این یكی از محبوب‌ترین سكانس‌های من است. ما آن صحنه را فی‌البداهه درست كردیم. این صحنه همان‌جا طراحی و تنظیم شد. به خودمان گفتیم «چیزی كه ما به آن رسیدیم، می‌تواند باز هم همین‌طور از ذهن ما شكل بگیرد» و...

قهرمان جدیدی كه مثل آرنولد نیست
 «محشر» یك فیلم جوانانه است كه با اقتباس از یك كتاب مصور ساخته شده است. این فیلم كه كارگردانی آن را «متیو وان» به عهده داشته بر مبنای كتابی مصور به همین نام نوشته مارك میلر ساخته شده و داستان پسری نوجوان به نام دیو لیزوسكی است كه به قصه‌های مصور علاقه دارد. ارون جانسون كه بتازگی 19 سالگی را پشت سر گذاشته، در نقش اصلی فیلم بازی كرده و نیكلاس كیج هم یكی دیگر از بازیگرهای فیلم است. جالب این كه برد پیت هم یكی از تهیه‌كنندگان این اثر است. این فیلم ماه پیش دراولین روز اكرانش در آمریكا توانست صدرنشین جدول فروش شود. محشر دومین فیلمی است كه براساس كمیك استریپ‌های مارك میلر ساخته شده و قبلا از روی كتاب مصور «تحت تعقیب» او هم یك فیلم به نمایش درآمده بود. تصویرگری این كمیك استریپ‌ها را جان رومیتا انجام داده و شركت مارول هم كه مهم ترین شركت چاپ و نشر كتاب‌های مصور است، آنها را منتشر كرده است. فرق این فیلم با فیلم‌های دیگری كه بر مبنای كتاب‌های مصور ساخته می‌شود این است كه ماجرای آن مثل بتمن درباره یك جای تخیلی مثل گاتهام یا اوپال سیتی یا چیزی در این مایه‌ها نیست.

قبلا گفته بودی محشر یك فیلم عظیم نیست. حالا پس از نمایش و موفقیت فیلم نظرت چیه؟ حالا فكر می‌كنی كه فیلم بزرگیه؟

نمی‌دانم. فكر نمی‌كنم هنوز هم به این نتیجه رسیده باشم. آدم دوست دارد پایش را روی زمینی بگذارد كه سفت باشد و در همان حال بخشنده و فروتن باشد. ولی خب باید گفت طرفداران این فیلم واقعا پرحرارت بوده‌اند و این فوق‌العاده است و من واقعا خوشحالم كه بخشی از این موفقیت هستم.

جایی گفته بودی در دوره دبیرستان با چیزهای دلهره‌آور و ناراحت‌كننده سر و كار نداشتی، اما «دیو» با ناشی‌گری‌های زیادی روبه‌رو شده. آیا این سخت‌ترین بخش شخصیت او بود كه تو با آن ارتباط برقرار می‌كردی؟

فكر می‌كنم، آره. من خیلی سعی می‌كردم با كریس و كلارك رابطه داشته باشم چون آنها نویسنده بودند و خیلی چیزها را فی‌البداهه می‌نوشتند و من سعی می‌كردم این طوری بیشتر با این شخصیت
آشنا شوم.

آیا برای انجام كارها آزادی عمل هم داشتی؟

یك كمی. اما مساله این بود كه این كار خیلی سخت بود، چون خیلی چیزها وجود داشت كه خیلی از من دور بود و من ترجیح می‌دادم كه سر كار حاضر شوم و در قالب شخصیتی كه لازم بود، فرو بروم. از همه مهم‌تر هم مساله لهجه بود و یادگیری آن مثل یك منحنی پیش رفت كه من بتدریج بهتر و بهتر شدم.

از آنجا كه محشر یك جنگنده تعلیم دیده نیست، تو هم مجبور بودی پا به پای او یادبگیری كه بجنگی، چون خودت هم در این باره چیزی نمی‌دانستی. این‌طور نیست؟

خب بیشتر مردم دوست ندارند كه به نظر برسد چیزی از مبارزه كردن نمی‌دانم. آدم دلش می‌خواهد كه در این زمینه كاملا توانایی داشته باشد.اما در این فیلم از آنجا كه من باید خیلی دست و پا چلفتی می‌بودم، مجبور بودم یادبگیرم چگونه مشت بخورم، روی زمین بغلتم و طوری واكنش نشان دهم كه انگار خیلی دردم گرفته. مجبوری واقعا درهم ریخته به نظر بیایی.

آن صحنه‌ای كه بیرون مغازه دونات‌فروشی می‌جنگی...

این یكی از محبوب‌ترین سكانس‌های من است. ما آن صحنه را فی‌البداهه درست كردیم. این صحنه همان‌جا طراحی و تنظیم شد. به خودمان گفتیم «چیزی كه ما به آن رسیدیم، می‌تواند باز هم همین‌طور از ذهن ما شكل بگیرد» و بعد این كار را در صحنه‌های مختلف انجام دادیم. یك دوربین جلوه‌های ویژه هم وجود داشت، همان‌طور كه یك فوم بزرگ هم بود و دوربین در شكل گرفتن صحنه‌ها خیلی كمك می‌كرد.

به نظر خیلی پر ریسك می‌رسد.در عین حال تقدیر شدنی است.

آره این صحنه‌ها همین حس را به وجود می‌آورد. می‌دانی هیچ وقت واقعا اجازه داده نشد كه برای صحنه‌ها تمرین كنیم، چون می‌خواستند همه چیزحالت ناشیانه و واقعی داشته باشد.

یعنی هیچ كدام از آن صحنه‌های جنگیدن و بزن بزن را تمرین نكرده بودی؟

واقعا نه.

به نظر می‌رسد احتمالا این فیلم دنباله داشته باشد؟

نمی دانم.اما در هر حال فكر نمی‌كنم شخصیت من در صورت دنباله دار بودن فیلم، خیلی تغییر كند. در این صورت همه می‌گویند این دیگر محشر نیست. دیو لیزوسكی وقتی كیك‌اس می‌شود هنوز «دیو» است؛ بچه‌ای كه عاشق كتاب‌های مصور و قهرمان‌هایش است. او پر از هیجان است. برای همین هم همه او را دوست دارند و با او ارتباط برقرار می‌كنند. اگر من مثل آرنولد شوارتزنگر بازی می‌كردم، مسخره می‌شد. اما كسی دوست ندارد این شخصیت عوض بشود و شبیه آرنولد بشود.

آیا سعی كردی این شخصیت كمی نمایشی و بالماسكه‌ای بشود؟

تا آنجا كه می‌شد، سعی كردم شخصیت او شبیه آثار مصور بشود. اما متیو با این موافق نبود. برای همین هم من دیگر نخواستم خیلی بالماسكه‌ای بشوم. در عین حال شخصیت من هیچ‌وقت شبیه یك قهرمان نشد. حالا شاید 6 ماه بعد ما برگردیم و آنها پایانی دیگر انتخاب كنند و مثلا شخصیت من یك بازوكا دست بگیرد و به روبه‌رویی‌هایش شلیك ‌كند: بنگ!
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
   
مطالب پیشنهادی:
10 همکاری بزرگ کارگردان و بازیگر در سینمای جهان/ گزارش تصویری (1)
گفتگو با رابرت داونی جونیور، بازیگر فیلم تازه گای ریچی
سرنوشت مبهم جاسوس سینما
عکس‌های دیدنی از فیلم «آلیس در سرزمین عجایب»
گفتگو با لئوناردو دی‌كاپریو درباره همكاری‌اش با اسكورسیزی