مشروح گفتگوی اعتماد با احمد خرم به شرح ذیل می باشد :
وضعیت این روزهای جریان اصلاحات چگونه است؟
الان احزاب و انجمنهای اصلاحطلب كمی بیش از حد لازم محافظهكار شدهاند. بالاخره هزینه برخورد كردن را باید به جان خرید. نمیشود بدون هزینه در صحنه بود و فعالیت كرد. بعد از سال 88 نوعی سرخوردگی ایجاد شد كه بنده از آن به عنوان كمای سیاسی تعبیر میكنم. ما باید ظرف دو، سه ماه از این كما خارج میشدیم اما بعد از سه سال و نیم هنوز با آن درگیریم.
برای خروج از این كمای سیاسی باید چه كاری انجام میشد كه نشده است؟
باید پرداخت هزینهها را قبول میكردیم.
هزینهها سال 88 پرداخت شد.
پس از آن هم باید پرداخت میكردیم. وقتی كار به اینجا میكشد كه جمع شدن اصلاحطلبان برای یك مراسم افطاری هم تحمل نمیشود یعنی وضعیت برای ما بسیار سخت است. وقتی در این حد هم فعالیت اصلاحطلبان را بر نمیتابند باید منتظر عواقب سنگین بود. وقتی یك جریانی حذف میشود یعنی پشتوانه اجتماعی و سیاسی حاكمیت كاهش مییابد و این خطر بزرگی است. یكی از ابزارهای ما در مذاكرات بینالمللی گسترش اعتماد ملت به حاكمیت و دارا بودن پشتوانه در داخل است. این اعتماد و پشتوانه با عملكرد جناح حاكم در سالهای اخیر روبه كاهش گذاشته است. وقتی یك جریان اصلی با پایگاه اجتماعی غالب را حذف میكنند در مباحث بینالمللی هم كار سخت میشود. به هر حال طرفهای خارجی مذاكرهكننده با ما هم، شرایط داخلی را رصد میكنند و میدانند وضعیت داخل ایران چگونه است. در مذاكرات برای سخن گفتن از موضع بالا نیاز به پایگاه اجتماعی داریم. موضوع دیگر این است كه برای عبور از فضای امنیتی به فضای سیاسی باید بها و هزینه پرداخت شود.
آیا مواجهه با انتخابات ریاستجمهوری سال آینده میتواند به عبور از فضای امنیتی كمك كند؟
در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده احزاب و انجمنها میتوانند حرف و نظر خود را به حاكمیت – به شرط پذیرفته شدن- برسانند. این یك نقطه شروع است. من به عنوان یك فرد نیمه سیاسی و نیمه اجرایی ادامه این فضا را به هیچوجه مفید و در راستای منافع ملی نمیبینم. متاسفانه با وجود نزدیك شدن به انتخابات دور یازدهم روزنهیی در تغییر فضا دیده نمیشود. خودشیفتگی و بر طبل یكدست شدن حاكمیت و تك صدایی كوبیدن، بیش از پیش كشور را دچار سردرگمی و مخمصه خواهد كرد.
در همین فضای نامطلوب كنشگران سیاسی اصلاحطلب باید چگونه عمل كنند؟
ما 18 حزب، انجمن و گروه داریم كه شورای هماهنگی اصلاحطلبان را تشكیل میدهند. مثلا انجمن اصلاحات كه خود ما آن را با مجوز وزارت كشور داریم سه سال بدون فعالیت مانده است.
علت این سكوت چیست؟
احزاب و گروههای سیاسی بعد از 88 به كما رفتهاند. الان فرصت خوبی است كه فعالیت خود را شروع كنند. اصلا میتوانند مشروح مذاكرات خود را در اختیار تمامی نهادهای امنیتی و قضایی قرار دهند. هیچ كدام از این احزاب در جایگاه روندهای تند نیستند. حتی اگر گروهی از فضای نقد و اعتراض مسالمتآمیز به سمت رادیكالیزم پیش برود بلافاصله با موضعگیری سایرین مواجه میشود. نمونه آن را در شخص آقای خاتمی دیدهایم. آقای خاتمی همان زمان كه رییسجمهور بودند هم در برابر رادیكالیزه شدن فضا موضعگیری میكردند. ما موضعگیریهای آقای خاتمی را در برابر برخی تندروهای اصلاحطلب یادمان نمیرود. با برخی از این افراد ایشان قطع رابطه كردند. این شخص 8 سال رییسجمهور كشور بود و یك مورد هم نمیتوان یافت كه در برابر رهبری ایستاده باشد. نشان داد كه مشی اصلاحطلبانه دارد و رجل سیاسی رادیكالی نیست. او حرف میزند و موضع میگیرد به قصد اصلاح، و خودش هم آماده كمك است. در زمان آقای خاتمی یك شكایت علیه كسی نشد. شما یك نفر را پیدا نمیكنید كه با شكایت دولت حتی یك شب بازداشت شده باشد. این در حالی بود كه انواع و اقسام اهانتها و تهمتها علیه دولت رواج یافته و باز سوی افراد و جریانات سیاسی، مسوول و غیر مسوول اتفاق میافتاد. امروز میبینیم كه در میان خود اصولگرایان چگونه دعاوی قضایی رواج یافته است.
شما در شرایطی میگویید باید فعالیت ادامه یابد كه برخی جریانات حتی برگزاری كنگره احزاب و گردهمایی اصلاحطلبان را بر نمیتابند. چگونه قرار است فعالیت ادامه یابد؟
من معتقدم یك جریان تندرو رادیكال در حاكمیت هست كه این برخوردها را انجام میدهد و عاقبت كار را نمیبیند. نباید تسلیم این جریان شد. در میان اصولگرایان انسانهای معتدل فراوانی یافت میشوند كه میتوان با آنها تعامل كرد. بسیاری از اصولگرایان الان از حذف یك جریان سیاسی ناراحتند و میدانند این برخوردها به ضرر نظام است. باید با همانها صحبت كرد. الان كار به جایی رسیده كه نقد برخی اصولگرایان خیلی تندتر از اصلاحطلبان است. باید از این فرصت استفاده كرد. ممكن است همان افراد تندرو جلسات را به هم بزنند و هزینههایی نظیر ضرب و شتم و زندان را تحمیل كنند. ما ریگی به كفشمان نیست. اصلاحطلبیم و به دنبال نقد مشفقانه در چارچوب نظام و قانون اساسی هستیم. ما دنبال تغییر رفتار حاكمیت هستیم. برای اصلاح هم برنامه و راهكار داریم بنابراین برای ایران هزینه میدهیم. اگر همین هم تحمل نشود معنایش با تیشه به جان ریشه كشور افتادن است. همان تندورها كشور را به مسیری بردهاند كه همه دنیا علیه ما بسیج شدهاند. كسی را در راس مدیریت اجرایی كشور نشاندند كه امروز نشان میدهد به هیچ شخص و نهادی پاسخگو نیست. 950 میلیارد دلار درآمد نفتی داشتند. به چه كسی پاسخ دادند این درآمد كجا و چگونه هزینه شد؟ در عرصه فعالیتهای اقتصادی سرمایهگذاری 300 میلیارد دلار را هم نمیبینیم چه برسد به 950 میلیارد دلار. در این شرایط كه فشار درونی و بیرونی افزایش یافته است باز هم عدهیی میخواهند كشور را به این سو هدایت كنند كه تنشها بیشتر شود. كشور دلسوزانی دارد كه میخواهند این معضلات را بر طرف كنند. جریان حاكم تندرو هرگز اجازه نمیدهد ما در این خصوص تعامل كنیم. اما اجازه ندادن آنها نباید باعث شود ما خودمان پا پس بكشیم.
یك تلقی هم امروز این است كه در پس ژست جوانمردانه عدم حضور در انتخابات به دلیل تداوم حبسها و حصرها نوعی محافظهكاری برای عدم پرداخت هزینه فعالیت سیاسی نهفته است. در این خصوص موضع شما چیست؟
محافظهكاری بعد از 88 تشدید شده است. در این مدت شاهد نوعی محافظهكاری غیرقابل قبول بودهایم. در عرصه سیاسی بودن هزینه دارد. نمیشود بگوییم موجودی ما برای هزینه كردن تمام شد.
این روزها آقای خاتمی به عنوان راس جریان اصلاحات جلسات انتخاباتی منظمی دارد كه جامعه نسبت به آن توجیه نیست. قرار است این محافظهكاری غیرقابل قبول با محوریت شخص آقای خاتمی ادامه یابد؟
همین كه جلسات انتخاباتی تشكیل میشود نشان میدهد در گذشته 3 ساله تجدید نظر شده و به این نتیجه رسیدهاند كه در صحنه سیاسی وانتخابات حضور داشته باشند. این حضور در صحنه الزاما به معنای معرفی كاندیدا نیست. بالاخره حرفمان را باید بزنیم. درباره عملكرد حاكمیت یكدست 7 سال و نیمه اصولگرایان باید حرف زد. قلب ما برای ایران اسلامی میتپد، عاشق این سرزمین و ملتمان هستیم این را اكثریت جامعه با مقایسه امروز و وجدان دولت اصلاحات به خوبی درك میكنند.
جریان اصلاحات هرگز نتوانست تعامل مناسبی با راس حاكمیت سیاسی در ایران داشته باشدوگفتوگوی مشترك بین اصلاحطلبان و راس حاكمیت وجود نداشته است. علت این چیست؟
این تعامل تا روز آخر دولت آقای خاتمی برقرار بود. اما دقیقا با روی كار آمدن احمدینژاد این تعامل و گفتوگو قطع شد. آقای احمدینژاد تیشه را برداشت و شروع به حذف همه اصلاحطلبان كرد. در پی این موضوع، فضایی ایجاد شد تا كشور را موفق جلوه دهند. تازه در یكی دو سال اخیر برخی از معتدلان و عقلا متوجه شدند خیلی فرصتها از دست رفت و این حركت حذفی نامناسبی بود كه نتیجه مثبتی به بار نیاورد اما عدهیی هنوز به این نتیجه نرسیدهاند كه تجدید نظر كنند. رای دادن آقای خاتمی در انتخابات مجلس پیام داشت. این پیامی كه آقای خاتمی فرستاد عكسالعملی در پی نداشت و فضا امنیتیتر هم شد. این پیام را كسی نشنید. بالاخره آقای خاتمی قبل از آن، مساله گذشت دو طرف از یكدیگر را مطرح كرد و شعار گذشت را داد. گذشت كردن برای زمانی است كه حق به طور كامل با شماست. از سوی طرف مقابل اما هیچ قدمی به پیش گذاشته نشد و روزنههایی هم كه بازمانده بود بسته شد. كشور و نظام از ابتدای انقلاب ضربههای فراوانی از تندروی و مفتون قدرت شدن و توهم توطئه خورده است.
اما تعبیر دیگری كه از حركت آقای خاتمی شد تسلیم و عقبنشینی بود.
به هیچوجه این تعبیر را قبول ندارم. آقای خاتمی این پیام را داد و یك گام به سمت تعامل برداشت اما از سوی مقابل هیچ حركت مناسبی در پاسخ ندید. حرفی كه آقای خاتمی میزند پیام دارد و باید بازگشتی داشته باشد. تا اینجا كه گذشت كنیم، نرمش و تواضع از خود نشان داد. خود را شكست كه نظام نشكند رای داد و بسیاری از گامهای دیگری كه ایشان برداشت هیچ بازخوردی نداشته است. حتی برخوردهای حاكمیت تندتر هم شده است. تعامل یك اصل است اما قرار نیست یك طرف همیشه گام به جلو بردارد و طرف مقابل هیچ كاری نكند. بلكه فشارها و برخوردها و بگیر و ببند و فشار روی احزاب و NGOها و رسانه را افزون كنند. بالاخره مذاكره برای چنین شرایطی است. در شرایط صلح و صفا كه نیازی به تعامل و گفتوگو نیست. دقیقا در این مقطع اصلاحطلبان باید بتوانند به تعامل سازنده با حاكمیت برسند. البته با این پیش شرط كه آنها هنوز خود را در چارچوب نظام میدانند.
اولا گفتوگو فقط برای رفع اختلاف نیست گفتوگو برای ارتقای سطح اطلاعات و دانش و تعمیق روابط نیز مطرح است، ثانیا من از شما سوال میكنم كه كدام طرف برای رسیدن به تعامل گام برداشت؟
اصلاحطلبان این گام را برداشتند اما به گفته شما پاسخی از طرف مقابل نگرفتند. امروز در وضعیتی هستیم كه به قول شما هر چه حركت به سمت تعامل بوده به در بسته خورده است.
حال در این شرایط چه باید كرد؟
باید یك گام دیگر برداشت.
مصداق آن قدم بعدی چیست؟
باید جلسات خود را داشته باشیم و با عقلای اصولگرا یك برنامه تعاملی تدوین كنند و بحرانها و مسائل كشور را بررسی كنیم و به راهكار برسیم. باید به تعامل با مراجع و روحانیت پرداخت. اینكه اصلاحطلبان با اصولگرایان ائتلاف كنند امكان پذیر نیست. از ابتدای انقلاب فضای سیاسی كشور دو قطبی بوده است. این دو قطب نمیتوانند ائتلاف كنند اما راه برای تعامل بسته نیست. اگر این تعاریف جابهجا شود به بن بست میرسیم. تعامل با ائتلاف متفاوت است. نام تعامل را نمیتوان ائتلاف گذاشت. جلسات تعاملی با معتدلان اصولگرا قطعا راهگشا خواهد بود.
این كار انجام شده است؟
خبر زیادی در این زمینه ندارم اما میدانم آقای خاتمی جلسات دو نفرهیی با آقایان هاشمی و ناطق نوری داشتهاند. جلسات سه نفره هم انجام شده است و برآیند نظر این 3 نفر به مقامات منتقل شده است بسیاری از افراد از جمله آقایان هاشمی، ناطق نوری و روحانی تلاش كردهاند مواضع و دیدگاههای گروههای معتدل را به حاكمیت برسانند. حداقل كاری كه میتوانند انجام دهند این است كه حرف و تحلیل خود را ارائه دهند. به نظر من احساس وجود بحران زمینه را برای تعامل بیشتر فراهم كرده است. به عنوان برگ برنده عرض میكنم كه برای تعامل با حاكمیت این اصلاحطلبان بودند كه قدم برداشتند.
برخی ناظران معتقدند انجام كارهایی نظیر رای دادن آقای خاتمی منجر به كاهش محبوبیت او و در نهایت ریزش در میان هواداران اصلاحات شده است. به عنوان یك اصلاحطلب این حكم را قبول دارید؟
خیر. اگر یك ارزیابی صحیح از نفوذ آقای خاتمی در جامعه داشته باشیم میبینیم كه اتفاقا نفوذ و محبوبیت ایشان امروز از سال 88 بیشتر شده است. البته رای دادن آقای خاتمی یك شوك به بدنه اصلاحات وارد كرد اما این شوك باعث شد كه بیشتر شرایط را بررسی كنند و در قضاوت دقت بیشتری داشته باشند. بسیاری از كسانی كه موضع منفی داشتند در ماههای بعد با آن حركت موافقت كردند و میگفتند این حركت یك فعل نامناسب سیاسی نبود. توجه داشته باشیم كه همان حركت آن روز برگ برنده امروز اصلاحطلبان است. این نكته را فراموش نكنیم كه آقای خاتمی راس اصلاحات است. اهل برخوردهای قهری و حذفی نیست. برای انتخاب كارهای سیاسی هم مشورت میكند همانطور كه برای رای دادن هم با بزرگان اصلاحات مشورت كرد و آنها هم گفتند رای ندادن ایشان معنا ندارد و باید رای دهد. توجه داشته باشیم كه بدنه اجتماعی ایران بدنه رادیكال نیست. مردم وقتی دیدند هزینهها افزایش یافته در اعتراض و نقد عقب نشستند. البته اینطور هم نیست كه برای همیشه كنار بنشینند. چند سال است كه سرپرستهای خانوادهها شرمنده خانواده خود هستند. در فعالیتهای اقتصادی ركود شكنندهیی حاكم است كه همه در بازار كار از دولت طلبكارند و شرمنده كسانی كه كار كردهاند یا كالا فروختهاند و چك دریافت كردهاند و امروز صادركننده چك كه چند برابر چكهای صادر شده را از دولت طلبكار است شرمنده است. خلاصه در عرصه اقتصادی و معیشتی ملت دچار شرمندگی و سرافكندگی است.
بازگردیم به شرایط سیاسی امروز. در این شرایط كه به گفته شما حاكمیت پاسخی به گامهای تعاملی شما نداده و مردم هم در تنگنا هستند اصلاحطلبان قرار است چه كار كنند؟
ما به طور مداوم باید جلسات هم اندیشی خود را ادامه دهیم.
برآیند این جلسات كه چند ماه است برگزار میشود چه بوده است؟
هنوز برای خروجی گرفتن از جلسات انتخاباتی زود است. تا آخر اسفند وقت داریم. اصلاحطلبان تلاش میكنند فضا تلطیف شود و از امنیتی به سیاسی تغییر كند. در عین حال تلاش برای معرفی یك كاندیدای اجماعی در جریان است. اگر فضا اجازه دهد و تغییر كند اصلاحات با یك كاندیدای اجماعی به میدان خواهد آمد.
پس هدفگذاری، معرفی كاندیداست؟ قبول این گزاره معنایش این است كه از ابهام حضور یا عدم حضور عبور كردهاید.
تلاش ما این است كه در عرصه حضور داشته باشیم و با كاندیدای اجماعی حضور بیابیم.
گام اول این بود كه میخواهیم در این فضا وارد شویم یا خیر؟اما شما این گام را برداشتهشده فرض كردید.
حضور حق ما است. ما امیدواریم فضا سیاسی شود و انتخابات مهندسی شده نباشد. شما ببینید كه در روزهای اخیر چه كسانی سخن از مهندسی كردن انتخابات میزنند. این سخنان نگرانكننده است.
الان همه نسبت به مهندسی انتخابات ابراز نگرانی میكنند. اخیرا درباره شعار زنده باد بهار آقای احمدینژاد برخی اصولگرایان موضعگیری كرده و آن را مصداق مهندسی انتخابات میدانند. چرا در این دوره نگرانی نسبت به این موضوع ابراز میشود؟
در جریان اصولگرایان هر دو شاخه به ظاهر متضاد به دنبال مهندسی انتخابات به نفع خود هستند.
میتوان تصور كرد كه این دو اراده یكدیگر را خنثی كنند؟
معنای این تقابل این نیست كه زمینه برای اصلاحطلبان فراهم میشود. باید ببینیم تركیب هیات اجرایی، ستاد انتخابات و اعضای صندوق كدام در دست دولت و كدام در دست سایر اصولگرایان است. موضوع بعدی چیدمان صندوق است. باید نمایندگان كاندیداها اختیار تام داشته باشند و تا آخرین مرحله حضور داشته باشند. البته مهندسی كردن این انتخابات كار بسیار سختی است اما نشدنی نیست.
این دو موضوع كه خواستهای قانونی است.
بله. ما هیچ چیز فراتر از قانون نمیخواهیم. ما صرفا خواستار بیطرفی در صندوقها و در تمام فرآیند انتخابات هستیم. میخواهیم نظارت مردمی بر صندوق باشد به این معنا كه تمام كاندیداها فارغ از نگاه سیاسی خود كاندیدایشان را داشته باشند. اخراج نمایندگان كاندیداها از صندوق، راه ندادن آنها به حوزه و عدم حضور نمایندگان كاندیداها در هنگام شمارش آرا، مصداق تخلف انتخاباتی در قانون فعلی است.
این مواردی كه شما میگویید از امروز مشخص نیست. بنابراین اول باید تكلیف خودتان را با انتخابات معلوم كنید بعد برای موضوعات ثانویه مثل كیفیت برگزاری انتخابات بحث كنید.
طرف مقابل ما باید به این سوال جواب دهد: فرض كنید ما اجماع كردیم و فردی را معرفی كردیم. بعد فرد رد صلاحیت شد، تكلیف چیست؟
اصلاحات تا كی میخواهد با این اما و اگرها در فضای سیاسی كشور زندگی كند؟
شرایط حداقلی باید برای حضور فراهم باشد. الان فضا به نسبت یكی، دو سال گذشته، تغییری نكرده است.
شاید معرفی كاندیدای اجماعی هم یك گام تعاملی از سوی اصلاحات باشد. شما كه اهل تعامل هستید. شاید بد نباشد این گام را هم بردارید.
ممكن است به اینجا هم برسیم. جلساتی كه آقای خاتمی گذاشتهاند برای رسیدن به نظر واحد در همین خصوص است.
شما پیشنهاد كرده بودید همه كاندیداهای احتمالی اصلاحات فعالیت خود را به گونهیی آغاز كنند كه گویی كاندیدای نهایی اصلاحات هستند و در بزنگاه انتخابات همه به نفع كسی كه بیشترین رای را دارد كنار بروند. نتیجه آن پیشنهاد به كجا رسید؟
این حركت بسیار مثبت و خوبی است. الان آقای نجفی، عارف، جهانگیری و زنگنه هیچ كدام لازم نیست اعلام كاندیداتوری كنند. كافی است بگویند در عرصه انتخابات حضور دارند و تابع اجماع هستند. این اتفاق در حال دنبال شدن است. آقای جهانگیری اعلام كرده میآید، حرفهای آقای نجفی بوی آمدن میدهد و آقای عارف هم كه رسما آمده است. بنابراین این حركت در حال انجام است. گام بعدی رسیدن به اجماع است.
24 فروردین آغاز ثبتنام كاندیداهاست. استراتژی صحیح برای جریان اصلاحات چیست؟ همه ثبت نام كنند یا اینكه از ابتدا با یك كاندیدای اجماعی وارد شوند؟
هر دوی این استراتژیها در حال بررسی است. اصلاحات نیاز به تبلیغات گسترده ندارد. در این شكی نیست كه ما با انتخابات قهر نكردهایم. رقیب اما تلاش میكند خلاف این را وانمود كند و ما را به سمت قهر ببرد.
شما راهبرد مناسب را چه میدانید؟
این نكته را در نظر داشته باشید كه اگر كاندیدای اجماعی رد صلاحیت شود هر كاندیدای دیگری كه بماند برنده نخواهد شد. بنابراین منطقی این است كه قبل از ثبت نام، كاندیدای اجماعی انتخاب شود.
اگر كاندیدای اجماعی رد صلاحیت شود چه میكنید؟
این شرایطی است كه تحمیل میشود اما ما تا لحظه آخر در انتخابات فعال خواهیم بود و در عرصه انتخابات روشنگری خواهیم كرد. درباره ناكارآمدی یك دستسازی حاكمیت و بیتدبیری فرسوده مدیریت اصولگرایان كه میتوانیم صحبت كنیم. امام خمینی تعبیر بسیار جالبی درباره جناح راست داشتند كه گفتند: اینها یك نانوایی را هم نمیتوانند اداره كنند چه رسد به اداره یك كشور بزرگ همچون ایران.
در جلسات انتخاباتی اصلاحات به بحث روی مصادیق هم رسیدهاید؟
هنوز خیر.
ارتباط جریان اصلاحات با آقای هاشمی چگونه است؟
ایشان حرفهای ما را میشنود. فكر میكنم ایشان هم آمدن آقای خاتمی را به مصلحت كشور بداند.
این تصور شما مستند به سخن خاصی است؟
اظهارات تلویحی ایشان تاییدكننده تصور من است.
خود آقای هاشمی چطور؟
ایشان كه گفته است نمیآید.
آقای خاتمی هم میگوید نمیآید.
آقای هاشمی هم میتواند كشور را از مشكلات خارج كند و وضعیت را بهبود بخشد. باید دید این دو نفر كدام تایید صلاحیت میشود و كدام میتواند رای بیشتری بگیرد.
یعنی ممكن است آقای هاشمی هم رد صلاحیت شود؟
بعید نیست.
آیا دولتیها میتوانند تایید صلاحیت مشایی را بگیرند؟
اظهارات خودشان نشان میدهد كه میتوانند تایید صلاحیت بگیرند اما طرف مقابل تصور میكند طیف دولت رای ندارد. از آن سو عمده هزینه حذف اصلاحطلبان تاكنون پرداخت شده و برای ورود به حاكمیت هزینهیی نمانده است كه ما بدهیم.
اگر وضعیت به همین شكل باقی بماند روز انتخابات صحنه چگونه است؟
كاندیدای اجماعی ما رد صلاحیت میشود و رقابت بین اصولگرایان باقی میماند. از اصلاحطلبان بدلی هم قطعا با رای بسیار پایینی استقبال میشود.
اصولگرایان منهای احمدینژاد چگونه وارد میشوند؟
فكر میكنم در برابر احمدینژاد به اجماع برسند.
وضعیت این روزهای جریان اصلاحات چگونه است؟
الان احزاب و انجمنهای اصلاحطلب كمی بیش از حد لازم محافظهكار شدهاند. بالاخره هزینه برخورد كردن را باید به جان خرید. نمیشود بدون هزینه در صحنه بود و فعالیت كرد. بعد از سال 88 نوعی سرخوردگی ایجاد شد كه بنده از آن به عنوان كمای سیاسی تعبیر میكنم. ما باید ظرف دو، سه ماه از این كما خارج میشدیم اما بعد از سه سال و نیم هنوز با آن درگیریم.
برای خروج از این كمای سیاسی باید چه كاری انجام میشد كه نشده است؟
باید پرداخت هزینهها را قبول میكردیم.
هزینهها سال 88 پرداخت شد.
پس از آن هم باید پرداخت میكردیم. وقتی كار به اینجا میكشد كه جمع شدن اصلاحطلبان برای یك مراسم افطاری هم تحمل نمیشود یعنی وضعیت برای ما بسیار سخت است. وقتی در این حد هم فعالیت اصلاحطلبان را بر نمیتابند باید منتظر عواقب سنگین بود. وقتی یك جریانی حذف میشود یعنی پشتوانه اجتماعی و سیاسی حاكمیت كاهش مییابد و این خطر بزرگی است. یكی از ابزارهای ما در مذاكرات بینالمللی گسترش اعتماد ملت به حاكمیت و دارا بودن پشتوانه در داخل است. این اعتماد و پشتوانه با عملكرد جناح حاكم در سالهای اخیر روبه كاهش گذاشته است. وقتی یك جریان اصلی با پایگاه اجتماعی غالب را حذف میكنند در مباحث بینالمللی هم كار سخت میشود. به هر حال طرفهای خارجی مذاكرهكننده با ما هم، شرایط داخلی را رصد میكنند و میدانند وضعیت داخل ایران چگونه است. در مذاكرات برای سخن گفتن از موضع بالا نیاز به پایگاه اجتماعی داریم. موضوع دیگر این است كه برای عبور از فضای امنیتی به فضای سیاسی باید بها و هزینه پرداخت شود.
آیا مواجهه با انتخابات ریاستجمهوری سال آینده میتواند به عبور از فضای امنیتی كمك كند؟
در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده احزاب و انجمنها میتوانند حرف و نظر خود را به حاكمیت – به شرط پذیرفته شدن- برسانند. این یك نقطه شروع است. من به عنوان یك فرد نیمه سیاسی و نیمه اجرایی ادامه این فضا را به هیچوجه مفید و در راستای منافع ملی نمیبینم. متاسفانه با وجود نزدیك شدن به انتخابات دور یازدهم روزنهیی در تغییر فضا دیده نمیشود. خودشیفتگی و بر طبل یكدست شدن حاكمیت و تك صدایی كوبیدن، بیش از پیش كشور را دچار سردرگمی و مخمصه خواهد كرد.
در همین فضای نامطلوب كنشگران سیاسی اصلاحطلب باید چگونه عمل كنند؟
ما 18 حزب، انجمن و گروه داریم كه شورای هماهنگی اصلاحطلبان را تشكیل میدهند. مثلا انجمن اصلاحات كه خود ما آن را با مجوز وزارت كشور داریم سه سال بدون فعالیت مانده است.
علت این سكوت چیست؟
احزاب و گروههای سیاسی بعد از 88 به كما رفتهاند. الان فرصت خوبی است كه فعالیت خود را شروع كنند. اصلا میتوانند مشروح مذاكرات خود را در اختیار تمامی نهادهای امنیتی و قضایی قرار دهند. هیچ كدام از این احزاب در جایگاه روندهای تند نیستند. حتی اگر گروهی از فضای نقد و اعتراض مسالمتآمیز به سمت رادیكالیزم پیش برود بلافاصله با موضعگیری سایرین مواجه میشود. نمونه آن را در شخص آقای خاتمی دیدهایم. آقای خاتمی همان زمان كه رییسجمهور بودند هم در برابر رادیكالیزه شدن فضا موضعگیری میكردند. ما موضعگیریهای آقای خاتمی را در برابر برخی تندروهای اصلاحطلب یادمان نمیرود. با برخی از این افراد ایشان قطع رابطه كردند. این شخص 8 سال رییسجمهور كشور بود و یك مورد هم نمیتوان یافت كه در برابر رهبری ایستاده باشد. نشان داد كه مشی اصلاحطلبانه دارد و رجل سیاسی رادیكالی نیست. او حرف میزند و موضع میگیرد به قصد اصلاح، و خودش هم آماده كمك است. در زمان آقای خاتمی یك شكایت علیه كسی نشد. شما یك نفر را پیدا نمیكنید كه با شكایت دولت حتی یك شب بازداشت شده باشد. این در حالی بود كه انواع و اقسام اهانتها و تهمتها علیه دولت رواج یافته و باز سوی افراد و جریانات سیاسی، مسوول و غیر مسوول اتفاق میافتاد. امروز میبینیم كه در میان خود اصولگرایان چگونه دعاوی قضایی رواج یافته است.
شما در شرایطی میگویید باید فعالیت ادامه یابد كه برخی جریانات حتی برگزاری كنگره احزاب و گردهمایی اصلاحطلبان را بر نمیتابند. چگونه قرار است فعالیت ادامه یابد؟
من معتقدم یك جریان تندرو رادیكال در حاكمیت هست كه این برخوردها را انجام میدهد و عاقبت كار را نمیبیند. نباید تسلیم این جریان شد. در میان اصولگرایان انسانهای معتدل فراوانی یافت میشوند كه میتوان با آنها تعامل كرد. بسیاری از اصولگرایان الان از حذف یك جریان سیاسی ناراحتند و میدانند این برخوردها به ضرر نظام است. باید با همانها صحبت كرد. الان كار به جایی رسیده كه نقد برخی اصولگرایان خیلی تندتر از اصلاحطلبان است. باید از این فرصت استفاده كرد. ممكن است همان افراد تندرو جلسات را به هم بزنند و هزینههایی نظیر ضرب و شتم و زندان را تحمیل كنند. ما ریگی به كفشمان نیست. اصلاحطلبیم و به دنبال نقد مشفقانه در چارچوب نظام و قانون اساسی هستیم. ما دنبال تغییر رفتار حاكمیت هستیم. برای اصلاح هم برنامه و راهكار داریم بنابراین برای ایران هزینه میدهیم. اگر همین هم تحمل نشود معنایش با تیشه به جان ریشه كشور افتادن است. همان تندورها كشور را به مسیری بردهاند كه همه دنیا علیه ما بسیج شدهاند. كسی را در راس مدیریت اجرایی كشور نشاندند كه امروز نشان میدهد به هیچ شخص و نهادی پاسخگو نیست. 950 میلیارد دلار درآمد نفتی داشتند. به چه كسی پاسخ دادند این درآمد كجا و چگونه هزینه شد؟ در عرصه فعالیتهای اقتصادی سرمایهگذاری 300 میلیارد دلار را هم نمیبینیم چه برسد به 950 میلیارد دلار. در این شرایط كه فشار درونی و بیرونی افزایش یافته است باز هم عدهیی میخواهند كشور را به این سو هدایت كنند كه تنشها بیشتر شود. كشور دلسوزانی دارد كه میخواهند این معضلات را بر طرف كنند. جریان حاكم تندرو هرگز اجازه نمیدهد ما در این خصوص تعامل كنیم. اما اجازه ندادن آنها نباید باعث شود ما خودمان پا پس بكشیم.
یك تلقی هم امروز این است كه در پس ژست جوانمردانه عدم حضور در انتخابات به دلیل تداوم حبسها و حصرها نوعی محافظهكاری برای عدم پرداخت هزینه فعالیت سیاسی نهفته است. در این خصوص موضع شما چیست؟
محافظهكاری بعد از 88 تشدید شده است. در این مدت شاهد نوعی محافظهكاری غیرقابل قبول بودهایم. در عرصه سیاسی بودن هزینه دارد. نمیشود بگوییم موجودی ما برای هزینه كردن تمام شد.
این روزها آقای خاتمی به عنوان راس جریان اصلاحات جلسات انتخاباتی منظمی دارد كه جامعه نسبت به آن توجیه نیست. قرار است این محافظهكاری غیرقابل قبول با محوریت شخص آقای خاتمی ادامه یابد؟
همین كه جلسات انتخاباتی تشكیل میشود نشان میدهد در گذشته 3 ساله تجدید نظر شده و به این نتیجه رسیدهاند كه در صحنه سیاسی وانتخابات حضور داشته باشند. این حضور در صحنه الزاما به معنای معرفی كاندیدا نیست. بالاخره حرفمان را باید بزنیم. درباره عملكرد حاكمیت یكدست 7 سال و نیمه اصولگرایان باید حرف زد. قلب ما برای ایران اسلامی میتپد، عاشق این سرزمین و ملتمان هستیم این را اكثریت جامعه با مقایسه امروز و وجدان دولت اصلاحات به خوبی درك میكنند.
جریان اصلاحات هرگز نتوانست تعامل مناسبی با راس حاكمیت سیاسی در ایران داشته باشدوگفتوگوی مشترك بین اصلاحطلبان و راس حاكمیت وجود نداشته است. علت این چیست؟
این تعامل تا روز آخر دولت آقای خاتمی برقرار بود. اما دقیقا با روی كار آمدن احمدینژاد این تعامل و گفتوگو قطع شد. آقای احمدینژاد تیشه را برداشت و شروع به حذف همه اصلاحطلبان كرد. در پی این موضوع، فضایی ایجاد شد تا كشور را موفق جلوه دهند. تازه در یكی دو سال اخیر برخی از معتدلان و عقلا متوجه شدند خیلی فرصتها از دست رفت و این حركت حذفی نامناسبی بود كه نتیجه مثبتی به بار نیاورد اما عدهیی هنوز به این نتیجه نرسیدهاند كه تجدید نظر كنند. رای دادن آقای خاتمی در انتخابات مجلس پیام داشت. این پیامی كه آقای خاتمی فرستاد عكسالعملی در پی نداشت و فضا امنیتیتر هم شد. این پیام را كسی نشنید. بالاخره آقای خاتمی قبل از آن، مساله گذشت دو طرف از یكدیگر را مطرح كرد و شعار گذشت را داد. گذشت كردن برای زمانی است كه حق به طور كامل با شماست. از سوی طرف مقابل اما هیچ قدمی به پیش گذاشته نشد و روزنههایی هم كه بازمانده بود بسته شد. كشور و نظام از ابتدای انقلاب ضربههای فراوانی از تندروی و مفتون قدرت شدن و توهم توطئه خورده است.
اما تعبیر دیگری كه از حركت آقای خاتمی شد تسلیم و عقبنشینی بود.
به هیچوجه این تعبیر را قبول ندارم. آقای خاتمی این پیام را داد و یك گام به سمت تعامل برداشت اما از سوی مقابل هیچ حركت مناسبی در پاسخ ندید. حرفی كه آقای خاتمی میزند پیام دارد و باید بازگشتی داشته باشد. تا اینجا كه گذشت كنیم، نرمش و تواضع از خود نشان داد. خود را شكست كه نظام نشكند رای داد و بسیاری از گامهای دیگری كه ایشان برداشت هیچ بازخوردی نداشته است. حتی برخوردهای حاكمیت تندتر هم شده است. تعامل یك اصل است اما قرار نیست یك طرف همیشه گام به جلو بردارد و طرف مقابل هیچ كاری نكند. بلكه فشارها و برخوردها و بگیر و ببند و فشار روی احزاب و NGOها و رسانه را افزون كنند. بالاخره مذاكره برای چنین شرایطی است. در شرایط صلح و صفا كه نیازی به تعامل و گفتوگو نیست. دقیقا در این مقطع اصلاحطلبان باید بتوانند به تعامل سازنده با حاكمیت برسند. البته با این پیش شرط كه آنها هنوز خود را در چارچوب نظام میدانند.
اولا گفتوگو فقط برای رفع اختلاف نیست گفتوگو برای ارتقای سطح اطلاعات و دانش و تعمیق روابط نیز مطرح است، ثانیا من از شما سوال میكنم كه كدام طرف برای رسیدن به تعامل گام برداشت؟
اصلاحطلبان این گام را برداشتند اما به گفته شما پاسخی از طرف مقابل نگرفتند. امروز در وضعیتی هستیم كه به قول شما هر چه حركت به سمت تعامل بوده به در بسته خورده است.
حال در این شرایط چه باید كرد؟
باید یك گام دیگر برداشت.
مصداق آن قدم بعدی چیست؟
باید جلسات خود را داشته باشیم و با عقلای اصولگرا یك برنامه تعاملی تدوین كنند و بحرانها و مسائل كشور را بررسی كنیم و به راهكار برسیم. باید به تعامل با مراجع و روحانیت پرداخت. اینكه اصلاحطلبان با اصولگرایان ائتلاف كنند امكان پذیر نیست. از ابتدای انقلاب فضای سیاسی كشور دو قطبی بوده است. این دو قطب نمیتوانند ائتلاف كنند اما راه برای تعامل بسته نیست. اگر این تعاریف جابهجا شود به بن بست میرسیم. تعامل با ائتلاف متفاوت است. نام تعامل را نمیتوان ائتلاف گذاشت. جلسات تعاملی با معتدلان اصولگرا قطعا راهگشا خواهد بود.
این كار انجام شده است؟
خبر زیادی در این زمینه ندارم اما میدانم آقای خاتمی جلسات دو نفرهیی با آقایان هاشمی و ناطق نوری داشتهاند. جلسات سه نفره هم انجام شده است و برآیند نظر این 3 نفر به مقامات منتقل شده است بسیاری از افراد از جمله آقایان هاشمی، ناطق نوری و روحانی تلاش كردهاند مواضع و دیدگاههای گروههای معتدل را به حاكمیت برسانند. حداقل كاری كه میتوانند انجام دهند این است كه حرف و تحلیل خود را ارائه دهند. به نظر من احساس وجود بحران زمینه را برای تعامل بیشتر فراهم كرده است. به عنوان برگ برنده عرض میكنم كه برای تعامل با حاكمیت این اصلاحطلبان بودند كه قدم برداشتند.
برخی ناظران معتقدند انجام كارهایی نظیر رای دادن آقای خاتمی منجر به كاهش محبوبیت او و در نهایت ریزش در میان هواداران اصلاحات شده است. به عنوان یك اصلاحطلب این حكم را قبول دارید؟
خیر. اگر یك ارزیابی صحیح از نفوذ آقای خاتمی در جامعه داشته باشیم میبینیم كه اتفاقا نفوذ و محبوبیت ایشان امروز از سال 88 بیشتر شده است. البته رای دادن آقای خاتمی یك شوك به بدنه اصلاحات وارد كرد اما این شوك باعث شد كه بیشتر شرایط را بررسی كنند و در قضاوت دقت بیشتری داشته باشند. بسیاری از كسانی كه موضع منفی داشتند در ماههای بعد با آن حركت موافقت كردند و میگفتند این حركت یك فعل نامناسب سیاسی نبود. توجه داشته باشیم كه همان حركت آن روز برگ برنده امروز اصلاحطلبان است. این نكته را فراموش نكنیم كه آقای خاتمی راس اصلاحات است. اهل برخوردهای قهری و حذفی نیست. برای انتخاب كارهای سیاسی هم مشورت میكند همانطور كه برای رای دادن هم با بزرگان اصلاحات مشورت كرد و آنها هم گفتند رای ندادن ایشان معنا ندارد و باید رای دهد. توجه داشته باشیم كه بدنه اجتماعی ایران بدنه رادیكال نیست. مردم وقتی دیدند هزینهها افزایش یافته در اعتراض و نقد عقب نشستند. البته اینطور هم نیست كه برای همیشه كنار بنشینند. چند سال است كه سرپرستهای خانوادهها شرمنده خانواده خود هستند. در فعالیتهای اقتصادی ركود شكنندهیی حاكم است كه همه در بازار كار از دولت طلبكارند و شرمنده كسانی كه كار كردهاند یا كالا فروختهاند و چك دریافت كردهاند و امروز صادركننده چك كه چند برابر چكهای صادر شده را از دولت طلبكار است شرمنده است. خلاصه در عرصه اقتصادی و معیشتی ملت دچار شرمندگی و سرافكندگی است.
بازگردیم به شرایط سیاسی امروز. در این شرایط كه به گفته شما حاكمیت پاسخی به گامهای تعاملی شما نداده و مردم هم در تنگنا هستند اصلاحطلبان قرار است چه كار كنند؟
ما به طور مداوم باید جلسات هم اندیشی خود را ادامه دهیم.
برآیند این جلسات كه چند ماه است برگزار میشود چه بوده است؟
هنوز برای خروجی گرفتن از جلسات انتخاباتی زود است. تا آخر اسفند وقت داریم. اصلاحطلبان تلاش میكنند فضا تلطیف شود و از امنیتی به سیاسی تغییر كند. در عین حال تلاش برای معرفی یك كاندیدای اجماعی در جریان است. اگر فضا اجازه دهد و تغییر كند اصلاحات با یك كاندیدای اجماعی به میدان خواهد آمد.
پس هدفگذاری، معرفی كاندیداست؟ قبول این گزاره معنایش این است كه از ابهام حضور یا عدم حضور عبور كردهاید.
تلاش ما این است كه در عرصه حضور داشته باشیم و با كاندیدای اجماعی حضور بیابیم.
گام اول این بود كه میخواهیم در این فضا وارد شویم یا خیر؟اما شما این گام را برداشتهشده فرض كردید.
حضور حق ما است. ما امیدواریم فضا سیاسی شود و انتخابات مهندسی شده نباشد. شما ببینید كه در روزهای اخیر چه كسانی سخن از مهندسی كردن انتخابات میزنند. این سخنان نگرانكننده است.
الان همه نسبت به مهندسی انتخابات ابراز نگرانی میكنند. اخیرا درباره شعار زنده باد بهار آقای احمدینژاد برخی اصولگرایان موضعگیری كرده و آن را مصداق مهندسی انتخابات میدانند. چرا در این دوره نگرانی نسبت به این موضوع ابراز میشود؟
در جریان اصولگرایان هر دو شاخه به ظاهر متضاد به دنبال مهندسی انتخابات به نفع خود هستند.
میتوان تصور كرد كه این دو اراده یكدیگر را خنثی كنند؟
معنای این تقابل این نیست كه زمینه برای اصلاحطلبان فراهم میشود. باید ببینیم تركیب هیات اجرایی، ستاد انتخابات و اعضای صندوق كدام در دست دولت و كدام در دست سایر اصولگرایان است. موضوع بعدی چیدمان صندوق است. باید نمایندگان كاندیداها اختیار تام داشته باشند و تا آخرین مرحله حضور داشته باشند. البته مهندسی كردن این انتخابات كار بسیار سختی است اما نشدنی نیست.
این دو موضوع كه خواستهای قانونی است.
بله. ما هیچ چیز فراتر از قانون نمیخواهیم. ما صرفا خواستار بیطرفی در صندوقها و در تمام فرآیند انتخابات هستیم. میخواهیم نظارت مردمی بر صندوق باشد به این معنا كه تمام كاندیداها فارغ از نگاه سیاسی خود كاندیدایشان را داشته باشند. اخراج نمایندگان كاندیداها از صندوق، راه ندادن آنها به حوزه و عدم حضور نمایندگان كاندیداها در هنگام شمارش آرا، مصداق تخلف انتخاباتی در قانون فعلی است.
این مواردی كه شما میگویید از امروز مشخص نیست. بنابراین اول باید تكلیف خودتان را با انتخابات معلوم كنید بعد برای موضوعات ثانویه مثل كیفیت برگزاری انتخابات بحث كنید.
طرف مقابل ما باید به این سوال جواب دهد: فرض كنید ما اجماع كردیم و فردی را معرفی كردیم. بعد فرد رد صلاحیت شد، تكلیف چیست؟
اصلاحات تا كی میخواهد با این اما و اگرها در فضای سیاسی كشور زندگی كند؟
شرایط حداقلی باید برای حضور فراهم باشد. الان فضا به نسبت یكی، دو سال گذشته، تغییری نكرده است.
شاید معرفی كاندیدای اجماعی هم یك گام تعاملی از سوی اصلاحات باشد. شما كه اهل تعامل هستید. شاید بد نباشد این گام را هم بردارید.
ممكن است به اینجا هم برسیم. جلساتی كه آقای خاتمی گذاشتهاند برای رسیدن به نظر واحد در همین خصوص است.
شما پیشنهاد كرده بودید همه كاندیداهای احتمالی اصلاحات فعالیت خود را به گونهیی آغاز كنند كه گویی كاندیدای نهایی اصلاحات هستند و در بزنگاه انتخابات همه به نفع كسی كه بیشترین رای را دارد كنار بروند. نتیجه آن پیشنهاد به كجا رسید؟
این حركت بسیار مثبت و خوبی است. الان آقای نجفی، عارف، جهانگیری و زنگنه هیچ كدام لازم نیست اعلام كاندیداتوری كنند. كافی است بگویند در عرصه انتخابات حضور دارند و تابع اجماع هستند. این اتفاق در حال دنبال شدن است. آقای جهانگیری اعلام كرده میآید، حرفهای آقای نجفی بوی آمدن میدهد و آقای عارف هم كه رسما آمده است. بنابراین این حركت در حال انجام است. گام بعدی رسیدن به اجماع است.
24 فروردین آغاز ثبتنام كاندیداهاست. استراتژی صحیح برای جریان اصلاحات چیست؟ همه ثبت نام كنند یا اینكه از ابتدا با یك كاندیدای اجماعی وارد شوند؟
هر دوی این استراتژیها در حال بررسی است. اصلاحات نیاز به تبلیغات گسترده ندارد. در این شكی نیست كه ما با انتخابات قهر نكردهایم. رقیب اما تلاش میكند خلاف این را وانمود كند و ما را به سمت قهر ببرد.
شما راهبرد مناسب را چه میدانید؟
این نكته را در نظر داشته باشید كه اگر كاندیدای اجماعی رد صلاحیت شود هر كاندیدای دیگری كه بماند برنده نخواهد شد. بنابراین منطقی این است كه قبل از ثبت نام، كاندیدای اجماعی انتخاب شود.
اگر كاندیدای اجماعی رد صلاحیت شود چه میكنید؟
این شرایطی است كه تحمیل میشود اما ما تا لحظه آخر در انتخابات فعال خواهیم بود و در عرصه انتخابات روشنگری خواهیم كرد. درباره ناكارآمدی یك دستسازی حاكمیت و بیتدبیری فرسوده مدیریت اصولگرایان كه میتوانیم صحبت كنیم. امام خمینی تعبیر بسیار جالبی درباره جناح راست داشتند كه گفتند: اینها یك نانوایی را هم نمیتوانند اداره كنند چه رسد به اداره یك كشور بزرگ همچون ایران.
در جلسات انتخاباتی اصلاحات به بحث روی مصادیق هم رسیدهاید؟
هنوز خیر.
ارتباط جریان اصلاحات با آقای هاشمی چگونه است؟
ایشان حرفهای ما را میشنود. فكر میكنم ایشان هم آمدن آقای خاتمی را به مصلحت كشور بداند.
این تصور شما مستند به سخن خاصی است؟
اظهارات تلویحی ایشان تاییدكننده تصور من است.
خود آقای هاشمی چطور؟
ایشان كه گفته است نمیآید.
آقای خاتمی هم میگوید نمیآید.
آقای هاشمی هم میتواند كشور را از مشكلات خارج كند و وضعیت را بهبود بخشد. باید دید این دو نفر كدام تایید صلاحیت میشود و كدام میتواند رای بیشتری بگیرد.
یعنی ممكن است آقای هاشمی هم رد صلاحیت شود؟
بعید نیست.
آیا دولتیها میتوانند تایید صلاحیت مشایی را بگیرند؟
اظهارات خودشان نشان میدهد كه میتوانند تایید صلاحیت بگیرند اما طرف مقابل تصور میكند طیف دولت رای ندارد. از آن سو عمده هزینه حذف اصلاحطلبان تاكنون پرداخت شده و برای ورود به حاكمیت هزینهیی نمانده است كه ما بدهیم.
اگر وضعیت به همین شكل باقی بماند روز انتخابات صحنه چگونه است؟
كاندیدای اجماعی ما رد صلاحیت میشود و رقابت بین اصولگرایان باقی میماند. از اصلاحطلبان بدلی هم قطعا با رای بسیار پایینی استقبال میشود.
اصولگرایان منهای احمدینژاد چگونه وارد میشوند؟
فكر میكنم در برابر احمدینژاد به اجماع برسند.
گردآوری: گروه خبر سیمرغ
www.seemorgh.com/news
منبع: aryanews.com
مطالب داغ سایر بخشها:
پراید ۲۰ میلیونی + پیاز ۲۵۰۰ تومانی = همایش میلیاردی بندرعباس!/ عکس
دادگاه قضات پرونده بازداشتگاه کهریزک غیرعلنی برگزار شد
مهمترین عناوین روزنامه های صبح امروز (91/12/08)
نباید دست هر کسی را گرفت و وزیر کرد!
احتمال افزایش 117 هزار تومانی دستمزد 92