مذاکره با آمریکا
آمریکا اکنون در شرایطی است که از یک سو نیاز مبرم به مذاکره و توافق با ایران دارد و از سوی دیگر، نمی‌خواهد در وجهه «ابرقدرتی» خود خلل ایجاد کند.


چند ماه است که موضوع مذاکره یا عدم مذاکره با آمریکا، به بخش مهمی از اخبار و تحلیل های رسانه های داخلی و خارجی تبدیل شده و بحث و گمانه زنی درباره آن شدت یافته است. در این میان، مقام معظم رهبری روز گذشته در بیاناتی، نکاتی بسیار مهم را در این زمینه مطرح کردند. توجه به ابعاد مختلف این سخنان روشن می سازد که چرا مذاکره با آمریکا در شرایط کنونی به صلاح کشور و انقلاب نیست.

رهبر معظم انقلاب روز گذشته در بیاناتی به بیان مواضع خود در قبال پیشنهاد مذاکره آمریکا پرداخته و اشاره کردند که در شرایط عدم ایجاد تغییر در رویکردها و رفتارهای آمریکا، مذاکره در شرایط تهدید و فشار هیچ معنا و مفهومی ندارد. ایشان همچنین به دلایلی که هم اکنون مقامات آمریکایی را به صحبت از مذاکرات سوق داده، اشاره فرمودند.

توجه به سخنان حضرت آیت الله خامنه ای، چند محور بسیار مهم را در سخنان ایشان روشن می سازد که به خوبی بیانگر دلایل محقق نشدن مذاکره با آمریکا تاکنون و همچنین زمینه ها و شرایط لازم برای تحقق احتمالی چنین امری است.

پیش از هر چیز، باید به بخشی از سخنان مقام معظم رهبری اشاره کرد که به مهمترین پیش شرط لازم برای مذاکره اشاره داشت؛ یعنی «حسن نیت». ایشان فرمودند: «مذاکره برای اثبات حسن نیت است، شما از سر سوءنیت ده‌ها کار انجام می‌دهید و بعد به زبان می‌گویید مذاکره! آیا ملت ایران می‌تواند باور کند که شما حسن نیت دارید؟».

در این رابطه باید گفت که آنچه از رفتار آمریکا در طی سه دهه گذشته در قبال جمهوری اسلامی ایران برمی آید، جز فقدان حسن نیت چیز دیگری نبود و این روند در ماه های اخیر نیز تغییری نکرده تا بتوان به آن به عنوان نشانه ای مثبت امید بست.

در آخرین نمونه از این دست، در حالی که اتحادیه اروپا با علم به ضعف پایه حقوقی تحریم های ایران، طی روزهای اخیر اقدام به لغو تحریم های وضع شده علیه دو بانک ایرانی کرده و ناظران معتقدند در این روند پیشتر نیز خواهد رفت، آمریکا درست همزمان با طرح موضوع مذاکره، تحریم های جدیدی را علیه ایران به تصویب رسانده که کل پرداخت های حاصل از فروش نفت ایران را هدف قرار می دهد.

اصولاً در عرصه دیپلماسی، آنچه به عنوان مهمترین زمینه ساز انجام مذاکره، آن هم میان دو کشور کاملاً متعارض در نظر گرفته می شود، اعتمادسازی متقابل است. اما این موضوع، یعنی اعتمادسازی، دقیقاً نکته ای است که هیچ گاه در رفتار طرف آمریکایی مشاهده نشده است.

در این میان، برخی از تحلیلگران غربی سعی دارند این گونه وانمود کنند که تغییر کادر سیاستگذاری خارجی در آمریکا و روی کار آمدن افراد میانه روتری همچون «جان کری» و احتمالاً «چاک هیگل»، باید از سوی ایران به عنوان نشانه ای مثبت در نظر گرفته شود؛ در صورتی که این موضوع یک مسئله کاملاً داخلی آمریکاست و اصولاً ارتباطی به اعتمادسازی در مقابل ایران پیدا نمی کند.

در حقیقت، آمریکایی ها روز به روز با افزایش فشارها و تحریم ها سعی دارند به زعم خود ایران را به مذاکره متقاعد کنند تا در این روند، نهایت امتیازی که احتمالاً به ایران بدهند، «کاهش» بخشی از تحریم هایی باشد که شاید روز قبل به تصویب دولت این کشور رسیده باشد!

بر این اساس، رهبر معظم انقلاب با اشاره به نبود حسن نیت در میان آمریکایی ها، دقیقاً مهمترین مانع انجام هرگونه مذاکره دوجانبه را مورد اشاره قرار دادند. هرچند ایشان فرمودند «من دیپلمات نیستم، انقلابی ام و صریح، صادقانه و قاطعانه حرف می زنم»، اما این سخنان نشان داد که ایشان بیش از هر مقام دیپلماتیک کشور به زمینه های لازم برای انجام مذاکره آگاه هستند.

حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به ادعاهای آمریکایی ها در مورد مسئولیت مذاکرات اشاره کردند: «توپ در زمین شماست، چرا که شما باید پاسخگو باشید آیا سخن گفتن از مذاکره همزمان با ادامه فشار و تهدید، ‌اصولاً معنایی دارد؟».

جالب اینکه تنها ساعاتی پس از این سخنان، «ویکتوریا نولند»، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا طی سخنانی بار دیگر به طور مستقیم اشاره کرد که «توپ در زمین ایران» است و این طرف ایرانی است که باید درباره ورود به مذاکرات تصمیم بگیرد. وی در عین حال، بار دیگر تهدید کرد در صورت عدم حصول نتیجه از مذاکرات، فشارها بر ایران افزایش خواهد یافت. این خود مهمترین موید سخنان رهبری بود که نشان داد حتی پس از این موضع گیری آشکار از سوی ایشان نیز روند رفتار آمریکایی ها تغییر نکرده است.

در نهایت، نکته بسیار مهم دیگری که مورد اشاره مقام معظم رهبری قرار گرفت، دلیل تمایل آمریکا به مذاکره با ایران در شرایط کنونی بود. ایشان در این زمینه چنین گفتند: «ما نیاز آن‌ها به مذاکره را درک می‌کنیم، چون سیاست خاورمیانه‌ای آمریکایی‌ها دچار شکست شده و آن‌ها برای بازسازی این شکست نیاز دارند برگ برنده‌ای رو کنند».

این نکته، یعنی نیاز آمریکا به خروج از بن بست سیاست های خود در خاورمیانه، موضوعی است که به صراحت مورد اشاره خود تحلیلگران آمریکایی نیز قرار می گیرد. شرایط متحول منطقه پس از وقوع تحولات بیداری اسلامی، جوی از عدم اطمینان را برای آمریکایی ها به وجود آورده که عملاً تکیه گاه های سیاسی آنان در منطقه را با تزلزل مواجه کرده است.

از سوی دیگر، برنامه آمریکایی ها برای خروج هر چه سریعتر از افغانستان و همچنین تحولات سیاسی در عراق، نیاز به کسب اطمینان خاطری برای از میان نرفتن دستاوردهایشان در این کشورها را بیش از پیش مطرح ساخته است. پیش نرفتن اوضاع در سوریه بر وفق مراد آمریکا نیز دلیل دیگری است که این کشور را به ضرورت توجه به نقش ایران در منطقه آگاه تر ساخته است.

از این ها گذشته، آن گونه که دولتمردان و نیز تحلیلگران آمریکایی اشاره می کنند، توجه آمریکا در حوزه کلان سیاست خارجی، در بلندمدت از خاورمیانه به سوی شرق آسیا و چین معطوف خواهد شد و همین امر، ضرورت اطمینان از ثبات منطقه خاورمیانه پیش از خروج کامل را برای آن ها بیش از پیش مطرح می سازد. طبیعی است که در چنین شرایطی، توافق با ایران می تواند تأمین کننده بخش مهمی از نیازهای آمریکایی ها باشد.

به این ترتیب، آمریکا اکنون در شرایطی است که از یک سو نیاز مبرم خود به مذاکره و توافق با ایران را احساس می کند و از سوی دیگر، نمی خواهد با کوتاه آمدن از مواضع پیشین، در وجهه «ابرقدرتی» خود خلل ایجاد کند. نتیجه طبیعی این روند، ادامه سیاست ها و رفتارهای پیشین است که قاعدتاً نخواهد توانست در حصول نتیجه ای در رابطه با ایران به این کشور کمک کند.


گردآوری: گروه خبر سیمرغ
www.seemorgh.com/news
منبع: fardanews.com


مطالب داغ سایر بخشها:
تجاوز و قتل دختر 13 ساله
مثبت و منفی های سفر احمدی نژاد به مصر
مرتضوی: خودم فیلم گرفتم
تاریخ اعلام نتایج اولیه آزمون کارشناسی ارشد92
قیمت طلا و سکه در بازار امروز تهران (91/11/21)