نزدیک عید که می‌شد تنگ‌های ماهی قرمز را روی گاری دستی‌اش می‌چید و تا شب عید، ماهی می‌فروخت...


نزدیک عید که می‌شد تنگ‌های ماهی قرمز را روی گاری دستی‌اش می‌چید و تا شب عید، ماهی می‌فروخت.
در فصل بهار چغاله و گوجه سبز، در تابستان خاکشیر و آب زرشک و در زمستان‌ها هم لبوی داغ.
وقتی معلم از پسرش که تازه به مدرسه رفته بود پرسید: بابات چکاره است، پسر گفت: نمی‌دانم بابام هزارتا شغل دارد.
 
 
 
گردآوری: گروه سرگرمی سیمرغ
www.seemorgh.com/entertainment
منبع: کتاب آینه‌ها هم دروغ می‌گویند/محمد احتشام
بازنشر اختصاصی سیمرغ
 
 
مطالب اختصاصی:
حالا که رفته‌ای (2)
آش نذری
 
 
مطالب جالب دیگر:
ملکه زیبایی کل جهان انتخاب شد(+عکس)
کوتاه در مورد کریسمس
خارق‌العاده‌ترین و بزرگترین پل آبی آلمان(+عکس)
اسكارلت یوهانسن: فعلا خیلی جوان هستم
تصاویر مسابقه پرتاب كفش در دانشگاه شاهد