زنی که در 13 سالگی با مردی 52 ساله ازدواج کرده بود پس از 9 سال زندگی مشترک به خاطر اختلاف سنی با شوهرش خواستار جدايی از او شد.

 

به گزارش اعتماد این زن که مارال نام دارد و هم اکنون 22 ساله است، صبح دیروز در دادگاه خانواده شماره دو حاضر شد و ماجرای زندگی اش را برای رئیس شعبه 268 این طور تعریف کرد؛ 9 سال قبل در حالی که نوجوانی 13 ساله بودم مردی 52 ساله به نام سالار به خواستگاری ام آمد. آن زمان پدرم به خاطر تصادف از کار افتاده شده بود و خانواده ما وضعیت خوبی نداشت. سالار از وضعیت مالی خیلی خوبی برخوردار بود اما تا آن سن ازدواج نکرده بود و تنها زندگی می کرد.

زن جوان ادامه داد؛ وضع بد زندگی ما باعث شد پدرم با ازدواج من و سالار موافقت کند. من هم که آن زمان قدرت تصمیم گیری نداشتم پای سفره عقد نشستم و با 250 سکه بهار آزادی به عنوان مهریه به خانه بخت رفتم.همان سال اول صاحب یک پسر شدیم و نامش را اردشیر گذاشتیم. من علاقه زیادی به پسرم داشتم اما در آن سن کم در حالی که خودم به مراقبت احتیاج داشتم نگهداری از اردشیر برایم خیلی سخت بود. از سویی رابطه من و سالار مثل پدر و دختر بود. او صبح به مغازه اش در بازار می رفت و شب با خستگی به خانه برمی گشت و هیچ ارتباط عاطفی با من و فرزندش نداشت. 

حتی برخی اوقات تا چند هفته سراغی از اردشیر نمی گرفت. بعد از مدتی هم بیمار شد. نگهداری از اردشیر از یک سو و پرستاری از شوهر پیر و مریضم از سوی دیگر زندگی را برایم بسیار سخت کرده بود. دو سال بعد از ازدواجم با سالار، پدرم فوت شد و دیگر هیچ تکیه گاهی برایم باقی نماند و در چنین شرایطی راهی جز ادامه زندگی با سالار نداشتم. هر چه اردشیر بزرگ تر می شد پدرش پیرتر و فرسوده تر می شد و بیماری اش نیز پیشرفت می کرد تا اینکه الان که 9 سال از ازدواجم با سالار می گذرد به اشتباهم پی برده ام و فکر می کنم زندگی فقیرانه در خانه پدرم ارزشی بیشتر نسبت به زندگی کنونی ام داشت.

هم اکنون که پسرم بزرگ شده و خیالم از بابت او راحت است دیگر حاضر به ادامه زندگی با شوهر پیرم نیستم. می خواهم با بخشش مهریه ام از او طلاق بگیرم.در ادامه جلسه رسیدگی به این پرونده سالار در حالی که وضعیت جسمانی خوبی نداشت، گفت؛ در جوانی همه وقتم را صرف کار کردم. فکر می کردم اگر کار کنم و وضعیت مالی خوبی داشته باشم به خوشبختی می رسم اما الان در حالی که در دهه هفتم عمرم هستم به اشتباهم پی برده ام. 

توجه بیش از حد من به کارم باعث شد در 52 سالگی به فکر ازدواج بیفتم، اما آن زمان برای این کار بسیار دیر شده بود. اما با این حال از آنجایی که از وضعیت خانواده مارال باخبر بودم و قصد داشتم به آنها کمک کنم با او ازدواج کردم، اما این کارم نیز اشتباه بزرگی بود.من به خاطر سن زیادم و بیماری که دارم احتیاج به پرستاری دارم اما زن جوانم نمی تواند مرا تحمل کند، به همین دلیل حاضرم با پرداخت مهریه اش او را طلاق دهم.قاضی حسن عموزاده - رئیس شعبه 268 - پس از اظهارات این زوج پرونده آنان را برای طی مراحل قانونی به جریان انداخت.