کمال تبریزی: پژو 206- کوچک و زیبا!
کمال تبریزی با ساخت فیلم مارمولک، در حقیقت جنجالیترین فیلم تاریخ سینما راساخت و این روزها با فیلم همیشه پای یک زن درمیان است به دنبال شکستن همه رکوردهای فروش در تاریخ سینمای ایران است. این فیلم درزمان کمی بیش از 500 میلیون تومان فروخته است. کمال تبریزی را باید دیگر یک کارگردان فمینیست در سینمای ایران به حساب آورد اگر چه خود او معتقد است تهمینه میلانی سردسته همه فمینیستها درایران است!
* راستی ماشینتان را آوردهاید؟
بله.
* ماشینتان چی است؟
206.
* مثل اینكه همه سینماگران 206 دارند؟
آره، مثل اینكه. البته ماشین من دنده اتوماتیك است، من ماشین دنده یك دوست ندارم.
* آقای تبریزی، شما به ماشین چه جوری نگاه میكنید؟ ماشین چه جذابیتی برایتان دارد؟ شما تا آنجایی كه میدانیم گذشته، خیلی شیطان بودهاید؟ بچههای شیطان رابطه بسیار جالبی با ماشین دارند و معمولاً ماشین پدر را درمیآورند و می زنند بیرون...
پسربچهها كه بالاخره این شیطانی را دارند، درباره ماشین باید بگویم وقتی كه كلاس ششم دبیرستان را میگذراندم و آماده میشدم تا وارد دانشگاه شدم، پدرم یك ماشین خرید، تا آن زمان ماشینی نداشت و ماشیناش یك پیكان كار بود .این پیکان پیكانی بود كه آن موقع میگفتند بهترین نوع پیكان، پیكانكار است و واقعاً هم ماشین خیلی خوبی بود. در 18 سالگی، یعنی در سال 56، پیكانی هم كه خریده بود پیكان خوشدست و نرم و ماشین خوبی بود و من هم وقتی گواهینامهام را گرفتم سوار آن ماشین شدم. قبلش سوار ماشین نمیشدم و موتورسواری میكردم. ماشینی بود كه بعضی وقتها زیر پام بود و در دوران دانشجویی ازش استفاده میكردم. خوب ماشینی بود كه همیشه در ذهنم بود. با آن ماشین هم تا به حال تصادف نكردم و البته در كل عمرم فقط یك بار تصادف كردم و دلیلش این بود كه پدرم بیمار بود و در بیمارستان بود و برای دیدنش داشتیم میرفتیم و استرس و نگرانی که داشتم باعث شد این اتفاق بیافتد.
* رانندگیتان خوب است؟ آدم محتاطی هستید یا ترسو میباشید؟
رانندگیام بد نیست، خوب است. آدم محتاطی نیستم، آدمی نیستم كه با سرعت نروم. دفعه آخری، در یك تعطیلات به شهرستان ارومیه رفتم و در راه سه بار به خاطر سرعت جریمه شدم!
* بیشترین سرعتی كه رفتید چقدر بوده است؟
با همین ماشینی كه الان دارم فكر میكنم 150 تا را رفته باشم.
* بهترین و بدترین ماشینی كه داشتهاید چه بوده است؟
ببینید، اینطوری نمیتوانم برایتون بگویم. ببینید من جزو كسانی نیستم كه تند تند ماشین عوض كنم. من ماشین آنقدر باهاش كار میكنم تا اینكه به یك شرایطی میرسم كه یكجوری باید ازش جدا شوم. یكجور آدم احساس رابطه عاطفی هم پیدا میكنم. من اینجوری هستم. من اولین ماشینی كه خودم خریدم ماشین ژیان بود. یك ژیان سرمهای رنگ. حدود اوائل سال 60 بود و هنوز كه هنوز است این ماشین تو ذهنم است و موقعی كه میخواستم بفروشم ناراحت بودیم كه میخواهیم بفروشیم.
حس خوبی نسبت به آن ماشین داشتیم، چون با آن خیلی خاطره داشتیم و خیلی جاها رفته بودیم و تقریباً من موقعی ماشین را خریده بودم كه ازدواج كرده بودم. از آن ماشین خیلی خاطره داشتم و خیلی جاها با این ماشین میرفتیم و خیلی هم ماشین خاصی بود. اسبابكشی ما از یك خانه اجارهای با ماشین اجارهای دیگر با همین ماشین ژیان بود.
آن موقع در مركز آموزش فیلمسازی بودم و فیلمهای كوتاه تلویزیونی در آن زمان میساختیم.
* درآمدتان زیاد نبود كه ژیان خریدید؟
نه درآمدمان هم خوب بود. اتفاقاً در آن موقع، احتیاج و توقع آدمها خیلی بالا نبود. اگر بر گردید به آن دوره و بخواهید با الان مقایسهاش كنید الان خیلی فضایش فرق میكند. مثلاً من و خانمم با هم و روی هم رفته ده هزار تومان حقوق میگرفتیم.
ولی این 10 هزار تومان خیلی برایمان زیاد بود و هر چقدر خرج میكردیم تمام نمیشد و یادم است كه این ماشین را حدود 11- 12 هزار تومان گرفتیم و به راحتی آن را خریدیم.
* آن موقعی جوی در بین سینماگران بود كه سعی بكنند یك جوری بگردند كه بگویند مثل مردم هستیم ...
نه، طبیعتاً اینجوری زندگی میكردیم و من همسرم، زندگی سادهای داشتیم، ما ماهی هزار تومان اجاره دادیم و كل لوازم خانهای كه ما خریدیم قیمت كل آنها ده هزار تومان بود و حقوق من و همسرم در ماه 10 هزار تومان بود. اینكه آدمی بتواند با یك دهم حقوقش، اجاره خانه بدهد خیلی خوب بود. در آن زمان یك بركت خاصی در زندگی وجود داشت كه الان معتقدم وجود ندارد.
* الان فكر میكنید اگر فیلمتان یك میلیارد هم بفروشد بركت آن ده هزار تومان هم ندارد ...
به نظرم، صددرصد بركت آن ده هزار تومان هم ندارد. الان واقعاً پول بیخاصیت شده است كه هر چقدر حجمش زیاد شود ولی شما با آن نمیتوان به ارزش افزودهای كه قبلا دست پیدا میكردید برسید.
* شاید آن موقع كمتوقعتر بودید، آن موقع شما به یك ژیان بسنده میكردید؟
بله، آن زمان كم توقع بودیم. آن موقع ما دوست داشتیم در جاهایی زندگی كنیم كه الان بچههای ما شاید قبول نكنند اینجور جاها زندگی كنند. آن موقع فضایی وجود داشت كه خیلی ساده زندگی میكرد ...
* خانهتان چند متر بود؟
60- 70 متر بود.
* با یك خانه 60- 70 متری و با یك ماشین ژیان شروع كردید ...
خوب بعدها من توانستم یك خانه بخرم. خانه را خریدم، یك میلیون و 250 هزار تومان. بعد از خرید آن خانه، ماشین ژیان را چون اذیتمان میكرد و یواش یواش باهاش خداحافظی كردیم و پراید گرفتیم.
* فكر میكنم در آن زمان پراید ماشین تازهواردی بود؟
بله، از این ماشینهای كرهای بود و بیشتر قطعاتش كرهای بود.
* با این پراید هم رابطه عاطفی برقرار كردید؟
بله، حتی خیلی بیشتر از ماشینهای دیگر، چون صفر گرفته بودیم و وقتی ازش استفاده میكردیم احساس خاصی نسبت به ماشین داشتیم و موقعی كه میخواستیم بفروشیم واقعاً با ناراحتی تمام مجبور شدیم بفروشیم. رنگ پراید هم آبی اطلسی بود و اصلاً دلمان نمیآمد بفروشیم و خیلی ماشین خوبی بود.
* خوب چرا فروختید؟
دیگر دیدیم كه ماشین دارد به شرایطی میرسد هی قطعاتش عوض میشود ...
* به خاطر این نبود كه احساس میكردید ممکن است چرا آقای تبریزی پشت پراید مینشیند؟
نه، اصلاً این نبود. من در طول عمرم، فقط چهار ماشین داشتهام. اولیاش ژیان بود، بعد پراید بود، بعد پژو405 و بعد از پژو 405، پژو 206 را دارم.
* الان یك نتیجهگیری میشود كه از این چهار ماشینی كه داشتهاید، سه تا از این ماشینها به گونهای است که نشان میدهد شما ماشینهای جمعوجور دوست دارید ...
بله، من ماشین جمعوجور را دوست دارم. من از ماشینهای حجیم بدم میآید.
* پس از ماشینهای آمریكایی هم بدتان میآید؟
آره، این ماشینها را هم دوست ندارم. احساس من این است كه ماشین باید جمعوجور، كممصرف باشد و كمتر آلودگی ایجاد كند و منتهی راحتی نیز نكتهای است كه باید در نظر گرفت. برعكس پسرم كه از ماشین جمعوجور متنفر است و دوست دارد ماشینهای شاسی بلند داشته باشد.
* گفتید تصادف نكردهاید، ولی از عجیبترین خلافی كه با اتومبیل كردهاید چه بوده است؟
ممكن است جایی كه پارك ممنوع است توقف كرده باشم.
* وقتی میفهمند كه كمال تبریزی دارد خلاف میكند چه واكنشی نشان میدهند؟
تا به حال در مواردی كه روبهرو شدهام، بعد از مواردی كه فهمیدهاند چه کسی هستم میزان جریمهام را كم كردهاند! در برخی جاها كه من را نشناختهاند هم جریمه شدهام.
* تبریزیها آدم حسابگری هستید، انتخاب ماشینهایتان نیز نشان میدهتد كه آدم حسابگری هستید، مثل سوار یك ژیان كم مصرفشدن ...
نه بیشتر به خاطر جمعوجور بودن ماشین است كه این اتفاق میافتد. فرض كنید من از مینیماینر هم خوشم میآید ولی هیچوقت فرصتی پیش نیامده كه داشته باشم. این بیشتر علاقه حس درونی من است كه به ماشین با حجم كوچك علاقه دارم.
* میتوانید ایرادهای ماشین 206 خودتان را بگویید؟
ماشینهایی كه تا به حال خریدهام، فكر میكنم تا به حال از آنها راضی بودهام.
ولی مثلاً خیلیها را در خیابانها و یا تعمیرگاهها میبینم و ماشین 206 و دنده اتوماتیك دارند دائم ابراز ناراحتی میكنند كه این ماشین گیربكساش قاطی میكند و خراب است و ما مرتب در تعمیرگاه هستیم، آیا ماشین شما هم اینطوری است؟
در ایرانخودرو یك سرویسهای مشخصی وجود دارد. اول سرویس گارانتی است بعد سرویس ده هزار، بیست هزار و ... اینها همه را من انجام میدهم. من صبر نمیكنم ماشینم دچار مشكل شود و بعد ببرمش تعمیرگاه، سر مثلاً 20 هزار كیلومتر آن را به تعمیرگاه میبرم.
* دست به آچار هم هستید؟
بله، در یك جاهایی یك كارهایی كه لازم باشد بلدم انجام دهم.
* مثلاً ...
مثلاً فرض كنید اگر باتری ماشین سولفاته كند یا اگر رادیاتور ماشین دچار مشكل شود یا هوا بگیرد چككردن این جور چیزها، یك چیزهای ابتدایی است.
* اگر ماشینتان خراب شود نمیتوانید درست كنید؟
نه نمیتوانم، اگر خراب اساسی شود نمیتوانم، پنچری ماشین را خوب میگیرم.
* بعضیها به یكسری از ماشینها حس نوستالژیك دارند، شما به چه ماشینی احساس نوستالژیک دارید؟
ببینید، احساس نوستالژیك من شاید نسبت به ماشینهای قدیمی باشد كه تا به حال آدم هم سوارش نشده باشد. ولی بیشترین ماشینی كه حس خاصی نسبت به آن دارم، چون در دوران كودكی چندین بار سوار آن شدم ماشین فول