اد‌‌هریس علی‌الظاهر قصد داشته این شگرد جان فورد را در «آپالوسا» به كار بگیرد و اتفاقا تا حدود زیادی موفق بوده است. بازیگران او همگی عالی‌‌اند؛ حتی خودش...
 
  
 
  در عطش وسترنی كه سیراب نمی‌كند؛ «آپالوسا» 
   
      آپالوسا «Appaloosa» كه احتمالا تنها وسترن امسال و حتی ۲ سال گذشته بوده كه در اكران سراسری در گروه A قرار نداشت؛ حتی یك افتتاحیه خاص هم نداشت (۱۹ سپتامبر اكران محدود اختصاصی؛ ۳ اكتبر اكران سراسری در آمریكا و آمریكای شمالی و همچنین در فاصله هفته آخر سپتامبر اكران جهانی فیلم)‌ حالا پس از گذشت ۶ هفته، تعداد سینماهای نمایش دهنده‌اش به ۹۲۰ سالن كاهش یافته و فروش آمریكای شمالی‌اش هم حدود ۱۵ میلیون دلار بوده است. تمام اینها شاید به خاطر پیش‌بینی تهیه‌كنندگان فیلم و همچنین توزیع‌كننده كاركشته‌ای مثل «نیولاین سینما» بوده كه از قبل می‌دانستند نباید به یك وسترن ۲۰ میلیون دلاری با یك داستان نصفه و نیمه دل بست و به نظر می‌رسد فیلم شاید بتواند در مجموع فروش جهانی‌اش به اضافه فروش آمریكای شمالی، هزینه‌هایش سر به سر شود، اما سود بردن از «آپالوسا» احتمالا از محالات است. هرچند منتقدان هم فیلم را در سطح متوسط به بالا ارزیابی ‌كنند. با همه اینها اگر «آپالوسا» را هنوز ندیده‌اید؛ فرصت دیدن یك وسترن متوسط خوب را از دست ندهید. بالاخره تماشاگر ایرانی شیفته سینما، از قدیم دلبسته این ژانر اصیل و نازنین بوده است.
كلانتر كاركشته و پا به سن گذاشته ‌ای به نام ویرجیل كول، همراه معاون وفادار و همیشگی‌اش «اورت هیچ» پس از سال‌ها زندگی در سفر و اقامت‌های كوتاه‌مدت در شهرهای غرب وحشی سرانجام به منطقه‌ای می‌رسند كه به دلایل گوناگون خاكش دامنگیرشان می‌شود و قصد ماندن می‌كنند. آنها كه آوازه مهارتشان و سوابق‌شان در همه جا پیچیده از سوی مردم شهر به كار گمارده می‌شوند تا از آنها مقابل یك مزرعه‌دار بسیار ثروتمند و پرنفوذ به نام «رندال براگ» كه كاری جز ستم و استثمار مردم و كشاورزان ناحیه ندارد؛ حمایت كنند. نتیجه كار اگر چه خوشایند است و منجر به پیروزی و بازگشت آرامش به شهر می‌شود، اما در زندگی آینده این دو نفر تغییرات اساسی ایجاد می‌كند و چه تغییری مهم‌تر از این كه ویرجیل كول كه هرگز اقامت او در جایی بلند مدت نبوده و هیچ‌وقت قصد ازدواج نداشته ‌ در شهر می‌ماند و سروسامانی می‌گیرد؛ روندی كه «هیچ» معاون وفا‌دار او شاید ابتدا به ساكن با آن موافق نباشد...

● جنایی‌نویس؛ وسترن‌نویس و باقی قضایا!‌

آپالوسا، توسط یك جنایی‌نویس معروف نوشته شده. رابرت بی.پاركر كه بیشتر به سبب كارهای پلیسی و جنایی‌اش شناخته می‌شود سال ۲۰۰۵ نوولی وسترن را نوشت كه همان موقع حق سینمایی‌اش از سوی كمپانی برادران وارنر خریداری شد و بعد از یكی دو بار دست به دست شدن آخر سر برای كلید زدن آماده شد. اد هریس كه علاوه بر كارگردانی آپالوسا، تهیه‌‌كنندگی آن را هم به عهده داشت و همكار فیلمنامه‌نویس هم بوده و همچنین بازیگر نقش اول فیلم (كلانتر ویرجیل كول)‌، اول اكتبر ۲۰۰۷ كلید ساخت این پروژه را زد و در ۲۴ نوامبر كار فیلمبرداری به پایان رسید، فیلمی كه لوكیشن اصلی‌اش نیومكزیكو و شهر آستین تگزاس بود و سرانجام فیلم آپالوسا با ۱۱۴ دقیقه زمان آماده نمایش شد؛ فیلمی با بودجه ۲۰ میلیون دلاری (عرف رایج یك فیلم در پروسه فیلمسازی هالیوودی در حال حاضر ۷۵ میلیون دلار است.)

● از اینجا، از آنجا از همه جا كپی بكش!

فیلمنامه‌ای كه ادهریس به همراه روبرت نات نوشته، اگر چه بستر اصلی‌اش همان نوول رابرت بی.پاركر است؛ اما یك‌سری فضاها و حتی‌ها دیالوگ‌ها در فیلمنامه وجود دارد (همچنین در فیلم كه احتمالا سر صحنه به گفتگو‌های بازیگران اضافه شده)‌ كه كمی تا قسمتی و در مواقعی به طور ۱۰۰ درصد متعلق به فیلم‌هایی نظیر «قطار سه و ده دقیقه به یوما» (محصول ۱۹۵۷ به كارگردانی دلمردیوز)‌، «كلمنتاین عزیز من» (محصول ۱۹۴۶، ساخته جان فورد)‌ و «چه كسی لیبرتی والانس را كشت» (محصول ۱۹۶۲ و باز هم ساخته جان فورد)‌ هستند. حتی از فیلم تحسین شده ادوارد دیمیتریك Warlock (، محصول ۱۹۵۹)‌ نیز چیزهایی به عاریت گرفته شده است.
نوول ۲۲۵ صفحه‌ای پاركر ۷۶ ساله اگر چه داستانی جمع و جور و روان دارد، اما در برگردانش به فیلمنامه دارای تغییراتی شده است و عمده آنها مربوط به قضیه آشنا شدن خانم «فرنچ» و «ویرجیل كول»، برجسته شدن نقش تیموتی اسپال در مقام سخنگوی انجمن شهر و همچنین تعاملاتی كه كاراكتر معاون كلانتر؛ «اورت هیچ» با اطرافیانش دارد، از آن جمله‌اند و به همه اینها؛ آن عاریت گرفتن‌ها (بخوانید كپی‌كشی)‌ را كه در بالا ذكر كردم اضافه كنید.

● هفت سامورایی، ۲ تا ششلول‌بند!‌

به نظر می‌رسد ادهریس اگرچه كارگردان تازه كاری است ‌ برای این‌كه فیلمش سرراست و روان باشد هر چه داشته رو كرده. آنها در جایی مجبور به استقرار هستند. رفتاری كه برای این ۲ كاراكتر در مقام كلانتر و معاون او هیچ نوع سنخیتی با گذشته‌شان ندارد. ایستایی آنها در شهر؛ البته با درگیری‌ها و رابطه عاطفی كلانتر با خانم فرنچ البته تعدیل می‌شود اما هر چه باشد در وسترن اینچنینی تعقیب و گریز و دست به هفت‌تیر بردن، امری بدیهی است. اگر در هفت‌ سامورایی، كشاورزان ستم كشیده روستا از پشتیبانی هر هفت نفر سود می‌بردند، در «آپالوسا»‌ این تعداد فقط ۲ نفر هستند. هر چند اهالی مانند همان كشاورزان در هفت سامورایی به یاری این دو نفر می‌آیند. هر چند روند داستانی آپالوسا به اوج و شور و حرارت فیلم‌های مشابه نیست اما نقطه قوتش،‌ ارائه یك خط سیر كلیشه‌ای است. افسوس كه این روند تا پایان و به طور منطقی دنبال نمی‌‌شود؛ گاهی صحنه‌های كلیشه‌ای و دیالوگ‌های آشنا را می‌بینیم و می‌شنویم و گاهی در صحنه‌ای چیزهای بدیع برایمان شكوفا می‌شود كه بسیار تازگی دارند اما نهایت امر، همان روال سابق است؛ رسیدن به یك ایستایی و پایان كمی تا قسمتی كلیشه‌ای.

● بازی و زندگی در فیلم وسترن‌

در وسترن‌های كلاسیك به نقل قول از جان فورد می‌گویند، بازیگر در آن شهر، بیابان یا مرتع طی زمان فیلمبرداری فقط بازی نمی‌كند بلكه مقیم آن شهر یا زاده آن بیابان یا مرتع به شمار می‌رود؛ روایتی كه گویای زندگی كردن بازیگران ممتاز فیلم‌های وسترن كلاسیك در فیلم‌هایشان به شمار می‌رود. اد‌‌هریس علی‌الظاهر قصد داشته این شگرد جان فورد را در «آپالوسا» به كار بگیرد و اتفاقا تا حدود زیادی موفق بوده است. بازیگران او همگی عالی‌‌اند؛ حتی خودش در مقام بازیگر این‌گونه است. او كه با ویگو مورتنسن در «تاریخچه خشونت» (محصول ۲۰۰۷ ساخته دیوید كراننبرگ)‌ همبازی بود از ابتدا برای نقش «اورت هیچ» مورتنسن را در نظر داشت. رنه زلوگر در نقش خانم فرنچ؛ جرمی آیرنز در نقشی كاملا جدید به عنوان یك مزرعه‌دار ظالم ثروتمند و همچنین تیموتی اسپال و دیگران همگی در فیلم واقعی به نظر می‌رسند و دارند نقش زندگی‌شان را بازی می‌كنند. این روند اما به كارگردانی فیلم لطمه بسیاری زده است. اگر چه «آپالوسا» به نظر فیلمی روان است، اما یكدستی در طول ۱۱۴ دقیقه را ندارد. شتاب فیلم در جریان درگیری اولیه بین دارودسته «رندال» با كلانتر و معاونش و جنگ و دعوای آخری را با هم مقایسه كنید. آن وقت این تفاوت‌ها در نبود یكدستی، بیشتر به چشم می‌آیند. در مقابل نوع فیزیك حركتی زنان شهر و بویژه رنه زلوگر در نقش خانم فرنچ؛ دیالوگ‌های او با نماهای روزمرگی آنها بخصوص صحنه‌های آشپزی و گفتن خاطراتش باعث شده «آپالوسا» حداقل در این قسمت‌ها هرگز فیلمی كلیشه‌ای در ژانر وسترن نباشد. از سویی آشنایی «فرنچ» با «كول» با عمیق‌‌تر شدن دوستی آنها در بزنگاه درگیری نهایی با دارودسته «رندال» و نوع نگرش «اورت هیچ» به این ماجرا از آن دست صحنه‌هایی است كه حتی دیالوگ‌هایش عاریتی به نظر می‌رسد و در نهایت فیلم با پایانی خوش تماشاگر را راضی به بیرون سالن سینما می‌فرستد. از این حیث كه حداقل بتواند دل آنها را به دست بیاورد چه نماها و سكانس‌های غیركلیشه‌ای گسسته داشته باشد و چه نماها و سكانس‌های كلیشه‌ای و عاریتی!
به هر حال ژانر وسترن در سینما؛ همواره گونه‌ای خاص بوده است. چه ژانری اصیل‌تر از وسترن وجود دارد؟ و چه ژانری دست بر قضا زودتر از بقیه به مرگ تدریجی افتاد؟ در نبود فیلم‌های خوب وسترن دیدن «آپالوسا» می‌تواند یادآور خاطرات زیادی باشد؛ خاطراتی از استادان مسلم این ژانر و چه جالب كه ردپای فراوانی از آنها در «آپالوسا» قابل مشاهده است.

 
 
 
 
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: جام جم آنلاین