این در حالی است که به دلیل اختلالات تلفنی، همه همسایه ها در حال گوش کردن مکالمات آنها هستند و دل خود را صابون می‌زنند که با عسل ازدواج کنند. بعد از این اتفاق تمام پسرهای همسایه آماده می‌شوند...

   
  نگاهی به آخرین ساخته قدرت الله صلح میرزایی    
   دختری به نام عسل بعد از سال ها به ایران باز می‌گردد تا بتواند با یک پسر ایرانی ازدواج کند، او پسری را انتخاب می‌کند که در ابتدا با او چندان رابطه خوبی ندارد و بعد از گذشت مدت کوتاهی آن هم بدون این که از هم شناخت زیادی داشته باشند، با هم ازدواج می‌کنند، "دلداده" فیلمی ‌مورد پسند جوانان، پر از هیجان، خنده و... از امشب در سینماهای تهران و شهرستان ها، پنج دقیقه فیلم را ببینید، بقیه ماجراها خود به خود قابل حدس است!

روزی کریم به علت دست کاری که به سیم های تلفن ساختمان کرده، مورد بازخواست قرار می‌گیرد و مامور مخابرات او را وادار می‌کند تا خودش سیم ها را درست کند زیرا تمام خط های تلفن همسایه ها دچار اختلال شده اند، او زمانی که مشغول گوش دادن به شاهکارش است، متوجه می‌شود از خارج با یکی از همسایه ها تماس گرفته اند و آنها مشغول صحبت کردن درباره دختر ثروتمندی هستند که قصد دارد به ایران بیاید و با یک پسر ایرانی ازدواج کند.
این در حالی است که به دلیل اختلالات تلفنی، همه همسایه ها در حال گوش کردن مکالمات آنها هستند و دل خود را صابون می‌زنند که با عسل ازدواج کنند. بعد از این اتفاق تمام پسرهای همسایه آماده می‌شوند تا به فرودگاه بروند و عسل را بیاورند غافل از این که عسل خودش از فرودگاه به تنهایی به خانه مادربزرگش آمده است و وارد خانه جواد می‌شود که تمایل چندانی به دیدن او برخلاف سایر همسایه ها نداشته است.

این کل ماجرای فیلم "دلداده" ساخته قدرت الله صلح میرزایی است. از ابتدای داستان می‌توان تمام ماجرای آن را حدس زد، یعنی تلاش همه بیهوده است و عسل متعلق به جواد؛ شخصیت مثبت داستان است. یعنی تماشاگر بیخودی وقت خود را تلف می‌کند تا ۹۰ دقیقه حاصل بازی های تکراری و داستانی نخ نما را نظاره گر باشد. داستانی که سر وته آن را زیر ورو کنی، چیز دندان گیری به دست نمی‌آوری. کل داستان مشخص است که شخصیت های خاکستری و بعضاً منفی تر مغلوب نهایی هستند و قهرمان اصلی داستان، به مراد دل خود می‌رسد و عسل ایرانی را به دست می‌آورد!

"دلداده" اثری در خور توجه در ژانر طنز نیست زیرا نه از طنز موقعیت بهره می‌برد و نه در دیالوگ ها ردپایی از طنز نمی‌توان یافت. با وجود این که بازیگران طنزی که پیش از این حضور آنها در فیلم های مشابه باعث استقبال تماشاگر در آن شده، در این فیلم بازی می‌کنند و سعی شده با پخش موسیقی های شاد، لحظات خوبی برای بیننده رقم بخورد اما ساختار فیلم و داستان طوری است که مخاطب با دیدن آن لذت چنداین نمی‌برد. داستانی که مشابه آن را بارها و بارها از تلویزیون و سینما در قالب فیلم و سریال، مستند و غیره دیده، دیگر چندان جذابیتی برای او ندارد.

"دلداده" در شخصیت پردازی هم ضعف دارد زیرا قهرمانان داستان هر کدام عاری از تمام ویژگی هایی هستند که هر انسانی می‌تواند باشد، برخی از آنها هم آنقدر خنثی عمل می‌کنند که بود و نبود آنها فرق چندانی ندارد و گویی برای پرکردن صحنه وارد داستان شده اند. بیننده هم هیچ اطلاعاتی از آنها ندارد و تا پایان فیلم هم گویی قرار نیست متوجه شویم این قهرمانان قصه چه سرگذشتی داشته اند و چگونه زندگی می‌کرده اند.
به طور مثال دو نفر از افرادی که خواهان عسل هستند، حضورشان در فیلم تنها برای پررنگ تر کردن حضور قهرمانان داستان است و خود شناسنامه ای برای ارائه ندارند. در سایر شخصیت ها هم ویژگی خاصی دیده نمی‌شود که بتوان حتی جنبه طنز بودن آن را مدنظر قرار داد. بازی دو شخصیت دختر داستان که بیشتر شبیه فیلم های جدی است تا طنز. پرویز هم شخصیت لوده ای دارد و ما چیزی از او نمی‌بینیم. شخصیت دایی پرویز که نقش او را احمدپورمخبر بازی می‌کند هم مانند کاراکترهای قبلی اوست.
اما مادربزرگ که مینا جعفرزاده و دایی عسل که اکبر عبدی ایفاگر نقش های آنها هستند هم سعی کرده اند تا در کلام خود با ته لهجه ترکی طنز ایجاد کنند که چندان موفق نیستند.
جواد و کریم به عنوان قهرمانان اصلی داستان که جواد رضویان و مجید صالحی نقش های آنها را بازی می‌کنند هم مانند کارهای قبلی خود ظاهر شده اند و برای تماشاگر جذابیت خاصی ندارند.

از شخصیت پردازی ها که بگذریم، ساختار کلی فیلم هم جای سوال و تردید دارد. نوع گریم ها، طراحی صحنه و لباس که بجز تجملات چیز دیگری در آن نمی‌توان یافت، پیشروی داستان بدون داشتن فراز و فرود و نقطه اوج، استفاده بیش از حد از نماهای لانگ شات بدون توجه به ماهیت این نما، باعث شده تا "دلداده" فیلم جذابی نباشد.

طراحی صحنه طوری است که با دیدن آنها نمی‌توان پی به ماهیت شخصیت هایی که در آن زندگی می‌کنند برد. به طور مثال آپارتمان جواد که یک خواننده و آهنگساز است، اصلاً شباهتی به خانه یک هنرمند ندارد و وسایل طوری انتخاب و چیدمان شده اند، که تفاوتی با منزل پیرزن همسایه ندارند و گویی همه اعضای آپارتمان با هم برای خریدن وسایل زندگی اقدام کرده اند. در صورتی که هر شخصیت داستان باید براساس نوع زندگی و سن و سالی که دارد، وسایل خانه خود را انتخاب کند. اما در "دلداده" فرق نمی‌کند تو پیرزن هفتاد ساله باشی یا خواننده! تنها چیزی که مهم است این که باید همه چیز لوکس و شیک باشد. فرق نمی‌کند که جواد در پرورشگاه بزرگ شده و چگونه در این خانه شیک و لوکس در بالای شهر زندگی می‌کند!
این همان عدم توجه به شخصیت پردازی هاست که بیننده نمی‌تواند با قهرمانان داستان ارتباط درستی برقرار کند. شاید اگر خوب به کاراکترها پرداخته می‌شد و به ساختار کلی داستان توجه بیشتری صورت می‌گرفت، "دلداده" تبدیل به فیلم طنزی می‌شد که دیگر آن وقت نه تکراری بودن داستان برای آنها خسته کننده می‌شد و نه شخصیت ها بوی تکرار می‌دادند.

"دلداده" همان طور که از نامش پیداست یک فیلم دختر و پسری است که سعی شده جنبه های طنزی هم به آنها وارد و عشق سال های پیری هم در کنار عشق جوانان قرار گیرد تا شاید کمی ‌متفاوت تر از سایر آثار از این دست باشد. اما غافل از این که آنقدر تمام ماجراها پیش پاافتاده و سهل الوصول است که بیننده برای دیدن ادامه ماجراها ترغیب نمی‌شود. موضوع ازدواج جوانان آنقدر ساده و قابل دسترس در این فیلم مطرح شده که گویی برنامه ریزی هایی که برای این سنت حسنه در کشور در حال طراخی است، بیهوده تلقی می‌شود.
به طور مثال جواد و عسل بدون این که شناخت کافی از هم داشته باشند، در اثر یک گردش چند ساعته که برای خرید صورت می‌گیرد و خوردن یک دیزی به هم علاقه مند می‌شوند! و کریم هم حالا که به آرزوی خود که همان خارج رفتن است، نرسیده ازدواج با خواهر عسل را به عنوان راه بعدی خود برای رسیدن به آرزوهایش می‌یابد بدون این که علاقه و شناخت خاصی از او داشته باشد.
البته کارگردان اثر به گفته خودش سعی کرده که فیلمی ‌ارزشی را به مخاطب عرضه کند و به او پیام دهد که همه آرزوهای جوانان در خارج از کشور خلاصه نمی‌شود و در ایران هم می‌توان موفق بود اما نتیجه فیلم چیز دیگری است. همه ماجراها طوری است که به نوعی سرهم بندی شده و در نهایت همه چیز به دور از واقعیات موجود و قابل باور ختم به خیر می‌شود.  
    
  
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: www.aftab.ir