طی سالهای گذشته، واحد منابع انسانی در اکثر سازمانها جایگاه ویژه خود را پیدا کرده است و صاحبان کسب و کار تاثیر غیرقابل انکار آن را پذیرفتهاَند. به طوری که در زمان بحرانِ شرکتها پای منابع انسانی به ماجرا باز میشود تا با مهارت خود نابهسامانی پیش آمده را مدیریت کند. اگر سازمانی ساختار اصولی و توانمند داشته باشد، این واحد سهم بزرگی در موفقیت و پیشرفت آن خواهد گذاشت.
حال اگر کمی از نقش منابع انسانی در سازمانها فاصله بگیریم و کلیتر به موضوع نگاه کنیم، «روابط انسانی» موضوعیت بیشتری پیدا میکند. درواقع رابطه انسانی محوریتی است که ابتدا باید در رابطه فرد با خود و سپس در رابطه فرد با دیگران شکل بگیرد. به همین منظور «استیو براون» در کتاب «طلوع منابع انسانی » حضور منابع انسانی را زمانی موثر میداند که افراد در وهله اول در پی بهبود روابط انسانی خود باشند.
این کتاب سعی دارد با داستانهایی که نویسنده از زندگی شخصی خود نقل کرده است، رسالت خود را در راستای زندگی بهتر انجام دهد. طبق گفته براون: «هیچچیز معنادارتر از این نیست که جهان را تبدیل به جایی بهتر از آنی کنیم که برای اولین بار به آن قدم گذاشتیم.»
البته نباید از این نکته غافل شد که موضوع «طلوع منابع انسانی» حول محور این واحد شغلی در سازمانها شکل گرفته و تجربه چندین ساله نویسنده، مدیر و استراتژیست مشهور را در خود جای داده است. به همین منظور در تمام فصول کتاب این تجارب را را با مهارت خود به «منابع انسانی» پیوند زده است تا در مقام یک معلم، نحوه طلوع را آموزش دهد
از مزیتهای دیگر که پیشتر به آن اشاره شد، سادگی و داستان «طلوع منابع انسانی» است که مخاطب را همراهی میکند تا با موضوعاتی مثل قصه نان پختن مادربزرگ و بوی خوش نان همراه شود و تجربه خود را به سادهترین و موثرترین روش افزایش دهد. همین نکته است که باعث شده این کتاب از دیگر کتابهای طلوع منابع انسانی متمایز شود و جزو پرفروشترینهای مدیریت منابع انسانی در جهان به حساب بیاید.
از متن کتاب:
«تا به حال از بوی نان در حال پخت لذت بردهاید؟ عطر و بویش آنقدر جذاب است که دهانتان آب میاٌفتد و شما به دنبال منبع بو خواهید گشت. چیزی که من و برادرم عاشق کمک کردن به مادربزرگمان در پختنِ آن بودیم، نان بود. انگار بهشت را به ما هدیه داده بود؛ به خاطر اینکه با یکی از اشخاص مورد علاقهمان در حال انجام کاری بودیم، که کمک به خانه و خانواده بود.
رهبری در سازمانها باید مثل نان پختن با مادربزرگم باشد. او هیچوقت دستور عمل مشخصی را دنبال نکرد، چرا که مواد اولیه و فرایند را از حفظ بود. مادرش به او آموخته بود و او هم به نوبهی خودش این روش را به ما آموخت. حتی یک قدم هم جا نیفتاد یا عجلهای نشد. در رهبری سازمانی غالباً به دلیل این فرض که هرگز وقت کافی وجود ندارد، صبر و حوصله کمرنگ دیده میشود. منابع انسانی باید مثل مادربزرگ من باشد. ما باید کسانی باشیم که فرایند را از صمیم قلب بشناسیم تا بتوانیم دیگران را به آرامش دعوت کنیم و به آنها بفهمانیم که وقت کافی وجود دارد. اگر منابع انسانی سکان هدایت را از طریق کار و تعامل خود با دیگران برعهده بگیرد، در این صورت میتواند به تعیین سرعت لازم برای وظایف محوله کمک کند. ما باید خمیرمایه باشیم. منابع انسانی میتواند به دیگران نشان دهد که آنها قبل از پیشرفت کار، مورد نیاز و مورد توجه هستند تا عنصر کلیدی را برای رهبری فراهم کنند. شما میتوانید خمیرمایه باشید. شما میتوانید همان اثر کوچکی باشید که گرهی کار را میگشاید و به جلو حرکت میدهد.»
این کتاب را از وبسایت فروشگاه بادکوبه تهیه نمایید.
گردآوری: گروه خدمات و محصولات سیمرغ
seemorgh.com
منبع:shop.badkoobehgroup.com