خشم‌ پنهانی و اثر آن در رابطه زناشویی
گاهی خشم‌های پنهانی نسبت به همسرمان در ذهن ما پیدا می‌شود و در ذهن ما جا خوش می کند، خشم هایی که خودمان هم نمی دانیم علت آن چیست، فقط در گوشه‌ ی پنهانی از ذهنمان آن را حس می کنیم، این خشم، دشمن عشق است

خشم های پنهانی را جدی بگیریم

بعضی وقت ها خشم‌های پنهانی نسبت به همسرمان در درون ما برانگیخته می شود و برای مدت‌ها باقی می‌ماند. این خشم‌ها آنقدر از سطح خودآگاه ما واپس رانده می‌شوند که شاید ندانیم علت آن چیست، فقط در گوشه‌ای پنهانی از ذهنمان خشمی مبهم را تجربه می‌کنیم. این خشم آرام و ساکت، دشمن عشق است. تا زمانی که اندک خشمی به همسرمان داریم نمی‌توانیم صادقانه به او عشق بورزیم.

رابطه‌ای که به سردی بگراید، لحظه به لحظه آن منعکس کننده و روایت کننده گرمایی است که دارد خاموش می شود و جای خود را به سردی می دهد. شاید تنها چیزی که قابل‌تظاهر نباشد، عشق است. شیوه نگاه و رفتار‌های به‌ظاهر بی‌اهمیت ما، همه چیز را در رابطه با عشق ورزی مان برملا می‌کندوقتی عشق کمرنگ می‌شود، فضای رابطه سنگین و تحمل آن دشوار می‌شود. هر کسی که رابطه عاشقانه برایش مهم است باید مساله «خشم‌های پنهانی» را جدی بگیرد.

گاهی «اصرار در عشق» ایجاد خشم پنهانی می‌کند، این اصرار می‌تواند از طرف معشوق یا پدر و مادر باشد. باید بدانیم که، عشق، اشتیاقی است که باید در وجود خود شخص بوجود بیاید و فوران کند، درست مانند میوه‌ای که می‌رسد. برای چیدن میوه رسیده نیازی به فشار آوردن نیست، خودش از درخت فرو‌می‌افتد. عشق هم، با فشار و اجبار بوجود نمی آید.

آنهایی که طرف مقابل یا فرزندشان را مجبور به ازدواج می‌کنند، خشم پنهانی را در وجود فرزند یا همسرشان بوجود می آورند و از تاثیر «خشم‌های پنهانی» در رابطه زناشویی بی‌خبرند. یکی از مراجعانم می‌گفت: «مشکل من با همسرم این است که چرا برای ایجاد عشق و علاقه و تصمیم گیری برای ازدواج، به من فرصت بیشتری نداد. من عاشقش بودم، اما کم‌کم حس کردم تفاوت‌های اساسی با هم داریم. وقتی شک من را دید، مرتب با منزلمان تماس می‌گرفت و با پدرم همدستی کرد و من را از چند جهت زیر فشار قرار دادند و فرصت تصمیم‌گیری را از من گرفتند. پس از ازدواج با اصرار او خیلی زود بچه‌دار شدم و تحصیلم را همان جا متوقف کردم. حالا دیگر خیال همسرم راحت است که با وجود بچه حتی فکر جدایی به سرم نمی‌رسد، اما به شدت خشم دارم. از همسرم، پدرم و حتی فرزندم. احساس می‌کنم همه زندگی به من تحمیل شده است. همسرم می‌گوید: «ما که مشکلی نداریم؟ چرا در طول روز حال من را نمی‌پرسی؟ وقتی سرما می‌خورم برایم سوپ درست نمی‌کنی؟ چرا در چشم‌هایت اشتیاق گذشته نیست؟ من هم نمی‌توانم نقش بازی کنم. وقتی به او خشم دارم نمی‌توانم صادقانه دوستش داشته باشم و مانند گذشته‌ها برایم مهم باشد.» این زن و شوهر نیاز داشتند با اتفاق‌های گذشته مواجه شوند و تا می‌توانند تلاش به بازسازی آن کنند.

 

برای از بین بردن خشم های پنهانی، باید تلاش کنیم

- ما نمی‌توانیم گذشته را تغییر دهیم، اما می‌توانیم روی احساس‌هایی که نسبت به واقعیت‌های گذشته داریم، کار کنیم و آنها را بر خود و دیگران ببخشیم.

- شرط اول این است که صادقانه و روشن با تمام جزییات خشم‌های پنهانی خود و همسرمان روبرو شویم و آنها را به رسمیت بشناسیم و جدی بگیریم.

- مسوولیت خامی‌ها و بی‌تجربگی‌های گذشته‌مان را بپذیریم.

- فقط از راه‌ حل و فصل و برطرف کردن خشم‌های پنهانی است که می‌توان رابطه‌ای را که پس از سال‌ها آرام‌آرام به سردی گراییده، نجات داد.

دکتر حافظ باجُغلی - روان‌پزشک و عضو کمیته بهداشت و سلامت جنسی انجمن روان‌پزشکان ایران

گردآوری: گروه سلامت سیمرغ
seemorgh.com/health
منبع: salamat.ir