ائتلاف دو شهردار غیرپاسخگو برای انتخابات ۱۴۰۰
محمدباقر قالیباف چند ویژگی مشترک با محمود احمدینژاد دارد که شامل «تلاش برای رسیدن به قدرت در عین القای تمایل به خدمت در خارج قدرت»، «سر دادن شعار وحدت و دوستی در عین تخریب دولت مستقر»، «دور شدن ناگهانی از تریبونها برای ترغیب جامعه به گمانهزنی درباره سکوتشان»، «ظاهر شدن پس از غیبت طولانی در انظار عمومی و سخنرانیهایی با محتوای متهم کردن مخالفان سیاسی خودشان و دولت» و «عضویت در مجمع تشخیص مصلحت» و... مواضع این دو شخصیت به مرور زمان شبیه یکدیگر شد.
البته بسیاری این ادعا را تایید میکنند که تحقق منافع برای قالیباف و احمدینژاد در صدر سمت و سوی موضعگیری آنهاست. به عنوان نمونه مخالفت با FATF یکی از اشتراکات مشهود قالیباف و احمدینژاد است که هر دو بهخوبی میدانند دلیل این مخالفت نه آنچه است در پشت تریبون میگویند یا بهصورت یادداشت منتشر میکنند بلکه مخالفت با روحانی و دولت اوست که در این میان هدف احمدینژاد القای بهتر بودن تصمیمات دولت خودش و هدف قالیباف جذب رای با ناکارآمد نشان دادن روحانی است!
برای تایید ادعای شباهتهای قالیباف و احمدینژاد تنها نمیتوان به مواضع چرخشی آنها درباره FATF بسنده کرد بلکه در امور داخلی هم این دو شخصیت شباهتهای رفتاری و عملکردی زیادی با همدیگر دارند که واضحترین آنها نفی حضور در اردوگاه اصولگرایی است. احمدینژاد بارها تاکید کرده که اصولگرا نیست و بهطور نمونه فروردین 96 تاکید کرد: «من کی گفتم جزو جناح اصولگرا هستم و کی آنها گفتهاند که من جزو آنها هستم؟» حتی مدعی میشود: «پس از سال ۸۴ من هیچگاه عضو جناحی نبودم.
آنها با من مخالف بودند، ۸۴ مگر اصولگرایان از من حمایت کردند؟ فشار هم آوردند که کاندیدا نشوم.» این ادعاها بارها تکرار شد اما هنوز به این سوال پاسخی داده نشده که پس از انتخاباتهای سالهای 84 و 88 چه جریانی غیر اصولگرایان از احمدینژاد حمایت کرد تا او برکرسی ریاست جمهوری تکیه بزند. برخی اصولگرایان با کمی تقیه حمایت از احمدینژاد را تایید میکنند اما در عین حال میگویند در دو سال آخر ریاست جمهوری احمدینژاد یعنی از سال 86 حمایت خود را متوقف کردند اما حضور احمدینژاد در اردوگاه اصولگرایی هیچگاه از سوی اصولگرایانی به غیر از خودش تکذیب نشد! اکنون قالیباف هم همین مسیر را طی میکند.
او بارها اصرار داشته تا کاندیدای نهایی جریان اصولگرایی شود، اما هر بار با ناکامی مواجه شده است. یعنی یا در انتخابات شکست خورده یا مجبور به کنارهگیری شده است. در چنین شرایطی هر دو طرف گلهمند شدند و اصولگرایان در گفتوگوهایشان او را دیگر اصولگرا خطاب نکردند؛ مانند رحمت ا... حافظی که در اردیبهشت 96 خطاب به اصولگرایان گفت: «قالیباف اصولگرا نیست» و او هم مانند احمدینژاد که گروه بهار را تشکیل داد اقدام به تقویت جریانی به نام نواصولگرایی کرد. البته اهداف قالیباف برای سامان دادن به نواصولگرایی مشخص است چنانکه قربانزاده مشاور او گفته است: «برخلاف تصورهای باطل برخی افراد، اصولگرایان از قبل برنده نیستند.» بنابراین این احتمال وجود دارد که اصولگرایی علیه اصولگرایی با محوریت قالیباف رخ دهد.
ائتلاف احمدینژاد و قالیباف
شاید کمی غیر واقعی باشد اما باید در نظر داشت اشتراکات قالیباف و احمدینژاد بهرغم اینکه بارها نشان دادند مخالف همدیگر هستند اما فرصتی برای تقویت آنهاست. در جریان اصولگرایی اتفاقات غیرمترقبه زیادی رخ داده است مانند انتخابات مجلس دهم که اصولگرایان برای ورود به مجلس به لیست اصلاحطلبان وارد شدند و موفق هم بودند. بنابراین چندان عجیب نیست که حالا دو اصولگرا که یکی تجربه ریاست جمهوری دارد و دیگری در انتظار ورود به پاستور است، با یکدیگر ائتلاف کنند بهویژه آنکه آنها در رزومه خود شهرداری را دارند و این هم اشتراک دیگر آنهاست!
گردآوری: گروه خبر سیمرغ
seemorgh.com/news
منبع: bartarinha.ir