ازغدی ظاهراً این بار به جای سخت برخورد کرده است
«گویندهای را که هیچ اطلاعی از وضع حوزههای علمیه شیعه نداشت، دعوت کرده و بدترین اهانتها را به حوزه علمیه و مراجع شیعه کرد و پلاکاردی را در دست گرفتند که رئیس جمهوری محترم را تهدید به مرگ می کرد و اعتراف ضمنی به مطالب دیگری داشت...مسئولان حوزه باید روشن سازند که این برنامه زیانبار با اجازه چه کسی صورت گرفته و مسئولان محترم سپاه نیز روشن سازند، آیا با اجازه آنها گروهی از سپاهیان در این برنامه شرکت داشتهاند؟!»
این، بخشی از بیانیه مرجع تقلید آیت الله مکارم شیرازی است.
موضوع بیانیه ایشان تجمع فیضیه است اما اعتراض ایشان بر خلاف دیگران، تنها به پلاکاردى با شعار «ای آنکه مذاکره شعارت، استخر فرح در انتظارت»، نیست؛ بلکه از یک سو سخنران جلسه که از دید این مرجع تقلید «هیچ اطلاعی از وضع حوزههای علمیه شیعه نداشت»، هم موضوع اعتراض است و از سوی دیگر مسئولان سپاه که اجازه حضور سپاهی ها را داده اند، هم مورد بازخواست واقع شده اند.
حضور سپاهی ها در مراسمی که مربوط به روحانیت است، طبعا بحث خود را دارد و حتماً درباره آن توضیحاتی درست یا غلط داده خواهد شد، اما اینک من به جهت دیگر سخن این مرجع تقلید می پردازم.
مگر سخنران آن روز که جناب آقای حسن رحیم پور ازغدی بوده، چه گفته بود که کلامش فریاد آیت الله نوری همدانی را هم در آورد؛ تا جایی که ایشان هم گفته اند: «چطور می شود کسی بیاید سخن بگوید و حوزه علمیه و خدمات علما و مراجع را زیر سوال ببرد. حوزه علمیه که در طول تاریخ در مقابل ظلم ماند استکبار ستیز بود ، حال این گونه قضاوت بی انصافی است؛ حوزه هیچ گاه سکولار نبوده و نیست و نخواهد بود، چرا باید کسی را به حوزه بیاورند که از حوزه بی اطلاع باشد؟»
با مراجعه به متن سخنان رحیم پور، می توان حدس زد که توجه و اعتراض آیت الله مکارم و آیت الله نوری به این بخش از سخنان این خطیب است:
«علیرغم اینکه برخی از افراد ریشه سکولاریسم را در دانشگاه دنبال میکنند، باید گفت که ریشه سکولاریسم در حوزه علمیه بوده و در حوزه علمیه به مسائل روز کشور و مسائل حل نشده توجه نمیشود و در زمینهٔ فقه بانکی و اقتصادی بیسوادی حوزه و دانشگاه موج میزند».
با توجه به این سخن، دو مدعا در کلام رحیم پور وجود دارد. نخست اینکه ریشه سکولاریسم در حوزه علمیه است. و دیگر اینکه بی سوادی در زمینه بانکی و اقتصادی در حوزه و دانشگاه موج میزند.
حقیقت آن است که هر دو مدعای رحیم پور غلط و باطل است و جای اعتراض نسبت به آنها جداً وجود داشته و دارد.
از نوع ادبیات تند و بی پروای رحیم پور که بگذریم واقعاً جای این سؤال هست که آیا ریشه سکولاریسم در حوزه است؟ پنهان نمی کنم که بخشی از بزرگان روحانیت، با «دولتی شدن حوزه» به شدت مخالفند. اما با یک تحلیل می توان گفت این، نظر امام خمینی نیز بوده است. اما این کجا و سکولاریسم کجا؟ کدام مرجع تقلید و کدام نوشته فقهی با مبانی فلسفی سکولاریسم موافقت دارد؟ واقعا آیا سکولاریسم از حوزه برخاسته است؟
اما ادعای دوم رحیم پور از بطلان بیشتری برخوردار است. وی در این ادعا که«بی سوادی در زمینه بانکی و اقتصادی در حوزه و دانشگاه موج می زند» ، فقط حوزه را مورد لطف قرار نداده، بلکه دانشگاه را هم به همان چوب رانده است. جا دارد از ایشان سؤال کنیم که اگر حوزه و دانشگاه اقتصاد و بانک را نمی فهمد، پس چه کسی می فهمد؟ آیا این سخن به معنای آن نیست که باید به سراغ مستشاران غربی برویم و آنها را برای حل مشکلات بیاوریم؟ آن وقت آیا این سخن، از سکولاریسم به دور است؟
حقیقت این است که جناب رحیم پور علی رغم اینکه انسانی دردمند است، فقط بسیار جذاب سخن می گوید. از دل سخنان ایشان، جز حمله های پی در پی به موضوعات مختلف، چیزی عاید کسی نمی شود. رحیم پور خطیب پر شوری است که مبالغه های بسیار دارد. از حق نگذریم کمتر به افراد می پردازد ولی در نفی مبانی و موضوعات شتاب می ورزد. همیشه چنین بوده است ولی ظاهراً این بار به جای سخت برخورد کرده است.
عبدالزهرا شاهرودی
گردآوری: گروه خبر سیمرغ
seemorgh.com/news
منبع: jamaran.ir