوجه شدم فاجعه می‌تواند تنها متوجه ایران نباشد و در همه جای دنیا اتفاق بیفتد. چنانچه در عراق و افغانستان به وقوع پیوست. در واقع سعی كردم به تابلوهای خود در این نمایشگاه نگاهی منطقه‌ای ببخشیم. اما به هر حال، هدف اصلی من انعكاس دغدغه‌های جنگ و تبعات آن در هر جای جهان است و به طور كلی در هفت اثری كه در این نمایشگاه ارائه كرده‌ام، تلاش كردم به آسیب‌شناسی پدیده‌های جنگ و تبعات آن بپردازم.

 

بیشتر بدانید : نقاشی ‌که ‌یک ‌نقاش ‌در دو ‌دقیقه ‌کشید‌+‌عکس

بیشتر بدانید : بخشی از بهترین نقاشی‌هایم را بر روی تخم‌مرغ کشیدم!

بیشتر بدانید : نقاشی‌های کودکانه‌ استاد از جن‌های مهربان!

بیشتر بدانید : هنرمندی که مخاطب آثارش را جوانان جین‌پاره می‌داند! + عکس

 

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir