پسر آدم، دختر حوا
از سوی دیگر یكی از بزرگ‌ترین امتیازات فیلم بازی واقعا بامزه و دیدنی حامد كمیلی است كه یكی از بزرگ‌ترین امتیازات فیلم محسوب می‌شود و قطعا جزو بهترین نقش‌آفرینی‌های...
كمدی به سبك چراغ خاموش!
رامبد جوان پیش از آنكه به‌عنوان كارگردان شناخته شود، برای همگی ما چهره‌ای آشنا به‌عنوان بازیگری كمدی بود. بازیگری كه سبك كاری و از همه مهم‌تر میمیك و حركات مخصوصش، موجب شهرتش در طنزهای تلویزیونی در برهه خاصی شده بود. جوان در همان زمان درخشش در تلویزیون، ثابت كرد كه قصد ندارد تماشاگر را با حركات عجیب و غریب و لودگی به خنده وادارد بلكه طنز مورد علاقه وی، نوعی طنز كلاسیك محسوب می‌شد كه گاها به فضای فانتزی كمدی‌های دهه ۵۰ و ۶۰ سینمای جهان تنه می‌زد. جوان اما در كسوت كارگردانی،كارش را با مجموعه مناسبتی و برخلاف چیزی كه از وی دیده بودیم، كاملا ملودرام به نام «گمگشته» آغاز كرد كه چندان هم موفق نبود. پس از آن وی اولین فیلم سینمایی خود را با عنوان «اسپاگتی در هشت دقیقه» ساخت كه با وجود ساختار فانتزی گاها جالبش اثر چندان موفقی نبود و فضای بسیار شلوغ و سردرگمش، داستان اصلی را محو ساخته بود. در سال گذشته اما مجموعه‌ای تلویزیونی با همه المان‌های مورد علاقه‌اش ساخت-البته این مجموعه پس از ساخت فیلم مورد بحث ساخته شد اما زودتر از آن به پخش رسید-كه این‌بار و بر خلاف آثار پیشینش به دلیل فیلمنامه منسجم و ساختار به جا، چه در میان صاحبنظران و چه مخاطبان تلویزیون، اثری قابل اعتنا محسوب می‌شد. آن هم با داستانی كاملا فانتزی: گروهی فضایی وارد زمین می‌شوند و ماموریت دارند كه زمینی‌ها را از آلودگی زمین منع كنند اما ناخواسته خود درگیر مناسبات انسان‌های پیرامون‌شان قرار می‌شوند. «پسر آدم،دختر حوا» دومین تجربه جوان در عرصه سینماست. فیلمی باز هم كمدی كه البته برخلاف اغلب كمدی‌های سینمای ایران اثری قابل قبول و برتر محسوب می‌شود.
فیلم داستان دو وكیل تازه‌كار را بیان می‌كند به نام‌های مینا بزرگمهر (مهناز افشار) و فرهود زندی (حامد كمیلی) كه به دنبال اجاره دفتری هستند تا به‌عنوان محل كار خود از آن استفاده كنند و باز هم برحسب اتفاق هر دوی اینها مشتركا دفتری را اجاره می‌كنند در حالی‌كه هیچ‌‌یك از وكیل بودن دیگری خبر ندارند و تا پیش از درك ماجرا رفتار محترمانه‌ای دارند اما به محض فهمیدن قضیه شروع می‌كنند به لجبازی با یكدیگر و شرط می‌گذارند كه كسی كه زودتر مسئول رسیدگی به پرونده‌ای شود، می‌ماند و دیگری رفتنی می‌شود. از همین خلاصه داستان متوجه دو نكته می‌شویم.
یكی اینكه مطابق الگوی چنین فیلم‌هایی در «پسر آدم، دختر حوا» نیز سیر وقایع بر مبنای اتفاق پی‌ریزی شده و همه چیز اتفاقی صورت می‌گیرد. دومین نكته این‌است كه فیلمنامه و فضاسازی اثر شباهت بسیاری به «آتش بس» تهمینه میلانی دارد كه قابل انكار نیست. اما رامبد جوان به‌دلیل سابقه بیشترش در كمدی و شناخت بهترش از این نوع سینما از كلیشه‌ها به سود خود استفاده كرده و در نهایت فیلمش را چند پله‌ای بالاتر از ساخته میلانی قرار می‌دهد.
بزرگ‌ترین امتیازی كه «پسر آدم،دختر حوا» نسبت به «آتش بس» و سایر كمدی‌های این روزهای سینما ما دارد، ساختار بصری كاملا متناسب و اتفاقا خوش ساختش نسبت به ساخت كمدی اثر است. در اكثر كمدی‌های سینمای ما، كارگردانی مناسب، عنصر كاملا فراموش شده‌ای است كه استفاده از آن گویا گناه كبیره‌ای به حساب می‌آید.
حتی در «آتش بس» كه اثر موفقی هم محسوب می‌شود، كارگردانی میلانی به هر نوع فیلمی شباهت داشت به‌جز كمدی. اما جوان در فیلم خود، ساختاری كاملا هماهنگ با ماهیت كمدی‌اش را حفظ كرده. این موفقیت در درجه اول مربوط می‌شود به فیلمبرداری بسیار خوب فرج حیدری كه تقریبا در كمدی‌های سینمای ایران اتفاق نادری محسوب می‌شود. دكوپاژ تمامی صحنه‌ها به شدت استادانه است و البته ادای دینی به سینمای وایلدر بزرگ نیز محسوب می‌شود.
از سوی دیگر فضاسازی و طراحی صحنه روشن و دل‌انگیز آتوسا قلمفرسایی به‌خصوص در فضاهای داخل دفتر است كه حس كمیك سكانس‌ها را به خوبی به مخاطب منتقل می‌كند. این عاملی بود كه سال‌ها در كمدی‌های سینمای ایران به فراموشی سپرده شده بود حتی در آثار خوبی چون «مارمولك» و «بی پولی». اما امتیاز دیگر فیلم جوان نسبت به سایر كمدی‌های سینمای این روزها، نوع طنز به‌كار برده شده در بطن اثر و لحن جسورانه اكثر شوخی‌های فیلم است. آن هم بدون اندكی ورود به شاخه‌های دیگر. در كمدی‌های این روزهای ما، كمدی موقعیت به گونه دیگری تعریف شده، به‌طور مثال هرگاه فردی در برهه زمانی از فیلم، بدون مقدمه مزه‌پرانی كند یا احیانا شوخی‌های كلامی نیز از خود بروز دهد،كارش جسورانه محسوب می‌شود. در فیلم رامبد جوان، فیلمنامه‌نویس بدون اندكی ابتذال و تكرارهای همیشگی چند تكیه كلام آزمون پس داده، شوخی‌های خود را معطوف بر روابط و مشاغل اجتماعی پیرامونش می‌كند و آنها را به شكلی كاملا در لفافه اما گزنده، جسورانه و به شدت بامزه مطرح می‌كند. كافی است تنها دقت كنید در شغل ناصر به‌عنوان معاون خدمات فروش و پس از فروش یكی از كمپانی‌های خودروسازی یا كاركرد گشت نیروی انتظامی در سكانس پایانی اثر! تمامی این شوخی‌های به شدت مبدعانه، در مقاطعی كاملا به‌جا و به شكلی كارآمد استفاده شده‌اند و در ساختار اثر جان گرفته‌اند. گفتم كه «پسر آدم، دختر حوا» از كلیشه‌ها به سود خود بهره جسته. با اندكی تامل در می‌‌یابید كه فیلمنامه اثر، موضوعی به شدت تكراری دارد كه بارها و در آثار مختلف و تنها با تغییر بازیگر ساخته شده. اما هنر رامبد جوان در همین است كه از دقیقه 15 به بعد فیلمش، در مسیر این كلیشه‌ها كمدی‌های كلامی و موقعیت بعضا تابوشكنانه به‌كار برده. همگی ما با دیدن چند سكانس آغازین تا آخرین سكانس فیلم را بدون اندكی زحمت و به شكلی تمام و كمال حدس خواهیم زد اما جوان با قرار دادن این موقعیت‌ها، به فیلمش جان تازه‌ای بخشیده. این بخش بخصوص در نیم‌ساعت پایانی فیلم نمود بیشتری پیدا می‌كند. اینجاست كه جوان آس تازه‌ای رو می‌كند و به همان پایان كلیشه‌ای شاخ و برگی اضافه می‌دهد تا تماشاگر غافلگیر شود. به‌طور مثال دقت كنید در سكانس دزدی دوجانبه ناصر و محبوبه از خانه یكدیگر و با همراهی مینا و فرهود یا سكانس فوق‌العاده فالگوش ایستادن فرهود و رو شدن دستش كه منجر می‌شود به گفتن سخنان جسته گریخته و مغشوشی از دهان وی كه با یك ادای بسیار خوب از حامد كمیلی بیان می‌شود. دیالوگ‌ها و موقعیت‌هایی كه در این سكانس‌ها ایجاد و بیان می‌شوند، ایده‌ای به شدت نبوغ‌آمیز و بامزه دارند كه با وجود تلفیق‌شان با كلیشه‌های كسل‌كننده برای مخاطب ایرانی از سروشكل قانع كننده‌ای بهره می‌جویند و همین یك امتیاز بزرگ محسوب می‌شود، برای یك كمدی كم مدعا و سرگرم‌كننده. در كنار همه اینها باید اشاره كرد به هنرنمایی بازیگران محوری فیلم. در این فیلم پس از مدت‌ها شاهد یك بازی بسیار خوب و راضی‌كننده هستیم از مهناز افشار كه در این چند سال ثابت كرده اگر كارگردان هدایت درستی داشته باشد، می‌تواند بدرخشد.
از سوی دیگر یكی از بزرگ‌ترین امتیازات فیلم بازی واقعا بامزه و دیدنی حامد كمیلی است كه یكی از بزرگ‌ترین امتیازات فیلم محسوب می‌شود و قطعا جزو بهترین نقش‌آفرینی‌های كمدی‌های سالیان اخیر سینمای ایران نیز محسوب می‌شود. در كنار بازی خود رامبد جوان كه برعكس بازی‌های سالیان اخیرش، بار كمدی قصه را بر دوش حامد كمیلی گذاشته و خود در نقشی نسبتا جدی اما در عین حال كمیك بازی جالبی دارد. فیلم اما متاسفانه مشكلات بعضا درشتی نیز دارد كه موجب شده فاصله‌اش تا فیلم ایده‌آل همچنان حفظ شود. بزرگ‌ترین این مشكلات ریتم بسیار كند روایی داستان است كه در نیم‌ساعت پایانی و با وجود ایده‌های درخشان این بخش به شدت آزاردهنده است و می‌توانست كوتاه‌تر باشد. فیلم سكانس‌های اضافه بسیاری دارد به‌خصوص آن بخش كاملا نامربوط و وصله شده مربوط به مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس شورای اسلامی كه مشخص نیست چه كاركردی در پیشبرد داستان دارد؟!
مشكل دیگر همان ایده تكراری طرح اصلی داستان است كه می‌توانست با اندكی تغییر، فیلم بسیار بهتری را تحویل‌مان دهد. در كنار اینها باید از بازی نامناسب و انتخاب اشتباه فرامرز صدیقی برای نقش پدر مینا یاد كرد كه اصلا كاراكتری اضافه هم هست. فیلم را یكبار بدون این شخصیت مرور كنید و ببینید تغییری در روند اصلی داستان-البته به‌جز موعظه اخلاقی!- احساس می‌كنید یا خیر؟یا بازی‌های كاملا تكراری و بدون اندكی تغییر از شیلا خداداد و لیلا اوتادی.
رامبد جوان با این فیلم ثابت كرد كه كمدی را برعكس بسیاری از كارگردانان پر مدعا كه با اثری شبه كمدی حیثیت چندین ساله خود را بر باد می‌دهند، بسیار خوب می‌شناسد و پتانسیل كشاندن مخاطب به سینما برای مشاهده اثری مفرح و اقناع كننده را دارد. «پسر آدم، دختر حوا» هر چند فیلم ایده آلی نیست و می‌توانست خیلی بهتر باشد، اما در این وانفسای كمدی‌های وحشتناكی چون «افراطی‌ها» و «شیر و عسل» اثری قابل اعتنا و محترم از كارگردانی است كه ادعایی ندارد و پس از مدت‌ها كمدی ساخته كه هم می‌توان دوستش داشت و هم پس از خروج از سالن سینما حسرت پول بربادرفته را نخورد!
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: tehrooz.com
مطالب پیشنهادی:
گزارش تصویری فیلم «پسر آدم، دختر حوا»
گفت‌وگو با مهناز افشار درباره «پسر آدم دختر حوا» و کارنامه بازیگری‌اش
گفتگو با رامبد جوان درباره سینمای كمدی، فرهنگ شوخی در ایران و «پسر آدم، دختر حوا» 
 درباره 4 شخصیت اصلی «هفت دقیقه تا پاییز»
درباره فیلم «پسر آدم، دختر حوا»