همیشه می‌خواهم كه در جلوی دوربین با خودم و نقش كلنجار بروم و دست و پنجه نرم كنم. در این حالت است كه می‌توانید توقع داشته باشید یك بازی خوب از خودتان روی پرده سینما ببینید. بازی در نقش‌های سخت...
 
خاویر باردم بازیگر مطرح سینمای اسپانیا جایزه بهترین بازیگر مرد را امسال در جشنواره بین‌المللی كن برای درام پلیسی «زیبا» گرفت. این جایزه تازه‌ترین جایزه از مجموعه جوایز و تحسین‌های بین‌المللی است كه نصیب این هنرپیشه می‌شود.
 او 2 سال قبل هم اسكار بهترین بازیگر مرد نقش مكمل را برای «سرزمینی برای پیرمردها نیست» گرفت. باردم این روزها خودش را آماده بازی در «بعد از گالاپاگوس» می‌كند كه محصول صنعت سینمای انگلستان است و توسط اندی دی‌امونی ساخته می‌شود.
كریستین اسكات تامس و ژولیت بینوش (كه همراه با باردم جایزه بهترین بازیگر زن امسال جشنواره كن را گرفت)‌ همبازی‌های او در این فیلم هستند.

چرا بازی در «زیبا» را قبول كردید؟

زمانی كه آلخاندرو (گونزالس ایناریتو)‌ با من تماس گرفت و گفت می‌خواهد فیلم تازه‌اش را با بازی من بسازد، خیلی خوشحال شدم. از مدت‌ها قبل دلم می‌خواست در فیلمی با او همكاری كنم. وقتی فیلمنامه را خواندم، بشدت آن را پسندیدم. خیلی خوشحال بودم كه در فیلمی قرار است با او كار كنم كه یك پروژه سطح بالاست و نقشم هم در آن ویژه است. همیشه دوست داشتم چنین نقشی را روی پرده سینما بازی كنم.

این نقش چه ویژگی‌هایی داشت؟

كاراكترم در این فیلم اد كسبل نام دارد. او یك مامور پلیس است كه گذشته‌ای تاریك و مبهم دارد و زمانی كه با یكی از دوستان دوران كودكی خود دیدار می‌كند، دوباره به گذشته‌ها برمی‌گردد. این شخصیت از نظر روحی و روانی آدم پیچیده و ویژه‌ای است و بازی در آن چالش‌های خاص خود را می‌طلبید. اذعان می‌كنم كه بازی در این نقش كار راحتی نبود و آلخاندرو كمك خیلی زیادی كرد تا با درك بهتر او، تصویر درست‌تر و كامل‌تری را از این شخصیت در جلوی دوربین به نمایش بگذارم. اد كسبل كاراكتری است كه مشابه او را تا به امروز در كمتر فیلم سینمایی دیده‌ایم و تازگی خاصی دارد.

مشكل بودن بازی در این نقش، كار شما را خیلی سخت كرد؟

به هر حال بازیگری كار مشكلی است و آدم باید همیشه در نقش‌هایی ظاهر شود كه یا از آنها دور است یا شناخت خیلی دقیقی از آنها ندارد. بازی در نقش كاراكترهایی كه آسان یا قابل دسترس هستند را دوست ندارم. همیشه می‌خواهم كه در جلوی دوربین با خودم و نقش كلنجار بروم و دست و پنجه نرم كنم. در این حالت است كه می‌توانید توقع داشته باشید یك بازی خوب از خودتان روی پرده سینما ببینید. بازی در نقش‌های سخت شما را اذیت می‌كند، ولی وقتی به تماشای آن می‌نشینید احساس می‌كنید خستگی‌تان در رفته و پاداش خود را گرفته‌اید.

كار با ایناریتو چگونه بود؟ او یك مكزیكی اسپانیایی‌زبان است. سر صحنه با یكدیگر توافق داشتید؟

هر فیلمسازی سبك و روش كاری خودش را دارد و شما نمی‌توانید انتظار داشته باشید كه همه آنها مثل هم عمل كنند یا آن طوری باشند كه شما دوست دارید. وودی آلن فیلم‌هایش را جوری می‌سازد كه فرسنگ‌ها با سبك كار آلخاندرو فاصله دارد و برادران كوئن روش‌هایی را سر صحنه به كار می‌بردند كه من در تمام سال‌های فعالیت بازیگری‌ام ندیده بودم. باورم این است كه در تمام این موارد باید تابع كارگردان و دیدگاه او بود. این یك اصل كلی است كه هنگام كار با هر فیلمسازی به آن عمل می‌كنم. البته شاید من هم دیدگاه‌ها و نظراتی در مورد كاراكتری كه بازی می‌كنم، داشته باشم. خب، آنها را با كارگردان مطرح می‌كنم و با نظر او در نقشی كه بازی می‌كنم آنها را نیز اعمال می‌كنم. اعتقادی به یاغی‌گری و مخالف‌خوانی در مقابل كارگردان ندارم و می‌گویم یك بازیگر باید همكاری خوب و نزدیكی با كارگردان فیلم‌های خود داشته باشد. در این حالت، همیشه می‌توان امیدوار بود كه یك كار خوب تولید شود. در رابطه با آلخاندرو هم خیلی دوست داشتم ببینم كه چگونه بازیگر خودش را سر صحنه رهبری می‌كند. باید اقرار كنم حاصل كار خیلی خوب و بیشتر از آن چیزی بود كه من فكر و احساس می‌كردم. همكاری با او شبیه یك كلاس درس بود. او سبك فیلمسازی خاص خودش را دارد كه مربوط به قاره آمریكای لاتین می‌شود. این سبك خیلی هم شبیه سبك كار ما در اروپا نیست. نوع آزادی عملی كه به بازیگرش می‌دهد ویژه است و كمك می‌كند تا بازیگر قوه تخیل خود را آزادتر كند. خیلی جالب است كه با آن كه حال و هوای فیلم‌هایش كاملا رئالیستی هستند، ولی روحیه‌ای فانتزی و سوررئال دارد. تلفیق این دو با یكدیگر سر صحنه فیلمبرداری، فضایی را خلق می‌كند كه خاص است و باعث تولید یك چیز تازه می‌شود.

بازی در «زیبا» را پس از «عشق سال‌های وبا» بازی كردید كه یك درام تاریخی دوره‌ای براساس رمان گابریل گارسیا ماركز بود. بازگشت از فضای كشور كلمبیا در قرن نوزدهم به اسپانیای دوران معاصر
چگونه بود؟

كار چندان سختی نبود. ما بازیگران دارای یكی از آن ماشین‌های زمان افسانه‌ای هستیم كه در قصه‌های قدیمی از آن صحبت می‌شود! به كمك این ماشین زمان هر بار وارد یك فضا و دوران جدید می‌شویم و می‌توانیم به قرون وسطی سفر كنیم و یا به كشور دوردستی مثل كلمبیا برویم. یكی از مزیت‌های بازیگری هم همین است. شما می‌توانید برای هر فیلم وارد یك دنیای تازه شوید و یك عصر جدید را تجربه كنید. به همین دلیل سینما حكم چراغ جادو را دارد. بعضی‌ وقت‌ها احساس می‌كنم آدم خوشبختی هستم كه می‌توانم به این تعداد زیاد زمان و مكان متفاوت سفر كنم.

گفته‌اید از 14 سالگی این كتاب گابریل گارسیا ماركز و دیگر كتاب‌های او را می‌خواندید و این كتاب‌ها تاثیر ویژه‌ای روی شما داشته‌اند. وقتی در بزرگسالی قرار شد نقش كاراكتر اصلی قصه كتاب ماركز را بازی كنید، چه احساسی داشتید؟

خب، اولین بار كه كتاب ماركز را خواندم، حس عجیبی داشتم و بشدت مرا تحت تاثیر قرار داد. او نویسنده بزرگی است و قصه‌هایش را به گونه‌ای می‌نویسد كه شما نمی‌توانید آنها را دنبال نكنید. خواننده كتاب در توصیفات او گم می‌شود. وقتی متوجه شدم قرار است فیلمی براساس قصه كتاب ماركز ساخته شود، احساس كردم باید به سراغ كارگردان آن بروم و بگویم چقدر دوست دارم در آن فیلم بازی كنم. بازی در نقش كاراكتری كه در فاصله بین 25 تا 75 سالگی نمایش داده می‌شود، یك چالش بزرگ و غریب برای هر بازیگری است.

وقتی در فیلم‌هایی مثل «اشباح گویا» و یا «دریای درون»‌ بازی می‌كنید كه متناسب با نقش باید پیر شوید، از این كه با گریم تبدیل به یك آدم مسن می‌شوید احساس خوبی دارید؟

خب طبیعی است كه نه. كار گریم چندین ساعت طول می‌كشد و شما باید گریم سخت و سنگینی را برای چند ساعت روی صورت خود تحمل كنید. اما وقتی شما بازی در چنین نقش‌‌هایی را قبول می‌‌كنید، می‌دانید كه باید یك چنین چیزهایی را نیز تحمل كنید. این یك مساله اجتناب‌ناپذیر است. ولی در همان حال، شما می‌دانید مشغول بازی در نقش ویژه‌ای هستید كه در كارنامه هنری‌تان جایگاه ویژه‌ای خواهد داشت. شما به هر حال پاداش كار سخت خود را می‌گیرید. جذابیت این پاداش باعث می‌شود تا درد و رنج حاصل از آن سختی اولیه را تحمل و قبول كنید.

از آنجا كه بسیاری از مردم اسپانیا به نام شما شناخته می‌شوند، فكر می‌كنید كه به نوعی ‌سفیر و نماینده كشور خود در جامعه بین‌المللی هستید؟

خب، اگر این‌طور باشد خیلی خوب نیست. چون نمی‌توان آدم‌های دیگر را با من مقایسه كرد و گفت من نماینده عمومی گروه زیادی از مردم كشورم هستم. اول از همه این نكته را توضیح بدهم كه اصلا چنین چیزی واقعیت ندارد. من فقط بازیگری هستم كه از اسپانیا می‌آیم و اصلیتم اسپانیایی است. بقیه چیزها دیگر زیادی است.

شایع است كه قصد داشتید نقش آنتونیو باندراس در فیلم «نه» را برای خودتان بگیرید. این واقعیت دارد؟

هیچ وقت تلاش نكرده‌ام هیچ یك از نقش‌های او را برای خودم بگیرم. وضعیت فیلم «نه» البته كمی متفاوت بود، ولی من از تماشای بازی او در نمایش صحنه‌ای آن لذت بردم. او در نقش خودش خیلی خوب بود. حتی پس از نمایش به پشت صحنه رفتم و به او تبریك گفتم. از میزان انرژی‌ای كه داشت،‌ هیجان‌زده شده بودم. باورم این است كه هر بار كه قرار باشد فیلم یا تئاتری بر مبنای قصه «نه» ساخته شود، هیچ‌كس نمی‌تواند جای او را بگیرد. وی در این نقش مثل یك پیشاهنگ عمل می‌كند و همه ما بازیگران پس از او در این صف قرار می‌گیریم.
او اولین بازیگر اسپانیایی است كه یك روز چمدانش را بست و بدون این كه یك كلمه زبان خارجی بداند، راهی یك كشور خارجی شد و توانست برای خودش یك كارنامه خوب و معتبر تهیه كند. این نكته حقیقتا چیزی است كه همه ما باید نسبت به ‌آن سپاسگزار باشیم.

آیا خود شما از این كه توانسته‌اید با ایفای نقش‌هایی در فیلم‌های انگلیسی‌زبان ـ كه زبان رسمی‌تان نیست ـ به موفقیت برسید، ‌شگفت‌زده شده‌اید؟

خب، من همه این چیزها را به عنوان یك تصادف و اتفاق می‌بینم. من در اسپانیا زندگی كرده‌‌ام و اصل كارنامه هنری‌‌ام در آنجاست. استثناهایی هم وجود دارد كه من در خارج از اسپانیا كار می‌كنم. حضور در پروژه‌های خارجی هم خوب است و در طول چند سال اخیر، تعداد زیادی پروژه خارجی به من پیشنهاد شده است. من می‌خواهم كار كنم و برایم نباید اهمیت زیادی داشته باشد كه كجا می‌خواهم كار كنم. حرفه من بازیگری است و تلاشم این است كه كارم را به نحو احسن انجام دهم. اما این همیشه من نیستم كه تعیین كنم كجا باید كار كنم. این انتخاب‌ها همیشه در دست من نیست. این مثل اتفاقی است كه خودش باید رخ بدهد. برای مثال، آنتونیو باندراس قدم اول را در این رابطه برداشت و امتیاز آن، نباید به اسم من ثبت شود. راستش را بخواهید، جرات و شهامت كافی را برای انجام این كار نداشتم. احساسم این است كه بازی‌هایم در فیلم‌های انگلیسی‌زبان، هیچ وقت شبیه بازی‌هایم در فیلم‌های اسپانیایی‌ام نخواهد بود. علتش هم این است كه آنها به زبان‌های متفاوتی ساخته می‌شوند. ولی هنگام بازی در هر دو نوع فیلم‌ها، نهایت سعی‌‌ام را می‌كنم كه بهترین كارم را انجام دهم. زمان بازی در فیلم‌های انگلیسی‌زبان باید وقت اضافه‌ای بگذارم تا دیالوگ‌های انگلیسی‌‌ام را بهتر یاد بگیرم و آنقدر احساس راحتی كنم كه بتوانم آنها را به صورت كاملا روان به زبان بیاورم.

شما این فرصت را داشتید كه اسپانیا را به عنوان یك لوكیشن به وودی آلن برای فیلم «ویكی، كریستینا، بارسلونا» معرفی كنید. این چه نوع تجربه‌ای بود؟

تجربه بامزه‌ای بود. ببینید، وودی آلن و میلوش فورمن دو استاد بی‌بدیل دنیای سینما هستند. آنها برای ساخت فیلم‌های خود به اسپانیا آمدند و من با هر دوی آنها كار كردم. احساس می‌كنم وودی اوقات خوشی در اسپانیا داشت و همان چیزی را فهمید كه میلوش قبل از او به آن رسیده بود. هر دوی آنها در اسپانیا سخت كار كردند و هر دو آدم‌هایی خونگرم و خوب بودند. جالب است كه بگویم هم میلوش و هم وودی از آنچه كه در اسپانیا دیدند شگفت‌زده شدند و حس شخصی‌ام این است كه آنها چشم‌انتظار چیز متفاوتی بودند.

در درام «سرزمینی برای پیرمردها نیست» نقش یك قاتل بیرحم و خونسرد را بازی كردید. آیا هنگام بازی در نقش او، هیچ‌چیز انسانی در وجودش كشف كردید؟

برای این نقش بیشتر از آن كه بخواهم یك چهره سمبلیك را به تصویر بكشم، تلاشم این بود كه یك آدم معمولی را به نمایش بگذارم. نكته جالب این است كه بازی در این فیلم همزمان با «عشق‌ سال‌های وبا» بود كه هیچ شباهتی به یكدیگر نداشتند. به همین دلیل، من دو دنیای متفاوت را در یك فاصله زمانی كوتاه تجربه كردم.

آیا هیچ فیلمساز آمریكایی هست كه بخواهید با او كار كنید؟

بله، فیلمسازان پرقدرتی هستند كه هر بازیگری دوست دارد با آنها كار كند. اما هیچ وقت با یك فیلمساز فقط به این دلیل كار نمی‌‌كنم كه او كارگردان خوبی است. در وهله اول دوست دارم با فیلمسازی كار كنم كه سوژه و موضوع خوبی برای كار دارد. علتش هم این است كه در پایان كار وقتی شما به تماشای فیلمی می‌نشینید، مهم‌ترین نكته برایتان مضمون و نحوه پرداخت آن است و در اولین قدم نمی‌پرسید كه كارگردان آن چه كسی است. پایه و اساس تمام فیلم‌های خوب بر مبنای قصه‌هایی است كه تعریف می‌كنند. شما حتی اگر یك فیلمساز قوی هم باشید، نمی‌توانید هیچ‌كاری با یك فیلمنامه بد انجام دهید. مطمئن باشید كه نمی‌توان چنین كاری كرد،‌ حتی اگر آن فیلمساز استنلی كوبریك باشد.

چه فرقی بین پیشنهادات آمریكایی و اسپانیایی شما بوده است؟

نوع پیشنهادات معمولا شبیه هم است. مشكل اصلی هم از فیلمنامه‌‌ها سرچشمه می‌گیرد. نمی‌دانم.چرا این فیلمنامه‌ها مشكل دارند، زیرا من یك فیلمنامه‌نویس نیستم. یك فیلم خوب یك فیلم خوب است و فرقی نمی‌كند كه در كدام كشور ساخته شده است.

بهترین‌های خاویر باردم

باردم كار بازیگری را از سال 1974 با حضور در كارهای تلویزیونی شروع كرد و تا به حال در بیش از 20 فیلم سینمایی ایفای نقش كرده است. او با فیلمسازان مطرح سینمای اسپانیا همچون پدرو آلمودوار همكاری داشته و در كنار آنتونیو باندراس و پنه‌لوپه كروز، سومین بازیگر صنعت سینمای اسپانیاست كه در سطح بین‌المللی شهرت دارد و در پروژه‌های انگلیسی‌زبان همكاری كرده است. از كارهای موفق اخیر وی می‌توان به «قبل از این‌كه شب فرا برسد»، «دوشنبه‌ها در آفتاب»، «اشباح گویا» (به كارگردانی میلوش نورمن) و «ویكی،‌ كریستینا، بارسلونا» (به كارگردانی وودی‌ آلن)‌ اشاره كرد. او بتازگی بازی در «بخورید، دعا كنید و عاشق باشید» را به پایان رسانده كه رایان مورفی كارگردان آن است. در این فیلم او با جولیا رابرتز و جیمز فرانكو همبازی است.
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
 
مطالب پیشنهادی:
ویژگی‌های بازیگران اسکاری!
عکس‌های فیلم رابین هود
فیلم‌های ترسناکی که کارگردان‌های بزرگ ساخته‌اند!
هر چه عجیب‌تر، بهتر!
نگاهی به برترین فیلم‌های برادران كوئن