پرفورمنس آرت چیست؟
«پرفورمنس یعنی وادار کردن مخاطب به داوری، داوری اثری که خود بخشی از اجرای آن است» « پرفورمنس» یا «هنر زنده» گونهای از هنرهای اجرایی است که با بهرهگیری از هنرهای نمایشی و تجسمی و در مکان و زمان مشخصی توسط گروه یا به شکل یک نفره اجرا میشود. زمان، فضا، بدن بازیگر و ارتباط دوسویه بازیگر و مخاطب چهار عنصر سازنده و اصلی یک اجرای پرفورمنس را شامل میشود. در یک اجرای پرفورمنس هنرمند مجبور به رعایت قواعد خشک و الزامات رعایت یک سبک خاص نیست.
برای اجرای یک اثر پرفورمنس هنرمندان شاخههای هنرهای تجسمی و نمایشی برای انتقال بهتر مفاهیم به مخاطبان خود میتوانند از دیگر هنرها نیز بهره بگیرند. برای درک بهتر و عمیقتر این موضوع فرض کنید که وارد یک کارگاه نقاشی شدهاید و نقاشی چیرهدست در حال خلق اثری بر روی بوم نقاشی است. نقاش بنا به حال و هوای خود موسیقی دلنشینی گوش میدهد. و شما تا پایان کار نقاش در کنار او ایستادهاید. چه اتفاقی میافتد؟ شما در زمانی خاص و در مکانی خاص در کنار یک هنرمند نقاش شاهد تمام مراحل خلق یک اثر بودید.
شما با رنگها ترکیب رنگها، موسیقی و حرکات دست نقاش و تخیلی که رنگها را با قلمو بر روی بوم مینشاند همراه شدید و به همراه نقاش این اثر را خلق کردید. با تماشای کار نقاش بیشتر با کار نقاشی آشنا شدید با دل سپردن به موسیقی که نقاش در کارگاه خود گوش میکرد پی به حالات روحیه نقاش بردید و شیفته حرکت دستها و سکوت نقاش تا پایان کار شدید. و این اجسام و نشانهها بودند که هم صحبت تخیل و افکار شما شدند. این مثالی بود برای تشریح بهتر یک اثر پرفورمنس با تماشای یک کار تئاتر پرفورمنس مخاطب به جای همراهی با کلمات و ازدحام واژهها تنها به نور، موسیقی و بازی بدنی بازیگر چشم میدوزد و اگر هنرمند خالق اثر در پیچیدگی تخیل خود گم نشده باشد و اثری ساده اما با مفهوم ارائه دهد کمتر قربانی سلیقهها خواهد شد. چرا که پرفورمنس فراتر از کلام پا نهاده است و راهی است برای توجیه بهتر مخاطبان.
برخی از کارشناسان هنری هنر پرفورمنس را اجرای مدرن هنرهای تجسمی عنوان میکنند. در این گونه هنری انتقال پیام در صدر خواسته هنری هنرمند قرار دارد و به همین دلیل برای رساندن مفهوم به مخاطب از تمامی امکانات ازجمله شیوههای کلامی، حرکات آکروباتیک، اجرای موسیقی زنده یا پخش موسیقی، هنر مجسمهسازی، نقاشی و هر آنچه بتواند وی را در این امر یاری کند استفاده مینماید تنوع تکنیکهای مورد استفاده در اجرای پرفورمنس سبب شده تا آن را زیرمجموعه هنرکا نسبت نیز بنامند.
اما باید توجه کرد که پایهگذاران پرفورمنس در یک معنای کلی به دنبال عنصر «اتفاق» در یک اثر هنری بودند. چیزی که بدون پیشبینی و در مقابل چشم مخاطب اتفاق میافتد پس از این حیث میتوان گفت که پرفورمنس یک هنرکا نسبت صرف نیست. اما اتفاقی که ماهیت پرفورمنس را قوام میدهد رویکرد جالب دو هنرمند در سال 1970 به نامهای «کیلبرت» و «جورج» است آنها به بدن خود به عنوان یک ابزار برای رسیدن به یک اثر هنری نگاه میکردند و اولین کسانی بودند که مدل مجسمههای زنده را ابداع نمودند. آنها نمایشگاه را تنها با انجام حرکات فرم و بدون هیچ مجسمهای برگزار کردند و از نمایشگاه آن دو استقبال شد. شیوه اجرای این دو هنرمند بهترین مثال برای نامگذاری پرفورمنس آرت به «هنر زنده» است.
در غرب هنرمندان مکتب «دادائیسم» روشهای مختلفی را با ترکیب هنرهای تجسمی و نمایشی برای انتقال مفاهیم و ابداع روشی جدید همهگیری شدن این شیوههای اجرایی در تمام جهان باعث شده است تا اصطلاح ظهور (رنسانس) جدید بر سر زبانها بیوفتد. «رسلی گلدبرگ» در کتاب «پرفورمنس آرت: از جنس فوتوریسم تا حال» درباره این شیوه اجرایی نوشته است: «هنر پرفورمنس راهی است که میتوان از طریق آن با گروه وسیعی از مردم ارتباط برقرار کرد و آنها را به معاشرت دوباره با فرهنگ و هنر واداشت پرفورمنس هر آنچه برای جلب مخاطب لازم است را در کیسه خود دارد و این به خلاقیت هنرمند بازمیگردد که برای همراه نمودن مخاطباش چه ابزاری را از کیسهاش خارج سازد. فضا در یک اجرای پرفورمنس محدودیتی ندارد. در گوشه یک رستوران، کنار خیابان، زیر درختان پارک یا یک گالری هنری: تنها نکته مهم در این اجرا حضور مخاطب است.
لذا پرفورمنس میتواند هر آنجایی که چشمان جستجوگر مخاطبی انتظارش را میکشد متولد شود»
گروهی به اشتباه پرفورمنس را در تئاتر خلاصه میکنند. و تصور میکنند پرفورمنس تنها به واسطه تئاتر اجرا میشود. باید در نظر داشت که پرفورمنس از تئاتر گرفته شده است اما به صورت بنیادی متصل به تئاتر نیست درواقع پرفورمنس آرت در ابتدا در دنیای نقاشی و مجسمهسازی زاده و بعد وارد تئاتر شده است. املیا جونر میگوید: «با دی آرت و پرفورمنس چون از بنیاد رویکردی براندازانه نسبت به فرضیات مدرنیسم که معانی ثابت را از طریق ساختار یک کار مجزا مشخص میکردند داشتهاند به عنوان تشکیل دهندگان پست مدرنیسم تعریف شدهاند.»
در رابطه با شکل اجرایی پرفورمنس در تئاتر باید گفت عدهای که هنوز قواعد نمایشی را در قالب سکبهای کلاسیک نمیدانند یا اصلا از سبکشناسی سررشتهای ندارند و به صرف تجربه به سمت اجرای پرفورمنس نمایشهای تئاتر میروند ندانسته و بدون هیچ اشرافی به تعریف نشانهها در تئاتر مخاطب را گیج سرخورده و بیزار از سالنهای تئاتر خارج میکنند مخاطبی که عادت به شنیدن دیالوگ دارد ناگهان با نمایشی روبهرو میشود که صرفا بنا به سلیقه کارگردان به وجود آمده و هیچ اثری از عناصر چهارگانه «زمان، فضا، بدن بازیگر و ارتباط دوسویه بازیگر و مخاطب» در آن تعریف نشده است و کمتر مشاهده میشود که مخاطبین از این اجراها راضی باشند و یا تاثیر بگیرند. و در پاسخ کارگردانان شنیده میشود که معتقدیم «نباید هنر خود را قربانی سلیقه توده کنیم» بله شاید تا جایی حق با این عزیزان باشد اما باید این مسئله را در نظر گرفت که 1- هیچ خبری از عناصر چهارگانه در آثار این هنرمندان نیست 2- مخاطب ایرانی میراثدار نمایشهایی است که تا حدودی نزدیک به عناصر سازنده پرفورمنس هستند.
مانند تعزیه- نقالی- پردهخوانی- رجزخوانی- سیاهبازی- نمایش عروسکی- نمایشهای شادیآور (تخت حوضی، کچلکبازی و…) پس سلیقه این مردم به این سبک و روش نزدیکتر است اگر ارتباط بین پرفورمنس آرت و نمایشهای سنتی ایرانی را با هم مقایسه کنیم به نکات جالبی دست پیدا میکنیم: موسیقی یکی از ارکان اصلی نمایشهای ایرانی است در شمایل گردانی از هنر نقاشی کمک گرفته میشود. نمایشهای سنتی ایران بیشتر بدون متن هستند و به صورت فیالبداهه اجرا میشوند.
بازیگران نمایشهای ایرانی هیچگاه اندیشهای را به مخاطبان تحمیل نمیکنند. و از همه مهمتر اینکه بازیگران نمایشهای ایرانی در طول نمایش ارتباط نزدیکی با تماشاچی دارند. نباید گفت اجرای پرفورمنس آرت در ایران غیرممکن است.
بلکه باید با دقت بیشتر در انتخاب روش و شکل اجرا تصمیم گرفت و پیش رفت. مدتهاست در تئاتر ایران سبک گرایی و گرایش صرف به هنرمندان غربی فراگیر شده است و کارگردانان تئاتر در ایران فضا را با نگرش کاملا غربی به مخاطبان ارائه میدهند. و در نظر نمیگیرند که کارگردان باید در مورتور آنالیزگر خود پرورش دهد و ملاکها و نشانههای فرهنگی خود را چه در متن اثر و چه در طراحی صحنه، آهنگسازی، نورپردازی و نحوه بازی بازیگران انتقال دهد. اما مدتهاست که کارگردانان ما خود را درگیر گرایشهای کاملا غیرایرانی میکنند و در مواجه با مخاطبی که از تئاتر مفهوم و فرهنگ از یاد رفته خود را خواستار است.
تنها سکوت میکنند و خود را جدای از جمعیت مخاطبان میدانند. باید در نظر داشت دلیل بقای تئاتر همان مخاطبان ثابت تئاتر هستند که در هر شرایطی تماشای تئاتر را به هر چیزی ترجیح میدهند. پس اگر این مخاطبان از تئاتر فاصله بگیرند مشکل از نمایشهاست نه چیز دیگری تاختن به کارگردانانی که سالنهای اصلی را در دست دارند زمانی واجب میشود که در سالنهای بدون امکانات و کوچک نمایشهای به مراتب بهتری از سالنهای اصلی تئاتر انجام میشود و کارگردانان بنامی هستند که برای پوشاندن معایب خودرو به اجرای مثلا پرفورمنس میآورند و نهتنها تاثیری در شرایط جلب مخاطبان و آموزش بازیگران و دانشجویان رشتههای نمایشی ندارند بلکه دانشجویان و مخاطبان راسردرگم میکنند.
و اجراهای سلیقهای مانند سمی تاثیر منفی بر روی هنرجویان تئاتر میگذارد. بهتر است برای رسیدن به یک نمایش ناب و پیدا کردن مسیری تازه در جهت اجرا و دور شدن از قواعد تکراری نمایش با آنالیز کردن سبکها و روشهای مختلف نمایشی ایرانی و نگاهی به پیشینه تئاتر و استفاده از فرمهای نمایشهای سنتی ایران مخاطبان تئاتر را به سمت گرایشهای فرهنگی و بومی بکشیم این دقیقا همان چیزی است که معرف تئاتر ایران در جهان به عنوان تئاتری مستقل و کاملا بومی خواهد بود. و مخاطبان تئاتر را دوباره به سالنها خواهد کشید.
«پرفورمنس یعنی وادار کردن مخاطب به داوری، داوری اثری که خود بخشی از اجرای آن است» « پرفورمنس» یا «هنر زنده» گونهای از هنرهای اجرایی است که با بهرهگیری از هنرهای نمایشی و تجسمی و در مکان و زمان مشخصی توسط گروه یا به شکل یک نفره اجرا میشود. زمان، فضا، بدن بازیگر و ارتباط دوسویه بازیگر و مخاطب چهار عنصر سازنده و اصلی یک اجرای پرفورمنس را شامل میشود. در یک اجرای پرفورمنس هنرمند مجبور به رعایت قواعد خشک و الزامات رعایت یک سبک خاص نیست.
برای اجرای یک اثر پرفورمنس هنرمندان شاخههای هنرهای تجسمی و نمایشی برای انتقال بهتر مفاهیم به مخاطبان خود میتوانند از دیگر هنرها نیز بهره بگیرند. برای درک بهتر و عمیقتر این موضوع فرض کنید که وارد یک کارگاه نقاشی شدهاید و نقاشی چیرهدست در حال خلق اثری بر روی بوم نقاشی است. نقاش بنا به حال و هوای خود موسیقی دلنشینی گوش میدهد. و شما تا پایان کار نقاش در کنار او ایستادهاید. چه اتفاقی میافتد؟ شما در زمانی خاص و در مکانی خاص در کنار یک هنرمند نقاش شاهد تمام مراحل خلق یک اثر بودید.
شما با رنگها ترکیب رنگها، موسیقی و حرکات دست نقاش و تخیلی که رنگها را با قلمو بر روی بوم مینشاند همراه شدید و به همراه نقاش این اثر را خلق کردید. با تماشای کار نقاش بیشتر با کار نقاشی آشنا شدید با دل سپردن به موسیقی که نقاش در کارگاه خود گوش میکرد پی به حالات روحیه نقاش بردید و شیفته حرکت دستها و سکوت نقاش تا پایان کار شدید. و این اجسام و نشانهها بودند که هم صحبت تخیل و افکار شما شدند. این مثالی بود برای تشریح بهتر یک اثر پرفورمنس با تماشای یک کار تئاتر پرفورمنس مخاطب به جای همراهی با کلمات و ازدحام واژهها تنها به نور، موسیقی و بازی بدنی بازیگر چشم میدوزد و اگر هنرمند خالق اثر در پیچیدگی تخیل خود گم نشده باشد و اثری ساده اما با مفهوم ارائه دهد کمتر قربانی سلیقهها خواهد شد. چرا که پرفورمنس فراتر از کلام پا نهاده است و راهی است برای توجیه بهتر مخاطبان.
برخی از کارشناسان هنری هنر پرفورمنس را اجرای مدرن هنرهای تجسمی عنوان میکنند. در این گونه هنری انتقال پیام در صدر خواسته هنری هنرمند قرار دارد و به همین دلیل برای رساندن مفهوم به مخاطب از تمامی امکانات ازجمله شیوههای کلامی، حرکات آکروباتیک، اجرای موسیقی زنده یا پخش موسیقی، هنر مجسمهسازی، نقاشی و هر آنچه بتواند وی را در این امر یاری کند استفاده مینماید تنوع تکنیکهای مورد استفاده در اجرای پرفورمنس سبب شده تا آن را زیرمجموعه هنرکا نسبت نیز بنامند.
اما باید توجه کرد که پایهگذاران پرفورمنس در یک معنای کلی به دنبال عنصر «اتفاق» در یک اثر هنری بودند. چیزی که بدون پیشبینی و در مقابل چشم مخاطب اتفاق میافتد پس از این حیث میتوان گفت که پرفورمنس یک هنرکا نسبت صرف نیست. اما اتفاقی که ماهیت پرفورمنس را قوام میدهد رویکرد جالب دو هنرمند در سال 1970 به نامهای «کیلبرت» و «جورج» است آنها به بدن خود به عنوان یک ابزار برای رسیدن به یک اثر هنری نگاه میکردند و اولین کسانی بودند که مدل مجسمههای زنده را ابداع نمودند. آنها نمایشگاه را تنها با انجام حرکات فرم و بدون هیچ مجسمهای برگزار کردند و از نمایشگاه آن دو استقبال شد. شیوه اجرای این دو هنرمند بهترین مثال برای نامگذاری پرفورمنس آرت به «هنر زنده» است.
در غرب هنرمندان مکتب «دادائیسم» روشهای مختلفی را با ترکیب هنرهای تجسمی و نمایشی برای انتقال مفاهیم و ابداع روشی جدید همهگیری شدن این شیوههای اجرایی در تمام جهان باعث شده است تا اصطلاح ظهور (رنسانس) جدید بر سر زبانها بیوفتد. «رسلی گلدبرگ» در کتاب «پرفورمنس آرت: از جنس فوتوریسم تا حال» درباره این شیوه اجرایی نوشته است: «هنر پرفورمنس راهی است که میتوان از طریق آن با گروه وسیعی از مردم ارتباط برقرار کرد و آنها را به معاشرت دوباره با فرهنگ و هنر واداشت پرفورمنس هر آنچه برای جلب مخاطب لازم است را در کیسه خود دارد و این به خلاقیت هنرمند بازمیگردد که برای همراه نمودن مخاطباش چه ابزاری را از کیسهاش خارج سازد. فضا در یک اجرای پرفورمنس محدودیتی ندارد. در گوشه یک رستوران، کنار خیابان، زیر درختان پارک یا یک گالری هنری: تنها نکته مهم در این اجرا حضور مخاطب است.
لذا پرفورمنس میتواند هر آنجایی که چشمان جستجوگر مخاطبی انتظارش را میکشد متولد شود»
گروهی به اشتباه پرفورمنس را در تئاتر خلاصه میکنند. و تصور میکنند پرفورمنس تنها به واسطه تئاتر اجرا میشود. باید در نظر داشت که پرفورمنس از تئاتر گرفته شده است اما به صورت بنیادی متصل به تئاتر نیست درواقع پرفورمنس آرت در ابتدا در دنیای نقاشی و مجسمهسازی زاده و بعد وارد تئاتر شده است. املیا جونر میگوید: «با دی آرت و پرفورمنس چون از بنیاد رویکردی براندازانه نسبت به فرضیات مدرنیسم که معانی ثابت را از طریق ساختار یک کار مجزا مشخص میکردند داشتهاند به عنوان تشکیل دهندگان پست مدرنیسم تعریف شدهاند.»
در رابطه با شکل اجرایی پرفورمنس در تئاتر باید گفت عدهای که هنوز قواعد نمایشی را در قالب سکبهای کلاسیک نمیدانند یا اصلا از سبکشناسی سررشتهای ندارند و به صرف تجربه به سمت اجرای پرفورمنس نمایشهای تئاتر میروند ندانسته و بدون هیچ اشرافی به تعریف نشانهها در تئاتر مخاطب را گیج سرخورده و بیزار از سالنهای تئاتر خارج میکنند مخاطبی که عادت به شنیدن دیالوگ دارد ناگهان با نمایشی روبهرو میشود که صرفا بنا به سلیقه کارگردان به وجود آمده و هیچ اثری از عناصر چهارگانه «زمان، فضا، بدن بازیگر و ارتباط دوسویه بازیگر و مخاطب» در آن تعریف نشده است و کمتر مشاهده میشود که مخاطبین از این اجراها راضی باشند و یا تاثیر بگیرند. و در پاسخ کارگردانان شنیده میشود که معتقدیم «نباید هنر خود را قربانی سلیقه توده کنیم» بله شاید تا جایی حق با این عزیزان باشد اما باید این مسئله را در نظر گرفت که 1- هیچ خبری از عناصر چهارگانه در آثار این هنرمندان نیست 2- مخاطب ایرانی میراثدار نمایشهایی است که تا حدودی نزدیک به عناصر سازنده پرفورمنس هستند.
مانند تعزیه- نقالی- پردهخوانی- رجزخوانی- سیاهبازی- نمایش عروسکی- نمایشهای شادیآور (تخت حوضی، کچلکبازی و…) پس سلیقه این مردم به این سبک و روش نزدیکتر است اگر ارتباط بین پرفورمنس آرت و نمایشهای سنتی ایرانی را با هم مقایسه کنیم به نکات جالبی دست پیدا میکنیم: موسیقی یکی از ارکان اصلی نمایشهای ایرانی است در شمایل گردانی از هنر نقاشی کمک گرفته میشود. نمایشهای سنتی ایران بیشتر بدون متن هستند و به صورت فیالبداهه اجرا میشوند.
بازیگران نمایشهای ایرانی هیچگاه اندیشهای را به مخاطبان تحمیل نمیکنند. و از همه مهمتر اینکه بازیگران نمایشهای ایرانی در طول نمایش ارتباط نزدیکی با تماشاچی دارند. نباید گفت اجرای پرفورمنس آرت در ایران غیرممکن است.
بلکه باید با دقت بیشتر در انتخاب روش و شکل اجرا تصمیم گرفت و پیش رفت. مدتهاست در تئاتر ایران سبک گرایی و گرایش صرف به هنرمندان غربی فراگیر شده است و کارگردانان تئاتر در ایران فضا را با نگرش کاملا غربی به مخاطبان ارائه میدهند. و در نظر نمیگیرند که کارگردان باید در مورتور آنالیزگر خود پرورش دهد و ملاکها و نشانههای فرهنگی خود را چه در متن اثر و چه در طراحی صحنه، آهنگسازی، نورپردازی و نحوه بازی بازیگران انتقال دهد. اما مدتهاست که کارگردانان ما خود را درگیر گرایشهای کاملا غیرایرانی میکنند و در مواجه با مخاطبی که از تئاتر مفهوم و فرهنگ از یاد رفته خود را خواستار است.
تنها سکوت میکنند و خود را جدای از جمعیت مخاطبان میدانند. باید در نظر داشت دلیل بقای تئاتر همان مخاطبان ثابت تئاتر هستند که در هر شرایطی تماشای تئاتر را به هر چیزی ترجیح میدهند. پس اگر این مخاطبان از تئاتر فاصله بگیرند مشکل از نمایشهاست نه چیز دیگری تاختن به کارگردانانی که سالنهای اصلی را در دست دارند زمانی واجب میشود که در سالنهای بدون امکانات و کوچک نمایشهای به مراتب بهتری از سالنهای اصلی تئاتر انجام میشود و کارگردانان بنامی هستند که برای پوشاندن معایب خودرو به اجرای مثلا پرفورمنس میآورند و نهتنها تاثیری در شرایط جلب مخاطبان و آموزش بازیگران و دانشجویان رشتههای نمایشی ندارند بلکه دانشجویان و مخاطبان راسردرگم میکنند.
و اجراهای سلیقهای مانند سمی تاثیر منفی بر روی هنرجویان تئاتر میگذارد. بهتر است برای رسیدن به یک نمایش ناب و پیدا کردن مسیری تازه در جهت اجرا و دور شدن از قواعد تکراری نمایش با آنالیز کردن سبکها و روشهای مختلف نمایشی ایرانی و نگاهی به پیشینه تئاتر و استفاده از فرمهای نمایشهای سنتی ایران مخاطبان تئاتر را به سمت گرایشهای فرهنگی و بومی بکشیم این دقیقا همان چیزی است که معرف تئاتر ایران در جهان به عنوان تئاتری مستقل و کاملا بومی خواهد بود. و مخاطبان تئاتر را دوباره به سالنها خواهد کشید.
نویسنده: حمیدرضا اسدزاده
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
مطالب پیشنهادی:
www.seemorgh.com/culture
منبع: هفته نامه اردیبهشت شماره 16
مطالب پیشنهادی:
نقاط اشتراک همه سریال های ترک
گزارش تصویری: افتتاحیه «سر به مهر» بدون لیلا حاتمی، با حضور سعید حدادیان
گریم متفاوت سحر قریشی در فیلمی با موضوع ازدواج موقت + عکس
افتتاح قنادی بازیگر پیشکسوت سینما + تصاویر
عزت الله انتظامی در سیسییو بستری شد