یاد من باشد فردا دم صبح جور دیگر باشم , بد نگویم به هوا، آب ، زمین ...
پــــُــلِ روزگار امروزتــــــ را نشکن ! شاید فردا دلتــــ برایِ برگشتن تنگـــ شود !....
عشـق یعنـی...! ....عشق یعنی مستی و دیوانگی
من با تو و با خودم به هم خواهم زد بیخاطره در شهر قدم خواهم زد وقتش که رسید، پشت میز کارم یک تیر به تقدیر خودم خواهم زد
مگذار كه عشق، به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود !
می دانی ... ؟ ، این بهارها فقط می آیند ... ، آغاز ِ شان امّا با آمدن ِ توست ...
دلتنگی بوی موهایت با همهی دلتنگی ها فرق دارد !
عشق مگر حتما باید پیدا و آشکار باشد تا به آدمیزاد حق عاشق شدن،عاشق بودن بدهد؟ گاه عشق گم است،اما هست،هست،چون نیست.عشق مگر چیست؟ آن چه که پیداست؟