چرا فسادهای مالی در دولت احمدینژاد زیاد شد؟
پرسشی که در تمام این اختلاسها و دزدیها وجود دارد این است که ریشه اغلب آنها در دولت احمدینژاد است و آغازگران ماجرا آن زمان به میدان آمدهاند. پرسش این است که چرا این همه مدت از انجام فساد گذشته ولی متهمین پس از گذشت ۸ سال به پای میز محاکمه کشیده شدهاند؟ و پرسش مهمتر اینکه چرا این فسادها در آن زمان خاص و به یکباره زبانه کشید و افراد زیادی را آلوده کرد؟
پیش از آن هم فساد بود، ولی به اذعان بسیاری از فعالان اقتصادی این فسادها در سطوح پایینتر بود ولی در دوره احمدینژاد دو تحول عمده در کارگزاران فاسد رخ داد. اول بالا رفتن سطح فساد بود، به طوری که برخی از وزرای او و حتی چند نفر از معاونانش از جمله معاون اولش محاکمه و زندان شدهاند.
نکته دوم اینکه فساد خانوادگی شده است. دختران و پسران این مسئولین نیز وارد چرخه مذموم و شوم فساد شدهاند. دومین ویژگی به نسبت علت روشنی دارد. بسیاری از مسئولین اولیه انقلاب فرزندانی که در سنین جوانی و بالاتر باشند، نداشتند. فرزندان آنان عموماً متولدین دهه 1350 و 1360 بودند که در دهه 1380 وارد بازار کار شدند و چون واجد زمینههای اخلاقی و گذشت کافی نبودند و برخی از آنان نیز توانایی تحصیل در سطوح بالا را نداشتند، با استفاده از رانت و نفوذ پدران خود وارد کارهایی شدند که در نهایت به فساد و تباهی ختم شد.
ولی شاید بپرسید که چرا پدران یا مادران آنان وارد این فرآیند شدند. یکی از متهمین 123 میلیاردی در دهه 1370، از چکهای همسرش برای انجام فعالیتهای فساد استفاده میکرد تا از خودش ردی بر جا نماند. بنابراین با گذشت زمان پدر، مادر، دختر، پسر و برادر و... به صورت خانوادگی حلقه فساد را تشکیل دادند.
مثلاً خانم آقای وزیر دستاندرکار مدرسه غیر انتفاعی میشد! یا آن یکی خیریه پوششی میزد و البته برخی کارهای خیر هم انجام میدادند. ولی با هزینه ملت و سوء استفادههای کلان و... ولی از همه مهمتر آقای خانواده بود که در حصاری امن و به دور از شفافیت و به طور کامل تیره زندگی میکرد و هیچ کس مراقب احوال او نبود. این عوامل در دولت احمدینژاد کم نبود که چند عامل دیگر به آن اضافه شد و کل فرآیند و زنجیره فساد را کامل کرد.
اولین عامل شیوه اداره آن دولت بود که چندان در بند مقررات و نظارت نبود. سازمان برنامه و بودجه کلاً به حاشیه رفت و دیگر هیچگاه نتوانست زنده شود و در اداره کشور سر برآورد. عامل دوم که موجب تشدید بحران شد، فضای امنیتی حاصل از اختلافات سیاسی بود که موجب شد شفافیت رسانهای از میان برود و خلافکاران با خیال راحت جولان دهند.
عامل سوم که بسیار مهم بود، تحریمهای امریکا بود که عدهای از افراد با هدف دور زدن تحریمها وارد معرکه شدند و هرچه توانستند فساد کردند، که امثال بابک زنجانی و مرجان شیخالاسلام نمونههای دمدستی آن هستند.
اگر بخواهیم مختصر و مفید به علت اصلی ماجرای فساد اشاره کنیم، فقدان شفافیت بود. عدم پاسخگویی مسئولین، کنار گذاشتن مقررات، وجود تحریمها در کنار فقدان فضای رسانهای کارآمد و آزاد، موجب شد که همه اتفاقات نه در ادارات شیشهای بلکه در تاریکخانههای فساد رخ دهد.
نکته بسیار جالب اینکه در گذشته و به تناسب که برخی از رسانهها به اطلاعاتی دسترسی پیدا میکردند و قدری شفاف مینوشتند، شاهد فاش کردن این فسادها بودهایم ولی آنچه موجب تأسف است، بی توجهی دستاندرکاران امر به این افشاگریها است که در نهایت موجب میشود پس از گذشت ۸ سال به پروندهای رسیدگی شود که باید سالها پیش این افراد به پای میز محاکمه آورده میشدند. با این حال بدون حل مشکل شفافیت، فرآیند تولید فاسد و اختلاس کردن ادامه خواهد داشت. مبارزه با فساد بدون تأمین و برقراری شفافیت هرگز محقق نخواهد شد.
گردآوری: گروه خبر سیمرغ
seemorgh.com/news
منبع: bartarinha.ir