بهنام کامرانی معتقد است: آیدین آغداشلو نه تنها یک نقاش که شخصیت جامع الاطرافی است و آنچه او را برای نسل من، قبل و بعد از من مورد اهمیت قرار میدهد وجهه فرهنگی اوست که در تمام این سالها در کارهایش دنبال کرده است.
به گزارش خبرنگار بخش هنرهای تجسمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در نخستین جلسه از برنامه «در مکتب هنرمندان معاصر ایران» که به مرور آثار آیدین آغداشلو اختصاص داشت این هنرمند و منتقد هنر معاصر با ارزیابی ویژگیهای سبکی آیدین آغداشلو گفت: آغداشلو شخصیت جامع الاطرافی است که اگر به درستی و به دقت مورد بررسی قرار نگیرد، کارهایش هم شناخته نمیشود و در این صورت شخصیت او نیز معرفی نخواهد شد.
این منتقد معاصر در بخش دیگری از سخنان خود یادآور شد: آغداشلو از همان ابتدا به صورت حرفهیی نقاشی کرده است اما در عین حال وجه فرهنگی را در حوزههایی چون سینما، تاریخ سینما، سخنرانی درباره هنرمندان هم نسل خود و یا حتی بعد از خود مورد توجه قرار داده و در کنارش کلاسهای درس بسیاری برگزار کرده، برنامههای تلویزیونی ترتیب داده و به انواع مختلف به این بخش توجه نشان داده است و مطالبش همواره دیدنی و حاوی نکاتی تازه است.
کامرانی با تاکید بر شخصیت ویژه آغداشلو عنوان کرد: او به طرز راهبمنشانهای از شخصیت نقاشانه خود محافظت کرده است و در حالی که وقوع انقلاب و جنگ هم نسلان او را دچار تردید و مهاجرت کرد اما آغداشلو دلسرد نشد و در سختترین شرایط ماند و کار کرد و حتی با دشنامها و نفهمیهای بسیار زمانهاش ساخت تا چیزهای بسیار زیادی به نسل من بیاموزد.
او بار دیگر با تاکید بر وجوه خاص شخصیت حرفهای آیدین آغداشلو یادآور شد: آغداشلو شاید این تردید را مطرح میکند که وسواس و پایداریاش شناخته شود و من به عنوان یک نقاش ناچیز که گاه در کنار او قرار گرفتهام باید از این ماندن و در اوج ماندن او یاد کنم.
او سپس با نمایش تعدادی از آثار آیدین آغداشلو که از دورههای مختلف کاری این هنرمند انتخاب شده بود به ارزیابی و قیاس آنها با نمونههای مشابهی در میان آثار نقاشان غربی پرداخت.
کامرانی در این رابطه گفت: در عصری که اکثر نقاشان به فرمالیسم و بازیهای مدرنیستی دل خوش کرده بودند، آغداشلو سبک فیگوراتیو به شکل کلاسیک آن را برگزید و همین نکته باعث شد تا از او شخصیت یکهای ساخته شود و نشان دهد که او با چه هنرمندانی هم طراز بوده و از این جهت مشابهتهای تصویری او را میتوان با سایر هنرمندان بررسی کرد.
این منتقد معاصر تصریح کرد: معتقدم هیچ هنرمندی فیذاته اثری را از آسمان خلق نمیکند بلکه کارهای او در آثار ماقبل از خودش ریشه دارد که خود آغداشلو نیز بر این نکته تاکید کرده است.
او با نمایش یکی از نقاشیهای آبرنگ آغداشلو که بر روی جلد مجله فیلم چاپ شده بود و نمایی از کتاب تارکوفسکی در آن دیده میشد، گفت: به شخصه وقتی کارهای آغداشلو را از این دست میبینم غم محزون رمانتیسمی را در آثارش مشاهده میکنم که به یک اندوه والا و غم از دست رفتن توجه دارد.
این نقاش و هنرمند معاصر اضافه کرد: تصویرسازیهای آغداشلو که شاید درست نباشد به سادگی از آن عبور کنیم خاطرهسازیهایی دارد که در نقاشیهایش نیز تکرار میشود. به طوری که در سالهایی که نمایشگاه گذاشتن کار سادهای نبود آغداشلو کار کردن در حوزه کتاب و تصویرسازی پشت جلد مجلات را انتخاب کرد تا همچنان وجهه فرهنگی خود را نشان دهد.
او سپس به مقایسه برخی از آثار آغداشلو با هنرمندان مطرح غربی پرداخت و گفت: یکی دیگر از مواردی که در کارهای آغداشلو دیده میشود وجه هایدگری است که رو به مرگ بودن یک کمال را نشان میدهد و در عین حال بر زیبایی تاکید دارد.
او در همین رابطه یک اثر از آغداشلو را که پرترهی اقتباس شدهای بود که گردن آن به شکل آناتومی جراحی شده را نشان داد و گفت: آغداشلو در خیلی از آثارش چهرهها را مخدوش میکند و میپوشاند تا علاوه بر ایجاد یک ابهام تصویری، باعث شود، قدرت و هیبت چهره را تهدید کند و در عین حال منظره را در درجه اهمیت کار خود قرار دهد. او این کار را انجام میدهد تا بارقهها و لحظهای از سوررئالیسم در اثرش مشهود شود به طوری که در میان نقاشان غربی مگریت هم این کار را انجام داده است. البته در کار هنرمندان سوررئالیست یک نوع استهزاء وجود دارد که در کار آیدین آغداشلو به مخدوش کردن تغییر شکل پیدا میکند.
او با اشاره به اقتباسهای آیدین آغداشلو در دورههای مختلف کاریاش گفت: معتقدم این اقتباسها خیلی دقیق انتخاب میشود و او هنرمندانی را برمیگزیند که ظرافت و کمال در کارهایشان بسیار دیده میشود البته آغداشلو این کار را نه تنها در مورد آثار غربی بلکه در مورد نگارگریهایش انجام میدهد به طوری که آثارش را تغزلی درآورده و منحنیها را زیباتر نشان میدهد و شاید این آثار به شکلی خودنگارههای آیدین آغداشلو باشد
کامرانی ادامه داد: انسانهایی که در میانه اتفاقات و مسایل در جریان تاریخ معاصر معلق ماندهاند و تکههای برجستهای از یک تاریخ را با خود حمل میکنند در این قبیل آثار آغداشلو به کرات دیده میشود و زوال زیبایی یکی از برجستهترین وجوه این بخش است.
او همچنین به بخشی از کارهای طبیعتگرایانه آیدین آغداشلو اشاره کرد و افزود: وجه مهگرفته طبیعت، دود و آتش به گونهای است که در کارهای سالوادور دالی هم دنبال میشود طبیعتی که میسوزد و طوفان قریبالوقوعی که زیباییهای طبیعیت را تهدید میکند و ما را در وجه تراژیک قرار میدهد. این ویژگیها به تکرار در کارهای آغداشلو دیده میشود.
کامرانی معلق بودن را یکی دیگر از ویژگیهای یک دوره از کارهای آغداشلو ارزیابی کرد و خاطرنشان کرد: این ویژگی به خصوص در آثار او درباره اشیا نمایانگر است. در حالیکه خود این وجهه از منظری اشیا را دوباره احیا میکند و نه تنها آیدین آغداشلو در کار نقاشی، در امر کارشناسی هنر و در فعالیتهای کارگاهیش نیز به این کار مبادرت میورزد.
او ادامه داد: این عمق و دقت اجرایی از جایی میآید که نشانه ممارست او در کار طراحی و نقاشی و غرق شدن در این گونه هنر است و تا زمانی که در کار کارشناسی این حوزه حضور نداشته باشید نمیتوانید آن را اینگونه خلق کنید.
کامرانی با اشاره به کارگاه آیدین آغداشلو که همچون یک موزه شخصی قسمتی از این آثار را در خود نهان کرده است گفت: او با این آثار زندگی میکند و دقایق خود را با آن میگذراند. البته این ویژگی معلق بودن را میتوان در آثار مگریت هم مشاهده کرد در حالی که آیدین آنها را مخدوش میکند تا یادآوری کند که چقدر گرانبها هستند.
کامرانی در بخش دیگری از این نشست دو اثر دیگر از آیدین آغداشلو را که سالها پیش از ارگ بم نقاشی شده بود نشان داد و گفت: این دو اثر برای خود من شگفتآور بود زیرا آیدین ارگ بم را سالها قبل از وقوع زلزله تصویر کرده بود و گویی نسبت به این اتفاق قریبالوقوع هشدار داده است البته او در این دو تابلو ایده خود را با یک وجه پاپ نشان میدهد و یک نوع شمارهگذاری در این دو اثر صورت گرفته که به یک اثر تاریخی و معماری باشکوه توجه میکند که در اوج خود زوال یک تمدن و تاریخ را گوشزد میکند.
این نقاش معاصر اصالت در آثار آیدین آغداشلو را از وجوه بسیار مهم برشمرد و گفت: ما یک نوع دلهره و هیبتی را در آثار این هنرمند بازمییابیم که در مواجه شدن با هستی صورت میگیرد. در واقع آغداشلو برای اینکه عادات ما را به هم بریزد زیباییها را مخدوش میکند تا ما را نسبت به آن هشدار دهد و این کار به زعم بنده شهامت و جسارتی میخواهد که شاید تنها از آیدین آغداشلو برآید.
او در همین رابطه توضیح داد: کمتر نقاشی را میشناسم که این همه قدرت و جسارت را همراه با مخدوش کردن به کار بگیرد. در حالیکه آغداشلو در نوشتههایش مرتبا تاکید میکند که زیبایی را به نوعی عریان میکند که در هستی موجود است و ما در برخی کارهای او این عنوان «آخرالزمان» را میبینیم که تلاش نقاش بر این است تا زیبایی را مورد تاکید قرار دهد و بگوید ما در عصری ایستادهایم که این زیباییها فراموش میشود و از این جهت است که آموزههای آغداشلو برای ما گرانبهاست. هر چند که امروز شاید وجه پیش رو بودن در این نقاشیها بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.
کامرانی خاطرنشان کرد: برای نسل من که به مساله فیگور رجعت کرده است آثار آغداشلو کاملا پیشرو محسوب میشود و علی رغم اقتباسی که از آثار گذشته داشته اما وجه فرهنگی خود را مورد توجه قرار داده است.
این نقاش معاصر در پایان سخنانش یادآور شد: به شخصه از آیدین آغداشلو بسیار درس گرفتهام هر چند که هیچ وقت شاگرد او نبودهام اما همواره ستایشگرش بودهام و از شخصیت فرهنگی او تاثیر گرفتهام و نوع نگرش ،رفتار، زندگی، دل دادنش به هنر و همچنین تنهایی او برای من بسیار آموزنده بود.
به گزارش ایسنا، در بخش دوم از این نشست آیدین آغداشلو که قرار بود از زندگی شخصیاش و چگونگی راه پیدا کردنش به عرصه نقاشی سخن بگوید گفت: چندی پیش کتابی از من درباره سینما منتشر شد و یک نفر در حاشیه این برنامه از من پرسید که چطور دوستدار سینما شدی؟ البته من درجا جوابی نداشتم که به او بدهم ولی بعدا که به این سوال فکر کردم متوجه شدم که سینما دریچهای برای گریز از زندگی نه چندان خوش و یا نابسامان برای من بود.
او گفت: سینما دری را به روی جهان شگفتانگیز ،عجیب و خیالی باز کرد و وقتی سنم به حدی رسید که به سینما بروم به تماشای کارتونهای تام و جری علاقه پیدا کردم، زیرا از این خوشم میآمد که کسی در این برنامهها نمیمرد و جهان نامیرا بود.
آغداشلو بار دیگر در پاسخ به دلایل علاقمندیاش به سینما گفت: این زاویه مفری بود برای من زیرا باید از آن زندگی سخت به جایی فرار میکردم و به گوشهای پناه میبردم و از این جهت میتوانم بگویم که حتی نقاشی خیلی بیشتر از سینما اینگونه بود.
او اضافه کرد: پسر بدلباسی که خیلی پولدار نبود و باید میساخت و با زندگی که به او تحمیل شده بود کنار میآمد ظاهرا فردی باهوش و خوشچهره بود و شاید اگر ما در باره زوال زیبایی در آثار او صحبت میکنیم به نوعی حدیث نفس باشد.
آغداشلو که در مرور سالهای زندگیاش از ضمیر سوم شخص مفرد استفاده میکرد سخنانش را اینگونه ادامه داد: این بچه دنبال یک راه حل و راه فراری از این زندگی سخت میگذشت و البته راهش را پیدا کرد وقتی که تنها پنج ساله بود و به تهران آمد و برای اولین بار صورت دختربچهای را نقاشی کرد و همه به او گفتند که نقاش خوبی میشود بعدها هم اینگونه بود این خاطرات کوچک در کنار هم معنا پیدا کردند.
این هنرمند نقاش ادامه داد: پدر این بچه شبها دیر به خانه میآمد و مادر او را به دنبال پدر میفرستاد و تنها جایی که او خیلی دوست داشت پدرش را آنجا پیدا کند تابلونویسی رسام بود که بوی رنگ و روغن و نقاشیهای عجیب و غریبش میتوانست باعث شود تا او همه چیز را فراموش کند.
آغداشلو با مرور خاطرات آن سال ها گفت: وقتی آنجا میرفتم دیگر کاری نداشتم که پدرم زود برگردد. اما از آنجا مهمتر خاطرات استاد حبیب محمدی بود که به اتفاق پدرم بارها به کارگاهش رفتیم و تمام این خاطرات مربوط به شهر رشت است زیرا نقاشیهای حبیب محمدی دنیای شگفتانگیزی را تصویر میکرد که باعث میشود بفهمی نقاشی میتواند چیز دیگری هم باشد. او خود شهر رشت را نقاشی میکرد. چیزهایی که نقاشانه و زیبا نبود اما خود جنس بود و همان گوشهای بود که چند دقیقه پیش از آن گذشته بودم.
آغداشلو با اشاره به اینکه هر تکه از سرنوشتش از یک جا انتخاب شده و کنار هم قرار گرفته است تا او را تبدیل به یک نقاش کند سخن خود را اینگونه ادامه داد: موانع زیادی بر سر نقاش شدن این کودک وجود نداشت حتی تشویق هم شد و شاید هیچ کدام از اینها شرح حال و گلایه نباشد اما خواستم توضیح دهم که هر کدام از آنها از کجا چیده میشود. البته فراموش نکنید که پدر این بچه مهندس معماری بود که طراحیاش خوب بود و از همین جا در به روی این بچه باز شد و او فکر کرد که اگر در اطراف این در پرسه بزند و بفهمد که چه خبر است قطعا آدم متفاوتی میشود که البته اشتباه هم نکرده بود.
این مدرس و نقاش معاصر تصریح کرد: آن در، خیلیهای دیگر را هم داخل آدم کرده بود اما در آن لحظه که نمیدانست قرار است چه اتفاقی بیفتد این در باز شد و قصه شروع شد و همتی که لازم بود تا داخل برود به وجود آمد هر چند نمیدانست چه اتفاقی پشت آن در، در ا نتظار اوست. از یک جهت باغ بهشت بود و از یک جهت هم مشخص نبود که چه اتفاقی قرار است بیفتد. به همین دلیل است که در تمام این سالها نقاشی کردم به گرافیک پرداختم بسیار نوشتم تا زندگیام را تامین کنم.
او با مرور ورود جدی خود به عرصه نقاشی گفت: بچه در نهایت داخل شد و اینجا فیض عظیمی نصیب او شد که جایگاهی بود که آسان به دست نمیآمد و به آسانی هم کسی نمیتوانست این موقعیت را از او بگیرد. اما با کار زیاد این جایگاه به او تعلق گرفت. به طوری که او برای همه 200 کتابی که در کتابخانهاش جا گرفته بود پشت جلد کشید و این نشانه نبوغش نبود بلکه او به کار چسبیده بود. به طوری که در دانشکده هنرهای زیبا از میان 120 هنرجویی که درس میخواندند امروز تنها سه نفر از آنها نقاش شده است.
آغداشلو ادامه این کار را به شکل غریب و پیچیدهای دانست و افزود: برای اینکه این در همیشه باز بماند کار زیادی کرد خواندن و دنبال کردن، کار آسانی نبود اما او این مسیر را ادامه داد و اگر امثال داریوش شایگان نبودند که جلوههای دیگری از این حرفه را برایش نمایان کنند معلوم نبود که این پسربچه سر از کجا درمیآورد.
عالم و آدم جمع شدند و او را مراقبت و نوازش کردند تا او سر از جای درستی درآورد و خود بچه هم از این مسیر کوتاه نیامد و سر کار رفت و نقاش معروفی شد البته در این مسیر کارهای احمقانه زیادی انجام داد اما تنها جایی که همیشه به دادش رسید نقاشی بود.
آغداشلو درباره اهمیت نقاشی در زندگی حرفهای اش گفت: نقاشی در زندگی این بچه مادر زمین بود و هر جا کم می آورد زمین میخورد و دشنام میشنید نقاشی بود که از او حمایت کرد. به همین دلیل است که هر وقت در زندگی روزهای سختی را سپری میکنم تنها جملهای را که با خود مرور میکنم این است که نقاشی میکنم و درست میشود و واقعا هر بار که نقاشی کشیدم درست شد و تا همین الان که در سن 72 سالگی قرار دارم هیچ جملهای به اندازه آن به کارم نیامده است.
آغداشلو یادآور شد: نقاشی آمیزهای از مجموعهای از دلبستگیهای این بچه بود و برایش یک پشتوانه محسوب میشد و فکر میکنم در تمام این سالها به اندازه کافی کار و نقاشی کردهام و در قبال نامی که مردم تحویلم دادهاند از زیر کار در نرفتهام.
او در پایان سخنانش با اشاره به عمر 72 سالهاش گفت: امروز که به گذشته نگاه میکنم خیلی ناراحت نیستم اما اینکه چرا مرمتگر شدم و نقاشیهایم از کجا آمد خیلی مهم نیست نکته اساسی در اینجاست که بعضی وقتها فکر میکنم خوشحال بودهام و تشویق شدهام 12 جلد کتاب نوشتهام، 3000 نقاشی دارم، 5000 هنرجو تربیت کردهام و 400 سخنرانی در هر نقطه از کشور انجام دادهام، سالها گرافیست بودهام و در حوزهی فعالیتهایم کاری نبود که نکرده نباشم و از این جهت زندگیام خیلی هم بد نبوده است.
گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع : isna.ir
مطالب پیشنهادی :
به گزارش خبرنگار بخش هنرهای تجسمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در نخستین جلسه از برنامه «در مکتب هنرمندان معاصر ایران» که به مرور آثار آیدین آغداشلو اختصاص داشت این هنرمند و منتقد هنر معاصر با ارزیابی ویژگیهای سبکی آیدین آغداشلو گفت: آغداشلو شخصیت جامع الاطرافی است که اگر به درستی و به دقت مورد بررسی قرار نگیرد، کارهایش هم شناخته نمیشود و در این صورت شخصیت او نیز معرفی نخواهد شد.
این منتقد معاصر در بخش دیگری از سخنان خود یادآور شد: آغداشلو از همان ابتدا به صورت حرفهیی نقاشی کرده است اما در عین حال وجه فرهنگی را در حوزههایی چون سینما، تاریخ سینما، سخنرانی درباره هنرمندان هم نسل خود و یا حتی بعد از خود مورد توجه قرار داده و در کنارش کلاسهای درس بسیاری برگزار کرده، برنامههای تلویزیونی ترتیب داده و به انواع مختلف به این بخش توجه نشان داده است و مطالبش همواره دیدنی و حاوی نکاتی تازه است.
کامرانی با تاکید بر شخصیت ویژه آغداشلو عنوان کرد: او به طرز راهبمنشانهای از شخصیت نقاشانه خود محافظت کرده است و در حالی که وقوع انقلاب و جنگ هم نسلان او را دچار تردید و مهاجرت کرد اما آغداشلو دلسرد نشد و در سختترین شرایط ماند و کار کرد و حتی با دشنامها و نفهمیهای بسیار زمانهاش ساخت تا چیزهای بسیار زیادی به نسل من بیاموزد.
او بار دیگر با تاکید بر وجوه خاص شخصیت حرفهای آیدین آغداشلو یادآور شد: آغداشلو شاید این تردید را مطرح میکند که وسواس و پایداریاش شناخته شود و من به عنوان یک نقاش ناچیز که گاه در کنار او قرار گرفتهام باید از این ماندن و در اوج ماندن او یاد کنم.
او سپس با نمایش تعدادی از آثار آیدین آغداشلو که از دورههای مختلف کاری این هنرمند انتخاب شده بود به ارزیابی و قیاس آنها با نمونههای مشابهی در میان آثار نقاشان غربی پرداخت.
کامرانی در این رابطه گفت: در عصری که اکثر نقاشان به فرمالیسم و بازیهای مدرنیستی دل خوش کرده بودند، آغداشلو سبک فیگوراتیو به شکل کلاسیک آن را برگزید و همین نکته باعث شد تا از او شخصیت یکهای ساخته شود و نشان دهد که او با چه هنرمندانی هم طراز بوده و از این جهت مشابهتهای تصویری او را میتوان با سایر هنرمندان بررسی کرد.
این منتقد معاصر تصریح کرد: معتقدم هیچ هنرمندی فیذاته اثری را از آسمان خلق نمیکند بلکه کارهای او در آثار ماقبل از خودش ریشه دارد که خود آغداشلو نیز بر این نکته تاکید کرده است.
او با نمایش یکی از نقاشیهای آبرنگ آغداشلو که بر روی جلد مجله فیلم چاپ شده بود و نمایی از کتاب تارکوفسکی در آن دیده میشد، گفت: به شخصه وقتی کارهای آغداشلو را از این دست میبینم غم محزون رمانتیسمی را در آثارش مشاهده میکنم که به یک اندوه والا و غم از دست رفتن توجه دارد.
این نقاش و هنرمند معاصر اضافه کرد: تصویرسازیهای آغداشلو که شاید درست نباشد به سادگی از آن عبور کنیم خاطرهسازیهایی دارد که در نقاشیهایش نیز تکرار میشود. به طوری که در سالهایی که نمایشگاه گذاشتن کار سادهای نبود آغداشلو کار کردن در حوزه کتاب و تصویرسازی پشت جلد مجلات را انتخاب کرد تا همچنان وجهه فرهنگی خود را نشان دهد.
او سپس به مقایسه برخی از آثار آغداشلو با هنرمندان مطرح غربی پرداخت و گفت: یکی دیگر از مواردی که در کارهای آغداشلو دیده میشود وجه هایدگری است که رو به مرگ بودن یک کمال را نشان میدهد و در عین حال بر زیبایی تاکید دارد.
او در همین رابطه یک اثر از آغداشلو را که پرترهی اقتباس شدهای بود که گردن آن به شکل آناتومی جراحی شده را نشان داد و گفت: آغداشلو در خیلی از آثارش چهرهها را مخدوش میکند و میپوشاند تا علاوه بر ایجاد یک ابهام تصویری، باعث شود، قدرت و هیبت چهره را تهدید کند و در عین حال منظره را در درجه اهمیت کار خود قرار دهد. او این کار را انجام میدهد تا بارقهها و لحظهای از سوررئالیسم در اثرش مشهود شود به طوری که در میان نقاشان غربی مگریت هم این کار را انجام داده است. البته در کار هنرمندان سوررئالیست یک نوع استهزاء وجود دارد که در کار آیدین آغداشلو به مخدوش کردن تغییر شکل پیدا میکند.
او با اشاره به اقتباسهای آیدین آغداشلو در دورههای مختلف کاریاش گفت: معتقدم این اقتباسها خیلی دقیق انتخاب میشود و او هنرمندانی را برمیگزیند که ظرافت و کمال در کارهایشان بسیار دیده میشود البته آغداشلو این کار را نه تنها در مورد آثار غربی بلکه در مورد نگارگریهایش انجام میدهد به طوری که آثارش را تغزلی درآورده و منحنیها را زیباتر نشان میدهد و شاید این آثار به شکلی خودنگارههای آیدین آغداشلو باشد
کامرانی ادامه داد: انسانهایی که در میانه اتفاقات و مسایل در جریان تاریخ معاصر معلق ماندهاند و تکههای برجستهای از یک تاریخ را با خود حمل میکنند در این قبیل آثار آغداشلو به کرات دیده میشود و زوال زیبایی یکی از برجستهترین وجوه این بخش است.
او همچنین به بخشی از کارهای طبیعتگرایانه آیدین آغداشلو اشاره کرد و افزود: وجه مهگرفته طبیعت، دود و آتش به گونهای است که در کارهای سالوادور دالی هم دنبال میشود طبیعتی که میسوزد و طوفان قریبالوقوعی که زیباییهای طبیعیت را تهدید میکند و ما را در وجه تراژیک قرار میدهد. این ویژگیها به تکرار در کارهای آغداشلو دیده میشود.
کامرانی معلق بودن را یکی دیگر از ویژگیهای یک دوره از کارهای آغداشلو ارزیابی کرد و خاطرنشان کرد: این ویژگی به خصوص در آثار او درباره اشیا نمایانگر است. در حالیکه خود این وجهه از منظری اشیا را دوباره احیا میکند و نه تنها آیدین آغداشلو در کار نقاشی، در امر کارشناسی هنر و در فعالیتهای کارگاهیش نیز به این کار مبادرت میورزد.
او ادامه داد: این عمق و دقت اجرایی از جایی میآید که نشانه ممارست او در کار طراحی و نقاشی و غرق شدن در این گونه هنر است و تا زمانی که در کار کارشناسی این حوزه حضور نداشته باشید نمیتوانید آن را اینگونه خلق کنید.
کامرانی با اشاره به کارگاه آیدین آغداشلو که همچون یک موزه شخصی قسمتی از این آثار را در خود نهان کرده است گفت: او با این آثار زندگی میکند و دقایق خود را با آن میگذراند. البته این ویژگی معلق بودن را میتوان در آثار مگریت هم مشاهده کرد در حالی که آیدین آنها را مخدوش میکند تا یادآوری کند که چقدر گرانبها هستند.
کامرانی در بخش دیگری از این نشست دو اثر دیگر از آیدین آغداشلو را که سالها پیش از ارگ بم نقاشی شده بود نشان داد و گفت: این دو اثر برای خود من شگفتآور بود زیرا آیدین ارگ بم را سالها قبل از وقوع زلزله تصویر کرده بود و گویی نسبت به این اتفاق قریبالوقوع هشدار داده است البته او در این دو تابلو ایده خود را با یک وجه پاپ نشان میدهد و یک نوع شمارهگذاری در این دو اثر صورت گرفته که به یک اثر تاریخی و معماری باشکوه توجه میکند که در اوج خود زوال یک تمدن و تاریخ را گوشزد میکند.
این نقاش معاصر اصالت در آثار آیدین آغداشلو را از وجوه بسیار مهم برشمرد و گفت: ما یک نوع دلهره و هیبتی را در آثار این هنرمند بازمییابیم که در مواجه شدن با هستی صورت میگیرد. در واقع آغداشلو برای اینکه عادات ما را به هم بریزد زیباییها را مخدوش میکند تا ما را نسبت به آن هشدار دهد و این کار به زعم بنده شهامت و جسارتی میخواهد که شاید تنها از آیدین آغداشلو برآید.
او در همین رابطه توضیح داد: کمتر نقاشی را میشناسم که این همه قدرت و جسارت را همراه با مخدوش کردن به کار بگیرد. در حالیکه آغداشلو در نوشتههایش مرتبا تاکید میکند که زیبایی را به نوعی عریان میکند که در هستی موجود است و ما در برخی کارهای او این عنوان «آخرالزمان» را میبینیم که تلاش نقاش بر این است تا زیبایی را مورد تاکید قرار دهد و بگوید ما در عصری ایستادهایم که این زیباییها فراموش میشود و از این جهت است که آموزههای آغداشلو برای ما گرانبهاست. هر چند که امروز شاید وجه پیش رو بودن در این نقاشیها بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.
کامرانی خاطرنشان کرد: برای نسل من که به مساله فیگور رجعت کرده است آثار آغداشلو کاملا پیشرو محسوب میشود و علی رغم اقتباسی که از آثار گذشته داشته اما وجه فرهنگی خود را مورد توجه قرار داده است.
این نقاش معاصر در پایان سخنانش یادآور شد: به شخصه از آیدین آغداشلو بسیار درس گرفتهام هر چند که هیچ وقت شاگرد او نبودهام اما همواره ستایشگرش بودهام و از شخصیت فرهنگی او تاثیر گرفتهام و نوع نگرش ،رفتار، زندگی، دل دادنش به هنر و همچنین تنهایی او برای من بسیار آموزنده بود.
به گزارش ایسنا، در بخش دوم از این نشست آیدین آغداشلو که قرار بود از زندگی شخصیاش و چگونگی راه پیدا کردنش به عرصه نقاشی سخن بگوید گفت: چندی پیش کتابی از من درباره سینما منتشر شد و یک نفر در حاشیه این برنامه از من پرسید که چطور دوستدار سینما شدی؟ البته من درجا جوابی نداشتم که به او بدهم ولی بعدا که به این سوال فکر کردم متوجه شدم که سینما دریچهای برای گریز از زندگی نه چندان خوش و یا نابسامان برای من بود.
او گفت: سینما دری را به روی جهان شگفتانگیز ،عجیب و خیالی باز کرد و وقتی سنم به حدی رسید که به سینما بروم به تماشای کارتونهای تام و جری علاقه پیدا کردم، زیرا از این خوشم میآمد که کسی در این برنامهها نمیمرد و جهان نامیرا بود.
آغداشلو بار دیگر در پاسخ به دلایل علاقمندیاش به سینما گفت: این زاویه مفری بود برای من زیرا باید از آن زندگی سخت به جایی فرار میکردم و به گوشهای پناه میبردم و از این جهت میتوانم بگویم که حتی نقاشی خیلی بیشتر از سینما اینگونه بود.
او اضافه کرد: پسر بدلباسی که خیلی پولدار نبود و باید میساخت و با زندگی که به او تحمیل شده بود کنار میآمد ظاهرا فردی باهوش و خوشچهره بود و شاید اگر ما در باره زوال زیبایی در آثار او صحبت میکنیم به نوعی حدیث نفس باشد.
آغداشلو که در مرور سالهای زندگیاش از ضمیر سوم شخص مفرد استفاده میکرد سخنانش را اینگونه ادامه داد: این بچه دنبال یک راه حل و راه فراری از این زندگی سخت میگذشت و البته راهش را پیدا کرد وقتی که تنها پنج ساله بود و به تهران آمد و برای اولین بار صورت دختربچهای را نقاشی کرد و همه به او گفتند که نقاش خوبی میشود بعدها هم اینگونه بود این خاطرات کوچک در کنار هم معنا پیدا کردند.
این هنرمند نقاش ادامه داد: پدر این بچه شبها دیر به خانه میآمد و مادر او را به دنبال پدر میفرستاد و تنها جایی که او خیلی دوست داشت پدرش را آنجا پیدا کند تابلونویسی رسام بود که بوی رنگ و روغن و نقاشیهای عجیب و غریبش میتوانست باعث شود تا او همه چیز را فراموش کند.
آغداشلو با مرور خاطرات آن سال ها گفت: وقتی آنجا میرفتم دیگر کاری نداشتم که پدرم زود برگردد. اما از آنجا مهمتر خاطرات استاد حبیب محمدی بود که به اتفاق پدرم بارها به کارگاهش رفتیم و تمام این خاطرات مربوط به شهر رشت است زیرا نقاشیهای حبیب محمدی دنیای شگفتانگیزی را تصویر میکرد که باعث میشود بفهمی نقاشی میتواند چیز دیگری هم باشد. او خود شهر رشت را نقاشی میکرد. چیزهایی که نقاشانه و زیبا نبود اما خود جنس بود و همان گوشهای بود که چند دقیقه پیش از آن گذشته بودم.
آغداشلو با اشاره به اینکه هر تکه از سرنوشتش از یک جا انتخاب شده و کنار هم قرار گرفته است تا او را تبدیل به یک نقاش کند سخن خود را اینگونه ادامه داد: موانع زیادی بر سر نقاش شدن این کودک وجود نداشت حتی تشویق هم شد و شاید هیچ کدام از اینها شرح حال و گلایه نباشد اما خواستم توضیح دهم که هر کدام از آنها از کجا چیده میشود. البته فراموش نکنید که پدر این بچه مهندس معماری بود که طراحیاش خوب بود و از همین جا در به روی این بچه باز شد و او فکر کرد که اگر در اطراف این در پرسه بزند و بفهمد که چه خبر است قطعا آدم متفاوتی میشود که البته اشتباه هم نکرده بود.
این مدرس و نقاش معاصر تصریح کرد: آن در، خیلیهای دیگر را هم داخل آدم کرده بود اما در آن لحظه که نمیدانست قرار است چه اتفاقی بیفتد این در باز شد و قصه شروع شد و همتی که لازم بود تا داخل برود به وجود آمد هر چند نمیدانست چه اتفاقی پشت آن در، در ا نتظار اوست. از یک جهت باغ بهشت بود و از یک جهت هم مشخص نبود که چه اتفاقی قرار است بیفتد. به همین دلیل است که در تمام این سالها نقاشی کردم به گرافیک پرداختم بسیار نوشتم تا زندگیام را تامین کنم.
او با مرور ورود جدی خود به عرصه نقاشی گفت: بچه در نهایت داخل شد و اینجا فیض عظیمی نصیب او شد که جایگاهی بود که آسان به دست نمیآمد و به آسانی هم کسی نمیتوانست این موقعیت را از او بگیرد. اما با کار زیاد این جایگاه به او تعلق گرفت. به طوری که او برای همه 200 کتابی که در کتابخانهاش جا گرفته بود پشت جلد کشید و این نشانه نبوغش نبود بلکه او به کار چسبیده بود. به طوری که در دانشکده هنرهای زیبا از میان 120 هنرجویی که درس میخواندند امروز تنها سه نفر از آنها نقاش شده است.
آغداشلو ادامه این کار را به شکل غریب و پیچیدهای دانست و افزود: برای اینکه این در همیشه باز بماند کار زیادی کرد خواندن و دنبال کردن، کار آسانی نبود اما او این مسیر را ادامه داد و اگر امثال داریوش شایگان نبودند که جلوههای دیگری از این حرفه را برایش نمایان کنند معلوم نبود که این پسربچه سر از کجا درمیآورد.
عالم و آدم جمع شدند و او را مراقبت و نوازش کردند تا او سر از جای درستی درآورد و خود بچه هم از این مسیر کوتاه نیامد و سر کار رفت و نقاش معروفی شد البته در این مسیر کارهای احمقانه زیادی انجام داد اما تنها جایی که همیشه به دادش رسید نقاشی بود.
آغداشلو درباره اهمیت نقاشی در زندگی حرفهای اش گفت: نقاشی در زندگی این بچه مادر زمین بود و هر جا کم می آورد زمین میخورد و دشنام میشنید نقاشی بود که از او حمایت کرد. به همین دلیل است که هر وقت در زندگی روزهای سختی را سپری میکنم تنها جملهای را که با خود مرور میکنم این است که نقاشی میکنم و درست میشود و واقعا هر بار که نقاشی کشیدم درست شد و تا همین الان که در سن 72 سالگی قرار دارم هیچ جملهای به اندازه آن به کارم نیامده است.
آغداشلو یادآور شد: نقاشی آمیزهای از مجموعهای از دلبستگیهای این بچه بود و برایش یک پشتوانه محسوب میشد و فکر میکنم در تمام این سالها به اندازه کافی کار و نقاشی کردهام و در قبال نامی که مردم تحویلم دادهاند از زیر کار در نرفتهام.
او در پایان سخنانش با اشاره به عمر 72 سالهاش گفت: امروز که به گذشته نگاه میکنم خیلی ناراحت نیستم اما اینکه چرا مرمتگر شدم و نقاشیهایم از کجا آمد خیلی مهم نیست نکته اساسی در اینجاست که بعضی وقتها فکر میکنم خوشحال بودهام و تشویق شدهام 12 جلد کتاب نوشتهام، 3000 نقاشی دارم، 5000 هنرجو تربیت کردهام و 400 سخنرانی در هر نقطه از کشور انجام دادهام، سالها گرافیست بودهام و در حوزهی فعالیتهایم کاری نبود که نکرده نباشم و از این جهت زندگیام خیلی هم بد نبوده است.
گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع : isna.ir
مطالب پیشنهادی :
مدیری با سریال جدیدش بازمی گردد!
لیلا حاتمی و رضا عطاران در فیلم جدید مهرجویی
هنوز دلم برای بچههای آن زمان تنگ میشود
بازیگر هزاردستان از پنجشنبه دوباره به روی صحنه می آید
شغل جدید جانی دپ