عیسی کلانتری متولد شهرستان مرند و دارای دکتری فیزیولوژی و بیوشیمی محصولات زراعی از دانشگاه ایالتی آیوا آمریکاست. او بیشترین سابقه وزارت یک وزارتخانه بهصورت متوالی را در بین وزیران بعد از پیروزی انقلاب پس از دکتر ولایتی دارد. دفتر کار فعلی او در طبقه دوم ساختمانی در خیابان جهان آرا است که تابلوی «خانه کشاورز» را بر پیشانی دارد. در فرازی از گفتوگو، گفت که اگرهاشمی صد بار کاندیدا شود به او رای خواهد داد.مهر نوشت، کلانتری یک نمونه کامل از مدیران تکنوکرات دولت سازندگی است. وی، وزیر جهاد کشاورزی دولتهای پنجم، ششم و هفتم ومدیر گروه پژوهشی امور کشاورزی فعلی مرکز استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام نیزهست.
به عنوان یک فعال اصلاح طلب ارزیابی تان از حضور جریان اصلاحات و استراتژی آنها برای انتخابات ریاستجمهوری سال آینده چیست؟
من اصلاح طلب نیستم. من مستقل از اصلاح طلبان و اصولگرایان هستم و هیچگاه عضو این دو نبودهام. به نظر من بهتر است افراد بازیچه دست گروهها نشوند، اما درباره سوالتان باید بگویم که قطعا اصلاحات بخشی از جامعه است، این جریان وجود دارد و حذف شدنی نیست. اصولگرایان و اصلاحطلبان را هیچگاه نمیتوان حذف کرد، کما اینکه تلاشهایی از سوی هر دو جریان برای تحقق این موضوع چه در زمان اصلاحات و چه در دولت فعلی صورت گرفت، اما هیچگاه تفکر حذف شدنی نیست. تفکرات سرجایشان هستند، نه اصولگرایان و نه اصلاح طلبان ایده آل به معنای داشتن تمام معیارها هستند و قطعا هر ایرادی که طرف مقابل از دیگری میگیرد در وجود خودش دیده میشود. بهتر است اصلاح طلبان و اصولگرایان توانشان را روی هم بگذارند و با تکیه به تواناییهای یکدیگر کشور را اداره کنند. نمره خاتمی ممکن است بالا نباشد، اما نمره احمدینژاد قطعا مردود است؛ چراکه عملکردهایی از خود برجای گذاشت که اقتصاد را به اینجا رساند. در یک شب ثروتهای عمومی نصف شد. این موضوع نشان داد که جناحها در کشور ما قدرت اداره کشور را به تنهایی ندارند و با جمع جامعه میتوان کشور را اداره کرد.
معتقد به نظر آقای هاشمی مبنی بر تشکیل دولت وحدت ملی هستید؟
بله، در این زمینه بنده با آقای هاشمی همنظر هستم. در انتخابات سال آینده اهمیتی ندارد که اصولگرایان یا اصلاح طلبان پیروز شوند، مهم این است که سیاست خارجی و اقتصاد ما درست شود. این سادهاندیشی است که فکر کنیم تنها مدیریت داخل کشور میتواند مشکلات را حل کند؛ در حال حاضر اقتصاد ما درگیر مسائل خارجی و تحریمها است. امروز هیچ کشوری حتی آمریکا، آلمان و چین که جزو قدرتهای بزرگ اقتصادی دنیا هستند، نمیتوانند به تنهایی و با تکیه بر مدیریت داخلی کشورشان را اداره کنند. بنابراین سیاستهای ملی ما به تنهایی کارآیی ندارد. امروز با اقتصاد درونگرا نمیتوان کشور را اداره کرد؛ وقتی که اقتصاد برونگرا به هر دلیلی نمیتواند از مزیتهای خود استفاده کند، مجبور هستیم فشار را بر مردم افزایش دهیم؛ بنابراین بنده معتقدم در تعامل با جهان باید زندگی کرد تا وضعیت کشور بهتر شود.
با این پیشفرضها به نظر شما چه دولتی باید روی کار بیاید؟
دولتی باید روی کار بیاید که علاوه بر توانمندی، توانایی حل و ساماندهی مسائل داخلی و خارجی را داشته باشد. قطعا دولتی باید روی کار بیاید که نظراتش همسو با نظرات مقام معظم رهبری باشد و نظر ایشان هم بهطور قطع در حال حاضر این است که اوضاع سر و سامان پیدا کند.
به نظر شما چه کسی با چه ویژگیهای شخصیتی و چه توانمندیهایی میتواند مشکلات موجود کشور را برطرف کند؟
باید فردی رئیسجمهور شود که از ظرفیتهای کشور استفاده کند. من در دولت اصلاحات هم این ایراد را به آقای خاتمی گرفتم که با وجود افراد و نیروهای توانمند اصولگرا چرا صرفا از مشارکتیها در بدنه دولت استفاده کرده است. وقتی افراد درجه یک، کنار گذاشته میشوند و آدمهای درجه سه جایگزین آنها میشوند، شرایط کشور این میشود. مثلا خانم دستجردی که به گفته رئیسجمهور نمره 20 را در کابینه داشت به دلیل استفاده از تنها برادر لاریجانی که اتفاقا سیاسی هم نیست، برکنار میشود.
این حرفهای شما به دیدگاه آقای هاشمی بسیار نزدیک است. شما هم معتقدید که باید در انتخابات آینده دولت وحدت ملی شکل بگیرد؟
در حال حاضر افراد فراجناحی توانمند و مورد حمایت و اعتماد جریانات سیاسی شناخته شده کشور میتوانند مشکلات موجود را برطرف کنند. قطعا به کارگیری چنین فردی بهتر از روی کار آمدن افراد جناحی و حزبی ناتوان است. کشور را نباید جناحی کرد بلکه باید مردم را برای تصمیم گیری آزاد بگذاریم.
آقای هاشمی در سخنان اخیر خود درباره انتخابات تاکید کرده است که انتخابات آینده باید بهصورت آزاد برگزار شود؛ به نظر شما مفهوم انتخابات آزاد چیست؟
فکر میکنم اگر در این باره از آقای هاشمی سوال شود بهتر بتوانند جواب شما را بدهند اما حتما نظر وی این است که مردم و جناحها باید حضوری فعال در انتخابات پیش رو داشته باشند. به این معنا که تنها یک جناح در انتخابات حضور داشته باشد و از بین مثلا 4کاندیدای این جناح یک نفر رئیسجمهور شود.
پیش بینی شما از انتخابات سال آینده چیست؟ شرایط گروههای سیاسی را برای حضور در انتخابات چطور ارزیابی میکنید؟
اگر قرار باشد که انتخابات صرفا بین اصولگرایان انجام شود خوب طبیعتا اصلاح طلبان تمایل جدی به حضور نخواهند داشت. اما اگر شرایط برای همه شخصیتها و گروههای سیاسی فراهم باشد طبیعتا انتخابات پرشور و رقابتی بین اصولگرایان و اصلاحطلبان را شاهد خواهیم بود.
نظرتان درباره این شخصیتهایی که اسم برده میشوند و اینکه آیا کاندیدا خواهند شد یا خیر، چیست؟
اسحاق جهانگیری: نمیدانم، بالاخره ایشان هم برای خودش شخصیتی است.حسن روحانی: خبر ندارم. بنده آقای روحانی را سالی یک بار میبینم.محمدرضا عارف: اصلاح طلبان اعلام کردهاند که چهرههایی نظیر آقای عارف نمیتوانند نماینده همه آنها باشند. البته آقای عارف انسان بسیار وارسته و باسوادی است.
چه کسانی میتوانند در انتخابات آینده کاندیدا شوند؟
خاتمی، قالیباف، حداد عادل، مشایی، اینها اگر کاندیدا شوند انتخابات خوبی را شاهد خواهیم بود. قالیباف با تعداد زیادی از مدیران باسابقه کشور در دولتهای اصلاحات و سازندگی مشورت میکند
با چهرههایی که نام بردید و پیشتر ما یاد کردیم تا چه حد در ارتباط هستید؟ آیا نظر کارشناسی خود را در حوزه تخصصی فعالیتتان به کاندیداهای بالقوه انتخابات آینده ارائه میکنید؟
تا آنجایی که بنده اطلاع دارم آقای قالیباف در حال حاضر در شهرداری با تعداد زیادی از مدیران با سابقه کشور در دولتهای اصلاحات و سازندگی مشورت میکنند. ما هم به سهم خودمان با افرادی نظیر آقایان حداد عادل، روحانی، قالیباف و عارف در ارتباط هستیم. اما به این شکل که بخواهیم با آنها مشورت کنیم یا گزارشی از شرایط کشور در حوزه کشاورزی بدهیم، نه. آقای مشایی را هم که بنده اصلا نمیشناسم و حتی یک بار هم او را ندیدهام. البته حضور مشایی میتواند به منزله ادامه دولت احمدینژاد باشد.
به نظر شما افرادیکه از آنها نام برده میشود ظرفیت تحقق دولت وحدت ملی را دارند یا خیر؟
علی اکبر ولایتی: از آقای ولایتی در حال حاضر به عنوان یکی از کاندیداهای بالقوه انتخابات سال آینده نام برده میشود اما بنده بعید میدانم با توجه به عملکرد ایشان در وزارت خارجه و تاکید بر استفاده از نیروهای اصولگرا وی توان تحقق دولت وحدت ملی را داشته باشد. محمدباقر قالیباف: قالیباف میتواند دولت وحدت ملی را محقق کند. غلامعلی حدادعادل: آقای حداد عادل هم شخصیت متعادلی است و تا حدی میتواند ایده دولت وحدت ملی را محقق کند. علی لاریجانی: آقای لاریجانی یکی از افرادی است که میتواند از ظرفیت همه نیروها استفاده کند و لذا او هم توان تحقق دولت وحدت ملی را دارد. علی اکبر ناطق نوری: وی یکی از افرادیست که بهطور قطع میتواند دولت وحدت ملی را محقق کند و در این زمینه پیشتر آقای هاشمی هم به وی پیشنهاد حضور در انتخابات را ارائه کرده بود. او در زمان وزارت کشورش این موضوع را ثابت کرده است و تقریبا استاندارانی که با وی همکاری میکردند نصف از مجموعه اصولگرایان و نصف دیگر از مجموعه اصلاح طلبان بودند. او به خوبی این افراد را زیر چتر وزارت کشور مدیریت میکرد و تنها وزیر کشوری بود که از تمام ظرفیتهای کارشناسی کشور و نخبگان دوجناح در زمینه اداره کشور بهره گرفت.
آیا آقای ناطق ظرفیت رای آوری دارد؟
اگر افرادی نظیر آقای ناطق ظرفیت رای آوری ندارند پس هیچ کس نباید کاندیدا شود. به نظر شخص بنده به آقای ناطق نوری در انتخابات سال 76 ظلم شد و جو سازیهای زیادی علیه وی صورت گرفت که در نهایت نتیجه انتخابات به آن شکل رقم خورد. بنده خودم هم به آقای ناطق رای دادم و حتی وقتی آقای خاتمی از بنده درخواست کرد که در وزارت کشاورزی بمانم به او گفتم که من به رقیبش در انتخابات ریاستجمهوری رای دادهام و او نیز به بنده گفت به من چهارتباطی دارد که شما به چه کسی رای دادید، بنده از شما میخواهم که در وزارت کشاورزی بمانید. البته من رابطه دوستانهای با آقای خاتمی و آقای ناطق دارم و انصافا هم تا آخرین لحظه نمیدانستم که به چه کسی رای بدهم اما در نهایت پای صندوق در سال 76 تصمیم گرفتم که به آقای ناطق رای بدهم.
اگر آقای هاشمی برای انتخابات ریاستجمهوری سال آینده کاندیدا شود باز هم به او رای میدهید؟
آقای هاشمی قطعا در این دوره از انتخابات کاندیدا نخواهد شد. بنده سال 84 به آقای هاشمی رای دادم و با توجه به شناختی که از شخصیت و تواناییهای او دارم اگر صد دوره دیگر هم کاندیدا شود باز هم به او رای میدهم. اصلا اگر آقای هاشمی در انتخاباتی کاندیدا شوند و فقط یک رای بیاورند مطمئن باشند که آن یک رای را من به ایشان دادهام.
در حال حاضر با آقای هاشمی رابطه یا جلسهای دارید؟
بله هر از گاهی به دیدار ایشان میروم و گزارشی از وضعیت کشاورزی کشــــور بــــــه وی ارائـــه میکنم. بعضا استانداران، مدیران و وزیران دولت آقای هاشمی گزارشهایی از شرایط روز به وی ارائه میکنند اما اینکه جلسات بهصورت منسجم و در مدت زمان مشخصی برگزار شود، به این شکل نیست. البته آقای ناطق
پس از گذشت 27 سال مرتبا با استانداران و معاونین خود که در زمان تصدی وزارت کشور از سوی وی با او همکاری داشتند جلساتی بهصورت ماهانه دارند و تا آنجایی که بنده اطلاع دارم حتی یکجلسه هم این جلسات ترک نشد. جالب است که در جلساتی که آقای ناطق با استانداران و معاونین سابق خود برگزار میکند از چپ چپ تا راست راست در آن حضور دارند. البته آقای خاتمی هم جلساتی با وزرا، معاونین و مدیران خود در دولت اصلاحات برگزار میکند که این جلسات زیر چتر بنیاد باران برگزار میشود و موضوع آن مسائل کاملا تخصصی و روز است که بنده بعضا در این جلسات حضور مییابم.
انتقاد شما از سیاست خارجی متوجه اصول کلی ما مثل نفی سلطه پذیری واستقلال است؟ بهطور مثال در موضوع هستهای روی اصل موضوع حق دارا بودند تکنولوژی صلح آمیز هستهای بحث دارید یا بر روی تاکتیک ها؟
موضع من عملگرایانه است. مردم ایران حق دارند زندگی خوبی داشته باشند، بر این اساس انتظارات ملت باید برآورده شود و این موضوع وظیفه حکومت است. آیا ملت ما انقلاب کردند که فقط آمریکاییها را از کشور بیرون کنند؟ آیا اینکه 10 درصد جامعه 90 درصد ثروت کشور را در اختیار داشته باشند یا دهکهای فقیر در تغذیه از 3 دهک به 5 دهک افزایش یابد، جزو اهداف ملت بود؟ قطعا موضوع هستهای یک بخشی از سیاست خارجی کشور است و تمام آن نیست. اکنون در شرایطی هستیم که با هیچکدام از کشورهای منطقه رابطه خوبی نداریم. در حال حاضر با هیچ کدام از کشورهای اروپایی رابطه درستی نداریم؛ بنده اصلا صحبت از کشورهایی نظیر آلمان، ژاپن، برزیل و... نمیکنم، شما اکنون سری به سفارتخانههای پاکستان و افغانستان بزنید و ببینید که چه رفتارهایی با شهروندان و تاجران ما میکنند. در حال حاضر واردات با چند برابر قیمت به کشور صورت میگیرد.
من پاسخ سوال خودم را نگرفتم. شما به کلیات و اصول اساسی سیاست خارجی منتقدید؟ یا صرفا برخی مصادیق و عملکردها را زیر سوال میبرید؟ اشکال سیاست خارجی کشور مشخصا از نظر شما چیست؟
بنده کارشناس این موضوع نیستم که پاسخ مشخصی بدهم، اما اشکال سیاست خارجی ما هر جا بوده نتیجه عملکردش شرایط فعلی کشور است. بخشی از وضعیت اقتصادی ما ناشی از سیاست خارجی است. اول پیروزی انقلاب تولید ناخالص کشور 3 هزار دلار بود، در حالیکه اکنون بعد از گذشت 35 سال به همان رقم رسیدهایم. آن زمان متوسط تولید ناخالص دنیا 3هزار و 500 دلار بود و امروز به بیش از 8 هزار دلار رسیده است. باید با مردم شفاف صحبت کرد؛ امروز مردم رفاه، اقتصاد، کار، درآمد، شغل و... میخواهند.
یعنی شما معتقدید که باید از خواسته هایمان در خصوص دستیابی به تکنولوژی صلح آمیز هستهای دست برداریم و تسلیم فشارهای غرب و بهویژه آمریکا شویم؟
نظر من قطعا این نیست، معتقدم میتوانستیم هم درست عمل کنیم، به گونهای که برای کشور مشکلی بهوجود نیاید و هم مجوز غنی سازی را بگیریم. ببینید ما سرسپرده آمریکاییها نیستیم و آنها هم خوب میدانند که جمهوری اسلامی تفاوتهای زیادی با دیگران دارد. چه لزومی دارد کسانیکه با ما دشمن نبودند را به دشمن تبدیل کنیم. در همان اوایل طرح موضوع هستهای من به دلایلی موافق پیوستن به NPT بودم. آن زمان هم که بحث هستهای را تعطیل کردیم کار اشتباهی انجام دادیم، باید در آن زمان محکم در برابر فشارها و تهدیدها میایستادیم و البته کار را منطقی پیش میبردیم، چون هیچ قطعنامهای
در آن زمان علیه ما صادر نشده بود. متاسفانه ما تعریفی از منافع ملیمان را تاکنون ارائه ندادهایم و استراتژی مشخصی برای خود تعریف نکردهایم.
بالاخره شما مخالف پیشبرد موضوع هستهای کشور براساس منافع ملی هستید یا موافق آن؟
فرض کنیم که امروز تبدیل به کشوری شدهایم که میتوانیم اورانیوم را 100 درصد غنی سازی کنیم. وقتی رهبر معظم انقلاب میفرمایند جمهوری اسلامی به دنبال ساختن بمب اتم نیست و این موضوع با آموزههای دینی و اسلامی ما مغایرت دارد، یعنی ما به دنبال چنین چیزی نیستیم و حرف ایشان حجت است. امروز قطر با 500 هزار نفر جمعیت سالانه 70میلیارد دلار گاز از منابع مشترک با ما برداشت میکند و میفروشد، آیا در این موضوع منافع ملی ما نهفته نیست؟ اقتصاد داخل کشور و تولید داخلی، بدون اتکا به سیاست خارجی، تکنولوژی خارجی و تجارت جهانی نمیتواند موفق باشد. آنهایی که میگویند تحریم بیتاثیر است، شعار میدهند؛ چراکه با این شرایط تحریم اگر دولت توانمندی هم داشتیم تفاوتش با عملکرد دولت فعلی آنچنان معنادار نبود. بالاخره کشور باید اهم و فی الاهم کند؛ چراکه هیچکس نمیتواند تمام آنچه با عنوان ایده آل برایش تعریف میشود را بهدست آورد. اگر میخواهیم از همه پتانسیلهای داخلی استفاده کنیم باید بتوانیم از روابط و پتانسیل خارجی استفاده نماییم.
حرفهایتان خیلی شبیه کسانی است که قصد کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری را دارند. معمولا در پایان دولتها کسانی که قصد کاندیداتوری دارند به همه چیز و همه کس نقد میکنند، وقتی دولت آقای خاتمی هم به پایان رسید همه منتقد بودند و اتفاقا کسی که بیشترین حجم نقد را انجام داد و انتقاداتش از بقیه کاندیداها مبناییتر و عمیقتر بود موفق شد. اگر معتقدید که نمره دولتهای قبل نمره خوبی است و این دولت مردود شده است، چرا باید منتقدترین کاندیدا به دولتهای سازندگی و اصلاحات موفق به کسب رای مردم بشود؟
در همه انتخاباتها در دنیا شرایط به همین شکل است. قطعا رقیب و کاندیدا هیچگاه نقاط قوت را نمیگوید و بیشتر روی ضعفها تکیه میکند، البته در چنین شرایطی ضعفهای کشور بیشتر نمایان میشود. اگر نخواهیم خلاف انصاف سخن بگوییم، در برخی جاها ضعف ناشی از عملکرد دولت و احمدینژاد بوده است و در برخی نقاط ضعف مربوط به کشور. در انتخابات آتی مشخص خواهد شد که میزان ضعف از این دو ناحیه بیشتر به کدام سمت سنگینی خواهد کرد. نکته مهم برای انتخابات آتی این است که کاندیداها خود را پشت سر رهبری، نظام و انقلاب پنهان نکنند.
اما در پایان دولت خاتمی مردم از عملکرد وی و دولت راضی نبودند که حاضر شدند به احمدی نژادی که بیش از سایر رقبا به خاتمی و دولت وی انتقاد میکرد، رای بدهند. از این منظر فکر نمیکنید حرفهای امروز شما بسیار شبیه حرفهای آقای احمدینژاد در سال 84 است؟
اول از شما یک خواهشی دارم و آن این است که دیگر نه من بلکه هیچکس را با آقای احمدینژاد مقایسه نکنید! رضایت همیشه نسبی است، امکان دارد در برخی مواقع 20 درصد و در برخی مواقع 90درصد باشد. خاتمی، هاشمی و موسوی هم در دولتهایشان اشتباهات زیادی داشتند، لذا هیچ دولتی ایده آل نیست، اما اینکه در دولت فعلی عنوان میشود استیضاح نکنید، سوال نکنید و... قطعا درست نیست. در ژاپن طی 6 سال دولتهای زیادی سقوط کردند، اما مشکلی بهوجود نیامد. نمیدانم! شاید در ایران، ملت گذشتشان زیاد است.
گردآوری: گروه خبر سیمرغ
www.seemorgh.com/news
منبع: armandaily.ir
مطالب داغ سایر بخشها:
نخستين گروه زائران عمره فردا اعزام میشوند
رد صلاحیت قطعی مشایی
پیش بینی حکم مهدی هاشمی
شهادت رقاص مراکشی دردادگاه علیه برلوسکنی
هوا در آستانه هشدار