اگر آواتار جادو می‌كند و تماشاگر را غرق در دنیایش، این بیش از هر چیز مدیون تسلط تكنیكی فوق‌العاده فردی است كه با اعتماد به نفس و جاه‌طلبی فوق‌العاده‌ روی صندلی كارگردانی نشسته است...

سینما در گستره‌ای به وسعت جهان، سالی پر از ماجرا را پشت سر گذاشت.
از شكستن ركورد پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما گرفته تا انقلابی تكنولوژیك، از جادوی سحرآمیز انیمیشن تا نمایش رنج‌های بی‌پایان بشری و از بازیگوشی‌های فرمی و بداعت‌های ساختاری گرفته تا دست‌های خالی هالیوود در 6ماه اول سال؛ سالی كه در آن اسم رمز فتح گیشه «آواتار» بود و داستان‌های عامه‌پسند هالیوود همچنان طرفدار داشت. آنچه پیش ‌رو دارید مروری است گذرا بر فیلم‌هایی كه اكرانشان حادثه‌ای مهم قلمداد شد.

آواتار

فقط فتح شگفت‌انگیز گیشه به آواتار لقب مهم‌ترین فیلم سال را نمی‌بخشد. جیمز كامرون 12سال پیش با «تایتانیك» عنوان پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما را از آن خود كرد. در تمام این سال‌ها فیلمی از او بر پرده نیامد و هیچ‌كس نتوانست ركوردش را بشكند تا خودش با آواتار این كار را انجام داد. این فقط یكی از دلایل اهمیت فیلم است و دلایل مهم‌تری نیز در كار هستند. كامرون با داستانی كه قدیمی و حتی نخ‌نماست موفق شده تازه‌ترین دستاوردهای فنی سینمایی را به تسخیر خود درآورد. تكنیك در آواتار عارضی نیست بلكه بخشی از ساختار اثر به شمار می‌آید. اگر آواتار جادو می‌كند و تماشاگر را غرق در دنیایش، این بیش از هر چیز مدیون تسلط تكنیكی فوق‌العاده فردی است كه با اعتماد به نفس و جاه‌طلبی فوق‌العاده‌ روی صندلی كارگردانی نشسته است.
پادشاه امروز هالیوود یك داستان قدیمی را با تكنیكی شگفت‌انگیز روایت می‌كند، فیلمش زیادی طولانی است، مقدمه‌اش حشو و زوایدی دارد و تماشاگر را دیر درگیر خود می‌كند ولی وقتی این كار را كرد (تقریبا از دقیقه‌‌30 به بعد) دیگر رهایش نمی‌كند؛ آن‌قدر كه پایان بیش از اندازه خوش و رویاپردازانه اثر نیز توی ذوق نمی‌زند. آواتار از معدود فیلم‌های علمی تخیلی سال‌های اخیر هالیوود است كه داستان پر و پیمانی برای روایت دارد؛ آن هم در شرایطی كه فناوری و تكنیك به‌كار‌رفته در آن -كه معمولا در تولیدات این ژانر جای داستان را هم می‌گیرند- فراتر از اندازه‌های سینما در پایان دهه اول هزاره سوم است. آواتار یك انقلاب تكنولوژیك در سینمای معاصر است.

‌جعبه درد

این قطعا مردانه‌ترین فیلمی است كه یك كارگردان زن كارگردانی كرده. یافتن چیزی به نام حساسیت و ویژگی‌های زنانه در «‌‌‌جعبه درد» تقریبا غیرممكن است، اما در دل خشونت جنگ، حسی از دوست‌داشتن، نگرانی، تعلق‌خاطر و تأثر عاطفی به چشم می‌خورد كه می‌تواند حامل نگاه غمخوارانه یك زن باشد. كاترین بیگلو در فیلم ستایش‌شده‌اش موفق می‌شود فیلمی ضدجنگ بسازد اگرچه فیلم او ضد سیستم نیست و در نهایت به سود ماشین جنگی آمریكا تلقی می‌شود‌. او فیلمساز است و می‌داند كه هر حرفی اگر حین روایت داستان و با زبان تصویر زده شود، تأثیری عمیق‌تر برجا می‌گذارد و ‌جعبه دردفیلمی است كه در آن عمیق‌ بودن فدای شعارهای ژورنالیستی نشده است. بیگلو تفسیری سینمایی از عبارت «جنگ روح و روان انسان‌ها را ویران می‌كند» ارائه می‌دهد.

لعنتی‌های بی‌آبرو
تارانتینو در میانسالی نشان می‌دهد كه همچنان یك بازیگوش به تمام معناست. او بدیهی‌ترین رخدادهای تاریخی را به سادگی تحریف می‌كند (در فیلم، هیتلر به جای خودكشی، در سالن سینما می‌میرد). از این شاخه به آن شاخه‌پریدن و لحن عوض‌كردن‌هایی مداوم در زمان طولانی فیلم بارها دیده می‌شود و تارانتینو و آن‌قدر اعتماد به نفس دارد كه نگران ازدست‌دادن انسجام اثر نباشد؛ داستانی را شروع و بعد ر‌هایش می‌كند و دوباره به سراغش می‌رود. حتی در كارگردانی هم لحن ثابتی را اتخاذ نمی‌كند و در نهایت فیلمی خلق می‌كند كه به معنی خوبش تارانتینویی است؛ نه مثل «بیل را بكش» و «ضدمرگ». «لعنتی‌های بی‌آبرو» بهترین فیلم تارانتینویی است كه در سال‌های اخیر بسیاری از علاقه‌مندان خود (و نه طرفداران متعصبش) را ناامید كرده بود.

بالا
سفری شگفت‌انگیز در جهان رنگ‌ها با زیبایی بصری خیره‌كننده و تصاویری خوش‌تركیب كه با سلیقه و تأمل كنار هم قرار گرفته‌اند تا یك كلیت را برای مخاطب بسازند. قراردادن پیرمردی غرغرو كنار پسربچه‌ای بازیگوش در واقع از تلاش برای ارتباط توأمان با مخاطب بزرگسال و كودك حكایت دارد. «بالا» انیمیشنی است برای تمام رده‌های سنی؛ فیلمی در ستایش عشق و امید كه هر قاب آن به تابلویی زیبا می‌ماند و در رنگ‌آمیزی، شگفت‌انگیز به ‌نظر می‌رسد؛ انگار كه با قلمی جادویی تصاویر فیلم نقاشی شده‌اند. گرفتن اسكار بهترین انیمیشن سال حتی در حضور رقیب قدرتمندی چون «آقای روباه شگفت‌انگیز» كاملاً قابل پیش‌بینی بود. بالا به تخیل معنا می‌بخشد و رویاهای انسانی را رنگ‌آمیزی می‌كند. لقب بهترین كارتون سال برازنده« بالا»ست.

شیر اندوه

فیلمی از سینمای نه‌چندان شناخته‌شده پرو كه البته محصول 2سال پیش است ولی در یك سال گذشته بیشتر دیده  شد. برنده خرس طلای جشنواره برلین روایتی تكان‌‌دهنده از رنجی است كه زنان پرویی در جنگ داخلی این كشور متحمل شده‌اند. كارگردان در حال‌وهوایی سرشار از خشونت كه قرار است جنبه اسنادی نیز داشته باشد به بیانی تمثیلی نیز رو می‌آورد. «شیر اندوه» تماشاگر را به جهنمی می‌برد كه در آن زنان، قربانیان خشونت‌اند؛ رنجی كه فیلم با صراحت به نمایش می‌گذارد و از میراثی شوم می‌گوید كه نسلی به نسل بعدی منتقل می‌كند.

روبان سفید
نشانه‌ای از زنده‌ماندن و پویایی سینمای هنری اروپا از فیلمسازی كه در هر اثرش می‌تواند مخاطبش را شگفت‌زده كند. میشائیل هانكه پس از «پنهان»، شاهكاری دیگر خلق كرده است. هانكه در روبان سفید مثل دیگر ساخته‌هایش فیلمسازی‌ است كه از سیاست برای رسیدن به رمز و راز  انسان‌ها بهره می‌گیرد. این‌بار او در پی رسیدن به ریشه‌های فاشیسم در دل جامعه‌ای سودازده است. هانكه در پس داستانی كه در یك دهكده كوچك- كمی قبل از وقوع جنگ جهانی اول- روایت می‌كند به فلسفه سیاسی‌اش نیز می‌پردازد. نخل طلای كن، جوایز منتقدان، جایزه گلدن‌گلوب و انبوهی ستایش و تحسین بحق نثار این تجربه بصری ناب شد. روبان سفید بهترین فیلم اروپایی سال بود.
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: hamshahrionline.ir
 
مطالب پیشنهادی:
وقتی که بدترین‌های سینما معرفی می‌شوند!
نگاهی به فیلم‌های ضد جنگ مطرح در سینماهای جهان
10 صحنه از فیلم‌های ‌هالیوود که حتی مردها را هم به گریه انداختند!! (+عکس)
جنجال برانگیزترین فیلم‌های تاریخ سینما!! (+عکس)
نوستالژی تمام نشدنی كودك درون