درك متقابل رمز خوشبختی ماست
زندگی مشترك فقط زندگی زیر یك سقف نیست؛ زندگی همدلانه و همراهی همیشگی یك زوج در كنار یكدیگر است. زندگیای كه بعد از مدتی با تولد فرزندان شیرینتر میشود و البته در این مسیر تلخیها و مشكلات زیادی هم وجود دارد كه با همدلی و عشق ورزی براحتی برطرف خواهد شد.
دانستن از چگونگی زندگی مشترك هنرمندان، ورزشكاران و چهرههای مشهور جامعه برای مردم همیشه جذاب است و البته تاثیرگذار. بسیاری از جوانان با الگوپذیری از زندگی این دسته افراد تصمیمهای بزرگ زندگی خود را میگیرند و این همان نكتهای است كه مسوولیت افراد مشهور را خطیرتر میكند، به همین دلیل در هر فرصتی تلاش میكنیم سراغ زوجهای هنرمند و فعال در رادیو و تلویزیون و دیگر مشاهیر چون ورزشكاران و... برویم و با آنها در مورد زندگی خانوادگی و مشغلههایشان به گفتوگو بنشینیم.فلورا سام و مجید اوجی حدود 3 دهه است كه با محبت و عشق در كنار یكدیگر زندگی میكنند. هر دو اهل شیراز و از اهالی ادب و هنر هستند. آنها از زندگی مشترك خود به شیرینی سخن میگویند و صبوری و درك متقابل را رمز خوشبختی خود میدانند. حاصل این زندگی شیرین 20 ساله دختری است به نام «فریال» كه به پدر و مادرش میبالد و آنها نیزعاشقانه برای آینده او تلاش میكنند. آنچه میخوانید حاصل گفتوگوی دو ساعتهای است با این زوج خوشبخت در عصرگاه یك پنجشنبه پاییزی.
خانم سام با شما شروع میكنم؛ چطور شد با مجید اوجی آشنا شدید؟
حدود سال 1359 كه من دانشآموز دبیرستانی بودم، تلویزیون اطلاعیهای مبنی بر تشكیل كلاسهای تئاتر در شیراز پخش كرد و من هم به علت علاقهای كه به این حوزه داشتم، در این آزمون شركت كرده و پذیرفته شدم. در آن زمان زنده یاد مجید افشاریان سرپرست گروه بود. وقتی انقلاب فرهنگی رخ داد، آقای اوجی دانشجوی دانشگاه تهران بود و به علت این اتفاق به شیراز برگشته بود و چون اطلاعات بسیاری در این زمینه داشت، به عنوان كمك استاد به این گروه پیوست. باب آشنایی ما از آن زمان آغاز شد. من با ایشان تئاترهای بسیاری را كار كردم كه در نهایت سال 62 اتفاقات جدیدی در زندگی من افتاد و آقای اوجی به اتفاق خانواده به خواستگاری آمدند و سال 63 نیز ما با هم ازدواج كردیم.
آقای اوجی، شما چه خصوصیات اخلاقی را در خانم سام دیدید كه او را به عنوان همسر آینده خود انتخاب كردید؟
آن زمان من 22 سال بیشتر نداشتم و هر دوی ما بسیار جوان بودیم. جدا از عاشق شدن و عشق ورزیدن به یكدیگر، شاید كمی غیر قابل تصور باشد كه در آن زمان و در اوج جوانی با هم پیوند زناشویی بستیم، اما حالا كه به آن دوران فكر میكنم با تمام سختیها و مشكلاتی كه در ابتدای زندگی داشتیم، میبینم خانم سام تمام خصوصیات اخلاقی كه من همیشه دلم میخواست همسر آیندهام داشته باشد، دارد و فكر میكنم كه یكی از مهمترین دلایل استحكام این زندگی، همین ویژگیهای اخلاقی خوبی است كه او دارد.
نكته دیگر این كه من اصلا آدم مرتب و منظمی نبودم و همیشه دور و برم شلوغ بود، اما بعد از ازدواج این اشكال با وجود فلورا برطرف شد.
من معتقدم خیلی خوب نیست كه زن و شوهر كاملا شبیه به هم باشند. آنها باید مكمل هم باشند و با كمك یكدیگر ایرادهای خود را برطرف كنند. من هرچه عادت بد دارم با عادات خوب و مثبت خانم سام اصلاح میشود و مطمئن هستم كه در مورد ایشان نیز همینطور است. من همیشه جوانان را تشویق به ازدواج میكنم، چون اعتقاد دارم زندگی بعد از ازدواج قابل مقایسه با هیچ چیز در جهان نیست. البته این مساله نیز به شناخت زوجین نسبت به هم برمیگردد و باید از این مرحله مهم زندگی با شناخت بیشتر عبور كرد.
خانم سام شما هم مثل آقای اوجی بودید؟
البته من به نسبت آقای اوجی بانظم و ترتیبتر بودم، چون قانونمند بودن را دوست دارم و همیشه سعی میكنم برای هر كاری در زندگی برنامهریزی داشته باشم. نمیگویم خیلی منظم هستم، اما سعی میكنم با برنامه درست و حساب شده، زندگی خود و خانوادهام را جلو ببرم و كارها را بر اساس آن تنظیم كنم. حتی مواقعی پیش آمده كه آقای اوجی به من زنگ میزند و میگوید كاغذ كوچكی كه در آن شماره تلفنی یادداشت كردم را كجا گذاشتم و من دقیقا آدرس آن را به او میدهم.
مجید: من دوست دارم به این نكته تاكید كنم كه فلورا واقعا مراقب زندگیمان است. بسیار هم صرفهجو است و از هر چیزی به خوبی استفاده میكند. من به صراحت و صداقت میگویم كه اگر خانم سام در زندگی من نبود، در حال حاضر در این سطح از زندگی نبودم. به عبارت بهتر اگر او به عنوان همسر و مادر كنار من و فریال نبود، معلوم نبود چه بر سر ما میآمد. (میخندد)
بعد از ازدواج به تهران آمدید یا ساكن شیراز بودید؟
مجید: من بعد از دوران دبیرستان بلافاصله وارد دانشگاه تهران شدم، اما به علت وقفهای كه به خاطر انقلاب فرهنگی در آن زمان برای تحصیل من افتاد، به شیراز برگشتم. البته بعد از مدت كوتاهی دوباره دانشگاهها باز شد و من سر كلاس رفتم. در همین دوران نیز ازدواج ما اتفاق افتاد و بلافاصله بعد از این مراسم به تهران آمدیم. در تهران هم كار میكردم و هم درس میخواندم. آن زمان در شبكه اول سیما مشغول كار بودم. البته هر دو ما در دانشگاه تهران تحصیل میكردیم و زندگی ما در تهران ادامه پیدا كرد.
فلورا: ما خیلی زود ازدواج كردیم و به بیان بهتر جوانی زیادی را تجربه نكردیم. بخصوص كه سالهای جوانی ما با انقلاب فرهنگی و دوران جنگ تحمیلی روبهرو بود. میتوان گفت ما به سرعت از این دوران عبور كردیم و به همین خاطر باید به افرادی با مسوولیتپذیری بالا تبدیل میشدیم. آن دوران برای ما سالهای بیخیالی نبود. اگرچه شاید هر كسی فكر میكرد كه ازدواج ما در اوج جوانی به دور از عقل باشد، اما برای ما ازدواج تنها مراسم عقد و عروسی نبود، باید از شهرمان جدا میشدیم و به تهران میآمدیم. من یك دختر 18 ساله بودم و وقتی چشم باز كردم دیدم چقدر تنها هستم، چون ما درست بعد از گذشت یك هفته از ازدواجمان به تهران آمدیم. حتی خیابانهای تهران را نمیشناختم. تنها كسی كه در تهران به عنوان یك نعمت الهی برای من و همسرم بعد از خدای بزرگ بود، وجود خاله عزیزم بود كه مادرانه برای ما وقت میگذاشت و ما همیشه از مهر و محبت و توجه و همیاری او سپاسگزاریم.
مجید: بله. واقعا هنوز هم وقتی روز مادر فرا میرسد ما سراغ خاله جان میرویم و روز مادر را به او تبریك میگوییم، چون واقعا در حقمان مادری كرد و در تمامی روزهای سخت جوانی، همراه ما بود و بخش بزرگی از زندگیمان را با كمك او ساختیم. در نزدیكی خانه او در محله نارمك خانهای پیدا كردیم و همانجا زندگیمان را آغاز كردیم.
یادم میآید در سالهای جنگ بود كه دختر مان «فریال» به دنیا آمد. شب بسیار سختی بود. باز هم سراغ خاله خانم رفتیم و او مثل همیشه برای ما مادری كرد. هر اتفاقی كه در تهران برای ما میافتاد، میگفتیم: خاله... به همین خاطر یك ادای دین همیشگی به ایشان داریم و وقتی كه در مورد ایشان صحبت میكنیم هر دو ما احساساتی و منقلب میشویم و فكر میكنیم تا همیشه باید قدردان زحماتش باشیم.
یادتان میآید اولین كارهای مشترك شما قبل و بعد از ازدواج كدام بود؟
فلورا: بله. قبل از ازدواج نمایشنامهای نوشته بهروز غریبپور را با هم اجرا كردیم. بعد از ازدواج یك فیلم داستانی به نام «نارنج» كه آقای اوجی طراح صحنه و مدیر تولید آن بود را در شیراز با هم كار كردیم كه مجید افشاریان تهیهكننده، كارگردان و نویسنده آن بود. بعد از آن نیز مجموعه «مهر و ماه» را آقای اوجی تهیه كرد و من هم در آن بازی كردم.
مجید: البته در كار «گلستان خیال» من و خانم سام همبازی بودیم كه فكر میكنم سال 67 اتفاق افتاد. آخرین كار مشترك ما هم مجموعه «توطئه فامیلی» و «ناز و نیاز» بود.
زیباترین، بهترین و شیرینترین اتفاق زندگی شما كدام اتفاق بود؟
فلورا: من فكر میكنم برای هر زوجی بهترین اتفاق در زندگی مشترك تولد و رشد فرزندشان باشد، چون فرزند نتیجه پیوند زن و مرد و حاصل عشق و ازدواج است. البته تربیت درست و صحیح و نوع بزرگ شدن او سختیهایی برای والدین دارد، اما زندگی یك زوج با فرزند، كامل میشود. ضمن اینكه وقتی كانون خانواده بر پایه و اصول درستی تشكیل شده باشد، میتوان فرزندی خوب تربیت كرد. من فكر میكنم بهترین ثمره یك ازدواج، فرزند است، چون كارنامه و حاصل یك عشق است. هر كس بخواهد در مورد زندگی یك زوج قضاوت كند، به فرزند آنها نگاه میكند. البته بچههای امروز مانند بچههای گذشته آنقدر از پدر و مادرها تاثیر نمیگیرند و عوامل بیرونی و محیط و دوستان نیز بر آنها تاثیر میگذارد، اما در شرایط طبیعی اگر فرزندی در خانوادهای سالم و مستحكم رشد كند، تاثیرپذیری كمتری نسبت به این عوامل و محركها دارد.
چاردیواری خانه شما بر چه اصولی استوار است؟
مجید: مهمترین چیزی كه در خانه ما وجود دارد، صبر، تحمل و درك متقابل است. ما بسیار خوب همدیگر را درك میكنیم. در مقابل هم صبوریم و بشدت در زندگی ما گذشت وجود دارد. به خاطر همدیگر از مشكلات به راحتی عبور میكنیم. هر سه نفر اعضای خانواده، برای خشنودی و رضایت دیگری از هر چه داریم میگذریم و این ارتباط كاملا سه طرفه است.
كانون خانواده ما مانند یك جمع دوستانه است و در یك كلام با هم رفیق هستیم. فكر میكنم بزرگترین ویژگی چاردیواری خانه ما گذشت و ایثار است. از موفقیتهای یكدیگر حتی بیشتر از موفقیتهای خودمان خوشحال میشویم. این مسائل باعث شده ستون چاردیواری ما محكمتر شود. همچنین درك متقابلی كه نسبت به هم داریم به این مساله كمك بزرگی كرده است. اینها عناصر مهم در زندگی امروز هستند.
فلورا: به نظر من قبل از ازدواج انسان باید چشمهایش را كاملا باز كند، اما بعد از ازدواج باید چشمهایش را ببندد. وقتی ازدواج كردیم دیگر نباید خودخواه، خردهگیر و زودرنج باشیم. باید خیلی گذشت داشته باشیم تا بتوانیم در كنار همسر خود به خوبی و راحتی زندگی كنیم. البته این مسیر دوطرفه است، چون اگر یك نفر مدام از خودگذشتگی كند و از سوی دیگر طرف مقابل آن را نادیده بگیرد، بالاخره روزی فرا میرسد كه دیگر كسی كه گذشت و ایثار و فداكاری داشته، نمیتواند ادامه بدهد و فكر میكند كه در تمام این مدت تنها بوده و زندگیاش را باخته است.
یكی از دلایلی كه ما در تمام این سالها در كنار یكدیگر به خوبی زندگی كردهایم، این است كه با هم در این مسیر حركت میكنیم. آنقدر به طرف یكدیگر حركت میكنیم كه هر سال كه میگذرد به هم نزدیك و نزدیكتر میشویم. هیچگاه در این سالها از هم دور نشدهایم. به بیان سادهتر در جهت همدیگر و نه در خلاف یكدیگر حركت میكنیم و این مساله به استحكام این پیوند كمك شایانی كرده است.
با تمام این شیرینیها كه گفتید، در برخی موارد مشكلات و دغدغههایكاری، اعضای خانواده را آزار میدهد. شما برای حل این مسائل چه میكنید؟
فلورا: به نظر من اگر همسران یكدیگر را بفهمند و به هم احترام بگذارند این مشكلات كمتر خواهد شد. نه فقط برای شغل ما بلكه برای خیلی از مشاغل دیگر نیز همینطور است. مثلا برای كسانی كه شغل پزشكی دارند، باید درك متقابل و احترام در خانواده وجود داشته باشد. مرد خانواده باید متوجه این قضیه باشد كه همسرش یك پزشك است. البته در حرفه ما نیز از این دست اتفاقات بسیار میافتد. زوجهای هنرمندی را دیدهام كه به خاطر همین مسائل متاسفانه مجبور به جدایی شدهاند، اما نباید زوجهای هنرمند موفق را نادیده گرفت، چون آنها سالهاست كه با درك متقابل از هم متوجه حرفه همسرشان شده و بخوبی و با آرامش كنار یكدیگر زندگی میكنند. گاهی پیش آمده كه من مشغول كار در بیرون از خانه هستم و نمیتوانم بخوبی كارهای خانه را انجام دهم. در این مواقع آقای اوجی همیشه به من كمك میكند، كارهای انجام نشده را انجام میدهد و حتی آشپزی هم میكند.
مجید: من چه در خانه و چه در محیط كار علاقهای ندارم كه از رستوران غذا بگیرم. در كارهایی كه تهیهكننده هستم، حتما از وجود یك آشپز استفاده میكنم و حتی خودم هم آستینها را بالا میزنم و به كمك او میروم. در سریال «ناز و نیاز» خودم غذا درست میكردم چون به مواد اولیه هم بسیار حساس هستم كه از چه چیزهایی استفاده كنم.
اغلب اوقات، من، همسرم و دخترم با هم از خانه بیرون میرویم و با هم به خانه برمیگردیم. وقتی به خانه میآییم هر سه با هم كارها را انجام میدهیم. اگر لازم باشد من ظرفها را میشویم و غذا میپزم و این مساله را اصلا بد هم نمیدانم، چون وقتی به خانه میرویم، فصلی دیگر از زندگیمان آغاز میشود و كاملا یك خانواده میشویم. البته خانم سام تمام كارهای خانه را درست مانند یك زن خانهدار و مسوول انجام میدهد، اما اگر در مواردی زمان كافی نداشته باشد، حتما من كمكش خواهم كرد.
فكر میكنید باید چه نكات فرهنگی و آموزشی را در زندگی مشترك به كار بندیم تا این همكاری و تعامل به وجود بیاید؟
فلورا: به نظر من یك نكته فرهنگی باید در زندگیهایمان وجود داشته باشد و جا بیفتد. ما باید از دوران كودكی به پسرهایمان یاد بدهیم كه به خواهرانشان احترام بگذارند. یكی از دلایلی كه پسرها در سن جوانی دچار خلقیات نادرست میشوند؛ همین مساله است. ما همیشه در كودكی به دختر بچهها میگوییم برادرت است، تو خواهری كوتاه بیا! و این كوتاه آمدن همیشه در تربیت فرزندان اثر بدی میگذارد. ما باید به عنوان پدر و مادر جلوی فرزندان به هم احترام بگذاریم تا بچهها احترام را از ما یاد بگیرند. وقتی پسری میبیند كه پدر به مادر احترام میگذارد و به او كمك میكند، به طور غیرمستقیم میآموزد كه او هم باید به مادر و در آینده به همسر خود احترام بگذارد. اغلب خانمها در حال حاضر مانند مردها خارج از خانه كار میكنند. آنها وقتی به منزل میرسند به اندازه آقایان خسته هستند، پس باید در خانه، تعامل و همكاری وجود داشته باشد.
مجید: در منزل ما اصلا اینطور نیست. اگر ظرف كثیفی وجود دارد باید شسته شود، نه اینكه حتما و الزاما باید مادر خانواده آن را بشوید. اگر به هر دلیلی یكی از ما به كار خود نرسد، دیگری كار او را انجام میدهد. باید به شرایط كاری هم احترام بگذاریم. مثلا خانم سام برای نوشتن، تمركز میخواهد. من و دخترم باید این شرایط را برای ایشان فراهم كنیم تا او بتواند در آرامش، كار خود را انجام دهد. اگر لازم باشد حتی تمام كارهای یكدیگر را انجام میدهیم.
پس با این حساب در خانه شما كسی دعوا نمیكند؟
مجید: خانم سام در منزل چنان ابهتی دارند كه وقتی فریاد میكشند من و دخترم پا به فرار میگذاریم و حتما جایی پنهان میشویم.( میخندد). البته این كه شوخی بود، ما اصلا در این چند سال دعوای جدی و سختی نداشتیم. در برخی موارد كه من كارم را به خوبی انجام نمیدهم، خانم سام با من دعوا میكند اما من اصلا با او دعوا نمیكنم. (میخندد)
فلورا: یكی از محاسن اخلاقی آقای اوجی این است كه همیشه برای آشتی پیشقدم میشود. اگر در مواقعی با هم قهر كنیم، حتما ایشان برای آشتی اقدام میكند. اتفاقا این هم از نكاتی است كه مردها باید یاد بگیرند. این مساله شگرد مرد برای ابراز علاقه به زن است و از مرد بودنش چیزی كم نمیكند و یكی از بهترین راهها برای حفظ حریم امن خانه به حساب میآید.
در زندگی برخی هنرمندان دیده میشود كه پس از سالها زندگی به یكباره بنیان خانواده متزلزل میشود و آنها را به سمت جدایی میكشاند، به عقیده شماچرا این اتفاقها میافتد؟
فلورا: به نظر من به همان نكاتی برمیگردد كه دربارهاش صحبت كردیم. نكاتی مثل درك متقابل، شناخت و احترام به یكدیگر و....
مجید: البته به عقیده من به جنبه و ظرفیت برخی از افراد نیز برمیگردد. بعضی از دوستان ظرفیت بازیگر شدن را ندارند. وقتی میبینند مورد توجه عموم مردم قرار گرفتهاند به جای اینكه بیشتر به زندگی و خانوادهشان افتخار كنند، مغرور میشوند و میخواهند راه را به تنهایی ادامه دهند، چون فكر میكنند به این ترتیب موفقتر هستند؛ در صورتی كه سخت در اشتباه هستند.
كار شما از زندگیتان جداست؟
فلورا: نه كاملا این طور نیست. چون هر سه نفر ما تقریبا در یك حوزه كاری فعالیت میكنیم، پس صحبتهای كاری نیز در خانه ادامه پیدا خواهد كرد. من وقتی طرحی را مینویسم، آن را با اعضای خانوادهام در میان میگذارم و از آنها كمك میگیرم. ما همگی عاشقانه كارمان را دوست داریم و صحبت كردن در مورد آن برایمان لذت بخش است. هر وقت لازم باشد در مورد آن صحبت میكنیم و از یكدیگر انرژی میگیریم.
فكر میكنم بتوانید تعریفی زیبا از زندگی مشترك ارائه كنید؟
مجید: به نظر من زندگی مشترك یعنی همین كه شما میبینید. (میخندد)
البته تعاریف برای زندگی مشترك، نسبی است، چون زندگی وجوه مختلفی دارد كه نمیتـــوان در یك جمله آن را خلاصه كرد. من میتوانم این نكته را بگویم كه هر وقت بیرون از خانه مشغول به كار هستم، بیصبرانه منتظرم كه زودتر به خانه برگردم و كنار خانوادهام باشم، چون خانه برای من جای بسیار خوشایندی است. زندگی مشترك ما روز به روز جذابتر و شیرینتر میشود. همیشه سعی میكنم با رویی خوش به خانه بروم. هر اتفاق بدی هم كه میافتد با حضور در خانه و حرف زدن با خانواده بسرعت حل میشود. به نظر من وقتی نیمهگمشده هر فردی با دیگری گره میخورد و تركیب واحدی را نشان میدهد، میتوانیم یك زندگی ایدهآل را ترسیم كنیم و این امر به گذشت و فداكاری طرفین هم برمیگردد.
زندگی شما سرشار از تعاریف مثبت و انرژیبخش است، در آثار ساخته شده توسط شما تا چه حد این واژهها لحاظ میشود؟
مجید: دقیقا در كارهای ما نیز همینطور است. خانوادههایی كه در كارهای ما نشان داده میشوند سرشار از محبت هستند. هیچ كوچكتری به بزرگتر بیاحترامی نمیكند، حتی اگر هم این موضوع وجود داشته باشد، در تقبیح آن است نه در تشویق.
به عقیده من مهمترین بخش یك اجتماع، خانواده است. ما اگر خود زندگی سالم و درستی داشته باشیم، میتوانیم در كارهایمان زندگیهای درست را به نمایش بگذاریم. كاری از دل برمیآید لاجرم بر دل هم مینشیند. در آثار ساخته و نوشته شده توسط ما اصلا جنجال وجود ندارد، بار آموزشی منفی ندارد و هیچ خانوادهای از آن ناراضی نیست. من بارها از مردم شنیدهام كه میگویند با خیال راحت و آسوده به تماشای كارهای شما مینشینیم، چون جنبه غیر آموزشی ندارد و در پایان حس خوبی به ما دست میدهد، چرا كه احساسی و عاطفی است و استرسزا نیست. ما سعی میكنیم نرمش و مهربانی زندگی خودمان را در كارهایمان اعمال كنیم.
فلورا: من معمولا در نوشته هایم نه تنها زندگی خودم، بلكه زندگی و رفتارهای اطرافیان را نیز مورد سنجش قرار میدهم. برخی از دوستان میگویند چرا كارهایت مثبت و به قولی پاستوریزه است؟ چون در اطراف من آدمهای این چنینی و با این خصوصیات بسیار به چشم میخورند. جامعه ما نیز به چنین كارهایی نیاز دارد. احترام گذاشتن به بزرگترها در تمامی خانهها به چشم میخورد. نباید نسبت به جوانان ظلم كنیم و بگوییم كه دیگر جوانی وجود ندارد كه به پدر و مادر خود احترام بگذارد. من خودم به شخصه جوانهای بسیاری را دیدهام كه در برابر والدین احساس مسوولیت میكنند و همیشه احترام آنها را نگه میدارند. وقتی كاری را مینویسم یا میسازم همه مسائل را در نظر میگیرم كه روزی نرسد در مقابل مادر خود شرمنده باشم.
به نظر من كارهای پخش شده از تلویزیون در بین خانوادهها و مخاطبان تاثیرات خود را میگذارد و اگر این كارها مناسب نباشد، عواقب بدی در پی خواهد داشت. مردم ما از شخصیتها و نقشهای یك مجموعه الگو میگیرند. نباید كاری كنیم كه قبح این قضیه از بین برود و به صرف جذاب بودن كار در مسیری نادرست حركت كنیم، چون شاید با این كار، بنیان و اساس یك خانواده را متزلزل كنیم. باید مسائل تربیتی را در آثارمان بگنجانیم. در اكثر فیلمهای كشورهای مختلف روی این امر كار میشود. خانواده مركز توجه همه كشورهاست و به نظر من همه هنرمندان باید روی این موضوع كار كنند.
مجید: برخی از شبكههای بیگانه قلب ما را نشانه گرفتهاند، قلب ما یعنی خانواده ما. آنها با ساخت چنین آثاری بنیان خانواده را زیر سوال میبرند. ما باید اساس و بنیان خانواده را در آثارمان تقویت كنیم و به مسائل خانوادگی بیشتر بپردازیم، چون خانواده و اجتماع از هم جدا نیستند. مگر میشود در جهان اتفاقی بیفتد كه خانواده در آن دخیل نباشد؟!
باید احترام و مهربانی را در كارهایمان رواج دهیم. باید به سمت آثار پاستوریزه برویم كه این خود یك حسن است. نباید كاری كنیم كه جوانان مخصوصا زوجهای جوان تحت تاثیر برنامهها و مجموعههای نادرست قرار بگیرند. كار ما به خانواده مربوط میشود پس بسیار حساس است. این كار مهمتر از كار یك جراح قلب یا مغز است، چون او با زندگی و مرگ یك فرد سروكار دارد و ما با زندگی یك جامعه.
اگر چشمهایتان را ببندید و زندگیتان را ترسیم كنید، چه میبینید؟
فلورا: من یك سقف میبینم و یك رنگ آبی و یك آتش روشن یعنی گرمای خانواده توام با همان طراوت همیشگی...
مجید اوجی: من هم تفالی به حافظ شیرازی میزنم:
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
چو یار ناز نماید شما نیاز كنید
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
مطالب پیشنهادی:
حدیث فولادوند و رامبد شكرآبی از تجربههای شیرین زندگی مشترك شان میگویند
گفتگویی صمیمی با بازیگر محبوب سینما و تلویزیون!
منبع: jamejamonline.ir
مطالب پیشنهادی:
حدیث فولادوند و رامبد شكرآبی از تجربههای شیرین زندگی مشترك شان میگویند
گفتگویی صمیمی با بازیگر محبوب سینما و تلویزیون!
توصیه رامبد جوان به زن و شوهرهای جوان!!
گپی با سحر دولتشاهی و رامبد جوان؛ زوجی که سحرخیزند و اهل نظم و ترتیب!
كارنامه ترانه علیدوستی در این سالها
كارنامه ترانه علیدوستی در این سالها