پارادوکس در غیبت معیارهای ابطالی دینداری
آیتالله سیدعباس حسینی قائممقامی با حضور در غرفه ایسنا در بیست و دومین نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها در گفتوگو با ایسنا به دو سوال اساسی درباه معیارهای دینداری پاسخ داد. این مفسر قرآن کریم در پاسخ به پرسش اول که آیا در صورت دروغ گفتن، تهمت زدن و آبروی افراد را بردن باز فردِ مرتکب، مسلمان هست یا خیر، گفت: پاسخ دقیق به این پرسش منوط به آسیبشناسی دقیق حوزه دینداری و دینشناسی است که مهمترین آنها نشناختن معیارهای دینداری و به دنبال آن جابهجایی ارزشهای دینی است. خیلی اتفاق خطرناکی است که معیارهای دینداری را گُم کنیم، وقتی این اتفاق بیفتد، خیلی از اموری که از دین نیست، دینی تلقی میشود و خیلی از اموری که از دین هست، غیر دینی تلقی میشود. اگر دین را با معیارهایش به مخاطبان جوان کشورمان معرفی نکنیم، نتیجه آن همین آسیبی میشود که در فرض سوال مطرح شد.
وی افزود: در بسیاری موارد رفتارهایی دینی تلقی میشود و به سمت ایجاد جاذبههایی برای دینداری رفته میشود که در ناسازگاری ذاتی با معیارهای دینی است، اما دل خوش داریم که شکل و فرم دینی دارد؛ غافل از اینکه «فرم دینداری» بین دینداری واقعی و غیرواقعی «نشانه مشترک» است. به طور مثال بسیاری از نشانههای ذاتی و ظاهری ما با داعش مشترک و شبیه به هم است؛ چه بسا اگر نشانههای ظاهری ملاک باشد داعشیها در بسیاری از امور دینی از ما دیندارتر هم هستند. اینکه یک داعشی خود را برای اهدافی که خیال میکند مقدس است منفجر میکند، نشان میدهد که نشانههای ظاهری دینداری به حدی در آنها قوی است که حتی حاضرند جان خود و دیگران را هم به خطر بیندازند.
آیتالله حسینی قائممقامی با طرح این پرسش که اگر نشانههای ظاهری، معیار دینداری باشد ما مسلمانتریم یا داعش، گفت: بدون تردید داعش مسلمانتر از ماست،، اما ما چه معیاری داریم که در مواجهه با آنان حجت بر داعش تمام میشود؟ مسئلهای که در معیارها اهمیت فوقالعادهای دارد، نشانههایی است که وقتی دینداری با سنگ محک آنها سنجیده میشود تازه متوجه دوری و فاصله مدعیان دینداری از دین حقیقی میشویم. معیارهای ابطالی دینداری مشخص میکند که چه چیزی دینی نیست به عبارت دیگر معیارهای ابطالی ممیزات دینداری توسط معیارهای ابطالی تعیین میشود.
این عالم دینی ادامه داد: مخاطب ما باید بداند وقتی بحث از انقلابی، مذهبی و شیعه بودن میکنیم از ما چه رفتاری سر بزند دیگر دیندار نیستیم؟ به بیان روشنتر مرزهای دینداری حقیقی با مدعیان دینداری از طریق نشانههای ابطالی دینداری به دقت مشخص میشود، اینجاست که بحث معیارهای دینداری اهمیت فوقالعادهای پیدا میکند.
این مفسر قرآن کریم در پاسخ به پرسش دوم ایسنا، در عصری که دینداری سخت و اصول دینی روزبهروز کم رنگتر میشود، چه باید کرد تا جذابیتهای دینی برای جامعه حفظ شود، گفت: یکی از آسیبهای دینداری معاصر این است که بخش قابل ملاحظهای از رسانههای صوتی و تصویری کشور به خیال خود تولید معرفت دینی میکنند، اما در واقع فقط تولید گزارهها و اطلاعات دینی میکنند و مشخص نیست که کدام یک از این گزارهها و اطلاعات، دینی است و کدام دینی نیست و مشکل نسل معاصر هم فقدان معیار برای تشخیص و داوری درباره اطلاعات و گزارههای دینی است.
وی خاطرنشان کرد: متاسفانه در حوزه دینی مبتلا به پمپاژ اطلاعات شدهایم و نسبت به دادن معیارهای دینداری غفلت کردهایم و در معرفتی که به جامعه تزریق میکنیم، تناقضات و ناسازگاریهای متعددی وجود دارد؛ به همین دلیل است که گروهی با استناد به این گزارههای متناقض بهگونهای رفتار میکنند و گروه دیگر رفتار کاملا متضادی دارند. دسته اول، دسته دوم را متهم به بیدینی میکنند و دسته دوم، دسته اول را متهم به بیدینی میکنند، هر دو گروه با استناد به گزارههای دینی و امام حسین(ع) یکدیگر را بیدین میدانند، هر دو هم درست میگویند چون به گزارهها و اطلاعات منهای معیارهای دینداری استناد میکنند.
آیتالله حسینی قائممقامی، متولیانِ تولید معرفت دینی را در آگاهیبخشی جامعه نسبت به معیارهای دینداری مسئول دانست و تاکید کرد: اولین مسئول دینداری مردم امثال بنده و مبلغان دینی هستیم که به خیال خود تولید معرفت دینی میکنیم.
رییس سابق مرکز اسلامی هامبورگ آلمان ادامه داد: واقعیت این است که بخشی از متفکران دینی جامعه به تعبیر حضرت امیر(ع) در عمل «ملجم» شدهاند، یعنی «لجام زده» شدهاند. به هر دلیل برخی عالمان دینی کناره گزیندهاند. یا انگیزهای ندارند که خودشان را در معرض جامعه قرار دهند یا انگیزهای نیست که جامعه به سراغ آنان بروند. در نتیجه بسیاری از تریبونها در اختیار مُبلغانی قرار گرفته است که در بهترین حالت فقط «گزارهها و اطلاعات دینی» در اختیار جامعه میگذارند و متاسفانه این طیف از مُبلغان، قدرت شناخت و داوری درباره معیارهای ابطالی دینداری را ندارند؛ به همین دلیل نمیتوانند مخاطبان عام خود را از نظر دینی ارضاء کنند و اینجاست که باب مریدبازی باز میشود؛ به بیان روشنتر در رابطه مراد و مریدی ملاک بینالاذهانی، عمومی و عقلایی وجود ندارد که عموم مردم بتوانند بر مبنای آن اطلاعات دینی را قضاوت و داوری کنند.
این مفسر قرآن کریم تاکید کرد: همواره رسالت ائمه اطهار(ع) دادن معیارهای دینداری به مردم بوده است. «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع» یعنی ما اصول و معیارها را میدهیم آنگاه مردم خودشان میتوانند تشخیص دهند. مخاطب وقتی معیار داشته باشد، میتواند گزارههای درست دینی را استخراج کند. هدف اصلی حرکت اباعبدالله تغییر معیارهای دینداری بود والا جامعه آن زمان که پر از دینداری بود و مساجد پر از مسلمان بود. امویان در توسعه شعائر دینیِ گسیخته از معیارها، کم نگذاشتند. اشکال کار آنان اتفاقا همین بود که فقط به شعارهای دینی میپرداختند. به بیان امام صادق(ع) بنی امیه به مبلغان دینی اجازه تبلیغ جنبههای اثباتی دین را میدادند اما اجازه معرفی معیارهای دینداری و در حقیقت جنبههای ابطالی دینداری را نمیدادند چون در وحشت بودند که در صورت دسترسی مردم به معیارهای دینی، شرکشان برای جامعه مشخص شود و مردم از آنان تبعیت نکنند.
وی تاکید کرد: در جامعه اموی اجازه داده نمیشد معیار دینداری نماز خوانان و روزه گیران مشخص شود چون دستشان رو میشد و مردم پی به شرک آنان میبردند. جامعه اموی آن روزگار در عین دینداری، بیدین بود.
آیتالله قائممقامی هشدار داد: این پارادوکس در غیبت معیارهای ابطالی دینداری میتواند هر جامعهای را گرفتار خود کند.
منبع: خبرگزاری ایسنا