به دست آوردن شهرت كه كاری ندارد
بعید است كسی را پیدا كنید كه از دستش دلخور باشد. اصلا كافی است لحظهای چهرهاش را در ذهنتان متصور شوید تا لبخندهای زیبا و دلنشینش را به یاد آورید و به آرامش برسید. او علاوهبر اینكه همسری مهربان برای «مهدی هاشمی» است، وظیفه سنگین دیگری نیز برعهده دارد؛ «اداره یك سینما و تئاتر حرفهای در خانه!»
او فرمانده یك خانواده كاملا هنرمند است؛ دخترشان «نورا» كه مانند پدر و مادر بازیگری میكند و «سیاوش اسعدی» داماد خانواده هم كارگردانی میكند؛ خودتان قضاوت كنید در چنین خانه و خانوادهای چقدر اتفاقات سینمایی میافتد و چه حرفهایی ردوبدل میشود. حرفهای «گلاب آدینه» همیشه خواندنی است، بهخصوص زمانی كه قرار باشد درباره زندگی، همسر و البته دنیای این روزهایش صحبت كند.
نسخه هر كاری قبل از ساخت در خانه ماست
حدود 6 سالی میشود كه فیلمی در سینما از من نبود، البته به این صورت نبوده كه طی این سالها اصلا كار تصویری انجام نداده باشم اما واقعیت این است كه در این 6-5 سال متنی كه برایم جالب باشد وجود نداشته است! در این مدت 2 كار ویدئویی انجام دادم كه قرار بود تبدیل شود اما نشد؛ یكی به نام «دوازده روز» كه اقتباسی از نمایش «اریك امانوئل اشمیت» بود كه كارگردان جوانی به نام «نصرت هرمزی» آن را ساخته بود و دیگری هم كاری به اسم «نار» بود كه كارگردان جوانی به نام خانم «بهاره رضایی» آن را ساخته بود كه آن هم سرنوشت مشابهی داشت، البته گویا قرار است در جشنواره فیلم كودك و نوجوان اكران شود. هر دوی این كارگردانها نخستین كار بلند سینماییشان را میساختند و با توجه به اینكه روحیات، نظرات و همچنین متنشان را دوست داشتم، در كارشان بازی كردم. بهتر است بگویم قسمت نشده تا امروز سریال یا فیلم سینمایی جدیدی بازی كنم وگرنه هر كاری ساخته میشود، دوستان لطف دارند و حتما یك نسخه از آن كار قبل از ساخت در خانه ما هست.
به دست آوردن شهرت كه كاری ندارد
به دست آوردن شهرت كه كار مشكلی نیست، كافی است 3-2 هفته به هر بهانهای روی آنتن تلویزیون باشی، بعد از آن مشهور میشوی! این محبوب شدن است كه مشكل به دست میآید؛ وقتی شهرت دارید، مجبور هستید بهگونهای رفتار كنید كه شهرتتان، محبوبیت را نیز برایتان به ارمغان بیاورد، نه منفورتان كند! بعد از اینها ماندگاری و چگونه ماندن برای به موفقیت رسیدن یك بازیگر اهمیت دارد؛ همه اینها را میتوان با آموزش به دیگران آموخت. نیروهای جوان و آدمهای جدید حتما باید وارد بازیگری شوند تا این عرصه تازه بماند و خون در رگهایش جریان داشته باشد. بهشخصه به هر كسی كه دوست دارد وارد این حرفه شود، خیرمقدم میگویم اما بهتر است قبل از ورود، فرد آموزشهای لازم را دیده باشد و توسط دانشكدهها و آموزشگاههای معتبر بهصورت علمی وارد این حرفه شوند.
اگر تا حدودی در این حرفه به موفقیتهایی رسیدهام، فقط بهدلیل پیگیر بودن، غمگین نشدن، همیشه امیدوار بودن، به جلو نگاه كردن و از پا ننشستن بوده است. فكر میكنم هدف همه ما آدمها این است، در هر قدم و در هر كار و شرایطی كه هستیم، انسانهای بهتری شویم. كسی كه تلاش میكند انسان بهتری شود، منشا اثری خواهد شد كه دیگران هم انسانهای بهتری شوند. من هم مثل هر انسان دیگری دوست دارم در هر قدم از زندگیام بهتر شوم و اگر توانستم، به بغلدستیام هم برای بهتر شدن كمك كنم.
اگر همسرم نباشد نمیدانم چه كنم؟
مطمئنا هر كسی براساس حرفهای كه دارد شرایط خاص خودش را دارد، بنابراین مجبور است قواعد زندگیاش را برپایه شرایطش برنامهریزی كند، من و آقای مهدی هاشمی هم براساس شرایط كاریمان قواعد زندگیمان را ریختهایم و از اول زندگی مشتركمان هم طبق همین اصول جلو رفتیم. كارهای یكدیگر را همیشه دنبال میكنیم اما من هیچوقت این جسارت را نمیكنم بخواهم كار آقای هاشمی را نقد كنم اما اگر راهنماییهای ایشان نباشد واقعا نمیدانم چه كاری درست است و چه كاری اشتباه. نقش ایشان در كارهای من خیلی بیشتر از یك مشاور است. دخترم «نورا» نیز چند سالی میشود ازدواج كرده و از ما جدا شده، ایشان هم در حرفه بازیگری فعالیت میكند. در جواب اینكه نورا از كجا تعالیم بازیگری را آموخته باید بگویم از روزی كه چشم باز كرد و به دنیا آمد با دنیای ما آشنا شد و پدر و مادرش را میدید كه چطور درگیر این وادی هستند، بنابراین خودش خودبهخود آنچه باید میآموخت را آموخت و طی این سالها حسابی تجربه كسب كرد.
شبیه هستند
بازیگرهای نسل جوان امروز ایران، هیچ فرقی با بازیگران نسل جوان دوران ما ندارند؛ در هر دورهای هم آدمهای برجسته ظهور كردهاند و هم آدمهای معمولی و پیشپا افتاده. بازیگران جوان زیادی هستند كه كارهایشان را دوست دارم، در تئاتر خانم «پانتهآ پناهیها» هستند كه بهترین نمونه یك بازیگر پرتلاش است یا «سیما تیرانداز»، «مهسا مهجور»، «پانتهآ بهرام» و «داریوش موفق»، «آقای سرابی» و خیلیهای دیگر كه بازیگران قابل و توانایی هستند.
زندگی مشترك ما مشكل ندارد
من و آقای هاشمی همیشه هم از یكدیگر دور نیستیم. قبل از اینكه آقای هاشمی برای بازی در فیلم «غیرمجاز» مجبور شوند از تهران دور شوند، چند سال هر دویمان كارمان در تهران بود و كنار یكدیگر بودیم؛ الان هم كه كارشان تمام شده، مثل همیشه خیلی به هم نزدیك هستیم. همواره تفكر من و آقای هاشمی از داشتن یك زندگی خوب، داشتن حال خوب بوده، بنابراین تمام تلاشمان این بوده كه هیچگاه سختیها را سخت نبینیم. وقتی آدم در اخبارها میبیند مثلا در آفریقا قحطی آمده و این تنها عوامل طبیعی نیستند كه چنین اتفاقاتی را رقم میزنند و عامل اصلی اكثرشان خود ما مردم هستیم كه با كمك نكردنمان به یكدیگر شرایط را بیشتر و بیشتر بغرنج میكنیم و حتی حاضریم صدها تُن شكر و برنج را داخل دریا بریزیم تا تعادل اقتصادی جهان بههم نخورد، حالمان خراب میشود. من و آقای هاشمی وقتی چنین اتفاقاتی یا بیعدالتیها و خشونتها را میبینیم، دیگر رویمان نمیشود نام «مشكل» را روی مسائل زندگیمان بگذاریم، بنابراین خدا را شكر در زندگیمان چیزی به نام «مشكل» در زندگیمان نداشتهایم. اوایل زندگیمان، واقعا بدون هیچ پولی با هم ازدواج كردیم اما این بیپولی هیچگاه ما را در زندگی اذیت نكرد چون آن زمان به این مسائل فكر نكردیم كه خانهمان حتما باید مبل آنچنانی داشته باشد یا اصلا مبل داشته باشد، حتما باید برای عروسی اقواممان كادوی گرانقیمت ببریم و... ؛ همیشه فكر كردیم همانطور كه شرایطمان ایجاب میكند باید زندگی كنیم و همین برایمان لذتبخش است. من و آقای هاشمی سعی كردهایم فقط برای خودمان زندگی كنیم و زندگیمان را براساس زندگی دیگران پایهریزی نكنیم.
مانع یكدیگر نمیشویم
بعضی وقتها با توجه به اینكه زمان كاری من و آقای هاشمی به هم نمیخورد، نمیتوانیم همه جا كنار یكدیگر باشیم. یكی از بهترین تفریحهای آقای هاشمی، رانندگی در جاده، آن هم تنهایی است. به خاطر نوع كاری كه داریم، نمیتوانیم همیشه یكدیگر را همراهی كنیم، اصلا معنای زندگی این نیست كه زن و مرد حتما باید به یكدیگر چسبیده باشند! با هم بودن، به معنی به هم چسبیدن نیست! باید یاد بگیریم با هم باشیم اما مستقل از هم. وقتی زن و مرد از یكدیگر مستقل باشند، میتوانند بهترین كمك و یاور برای لحظات سخت زندگیشان باشند، دیگر مانع هم نخواهند بود اما زمانی كه به یكدیگر بچسبند، خیلی زود دستوپاگیر میشوند و باعث آزار هم میشوند. زمانی كه آقای هاشمی میخواهد یكی از تفریحات لذتبخش زندگیاش (تنها رانندگی كردن در جاده) را تجربه كند، اگر بخواهم مانع از كارش شوم، پس كجا میتواند به آسایش خیال و آرامشی كه نیاز دارد برسد؟ دوست داشتن این نیست كه زن و مرد حتما باید با هم مسافرت بروند یا حتما باید همه جا با هم باشند. بهترین مثال را «جبران خلیل جبران» در اینباره آورده است كه میگوید: «هیچگاه ستونهای یك ساختمان عظیم به یكدیگر چسبیده نیستند اما با وجود جداییشان از یكدیگر، توان نگهداشتن یك ساختمان عظیم را دارند.»
بعید است كسی را پیدا كنید كه از دستش دلخور باشد. اصلا كافی است لحظهای چهرهاش را در ذهنتان متصور شوید تا لبخندهای زیبا و دلنشینش را به یاد آورید و به آرامش برسید. او علاوهبر اینكه همسری مهربان برای «مهدی هاشمی» است، وظیفه سنگین دیگری نیز برعهده دارد؛ «اداره یك سینما و تئاتر حرفهای در خانه!»
او فرمانده یك خانواده كاملا هنرمند است؛ دخترشان «نورا» كه مانند پدر و مادر بازیگری میكند و «سیاوش اسعدی» داماد خانواده هم كارگردانی میكند؛ خودتان قضاوت كنید در چنین خانه و خانوادهای چقدر اتفاقات سینمایی میافتد و چه حرفهایی ردوبدل میشود. حرفهای «گلاب آدینه» همیشه خواندنی است، بهخصوص زمانی كه قرار باشد درباره زندگی، همسر و البته دنیای این روزهایش صحبت كند.
نسخه هر كاری قبل از ساخت در خانه ماست
حدود 6 سالی میشود كه فیلمی در سینما از من نبود، البته به این صورت نبوده كه طی این سالها اصلا كار تصویری انجام نداده باشم اما واقعیت این است كه در این 6-5 سال متنی كه برایم جالب باشد وجود نداشته است! در این مدت 2 كار ویدئویی انجام دادم كه قرار بود تبدیل شود اما نشد؛ یكی به نام «دوازده روز» كه اقتباسی از نمایش «اریك امانوئل اشمیت» بود كه كارگردان جوانی به نام «نصرت هرمزی» آن را ساخته بود و دیگری هم كاری به اسم «نار» بود كه كارگردان جوانی به نام خانم «بهاره رضایی» آن را ساخته بود كه آن هم سرنوشت مشابهی داشت، البته گویا قرار است در جشنواره فیلم كودك و نوجوان اكران شود. هر دوی این كارگردانها نخستین كار بلند سینماییشان را میساختند و با توجه به اینكه روحیات، نظرات و همچنین متنشان را دوست داشتم، در كارشان بازی كردم. بهتر است بگویم قسمت نشده تا امروز سریال یا فیلم سینمایی جدیدی بازی كنم وگرنه هر كاری ساخته میشود، دوستان لطف دارند و حتما یك نسخه از آن كار قبل از ساخت در خانه ما هست.
به دست آوردن شهرت كه كاری ندارد
به دست آوردن شهرت كه كار مشكلی نیست، كافی است 3-2 هفته به هر بهانهای روی آنتن تلویزیون باشی، بعد از آن مشهور میشوی! این محبوب شدن است كه مشكل به دست میآید؛ وقتی شهرت دارید، مجبور هستید بهگونهای رفتار كنید كه شهرتتان، محبوبیت را نیز برایتان به ارمغان بیاورد، نه منفورتان كند! بعد از اینها ماندگاری و چگونه ماندن برای به موفقیت رسیدن یك بازیگر اهمیت دارد؛ همه اینها را میتوان با آموزش به دیگران آموخت. نیروهای جوان و آدمهای جدید حتما باید وارد بازیگری شوند تا این عرصه تازه بماند و خون در رگهایش جریان داشته باشد. بهشخصه به هر كسی كه دوست دارد وارد این حرفه شود، خیرمقدم میگویم اما بهتر است قبل از ورود، فرد آموزشهای لازم را دیده باشد و توسط دانشكدهها و آموزشگاههای معتبر بهصورت علمی وارد این حرفه شوند.
اگر تا حدودی در این حرفه به موفقیتهایی رسیدهام، فقط بهدلیل پیگیر بودن، غمگین نشدن، همیشه امیدوار بودن، به جلو نگاه كردن و از پا ننشستن بوده است. فكر میكنم هدف همه ما آدمها این است، در هر قدم و در هر كار و شرایطی كه هستیم، انسانهای بهتری شویم. كسی كه تلاش میكند انسان بهتری شود، منشا اثری خواهد شد كه دیگران هم انسانهای بهتری شوند. من هم مثل هر انسان دیگری دوست دارم در هر قدم از زندگیام بهتر شوم و اگر توانستم، به بغلدستیام هم برای بهتر شدن كمك كنم.
اگر همسرم نباشد نمیدانم چه كنم؟
مطمئنا هر كسی براساس حرفهای كه دارد شرایط خاص خودش را دارد، بنابراین مجبور است قواعد زندگیاش را برپایه شرایطش برنامهریزی كند، من و آقای مهدی هاشمی هم براساس شرایط كاریمان قواعد زندگیمان را ریختهایم و از اول زندگی مشتركمان هم طبق همین اصول جلو رفتیم. كارهای یكدیگر را همیشه دنبال میكنیم اما من هیچوقت این جسارت را نمیكنم بخواهم كار آقای هاشمی را نقد كنم اما اگر راهنماییهای ایشان نباشد واقعا نمیدانم چه كاری درست است و چه كاری اشتباه. نقش ایشان در كارهای من خیلی بیشتر از یك مشاور است. دخترم «نورا» نیز چند سالی میشود ازدواج كرده و از ما جدا شده، ایشان هم در حرفه بازیگری فعالیت میكند. در جواب اینكه نورا از كجا تعالیم بازیگری را آموخته باید بگویم از روزی كه چشم باز كرد و به دنیا آمد با دنیای ما آشنا شد و پدر و مادرش را میدید كه چطور درگیر این وادی هستند، بنابراین خودش خودبهخود آنچه باید میآموخت را آموخت و طی این سالها حسابی تجربه كسب كرد.
شبیه هستند
بازیگرهای نسل جوان امروز ایران، هیچ فرقی با بازیگران نسل جوان دوران ما ندارند؛ در هر دورهای هم آدمهای برجسته ظهور كردهاند و هم آدمهای معمولی و پیشپا افتاده. بازیگران جوان زیادی هستند كه كارهایشان را دوست دارم، در تئاتر خانم «پانتهآ پناهیها» هستند كه بهترین نمونه یك بازیگر پرتلاش است یا «سیما تیرانداز»، «مهسا مهجور»، «پانتهآ بهرام» و «داریوش موفق»، «آقای سرابی» و خیلیهای دیگر كه بازیگران قابل و توانایی هستند.
زندگی مشترك ما مشكل ندارد
من و آقای هاشمی همیشه هم از یكدیگر دور نیستیم. قبل از اینكه آقای هاشمی برای بازی در فیلم «غیرمجاز» مجبور شوند از تهران دور شوند، چند سال هر دویمان كارمان در تهران بود و كنار یكدیگر بودیم؛ الان هم كه كارشان تمام شده، مثل همیشه خیلی به هم نزدیك هستیم. همواره تفكر من و آقای هاشمی از داشتن یك زندگی خوب، داشتن حال خوب بوده، بنابراین تمام تلاشمان این بوده كه هیچگاه سختیها را سخت نبینیم. وقتی آدم در اخبارها میبیند مثلا در آفریقا قحطی آمده و این تنها عوامل طبیعی نیستند كه چنین اتفاقاتی را رقم میزنند و عامل اصلی اكثرشان خود ما مردم هستیم كه با كمك نكردنمان به یكدیگر شرایط را بیشتر و بیشتر بغرنج میكنیم و حتی حاضریم صدها تُن شكر و برنج را داخل دریا بریزیم تا تعادل اقتصادی جهان بههم نخورد، حالمان خراب میشود. من و آقای هاشمی وقتی چنین اتفاقاتی یا بیعدالتیها و خشونتها را میبینیم، دیگر رویمان نمیشود نام «مشكل» را روی مسائل زندگیمان بگذاریم، بنابراین خدا را شكر در زندگیمان چیزی به نام «مشكل» در زندگیمان نداشتهایم. اوایل زندگیمان، واقعا بدون هیچ پولی با هم ازدواج كردیم اما این بیپولی هیچگاه ما را در زندگی اذیت نكرد چون آن زمان به این مسائل فكر نكردیم كه خانهمان حتما باید مبل آنچنانی داشته باشد یا اصلا مبل داشته باشد، حتما باید برای عروسی اقواممان كادوی گرانقیمت ببریم و... ؛ همیشه فكر كردیم همانطور كه شرایطمان ایجاب میكند باید زندگی كنیم و همین برایمان لذتبخش است. من و آقای هاشمی سعی كردهایم فقط برای خودمان زندگی كنیم و زندگیمان را براساس زندگی دیگران پایهریزی نكنیم.
مانع یكدیگر نمیشویم
بعضی وقتها با توجه به اینكه زمان كاری من و آقای هاشمی به هم نمیخورد، نمیتوانیم همه جا كنار یكدیگر باشیم. یكی از بهترین تفریحهای آقای هاشمی، رانندگی در جاده، آن هم تنهایی است. به خاطر نوع كاری كه داریم، نمیتوانیم همیشه یكدیگر را همراهی كنیم، اصلا معنای زندگی این نیست كه زن و مرد حتما باید به یكدیگر چسبیده باشند! با هم بودن، به معنی به هم چسبیدن نیست! باید یاد بگیریم با هم باشیم اما مستقل از هم. وقتی زن و مرد از یكدیگر مستقل باشند، میتوانند بهترین كمك و یاور برای لحظات سخت زندگیشان باشند، دیگر مانع هم نخواهند بود اما زمانی كه به یكدیگر بچسبند، خیلی زود دستوپاگیر میشوند و باعث آزار هم میشوند. زمانی كه آقای هاشمی میخواهد یكی از تفریحات لذتبخش زندگیاش (تنها رانندگی كردن در جاده) را تجربه كند، اگر بخواهم مانع از كارش شوم، پس كجا میتواند به آسایش خیال و آرامشی كه نیاز دارد برسد؟ دوست داشتن این نیست كه زن و مرد حتما باید با هم مسافرت بروند یا حتما باید همه جا با هم باشند. بهترین مثال را «جبران خلیل جبران» در اینباره آورده است كه میگوید: «هیچگاه ستونهای یك ساختمان عظیم به یكدیگر چسبیده نیستند اما با وجود جداییشان از یكدیگر، توان نگهداشتن یك ساختمان عظیم را دارند.»
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: bartarinha.ir
مطالب پیشنهادی:
7 درس از زندگی «فاطمه معتمد آریا»
منبع: bartarinha.ir
مطالب پیشنهادی:
7 درس از زندگی «فاطمه معتمد آریا»
گفتگویی صمیمی با بازیگر محبوب سینما و تلویزیون!
توصیه رامبد جوان به زن و شوهرهای جوان!!
باز هم یك مصاحبه جنجالی از حامد بهداد!!
مورد عجیب «مهناز افشار»!
باز هم یك مصاحبه جنجالی از حامد بهداد!!
مورد عجیب «مهناز افشار»!