دانشمند برجسته، میهالی سیکزنتیمیهالی، در کتاب اخیر خود تحت عنوان "پنجاه سال آینده" (فصل: آینده خوشبختی) بیان میدارد از دو دههی اخیر مطالعات زیادی راجع به الگوی خوشبختی و نحوه دستیابی به آن، در حال انجام است. پژوهشگران معتقدند خوشبختی در میان فرهنگها و جوامع مختلف، متفاوت است و نمیتوان نسخه واحدی برای همه پیچید.
بهعلاوه منتقدان معتقدند شاید احساس خوشبختی همیشگی، چندان جالب و مفید نباشد و از نظر روانشناسی بهتر است انسان تمامی احساسات غم، شادی، درد، شکست، موفقیت، ناراحتی، تاسف، ترس و امثالهم را با هم داشته باشد. آنان معتقدند فرآیند دستیابی به خوشبختی، خود از ارزش بالایی برخوردار است و به زندگی انسان معنا میبخشد. بعضی دیگر نیز معتقدند این کار به ایجاد جامعهای یکشکل و همسان منتهی میشود که نهایتاً فاجعه است.
میهالی معتقد است مقاومتهای زیادی در مقابل چنین ایدهای انجام خواهد شد و به سختی قابل اجرا است. اما به نظر شما اگر این ایده، عملی شود، تمامی پدرومادرها برای آنکه کودکانی به دنیا بیاورند که از همان کودکی، احساس خوشبختی و موفقیت بکنند هجوم نخواهند آورد؟
منبع:Milhaly Csikszentmihaly, The Next Fifty Years, Vintage Books, 2002