تکه‌ تکه کردن خانم پرستار در قرنطینه کرونا
مرد جوان که بعد از قتل همسرش جسد او را در بیابان دفن کرده بود، سعی کرد با پیامک‌های دروغین و اطلاعات اشتباه، مسیر تحقیقات را تغییر دهد

تکه تکه کردن همسر به دست شوهر قاتل

ساعت 8:22 شامگاه 26 اردیبهشت زن جوانی به پلیس رفت و ناپدید شدن خواهرش را گزارش کرد. او گفت: خواهرم به‌خاطر اختلافاتی که با همسرش داشت، یک سالی است که جدا از همسرش زندگی می‌کند. جمعه گذشته با خواهرم مهرنوش تلفنی صحبت کردم، قرار شد آن شب به خانه او بروم. ساعت 9 شب جمعه مقابل خانه خواهرم بودم اما هر چه زنگ زدم در خانه را باز نکرد. تلفن همراهش نیز در دسترس نبود. از آنجایی که پسر 14 ساله خواهرم با شوهرش زندگی می‌کند و خواهرم هر چند وقت یک بار برای دیدن پوریا به خانه شوهرش می‌رود، تصور کردم که خواهرم آنجاست. به خانه دامادمان رفتم اما او مدعی شد که خواهرم یک ساعتی آنجا بوده اما رفته است. با این حال من خودروی مهرنوش را داخل پارکینگ خانه دامادمان دیدم.

زن جوان گفت: فردای آن روز هم شوهرخواهرم با من تماس گرفت و گفت مهرنوش به سفر خارج از کشور رفته است. او گفت به همکارانش پیام داده که برای تعطیلات به خارج از کشور می‌رود. این امکان ندارد، خودتان که وضعیت پرواز‌های خارج از کشور را می‌دانید از طرفی خواهرم بهیار بیمارستان است، اصلاً با شرایط کرونا نمی‌تواند از کشور خارج شود. مطمئنم که بلایی سر خواهرم آمده است.

سرنخ‌هایی برای جنایت

با شکایت زن جوان، تحقیقات به دستور بازپرس جنایی آغاز شد. در تحقیقات صورت گرفته مأموران به سراغ پسر مهرنوش رفته و او گفت: روز حادثه مادرم به دیدن من آمد و بعد از لحظاتی من برای انجام کاری که یکی از دوستانم از من خواسته بود خانه را ترک کردم و زمانی که برگشتم مادرم آنجا نبود.

در بررسی‌های صورت گرفته مشخص شد که زن جوان دو حساب بانکی دارد اما از یکی از این حساب‌ها سه بار به مبلغ 15 میلیون تومان پول به حساب پوریا، پسرش واریز شده است.

با این سرنخ، مأموران به بازبینی دوربین‌های مداربسته بانک‌هایی که از آن انتقال وجه صورت گرفته بود پرداختند. تصویری که از دوربین ‌های مداربسته بانک‌ها به‌دست آمد، تصویر همسرش شهاب بود. مدارک و شواهد پلیسی نشان می‌داد که شهاب در ناپدید شدن همسرش نقش دارد و به دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران مرد جوان بازداشت شد. وی وقتی با مدارک و شواهد پلیسی رو به رو شد به همسرکشی اعتراف کرد.

او مدعی شد که پس از قتل همسرش، جسد را تکه تکه کرده و در بیابان‌های شهریار دفن کرده است. با اعتراف مرد جوان، به دستور بازپرس جنایی، کارآگاهان راهی شهریار شده تا جسد مثله زن جوان را کشف کنند.

چه شد که همسرت را به قتل رساندی؟

سال 80 با مهرنوش ازدواج کردم و سال 85 پسرم به دنیا آمد. من و همسرم باهم اختلاف داشتیم و با به دنیا آمدن پسرم درگیری‌ها و اختلاف‌ها بیشتر شد. یک سال و نیم بعد مهرنوش جدا شد و پوریا نزد من ماند. برایم سخت بود که پسر بچه‌ای را با آن سن و سال بزرگ کنم. به‌همین دلیل مدتی بعد با زن جوانی ازدواج کردم. اما خیلی زود مهرنوش به سراغم آمد و آنقدر گفت بچه‌اش را می‌خواهد و اشتباه کرده است که من مجبور شدم زن دومم را طلاق بدهم و سال 88 و بعد از مدتی با مهرنوش دوباره ازدواج کردم.

یکی از اختلافات ما این بود که مادر و پدر مهرنوش در شمال کشور زندگی می‌کردند و او می‌خواست که ما برای زندگی به آنجا برویم. اما کار و زندگی‌ام در تهران بود و واقعاً نمی‌توانستم این کار را انجام دهم. تا اینکه پدرش فوت کرد و مادر مهرنوش به تهران آمد. از من خواست که خانه‌ای در نزدیکی خانه مادرش بگیریم. ولی موافق نبودم، مادرش در زندگی ما دخالت می‌کرد و من ترجیح می‌دادم که خیلی نزدیک آنها زندگی نکنیم. مادرش سال گذشته فوت کرد و درگیری‌های مهرنوش با من همچنان ادامه داشت.

روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟

خانه‌ای که مهرنوش گرفته بود پارکینگ نداشت و او گاهی اوقات خودرواش را در پارکینگ خانه من پارک می‌کرد. از طرفی برای دیدن پوریا هم به خانه من می‌آمد. روز حادثه بعد از کارش برای دیدن پوریا آمد، گوشی تلفن همراهش دست پوریا بود و من ناخواسته پیامک‌ها و چت‌هایش را خواندم. همسرم با دوستانش مشورت می‌کرد و آنها هم به او پیشنهاد می‌دادند که از من جدا شود.

به او اعتراض کردم و گفتم دوستانت نباید در زندگی ما دخالت کنند. سر همین مسأله باهم دعوایمان شد و در همین زمان پسرم خانه را ترک کرد. درگیری ما بالا گرفت و ناگهان مهرنوش دو تا سنگ کوچکی که برای گردو شکستن بود را از کنار اتاق برداشت و به سمت من پرتاب کرد. من که از این رفتار او عصبانی‌تر شده بودم سیم برقی که کنار اتاق بود را برداشتم و دور گردن او پیچیدم. به خودم که آمدم متوجه شدم نفس نمی‌کشد.

با جسد چه کردی؟

جسد را تکه تکه کرده و داخل پلاستیک گذاشتم و به پارکینگ بردم. زمانی که قصد داشتم جسد را داخل صندوق عقب بگذارم پوریا آمد. به او گفتم مادرت را کشته‌ام و او هیچ حرفی نزد. بعد جسد را در بیابان‌های شهریار دفن کردم. در راه برگشت برای اینکه کسی به من مشکوک نشود از گوشی تلفن همراه همسرم به همکارانش پیامک دادم و گوشی را در بین راه به بیرون انداختم.

چرا از حسابش سرقت کردی؟

من رمز یکی از کارت‌های او را داشتم و سه مرتبه از کارت همسرم 15 میلیون تومان به کارت پسرم پول انتقال دادم. برای اینکه با خودم می‌گفتم اگر خودکشی کنم یا دستگیر شوم آینده پسرم نامشخص است و حداقل پولی در حسابش باشد تا بتواند زندگی اش را بگرداند.

گردآوری: گروه خبر سیمرغ
seemorgh.com/news
منبع: rokna.ir