در پشت صحنه فیلم سینمایی «عقرب» چه میگذرد؟
مجید جوانمرد، كارگردان نام آشنای سینمای ایران این روزها مشغول ساخت فیلم سینمایی جدید خود «عقرب» برای شبكه جهانی سحر است. آنطور كه خودش میگوید دعوت شبكه جهانی سحر برای ساخت این فیلم، اولین تجربه عملی او پس از سالها دوری از سینما است و او و گروهش باید انرژی زیادی را برای به تصویر كشیدن یك اكشن پلیسی جاسوسی صرف كنند.
این گزارش، ترسیم كننده تلاش این گروه برای چند ساعت در یك روز گرم تابستانی در تهران است. تلاش و تكاپویی كه در تهران آغاز شد، در ارمنستان ادامه یافت و مجددا در ایران و در شهر نصف جهان اصفهان پیگرفته شد و همچنین تصویرگر تعلیق، هیجان و پیچیدگیهایی است كه از همان ابتدای فیلم با اسم عجیب عقرب در ذهن بیننده نقش میبندد:
چند روز قبل از عزیمت گروه سازنده عقرب به لوكیشنی كه محل استقرار نهایی گروه سازنده این فیلم سینمایی برای فیلمبرداری است، یعنی شركت بهره برداری برق نیروگاه طرشت واقع در خیابان ستارخان، مراجعه میكنم. طبق هماهنگیهای به عمل آمده با مدیر تولید و برنامهریز پروژه، حدود ساعت ۳۰/۱۰ در محل حاضر میشوم. مقابل در ورودی از یكی از نگهبانان سیار نیروگاه در حالی كه سوار بر موتور است، محل استقرار گروه را جویا میشوم: «مستقیم، دست چپ» با راهنمایی او وارد محوطه میشوم و پس از پشت سر گذاردن چند خیابان فرعی به محل مورد نظر میرسم. منظره چنان جذاب و دیدنی است كه برای چند ثانیه مرا به این فكر میاندازد كه شاید مكان را اشتباه آمده باشم؛ درختان كاج یكدستی كه همگی در یك ردیف مشخص قرار گرفتهاند در دو طرف حوضچههای قد و نیم قدی كه با اتصال به یكدیگر به حوضچه بزرگتری منتهی شده و از هریك از آنها، فوارههایی رو به آسمان قد كشیده، خودنمایی میكنند و آلاچیقهای قهوهای رنگ چوبی كه هر كدام به فواصل مشخص بنا شدهاند در كنار دریاچه بزرگی چشم را نوازش میدهد و مرا چنان مجذوب خود میكند كه مجبور میشوم چند دقیقهای مكث كنم و به مشاهده منظره بایستم.
پس از پرس و جوی مجدد متوجه میشوم گروه در ساختمان كوچك هلالی شكلی كه ظاهرا اتاق دكور نیز در آنجا قرار دارد، مستقر است. برای رسیدن به ساختمان ناچار پلههای زیادی را طی میكنم و وقتی به پایین پلهها میرسم، صدای چند نفر كه به نظر میرسد جزو گروه باشند، توجهم را به خود جلب میكند، نزدیكتر میروم و از آنها درباره گروه میپرسم و با شنیدن این پاسخ كه بچهها در حال حاضر برای گرفتن سكانس فینال فیلم در پشت دریاچه مستقر شدهاند، به ناچار راه آمده را به سمت دریاچه باز میگردم. در راه پانتهآ حسینی، منشی صحنه گروه كه عقرب اولین تجربه كاری او با مجید جوانمرد است، مرا همراهی میكند. با اطلاعاتی كه او در اختیارم میگذارد، متوجه میشوم كه امروز قرار است سكانسهای پایانی و اكشن فیلم عقرب با حضور بازیگران اصلی فیلم یعنی دانیال حكیمی، فرهاد قائمیان و ملیسا مهربان البته به استثنای سام درخشانی كه ظاهرا در سكانسهای پایانی نقشی ندارد گرفته شود و دیگر اینكه گروه از ساعت ۹ در نیروگاه مستقر شده و قرار است ضبط تا ساعت ۱۹ ادامه داشته باشد به این دلیل كه سكانسهای فینال در روز اتفاق میافتد و گروه مجبور است تا وقتی كه آخرین آثار نور در فضا باقی است به فیلمبرداری ادامه دهد.
به سمت یكی از آلاچیقهای كنار دریاچه كه جوانمرد در خلوت و سكوت آن مشغول به كار است و دكوپاژ سكانسهای امروز را كه شامل چندین پلان مختلف است مشخص و تنظیم میكند، میروم.
● از كار خوشم آمد
از جوانمرد درباره پروسه جایگزینی او با امیر قویدل كه قبلا قرار بود كارگردانی این كار به او سپرده شود میپرسم، پاسخ میدهد: من به هیچوجه در جریان این پروژه نبودم و در واقع به دنبال گرفتن پروانه ساخت برای فیلم سینمایی خودم با نام «یك چكه باران» بودم كه موفق هم شدم و درصدد بودم كه پیش تولید آن را شروع كنم كه از طریق سید محسن جاهد، تهیه كننده پروژه عقرب، این كار به من پیشنهاد شد. با مطالعه فیلمنامه فهمیدم نشانههایی از ژانر مورد علاقه من در آن به چشم میخورد و پس از آن با صحبتهایی كه با تهیهكننده و مسوولان شبكه سحر داشتم، پیشنهادهایی را برای بهبود فیلمنامه هم از نظر محتوایی و هم از نظر اجرایی ارائه كردم كه خوشبختانه مورد موافقت شبكه نیز قرار گرفت و كار را شروع كردم. در وهله اول هم فیلمنامه را براساس كدهایی كه مدیران شبكه مدنظرشان بود و البته با زاویه دید خودم برای كار بازنویسی مجدد كردم و حدود ۲۵ روز پس از آن، پروژه وارد مرحله پیش تولید شد تا الان كه حدود ۳۰ تا ۴۰درصد فیلمبرداری سكانسهای مربوط به تهران به پایان رسیده و ۱۵ ۱۰ درصد باقیمانده از صحنههای تهران نیز تا آخر شهریور در این مكان( نیروگاه طرشت) و حومه شهر تهران ضبط خواهد شد و پس از آن گروه برای برداشت بقیه كار راهی ارمنستان خواهد شد.
در مورد صحنههای مربوط به اصفهان و اینكه آیا امكان گرفتن این سكانسها در تهران نبود، سوال میكنم كه میگوید: هم شخصیتهای اصلی كار به نوعی اهل اصفهان هستند و هم اینكه بخشهایی از سناریو برای ضبط در فضاهای تاریخی و اماكن توریستی اصفهان نگاشته شده بود كه ایجاب میكرد این سكانسها را حتما در اصفهان بگیرم. لذا امكانپذیر نبود آنها را در تهران بازسازی كنیم و از آنجا كه برنامهریزی اولیه عملا بر روند كار منطبق نشد، پس از بازگشت از ارمنستان كه احتمالا حدود ۲۰ تا ۲۵ روز طول خواهد كشید برای گرفتن صحنههای مورد نظر راهی اصفهان خواهیم شد.
جوانمرد از چینش گروه و انتخاب بازیگران راضی است و میگوید: زمانی كه من وارد پروژه شدم، با چند نفر از بچهها قرارداد بسته شده بود كه با انتخاب آنها مشكلی نداشتم. میماند انتخاب بقیه عوامل كه زیرنظر خودم و تهیه كننده انجام شد. اما آنچه در این میان برایم از همه مهمتر بود، خود فیلمنامه بود یعنی خود فیلمنامه باید از نظر قصه و شخصیتها و سیر دراماتیك فیلمنامه به صورتی میبود كه هم مورد پسند خودم واقع میشد و هم موردپسند شبكه.
● تجربه كارهای اكشن
وقتی از جوانمرد كه در كارنامه كاریاش تجربه كارهای اكشن هم دارد، میپرسم «عقرب» چه وجه تمایزی با دیگر آثار شما در ژانر اكشن دارد، او جواب میدهد: اكثر فیلمهای سینمایی كه تاكنون ساختهام آخرین آن هم فیلم «عروسی خون» محصول سال ۱۳۷۲ بود در قالب حادثهای بوده و به عبارتی میشود آنها را در ژانر اجتماعی حادثهای به شمار آورد. ولی قصه «عقرب» به نوعی در ژانر سیاسی حادثهای اتفاق میافتد و از این نظر با دیگر كارهای من متفاوت است و سعی دارم با رعایت تمام الگوها و المانهای یك فیلم سینمایی در چنین ژانری فیلمی ارائه كنم كه برای مخاطب امروز سینما باورپذیر و قابل قبول باشد.
با خلوت شدن كامل صحنه از افراد گروه و تجهیزات، همراه جاهد به سمت مكان ضبط پلان اولیه فیلم كه ظاهرا یك زمین فوتبال است، حركت میكنیم. حضور ملیسا مهربان در صحنه البته با پوشش و گریم كاملا متفاوت كه نشان دهنده اكشن بودن این بخش از سكانسهای فیلم است، توجه مرا به خود جلب میكند. ابتدا با این تصور كه او بخوبی زبان فارسی را نمیداند، از گفتگو با او پرهیز میكنم اما با خوش و بش كوتاهی كه میان ما رد و بدل میشود، متوجه میشوم او نه تنها با زبان فارسی كاملا آشناست كه به چند زبان دیگر دنیا مثل انگلیسی، دانماركی، آلمانی و اسپانیولی و مهارتهایی همچون موتور سواری، تیراندازی، رانندگی و فنون رزمینیز كاملا مسلط است.
● فیلمنامه به زبان فینگلیش!
«ورونیكا» كاراكتر اصلیای است كه ملیسا مهربان به ایفای نقش او میپردازد؛ دختری كه خود را یك دورگه ایرانی انگلیسی معرفی میكند و با ورودش به زندگی سهراب (با بازی سام درخشانی) كه یك دانشمند ایرانی است، ماجراهای زیادی میآفریند كه در این میان جادوی گریم و دستان هنرمند مهین نویدی طراح گریم پروژه، زمینه مناسبی را برای ملیسا فراهم كرده تا بتواند قدرت بازیگریاش را به بوته قضاوت و سنجش حرفه ای بسپارد.
او در سفری كه به ایران داشته از طریق یكی از دوستانش به علیرضا امینیان كارگردان تله فیلم «همان روز» معرفی شده و در یك نقش كوچك بازی كرده است. خودش میگوید: پس از «همان روز» كه از شبكه یك سیما پخش خواهد شد، پروژه عقرب به من پیشنهاد شد و از آنجا كه من با فنونی مثل كاراته، تیراندازی، موتورسواری، رانندگی و ... آشنا هستم و نقش ورونیكا یا سلین در عقرب هم چنین ویژگیهایی را میطلبید، فكر كردم از پس اجرای نقش برمیآیم و قبول كردم.
از او میپرسم: آیا اجازه داشتی سناریو را برای خودت به زبان ساده تر و قابل فهمتر تبدیل كنی، او جواب میدهد: كارگردان این پیشنهاد را به من دادند كه بخشهایی از سناریو را كه به نقش من مربوط میشود، به زبان ساده قابل فهم برای خودم تبدیل كنم اما از آنجا كه من اساسا موفقیت در كارهای سخت را دوست دارم تمام سناریو را بدون هیچگونه تغییر در متن اجرا كردم. به او میگویم حالا باید منتظر ماند و دید حاصل كار او در كنار دیگر بازیگران ایرانی و خارجی مثل دانیال حكیمی، سام درخشانی، فرهاد قائمیان، پوراندخت مهیمن، سیمون باغداساریان، واروژ خاچاطوریان، حامد آقایی و ... چه نمرهای را دركارنامه او ثبت خواهد كرد كه با صدای یكی از عوامل كه ملیسا مهربان را به جمع عوامل فرا میخواند، گفتگوی ما به پایان میرسد و گروه آماده میشود برای ضبط پلان اولیه.
● یك كولهپشتی برای ورونیكا
همه چیز آماده است و جوانمرد با تكیه بر صندلی خود، ناظر بر جمیع جوانب است و مدام نكاتی را درباره صحنه و چگونگی ورود ورونیكا به داخل محوطه به او گوشزد میكند. از طرفی مهرداد امینی دستیار ۲ كارگردان نیز كوله پشتی بزرگی را كه سنگین هم به نظر میرسد و باید در این پلان همراه ورونیكا باشد، بر دوش او قرار میدهد ولی ظاهرا كوله پشتی سنگینتر از آن است كه تصورش را میكرد. لذا با درخواست او كوله پشتی پایین آورده میشود و پس از رفع مشكل، مجددا بر دوش او قرار داده میشود.
حالا دیگر صحنه برای برداشت آماده است و صدای افشین رضایی، دستیار یك كارگردان را میشنوم كه بلند فریاد میزند: همگی آماده/ بریم/ صدا/ دوربین/ حركت.
برداشت اول: ورونیكا بسرعت با یك یونیفورم كماندویی شكلاتی رنگ و عینك دودی بر چشم از پلهها بالا میآید و با دیدن خودرویی كه در حال عبور از محوطه است، پشت درختی كه همان نزدیكی است، مخفی میشود و بعد از مطمئن شدن از اطرافش از پشت درخت بیرون آمده از كادر خارج میشود و كات.
ظاهرا پلان گرفته شده زیاد مورد توجه كارگردان واقع نشده. به همین خاطر میگوید: «یكبار دیگه میگیریم. ورود ورونیكا باید با عبور ماشین در صحنه كاملا سینك باشد.»
آخرین نفری كه محوطه را ترك میكند، رضا اردلان معروف، مدیر صدابرداری گروه است. او به قول خودش از ۱۰ سالگی در سینمای ایران حضور داشته و صدابرداری و بعضا آهنگسازی كارهای معروفی مثل محاكمه، كارآگاه علوی، آژانس دوستی و ... بخشی از كارنامه شلوغ كاری اوست. اردلان علت حضورش در پروژه عقرب را، آشنایی او با جوامع بلوك شرق و لوكیشنهای فیلم در ایران و ارمنستان میداند كه به نظر خود او فاكتور مهمیبه حساب میآید اما مشكلاتی كه اردلان در خصوص صدابرداری كار با آن مواجه است، بسیار است كه از زبان خودش خواندنیتر است: همانطور كه میدانید صدابرداری سر صحنه و همزمان با فیلم گرفته میشود اما با توجه به آنكه اتمسفر تهران به لحاظ پارازیتهای صوتی و ... بشدت آلوده است، این موضوع مشكلات ما را دو چندان كرده است.
مثلا در همین پلانی كه لحظاتی قبل گرفتیم، آمبیانس محیط و صدای كارخانه آنقدر نزدیك و بالاست كه من مجبور شدم برای حفظ كیفیت و وضوح، صدای قدمهای ملیسا مهربان را خودم شبیهسازی و با نفسهای او سینك كنم تا كار با شارپ و كیفیت بالا ضبط شود، سپس در مرحله صداگذاری و میكس و... مشكل را به حداقل برسانم و افكتهای مدنظرم را بر كار حاكم كنم.
با اینكه مدت زمان زیادی از حضورم در صحنه فیلمبرداری «عقرب» میگذرد، ظاهرا از پیوستن دانیال حكیمی و فرهاد قائمیان به گروه كه در سكانسهای برنامهریزی شده برای امروز حضور خواهند داشت، خبری نیست. اما درست در لحظات خداحافظی با عوامل كار، صدای رسای فرهاد قائمیان كه از دور شنیده میشود، حكایت از حضور او در صحنه دارد و ظاهرا حالا نوبت اوست كه توانایی حرفهایاش را با بازی در نقش حمیدرضا كمالی كه یك مامور امنیتی ایرانی و دوست خانوادگی علی (دانیال حكیمی) و سهراب آزاد (سام درخشانی) است و پایان پیروزمندانه فیلم در گرو زیركی و ذكاوت اوست، به رخ دوربین بكشد.
جنب و جوش و تكاپوی گروه تولید یكبار دیگر و اینبار برای آماده كردن صحنههای بازی قائمیان، حكیمی (كه بزودی خواهد آمد) و ملیسا مهربان آغاز میشود؛ تكاپو برای جان بخشیدن به داستانی كه جاری و پیچیده است؛ به پیچیدگی زندگی در جریان لحظهها. داستان «عقرب» و ماجرای باور نكردنی پایان زندگی او وقتی از همه جا ناامید میشود.
این گزارش، ترسیم كننده تلاش این گروه برای چند ساعت در یك روز گرم تابستانی در تهران است. تلاش و تكاپویی كه در تهران آغاز شد، در ارمنستان ادامه یافت و مجددا در ایران و در شهر نصف جهان اصفهان پیگرفته شد و همچنین تصویرگر تعلیق، هیجان و پیچیدگیهایی است كه از همان ابتدای فیلم با اسم عجیب عقرب در ذهن بیننده نقش میبندد:
چند روز قبل از عزیمت گروه سازنده عقرب به لوكیشنی كه محل استقرار نهایی گروه سازنده این فیلم سینمایی برای فیلمبرداری است، یعنی شركت بهره برداری برق نیروگاه طرشت واقع در خیابان ستارخان، مراجعه میكنم. طبق هماهنگیهای به عمل آمده با مدیر تولید و برنامهریز پروژه، حدود ساعت ۳۰/۱۰ در محل حاضر میشوم. مقابل در ورودی از یكی از نگهبانان سیار نیروگاه در حالی كه سوار بر موتور است، محل استقرار گروه را جویا میشوم: «مستقیم، دست چپ» با راهنمایی او وارد محوطه میشوم و پس از پشت سر گذاردن چند خیابان فرعی به محل مورد نظر میرسم. منظره چنان جذاب و دیدنی است كه برای چند ثانیه مرا به این فكر میاندازد كه شاید مكان را اشتباه آمده باشم؛ درختان كاج یكدستی كه همگی در یك ردیف مشخص قرار گرفتهاند در دو طرف حوضچههای قد و نیم قدی كه با اتصال به یكدیگر به حوضچه بزرگتری منتهی شده و از هریك از آنها، فوارههایی رو به آسمان قد كشیده، خودنمایی میكنند و آلاچیقهای قهوهای رنگ چوبی كه هر كدام به فواصل مشخص بنا شدهاند در كنار دریاچه بزرگی چشم را نوازش میدهد و مرا چنان مجذوب خود میكند كه مجبور میشوم چند دقیقهای مكث كنم و به مشاهده منظره بایستم.
پس از پرس و جوی مجدد متوجه میشوم گروه در ساختمان كوچك هلالی شكلی كه ظاهرا اتاق دكور نیز در آنجا قرار دارد، مستقر است. برای رسیدن به ساختمان ناچار پلههای زیادی را طی میكنم و وقتی به پایین پلهها میرسم، صدای چند نفر كه به نظر میرسد جزو گروه باشند، توجهم را به خود جلب میكند، نزدیكتر میروم و از آنها درباره گروه میپرسم و با شنیدن این پاسخ كه بچهها در حال حاضر برای گرفتن سكانس فینال فیلم در پشت دریاچه مستقر شدهاند، به ناچار راه آمده را به سمت دریاچه باز میگردم. در راه پانتهآ حسینی، منشی صحنه گروه كه عقرب اولین تجربه كاری او با مجید جوانمرد است، مرا همراهی میكند. با اطلاعاتی كه او در اختیارم میگذارد، متوجه میشوم كه امروز قرار است سكانسهای پایانی و اكشن فیلم عقرب با حضور بازیگران اصلی فیلم یعنی دانیال حكیمی، فرهاد قائمیان و ملیسا مهربان البته به استثنای سام درخشانی كه ظاهرا در سكانسهای پایانی نقشی ندارد گرفته شود و دیگر اینكه گروه از ساعت ۹ در نیروگاه مستقر شده و قرار است ضبط تا ساعت ۱۹ ادامه داشته باشد به این دلیل كه سكانسهای فینال در روز اتفاق میافتد و گروه مجبور است تا وقتی كه آخرین آثار نور در فضا باقی است به فیلمبرداری ادامه دهد.
به سمت یكی از آلاچیقهای كنار دریاچه كه جوانمرد در خلوت و سكوت آن مشغول به كار است و دكوپاژ سكانسهای امروز را كه شامل چندین پلان مختلف است مشخص و تنظیم میكند، میروم.
● از كار خوشم آمد
از جوانمرد درباره پروسه جایگزینی او با امیر قویدل كه قبلا قرار بود كارگردانی این كار به او سپرده شود میپرسم، پاسخ میدهد: من به هیچوجه در جریان این پروژه نبودم و در واقع به دنبال گرفتن پروانه ساخت برای فیلم سینمایی خودم با نام «یك چكه باران» بودم كه موفق هم شدم و درصدد بودم كه پیش تولید آن را شروع كنم كه از طریق سید محسن جاهد، تهیه كننده پروژه عقرب، این كار به من پیشنهاد شد. با مطالعه فیلمنامه فهمیدم نشانههایی از ژانر مورد علاقه من در آن به چشم میخورد و پس از آن با صحبتهایی كه با تهیهكننده و مسوولان شبكه سحر داشتم، پیشنهادهایی را برای بهبود فیلمنامه هم از نظر محتوایی و هم از نظر اجرایی ارائه كردم كه خوشبختانه مورد موافقت شبكه نیز قرار گرفت و كار را شروع كردم. در وهله اول هم فیلمنامه را براساس كدهایی كه مدیران شبكه مدنظرشان بود و البته با زاویه دید خودم برای كار بازنویسی مجدد كردم و حدود ۲۵ روز پس از آن، پروژه وارد مرحله پیش تولید شد تا الان كه حدود ۳۰ تا ۴۰درصد فیلمبرداری سكانسهای مربوط به تهران به پایان رسیده و ۱۵ ۱۰ درصد باقیمانده از صحنههای تهران نیز تا آخر شهریور در این مكان( نیروگاه طرشت) و حومه شهر تهران ضبط خواهد شد و پس از آن گروه برای برداشت بقیه كار راهی ارمنستان خواهد شد.
در مورد صحنههای مربوط به اصفهان و اینكه آیا امكان گرفتن این سكانسها در تهران نبود، سوال میكنم كه میگوید: هم شخصیتهای اصلی كار به نوعی اهل اصفهان هستند و هم اینكه بخشهایی از سناریو برای ضبط در فضاهای تاریخی و اماكن توریستی اصفهان نگاشته شده بود كه ایجاب میكرد این سكانسها را حتما در اصفهان بگیرم. لذا امكانپذیر نبود آنها را در تهران بازسازی كنیم و از آنجا كه برنامهریزی اولیه عملا بر روند كار منطبق نشد، پس از بازگشت از ارمنستان كه احتمالا حدود ۲۰ تا ۲۵ روز طول خواهد كشید برای گرفتن صحنههای مورد نظر راهی اصفهان خواهیم شد.
جوانمرد از چینش گروه و انتخاب بازیگران راضی است و میگوید: زمانی كه من وارد پروژه شدم، با چند نفر از بچهها قرارداد بسته شده بود كه با انتخاب آنها مشكلی نداشتم. میماند انتخاب بقیه عوامل كه زیرنظر خودم و تهیه كننده انجام شد. اما آنچه در این میان برایم از همه مهمتر بود، خود فیلمنامه بود یعنی خود فیلمنامه باید از نظر قصه و شخصیتها و سیر دراماتیك فیلمنامه به صورتی میبود كه هم مورد پسند خودم واقع میشد و هم موردپسند شبكه.
● تجربه كارهای اكشن
وقتی از جوانمرد كه در كارنامه كاریاش تجربه كارهای اكشن هم دارد، میپرسم «عقرب» چه وجه تمایزی با دیگر آثار شما در ژانر اكشن دارد، او جواب میدهد: اكثر فیلمهای سینمایی كه تاكنون ساختهام آخرین آن هم فیلم «عروسی خون» محصول سال ۱۳۷۲ بود در قالب حادثهای بوده و به عبارتی میشود آنها را در ژانر اجتماعی حادثهای به شمار آورد. ولی قصه «عقرب» به نوعی در ژانر سیاسی حادثهای اتفاق میافتد و از این نظر با دیگر كارهای من متفاوت است و سعی دارم با رعایت تمام الگوها و المانهای یك فیلم سینمایی در چنین ژانری فیلمی ارائه كنم كه برای مخاطب امروز سینما باورپذیر و قابل قبول باشد.
با خلوت شدن كامل صحنه از افراد گروه و تجهیزات، همراه جاهد به سمت مكان ضبط پلان اولیه فیلم كه ظاهرا یك زمین فوتبال است، حركت میكنیم. حضور ملیسا مهربان در صحنه البته با پوشش و گریم كاملا متفاوت كه نشان دهنده اكشن بودن این بخش از سكانسهای فیلم است، توجه مرا به خود جلب میكند. ابتدا با این تصور كه او بخوبی زبان فارسی را نمیداند، از گفتگو با او پرهیز میكنم اما با خوش و بش كوتاهی كه میان ما رد و بدل میشود، متوجه میشوم او نه تنها با زبان فارسی كاملا آشناست كه به چند زبان دیگر دنیا مثل انگلیسی، دانماركی، آلمانی و اسپانیولی و مهارتهایی همچون موتور سواری، تیراندازی، رانندگی و فنون رزمینیز كاملا مسلط است.
● فیلمنامه به زبان فینگلیش!
«ورونیكا» كاراكتر اصلیای است كه ملیسا مهربان به ایفای نقش او میپردازد؛ دختری كه خود را یك دورگه ایرانی انگلیسی معرفی میكند و با ورودش به زندگی سهراب (با بازی سام درخشانی) كه یك دانشمند ایرانی است، ماجراهای زیادی میآفریند كه در این میان جادوی گریم و دستان هنرمند مهین نویدی طراح گریم پروژه، زمینه مناسبی را برای ملیسا فراهم كرده تا بتواند قدرت بازیگریاش را به بوته قضاوت و سنجش حرفه ای بسپارد.
او در سفری كه به ایران داشته از طریق یكی از دوستانش به علیرضا امینیان كارگردان تله فیلم «همان روز» معرفی شده و در یك نقش كوچك بازی كرده است. خودش میگوید: پس از «همان روز» كه از شبكه یك سیما پخش خواهد شد، پروژه عقرب به من پیشنهاد شد و از آنجا كه من با فنونی مثل كاراته، تیراندازی، موتورسواری، رانندگی و ... آشنا هستم و نقش ورونیكا یا سلین در عقرب هم چنین ویژگیهایی را میطلبید، فكر كردم از پس اجرای نقش برمیآیم و قبول كردم.
از او میپرسم: آیا اجازه داشتی سناریو را برای خودت به زبان ساده تر و قابل فهمتر تبدیل كنی، او جواب میدهد: كارگردان این پیشنهاد را به من دادند كه بخشهایی از سناریو را كه به نقش من مربوط میشود، به زبان ساده قابل فهم برای خودم تبدیل كنم اما از آنجا كه من اساسا موفقیت در كارهای سخت را دوست دارم تمام سناریو را بدون هیچگونه تغییر در متن اجرا كردم. به او میگویم حالا باید منتظر ماند و دید حاصل كار او در كنار دیگر بازیگران ایرانی و خارجی مثل دانیال حكیمی، سام درخشانی، فرهاد قائمیان، پوراندخت مهیمن، سیمون باغداساریان، واروژ خاچاطوریان، حامد آقایی و ... چه نمرهای را دركارنامه او ثبت خواهد كرد كه با صدای یكی از عوامل كه ملیسا مهربان را به جمع عوامل فرا میخواند، گفتگوی ما به پایان میرسد و گروه آماده میشود برای ضبط پلان اولیه.
● یك كولهپشتی برای ورونیكا
همه چیز آماده است و جوانمرد با تكیه بر صندلی خود، ناظر بر جمیع جوانب است و مدام نكاتی را درباره صحنه و چگونگی ورود ورونیكا به داخل محوطه به او گوشزد میكند. از طرفی مهرداد امینی دستیار ۲ كارگردان نیز كوله پشتی بزرگی را كه سنگین هم به نظر میرسد و باید در این پلان همراه ورونیكا باشد، بر دوش او قرار میدهد ولی ظاهرا كوله پشتی سنگینتر از آن است كه تصورش را میكرد. لذا با درخواست او كوله پشتی پایین آورده میشود و پس از رفع مشكل، مجددا بر دوش او قرار داده میشود.
حالا دیگر صحنه برای برداشت آماده است و صدای افشین رضایی، دستیار یك كارگردان را میشنوم كه بلند فریاد میزند: همگی آماده/ بریم/ صدا/ دوربین/ حركت.
برداشت اول: ورونیكا بسرعت با یك یونیفورم كماندویی شكلاتی رنگ و عینك دودی بر چشم از پلهها بالا میآید و با دیدن خودرویی كه در حال عبور از محوطه است، پشت درختی كه همان نزدیكی است، مخفی میشود و بعد از مطمئن شدن از اطرافش از پشت درخت بیرون آمده از كادر خارج میشود و كات.
ظاهرا پلان گرفته شده زیاد مورد توجه كارگردان واقع نشده. به همین خاطر میگوید: «یكبار دیگه میگیریم. ورود ورونیكا باید با عبور ماشین در صحنه كاملا سینك باشد.»
آخرین نفری كه محوطه را ترك میكند، رضا اردلان معروف، مدیر صدابرداری گروه است. او به قول خودش از ۱۰ سالگی در سینمای ایران حضور داشته و صدابرداری و بعضا آهنگسازی كارهای معروفی مثل محاكمه، كارآگاه علوی، آژانس دوستی و ... بخشی از كارنامه شلوغ كاری اوست. اردلان علت حضورش در پروژه عقرب را، آشنایی او با جوامع بلوك شرق و لوكیشنهای فیلم در ایران و ارمنستان میداند كه به نظر خود او فاكتور مهمیبه حساب میآید اما مشكلاتی كه اردلان در خصوص صدابرداری كار با آن مواجه است، بسیار است كه از زبان خودش خواندنیتر است: همانطور كه میدانید صدابرداری سر صحنه و همزمان با فیلم گرفته میشود اما با توجه به آنكه اتمسفر تهران به لحاظ پارازیتهای صوتی و ... بشدت آلوده است، این موضوع مشكلات ما را دو چندان كرده است.
مثلا در همین پلانی كه لحظاتی قبل گرفتیم، آمبیانس محیط و صدای كارخانه آنقدر نزدیك و بالاست كه من مجبور شدم برای حفظ كیفیت و وضوح، صدای قدمهای ملیسا مهربان را خودم شبیهسازی و با نفسهای او سینك كنم تا كار با شارپ و كیفیت بالا ضبط شود، سپس در مرحله صداگذاری و میكس و... مشكل را به حداقل برسانم و افكتهای مدنظرم را بر كار حاكم كنم.
با اینكه مدت زمان زیادی از حضورم در صحنه فیلمبرداری «عقرب» میگذرد، ظاهرا از پیوستن دانیال حكیمی و فرهاد قائمیان به گروه كه در سكانسهای برنامهریزی شده برای امروز حضور خواهند داشت، خبری نیست. اما درست در لحظات خداحافظی با عوامل كار، صدای رسای فرهاد قائمیان كه از دور شنیده میشود، حكایت از حضور او در صحنه دارد و ظاهرا حالا نوبت اوست كه توانایی حرفهایاش را با بازی در نقش حمیدرضا كمالی كه یك مامور امنیتی ایرانی و دوست خانوادگی علی (دانیال حكیمی) و سهراب آزاد (سام درخشانی) است و پایان پیروزمندانه فیلم در گرو زیركی و ذكاوت اوست، به رخ دوربین بكشد.
جنب و جوش و تكاپوی گروه تولید یكبار دیگر و اینبار برای آماده كردن صحنههای بازی قائمیان، حكیمی (كه بزودی خواهد آمد) و ملیسا مهربان آغاز میشود؛ تكاپو برای جان بخشیدن به داستانی كه جاری و پیچیده است؛ به پیچیدگی زندگی در جریان لحظهها. داستان «عقرب» و ماجرای باور نكردنی پایان زندگی او وقتی از همه جا ناامید میشود.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: www.aftab.ir