چرا به یار مهربان‌ مان اهمیت نمی‌ دهیم؟
دیروز صبح مثل همیشه برای رفتن به محل کارم سوار تاکسی اینترنتی شدم، تازه داشتم در صندلی جابجا می‌شدم  که راننده از من اجازه گرفت تا یک پادکست صوتی پلی کند. از آنجایی که برایم چنین درخواستی جالب بود، مخالفتی نداشتم که هیچ؛ حس کنجکاوی ام هم گل کرده بود. او که پسری جوان بود، یک پادکست تاریخی پلی کرد، موضوع آن در مورد زندگی‌نامه نادرشاه افشار بود. حقایق جالبی از زندگی نادرشاه در آن بیان شد که...

فرصت های از دست رفته برای کتاب خوانی

تقریبا نیم ساعتی گذشت، ماشین در حال حرکت در بزرگراه بود و من از شنیدن پادکست حسابی سرذوق آمده بودم که پارت اول آن تمام شد. هیچ گاه فکر نمی‏کردم روزی در یک تاکسی اینترنتی در مورد نادر شاه افشار انقدر اطلاعات به دست بیاورم. از راننده اسم پادکست را پرسیدم و یادداشت کردم تا در اولین فرصت بقیه پارت‌ها را گوش که چه عرض کنم، نوش کنم. به او گفتم که برایم جالب است که شما موقع رانندگی یک مطلب تاریخی را گوش می‎دهید، او که به گفته خودش دانشجوی کارشناسی بود گفت من، هم دانشجو هستم هم کار می‎کنم، از بچگی به خواندن کتاب علاقه داشتم، ولی خانواده توان تهیه و خرید کتاب را برای من نداشتند، برای همین من اکثر اوقات در کتابخانه‎ها بودم. راهنما زد و به سمت چپ پیچید در آینه دیدم از مرور خاطرات لبخندی به لبش آمد و گفت همه دوستانم به من می‎گفتند خوره کتاب. در واقع کتاب بهترین دوست من بوده و هست. کتابهایی که هر کدام با موضوعات مختلف یک دوست جدید برای من می‌شدند و من تجربه‎های آن‎ها را می‎زیستم. 

الان هم که کمبود وقت اجازه خواندن کتاب را به من نمی‎دهد، از فرصت استفاده می‎کنم و پشت فرمان ماشین در حالی که مسافرکشی می‎کنم، همیشه کتاب صوتی یا پادکست گوش می‎دهم. لبخند عمیقی زد و گفت آدم‌های زیادی مثل شما علاقه‎مند می‌شوند و از من اسم پادکست‎ها و کتاب‎ها را می‎پرسند، بعضی‎ها که اطلاعات بیشتری دارند در مورد موضوعات وارد صحبت می‌شوند و من  از این تعاملات بسیار خوشحال می‎شوم.
 

478.jpg

حرف‎های او مرا به فکر عمیقی برد، سرانه مطالعه در ایران را جایی خوانده بودم که یادم نیامد، در اینترنت سرچ کردم و از مقایسه این عدد در ایران و جهان شوکه شدم. 2 دقیقه در ایران در مقابل 90 دقیقه در ژاپن. راستی چه شد که ژاپنی‎ها انقدر پیشرفته شدند؟ حتما دلایل مختلفی وجود داشته که فرهنگ کتاب خواندن هم در آن بی اثر نبوده است. داشتم فکر می‎کردم شاید چون ما ایرانی‎ها همیشه در حال کار کردن هستیم دیگر وقتی برای مطالعه نداریم که یادم آمد ساعت کاری روزانه ژاپنی‏ها از ما خیلی هم بیشتر است!

دیگر به نزدیکی محل کارم رسیده بودم که چشمم به یک بیلبورد خورد روی آن نوشته شده بود: فرصت‏های بر آب رفته. راستی فرصت‎های بر آب رفته درست است یا بر باد رفته؟ نمی‎دانم ولی فکر می‌کنم بعضی از دلایل ما برای عدم مطالعه، بیشتر بهانه است. ما باید بیشتر از فرصت‎هایمان برای مطالعه و  ایجاد فرهنگ کتابخوانی استفاده کنیم درست مثل همین راننده جوان!

به نظر شما چه فرصت‎های دیگر در زندگی وجود دارد که می‎توانیم از آن برای مطالعه بیشتر بهره ببریم؟



گردآوری: گروه خدمات و محصولات سیمرغ
seemorgh.com